×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

فرقه های نوظهور و رهبران (قسمت اول )

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

فرقه های نوظهور و رهبران (قسمت اول )

بهائیت در ایران : کتاب "فرقه های نوظهور و رهبران" توسط امید شهباز نژاد به رشته تحریر در آمده و در سال 1390 توسط انتشارات معجزه مشهد چاپ و منتشر شده است . اين كتاب در سه فصل تدوين شده است: فصل اول، علل گرايش مردم به فرقه­ها را مورد تحقيق قرار داده است. كه مباحث آسيب­پذيري افراد، محتوايي كه فرقه به مردم عرضه مي­كند، تكنيك­هاي عضوگيري، شيوه­هاي تبليغ و بررسي تيپ­هاي شخصيتي نوجوانان درگير شيطان­پرستي را شامل مي­شود. فصل دوم، به خصوصيات رهبران فرقه­ها و تاثير آنها در سست شدن بنيان خانواده نظر دارد. فصل سوم، فرقه­هايي مورد بررسي قرار مي­گيرند كه در متن كتاب بيشترين نمونه ها از آنها ذكر شده است. نویسنده در پایان فصل دوم کتاب جمعبندی فصل اول و دوم را اراده داده است که ضمن معرفی کتاب این جمعبندی در دو قسمت ارائه میگردد .

0000

خلاصه

رهبر فرقه، فردي است كه آگاهانه افراد ديگر را با استفاده از روش­هاي خاصي وادار مي­كند تا به طور كامل (يا نسبتا كامل) در خصوص تقريبا همه تصميمات مهم زندگي­شان وابسته به او باشند و به پيروان عقيدتي اين طور القا مي­نمايد كه او داراي استعداد، نبوغ يا دانش ويژه­اي است، از نگاه ماكس وير، رهبران فرقه­ها افرادي پرجاذبه و فريب دهنده هستند.

نقش رهبران در تأسيس فرقه

1. رهبر، سيستم اعتقادي را طراحي مي­كند كه به ادعاي خودش، از يك منبع فوق طبيعي الهام گرفته است كه اگر اعضا به اين سيستم اعتقادي ايمان بياورند، رستگار خواهيد شد.

2. پاسخ­هاي مناسب براي بخش­هايي از زندگي مردم- كه قابل كنترل توسط آنها نيست و براي آنها ايجاد اضطراب مي­كند- ارائه مي­نمايد.

3. دائما به دنبال عضوگيري براي فرقه است.

4. كنترل اعضا از طريق تكنيك­هاي كنترل ذهن صورت مي­گيرد.

ويژگي­هاي رهبران فرقه­ها

شناخت ويژگي­هاي رهبران فرقه مؤثرترين روش در تشخيص ساختار و تفكر حاكم بر فرقه است.

اول) رهبر هميشه درست مي­گويد

رهبران فرقه­ها، به اعتقاد اعضاي فرقه، هميشه مصون از خطا و اشتباه هستند و سخنان آنها، همواره صحيح است. براساس اين باور- كه رهبر هميشه درست مي­گويد- تحقيق در رابطه با زندگي شخصي رهبر و خلقيات او ممنوع است. هر شكي راجع به وي، نشانه بي­ارزش بودن و ناشايستگي در اعضا است. هر چقدر كار رهبر مبهم تر باشد پرارزش­تر و قابل احترام­تر است.

رهبران فرقه­ها براي اينكه اعتماد اعضا به آنها آسيب نبيند، شخصيت رهبر را از خدايي يا پيامبري به يك كانال ارتباط با غيب براي دريافت حقايق برتر پايين مي­آورند. در اين زمان، او فقط چيزهايي مي­گويد كه از عالم بالا دريافت كرده است؛ به همين دليل، ديگر نمي­توان او را به چالش كشيد؛ زيرا شخصيت، افكار و پيام­هايش از يك نيروي برتر حاصل شده است.

اما بنابر بر تفكر اسلامي، هيچ كس مصون از خطا و اشتباه نيست، مگر انبياي الهي و اهل بيت پيامبر كه به صراحت درقرآن (سوره احزاب آيه سي و سه) به آن اشاره شده است. اين افراد هستند كه رفتار، گفتار و معيار تمام خوبي­ها در جهان است.

دوم) شما هميشه اشتباه مي­كنيد

فرقه­ها براي اينكه بتوانند به راحتي به خواسته­هاي خود برسند، با تحقير، تسخير، انتقاد و پايمال كردن كرامت انساني اعضا، از آنها انسان­هايي وابسته و فاقد اعتماد به نفس مي­سازند. اين ويژگي، گاهي با كودك جلوه دادن اعضاي فرقه بيان مي­شود.

