فرقه های نوظهور و رهبران (قسمت اول )
بهائیت در ایران : کتاب "فرقه های نوظهور و رهبران" توسط امید شهباز نژاد به رشته تحریر در آمده و در سال 1390 توسط انتشارات معجزه مشهد چاپ و منتشر شده است . اين كتاب در سه فصل تدوين شده است: فصل اول، علل گرايش مردم به فرقهها را مورد تحقيق قرار داده است. كه مباحث آسيبپذيري افراد، محتوايي كه فرقه به مردم عرضه ميكند، تكنيكهاي عضوگيري، شيوههاي تبليغ و بررسي تيپهاي شخصيتي نوجوانان درگير شيطانپرستي را شامل ميشود. فصل دوم، به خصوصيات رهبران فرقهها و تاثير آنها در سست شدن بنيان خانواده نظر دارد. فصل سوم، فرقههايي مورد بررسي قرار ميگيرند كه در متن كتاب بيشترين نمونه ها از آنها ذكر شده است. نویسنده در پایان فصل دوم کتاب جمعبندی فصل اول و دوم را اراده داده است که ضمن معرفی کتاب این جمعبندی در دو قسمت ارائه میگردد .
0000
خلاصه
رهبر فرقه، فردي است كه آگاهانه افراد ديگر را با استفاده از روشهاي خاصي وادار ميكند تا به طور كامل (يا نسبتا كامل) در خصوص تقريبا همه تصميمات مهم زندگيشان وابسته به او باشند و به پيروان عقيدتي اين طور القا مينمايد كه او داراي استعداد، نبوغ يا دانش ويژهاي است، از نگاه ماكس وير، رهبران فرقهها افرادي پرجاذبه و فريب دهنده هستند.
نقش رهبران در تأسيس فرقه
1. رهبر، سيستم اعتقادي را طراحي ميكند كه به ادعاي خودش، از يك منبع فوق طبيعي الهام گرفته است كه اگر اعضا به اين سيستم اعتقادي ايمان بياورند، رستگار خواهيد شد.
2. پاسخهاي مناسب براي بخشهايي از زندگي مردم- كه قابل كنترل توسط آنها نيست و براي آنها ايجاد اضطراب ميكند- ارائه مينمايد.
3. دائما به دنبال عضوگيري براي فرقه است.
4. كنترل اعضا از طريق تكنيكهاي كنترل ذهن صورت ميگيرد.
ويژگيهاي رهبران فرقهها
شناخت ويژگيهاي رهبران فرقه مؤثرترين روش در تشخيص ساختار و تفكر حاكم بر فرقه است.
اول) رهبر هميشه درست ميگويد
رهبران فرقهها، به اعتقاد اعضاي فرقه، هميشه مصون از خطا و اشتباه هستند و سخنان آنها، همواره صحيح است. براساس اين باور- كه رهبر هميشه درست ميگويد- تحقيق در رابطه با زندگي شخصي رهبر و خلقيات او ممنوع است. هر شكي راجع به وي، نشانه بيارزش بودن و ناشايستگي در اعضا است. هر چقدر كار رهبر مبهم تر باشد پرارزشتر و قابل احترامتر است.
رهبران فرقهها براي اينكه اعتماد اعضا به آنها آسيب نبيند، شخصيت رهبر را از خدايي يا پيامبري به يك كانال ارتباط با غيب براي دريافت حقايق برتر پايين ميآورند. در اين زمان، او فقط چيزهايي ميگويد كه از عالم بالا دريافت كرده است؛ به همين دليل، ديگر نميتوان او را به چالش كشيد؛ زيرا شخصيت، افكار و پيامهايش از يك نيروي برتر حاصل شده است.
اما بنابر بر تفكر اسلامي، هيچ كس مصون از خطا و اشتباه نيست، مگر انبياي الهي و اهل بيت پيامبر كه به صراحت درقرآن (سوره احزاب آيه سي و سه) به آن اشاره شده است. اين افراد هستند كه رفتار، گفتار و معيار تمام خوبيها در جهان است.
دوم) شما هميشه اشتباه ميكنيد
فرقهها براي اينكه بتوانند به راحتي به خواستههاي خود برسند، با تحقير، تسخير، انتقاد و پايمال كردن كرامت انساني اعضا، از آنها انسانهايي وابسته و فاقد اعتماد به نفس ميسازند. اين ويژگي، گاهي با كودك جلوه دادن اعضاي فرقه بيان ميشود.