به اعضاي فرقه گفته مي­شود كه به هيچ وجه صلاحيت قضاوت در رابطه با رهبر را ندارند.

قانون ثابت فرقه­ها:

«داشتن احساسات منفي نسبت به فرقه يا رهبر آن، يك نقص است كه شما بايد آن را برطرف كنيد.»

در فرقه­ها، همواره موضوعي وجود دارد كه اعضا به خاطر آن به انتقاد از خود بپردازند و راجع به تمام اشتباهات و گناهانشان اعتراف كنند؛ زيرا:

-اعضا آموزش ديده­اند كه به ذهن يا به قضاوتهاي خود اعتماد نكنند.

-به اعضا آموزش داده مي­شود كه به انگيزه­هاي خود اعتماد نكنند.

-به اعضا آموزش داده مي­شود كه به احساسات خود اعتماد نكنند.

استيون هاسان اين گونه مي­نويسد: دكترين فرقه، همواره نياز به اين دارد كه فرد به نفس خود اعتماد نكند؛ از اين رو، اعضا هيچ گاه حس نمي­كنند كه پاك شده­اند. عضو فرقه هر بار كه مي­خواهد بلند شود، بايد زمين زده شود. اين سياست رهبر، منجر به عدم خروج اعضا از گروه مي­شود.

سوم) رهبر خواهان ايمان كامل

پذيرفتن عقايد رهبر فرقه، شرط اصلي ورود و ماندن در گروه است. اعضا بايد آماده باشند هر زماني كه رهبر يك دكترين جديد ارائه مي­دهد، مشتاقانه عقيده يا اصل جديد را بپذيرند.

گاهي اعضا، تجربيات و ارزش­هايي را از قبل داشته­اند كه آنها را در تضاد با عقايد و رفتار فرقه مي­بينند. براي برطرف نمودن اين تناقض، به اعضا گفته مي­شود:

§ احساسات، تفكرات و تجربيات خود را كنار گذارده و به آموزشهاي رهبر باورِ كامل داشته باشند، حتي اگر اين تجربيات با دكترين فرقه در تضاد كامل باشد.

§ رهبر، يك واقعيت برتر دارد كه براي آنها قابل مشاهده نيست.

§ شك درباره رهبر يا آموزشهاي او، يك نشان قطعي در نقص اخلاقي فرد مي­باشد.

§ اعضاي فرقه به جاي ايمان داشتن به كلمات خدا، بايد به تفسيرهاي رهبر از كلمات خدا توجه كنند.

اگر اعتقاد و ايمان، كامل و مطلق نباشد، عضو، متهم به نقص و ناخالصي مي­شود و اين ناخالصي، نشانه شيطان يا توهين به رهبر است و مستحق مجازات است.

چهارم) انتقاد ناپذيري

منتقدان رهبر يا آموزه­هاي فرقه به جاي بررسي منصفانه نقد آنها، مورد تخريب قرار مي­گيرند:

  • القاب زشتي به آنها نسبت داده مي­شود؛
  • در مظان اتهام واقع مي­شوند؛
  • به داشتن انگيزه­هاي غير خيرخواهانه متهم مي­شوند؛

از جمله دلايلي كه براي منع انتقاد و تفكر مستقل از طرف گروه آورده مي­شود اين است كه:

  • شما با اين طرز فكر به اعضاي ديگر فرقه آسيب مي­رسانيد؛
  • ديگران را از رفتن به بهشت باز مي­داريد و يا ايمان آنها را تضعيف مي­كنيد:
  • شما آنها را دچار وسوسه مي­كنيد و منجر به سقوط آنها مي­شويد و كاري مي­كنيد كه آنها به ارواح گم شده تبديل شوند؛

دليل چنين تعصبِ ضد روشن­فكري، بسيار ساده است. تفكر منتقدانه و تحليل گر، تهديد كننده قوانين فرقه است. اصول غير عقلاني فرقه، تحمل مقاومت در مقابل بررسي­هاي عقلاني را ندارد و در نتيجه، هوش و استدلال با توهين مواجه مي­شود و اين توهين­ها به منظور پيشگيري از بررسي­هاي نقادانه اعضا صورت مي­گيرد.

انتقاد، خط قرمز فرقه­ها است. اعضاي فرقه، معمولا نمي­توانند تحمل كنند كه كسي به نقص­ها و كمبودهاي گروه يا رهبرشان بپردازد و در اين صورت، با عصبانيت واكنش نشان مي­دهند. به ويژه زماني كه براي رد انتقادها پاسخ مناسبي نداشته باشند.