به اعضاي فرقه گفته ميشود كه به هيچ وجه صلاحيت قضاوت در رابطه با رهبر را ندارند.
قانون ثابت فرقهها:
«داشتن احساسات منفي نسبت به فرقه يا رهبر آن، يك نقص است كه شما بايد آن را برطرف كنيد.»
در فرقهها، همواره موضوعي وجود دارد كه اعضا به خاطر آن به انتقاد از خود بپردازند و راجع به تمام اشتباهات و گناهانشان اعتراف كنند؛ زيرا:
-اعضا آموزش ديدهاند كه به ذهن يا به قضاوتهاي خود اعتماد نكنند.
-به اعضا آموزش داده ميشود كه به انگيزههاي خود اعتماد نكنند.
-به اعضا آموزش داده ميشود كه به احساسات خود اعتماد نكنند.
استيون هاسان اين گونه مينويسد: دكترين فرقه، همواره نياز به اين دارد كه فرد به نفس خود اعتماد نكند؛ از اين رو، اعضا هيچ گاه حس نميكنند كه پاك شدهاند. عضو فرقه هر بار كه ميخواهد بلند شود، بايد زمين زده شود. اين سياست رهبر، منجر به عدم خروج اعضا از گروه ميشود.
سوم) رهبر خواهان ايمان كامل
پذيرفتن عقايد رهبر فرقه، شرط اصلي ورود و ماندن در گروه است. اعضا بايد آماده باشند هر زماني كه رهبر يك دكترين جديد ارائه ميدهد، مشتاقانه عقيده يا اصل جديد را بپذيرند.
گاهي اعضا، تجربيات و ارزشهايي را از قبل داشتهاند كه آنها را در تضاد با عقايد و رفتار فرقه ميبينند. براي برطرف نمودن اين تناقض، به اعضا گفته ميشود:
§ احساسات، تفكرات و تجربيات خود را كنار گذارده و به آموزشهاي رهبر باورِ كامل داشته باشند، حتي اگر اين تجربيات با دكترين فرقه در تضاد كامل باشد.
§ رهبر، يك واقعيت برتر دارد كه براي آنها قابل مشاهده نيست.
§ شك درباره رهبر يا آموزشهاي او، يك نشان قطعي در نقص اخلاقي فرد ميباشد.
§ اعضاي فرقه به جاي ايمان داشتن به كلمات خدا، بايد به تفسيرهاي رهبر از كلمات خدا توجه كنند.
اگر اعتقاد و ايمان، كامل و مطلق نباشد، عضو، متهم به نقص و ناخالصي ميشود و اين ناخالصي، نشانه شيطان يا توهين به رهبر است و مستحق مجازات است.
چهارم) انتقاد ناپذيري
منتقدان رهبر يا آموزههاي فرقه به جاي بررسي منصفانه نقد آنها، مورد تخريب قرار ميگيرند:
- القاب زشتي به آنها نسبت داده ميشود؛
- در مظان اتهام واقع ميشوند؛
- به داشتن انگيزههاي غير خيرخواهانه متهم ميشوند؛
از جمله دلايلي كه براي منع انتقاد و تفكر مستقل از طرف گروه آورده ميشود اين است كه:
- شما با اين طرز فكر به اعضاي ديگر فرقه آسيب ميرسانيد؛
- ديگران را از رفتن به بهشت باز ميداريد و يا ايمان آنها را تضعيف ميكنيد:
- شما آنها را دچار وسوسه ميكنيد و منجر به سقوط آنها ميشويد و كاري ميكنيد كه آنها به ارواح گم شده تبديل شوند؛
دليل چنين تعصبِ ضد روشنفكري، بسيار ساده است. تفكر منتقدانه و تحليل گر، تهديد كننده قوانين فرقه است. اصول غير عقلاني فرقه، تحمل مقاومت در مقابل بررسيهاي عقلاني را ندارد و در نتيجه، هوش و استدلال با توهين مواجه ميشود و اين توهينها به منظور پيشگيري از بررسيهاي نقادانه اعضا صورت ميگيرد.
انتقاد، خط قرمز فرقهها است. اعضاي فرقه، معمولا نميتوانند تحمل كنند كه كسي به نقصها و كمبودهاي گروه يا رهبرشان بپردازد و در اين صورت، با عصبانيت واكنش نشان ميدهند. به ويژه زماني كه براي رد انتقادها پاسخ مناسبي نداشته باشند.
پنجم) كسب درآمد هدف اصلي رهبر فرقه
كار اصلي فرقه، افزايش سرمايه است. فرقه سرمايه پولي خود را از طريق اعضا ويا افراد بيرون از گروه افزايش ميدهد و غالبا، از هردو روش، اقدام به كسب درآمد ميكند.
اغلب، اعضاي فرقه زمان زيادي را جهت خريد و فروش براي فرقه يا جمع آوري كمكهاي مالي يا كار در شغلهاي فرقهاي صرف ميكنند كه متأسفانه، عملكرد فرقهها در كسب پول توسط اعضا، بسيار فريبكارانه است.
ششم) تسليم او شدن و وفاداري به رهبر
از اعضاي جديد انتظار ميرود كه ذهن، روح، زندگي و گاهي اوقات، كارت اعتباري، دسته چك و سند خانه خود را به گروه بسپارند. و به اين سرسپردگي، تسليم در مقابل خدا يا روح خدا يا خواست خدا اطلاق ميشود.
فرقه دستورات جديدي را به جاي خدا صادر ميكند. اين فرقه است كه تصميم ميگيرد: خدا چه ميگويد و خواست خدا چيست؟
تسليم شدن در مقابل رهبر فرقه، به معناي حذف زندگي فردي و يا اهداف شخصي است. اعضاي جديد بايد زندگي خود را صرف خدمت به رهبر، گروه و خداي گروه نمايند.
ايده واگذار كردن خود به فرقه، بسيار مبهم و سردرگم كننده است. در آموزشهاي معنوي يا مذهبي واقعي، پديده واگذاري وجود دارد؛ اما در فرقه، اين پديده، منحرف شده و به تسليم شدن همراه با چاپلوسي براي يك رهبر ديكتاتور تبديل شده است.
هفتم) رهبر مذهبي، فراخاص است.
در فرقهها، رهبران بر مسند خدايي مينشينند و براساس اعتقاد اعضاي فرقه، رهبران تنها كساني در جهان هستند كه حقيقت را ميدانند و سزاوار بهترينها هستند؛ يعني بيشتري پول، زيباترين زنان و بالاترين لذتها.
بزرگترين خدمتي كه اعضاي فرقه به رهبران ميكنند، اين است كه آنها را از يك انسان عادي به خدا يا موجودي كه مورد تأييد خدا يا فرستاده خداست، تبديل ميكنند. در واقع، اين اعضاي فرقه هستند كه هر گاه اراده كنند ميتوانند با تأييد نكردن رهبر فرقه، او را از مقام خداييش پايين بياورند؛ يا برعكس، به او مقام خدايي ببخشند.
در فرقهها رهبران تحسين نميشوند، پرستيده ميشوند.
هشتم) رهبر و تعريف هنجارهاي اخلاقي فرقه
استانداردهاي اخلاقي فرقه، توسط رهبر مشخص ميگردد. در فرقه، ارتكاب عمل منافی اخلاق توسط اعضا مادامي كه در رسيدن به اهداف رهبر كمك ميكند، بلامانع است. رهبران، غالبا براي رسيدن به مطامع خود، جواز هر گونه عمل ضد قانون و اخلاقي را ميدهند. اعضاي فرقه، ممكن است گذشته بسيار پاكي همراه با رعايت كامل قانون داشته باشند؛ اما وقتي عضو فرقه ميشوند، رهبر با استفاده از تكنيكهاي مجاب سازي، به گونهاي آنها را دچار رفورم فكري ميكند كه حاضرند تحت تاثير رهبر فرقه و بيان استدلالهاي واهي رهبر مرتكب هركار ضد قانون و اخلاقي شوند، تمامي آنها در رابطه با كارهايي كه انجام دادهاند اين جملات را بيان ميكنند:
- انجام اين كار صحيح است؛ چون گروه، صحت آن را تأييد كرده بود.
- اين كار را با نيت الهي انجام دادم.
- انجام اين كار براي رسيدن به خوبي بيشتر بود.
- هدف، وسيله را توجيه ميكند.
چنين ديدگاهي، به معناي نپذيرفتن مسئوليت خود در گناهان و يا جنايات ميباشد.
نهم) دو رويي و فريب كاري
اعضاي فرقه، از جمله رهبر، گناهان خود را به گردن مردم بيرون از فرقه مياندازند.
0000
ادامه دارد