پنجم) كسب درآمد هدف اصلي رهبر فرقه

كار اصلي فرقه، افزايش سرمايه است. فرقه سرمايه پولي خود را از طريق اعضا ويا افراد بيرون از گروه افزايش مي­دهد و غالبا، از هردو روش، اقدام به كسب درآمد مي­كند.

اغلب، اعضاي فرقه زمان زيادي را جهت خريد و فروش براي فرقه يا جمع آوري كمك­هاي مالي يا كار در شغلهاي فرقه­اي صرف مي­كنند كه متأسفانه، عملكرد فرقه­ها در كسب پول توسط اعضا، بسيار فريب­كارانه است.

ششم) تسليم او شدن و وفاداري به رهبر

از اعضاي جديد انتظار مي­رود كه ذهن، روح، زندگي و گاهي اوقات، كارت اعتباري، دسته چك و سند خانه خود را به گروه بسپارند. و به اين سرسپردگي، تسليم در مقابل خدا يا روح خدا يا خواست خدا اطلاق مي­شود.

فرقه دستورات جديدي را به جاي خدا صادر مي­كند. اين فرقه است كه تصميم مي­گيرد: خدا چه مي­گويد و خواست خدا چيست؟

تسليم شدن در مقابل رهبر فرقه، به معناي حذف زندگي فردي و يا اهداف شخصي است. اعضاي جديد بايد زندگي خود را صرف خدمت به رهبر، گروه و خداي گروه نمايند.

ايده واگذار كردن خود به فرقه، بسيار مبهم و سردرگم كننده است. در آموزش­هاي معنوي يا مذهبي واقعي، پديده واگذاري وجود دارد؛ اما در فرقه، اين پديده، منحرف شده و به تسليم شدن همراه با چاپلوسي براي يك رهبر ديكتاتور تبديل شده است.

هفتم) رهبر مذهبي، فراخاص است.

در فرقه­ها، رهبران بر مسند خدايي مي­نشينند و براساس اعتقاد اعضاي فرقه، رهبران تنها كساني در جهان هستند كه حقيقت را مي­دانند و سزاوار بهترين­ها هستند؛ يعني بيشتري پول، زيباترين زنان و بالاترين لذتها.

بزرگ­ترين خدمتي كه اعضاي فرقه به رهبران مي­كنند، اين است كه آنها را از يك انسان عادي به خدا يا موجودي كه مورد تأييد خدا يا فرستاده خداست، تبديل مي­كنند. در واقع، اين اعضاي فرقه هستند كه هر گاه اراده كنند مي­توانند با تأييد نكردن رهبر فرقه، او را از مقام خداييش پايين بياورند؛ يا برعكس، به او مقام خدايي ببخشند.

در فرقه­ها رهبران تحسين نمي­شوند، پرستيده مي­شوند.

هشتم) رهبر و تعريف هنجارهاي اخلاقي فرقه

استانداردهاي اخلاقي فرقه، توسط رهبر مشخص مي­گردد. در فرقه، ارتكاب عمل منافی اخلاق توسط اعضا مادامي كه در رسيدن به اهداف رهبر كمك مي­كند، بلامانع است. رهبران، غالبا براي رسيدن به مطامع خود، جواز هر گونه عمل ضد قانون و اخلاقي را مي­دهند. اعضاي فرقه، ممكن است گذشته بسيار پاكي همراه با رعايت كامل قانون داشته باشند؛ اما وقتي عضو فرقه مي­شوند، رهبر با استفاده از تكنيك­هاي مجاب سازي، به گونه­اي آنها را دچار رفورم فكري مي­كند كه حاضرند تحت تاثير رهبر فرقه و بيان استدلال­هاي واهي رهبر مرتكب هركار ضد قانون و اخلاقي شوند، تمامي آنها در رابطه با كارهايي كه انجام داده­اند اين جملات را بيان مي­كنند:

  • انجام اين كار صحيح است؛ چون گروه، صحت آن را تأييد كرده بود.
  • اين كار را با نيت الهي انجام دادم.
  • انجام اين كار براي رسيدن به خوبي بيشتر بود.
  • هدف، وسيله را توجيه مي­كند.

چنين ديدگاهي، به معناي نپذيرفتن مسئوليت خود در گناهان و يا جنايات مي­باشد.

نهم) دو رويي و فريب كاري

اعضاي فرقه، از جمله رهبر، گناهان خود را به گردن مردم بيرون از فرقه مي­اندازند.

0000

ادامه دارد

 

خواندن 757 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی