بهائيت بر مدارترور
به قلم زهرا سادات موسوي
بهائیت در ایران: سركردگان دو فرقه بابيت و بهائيت ، افرادي مزدور بودند- وهمچنان هم هستند كه به پشتوانه دول استعماري و پيروي از هواي نفس خود، با به خدمت گرفتن عدهاي اوباش تلاش كردند افرادي ساده لوح را سپر بلاي خود قرار داده و برمسند قدرت تكيه زنند. آنها چنان مست و مدهوش اقوال بيگانگان و طعم قدرت بودند كه كشتار افراد بيگناه برايشان تبديل به امري عادي شد و در اين مسير از هيچ جنايتي فروگذار نكردند. اكنون بيشك ترورها و رفتارهاي خشونتآميز متعددي از سوي تشكيلات بهائيت اعمال ميگردد كه به دليل ضعف اطلاعات محققين وپنهان كاري تشكيلات بسياري از آنها درآينده روشن خواهد شد. براين اساس، ميتوان بابيت و بهائيت را به عنوان فرقههايي تروريستي و چه بسا تشكيل دهنده بزرگترين شبكههاي ترور در تاريخ معاصر ايران قلمداد كرد.
پس از پيروي انقلاب اسلامي، بهائيان همواره در عرصه حقوق بشري يكي از سوژههاي تبليغاتي استكبار جهاني بودهاند. در اين ميان، سرسپردگي و انحراف تشكيلات بهائيت بر همگان روشن است اما متأسفانه آنچه تاكنون چندان مورد بررسي و توجه قرار نگرفته ، فعاليتهاي خشونت آميز و تروريستي اين حزب استعماري است.
روانشناسان، فرقه ها را به دو دسته تقسيم ميكنند: اولين گروه، فرقههايي هستند كه در راستاي تحقق تحقق به اهداف زودگذر و مقطعي سركردگان خود عمل ميكنند و تا حدودي نسبت به جامعه خارج از فرقه بيتوجهاند و دومين گروه، شامل فرقههايي است كه سركردگانشان آرزوي سلطه برجهان را در سر ميپرورانند . در اين نوع فرقهها، دو اصل ثابت و بسيار مهم وجود دارد كه عبارتاند از: 1- هدف وسيله را توجيه ميكند. 2- آنها از هر قانوني بالاتر هستند. ([1])اين گروه از فرقهها براساس اين دو اصل، بروز هر رفتاري را قابل توجيه ميدانند و همين رويكرد آنها را درزمره فرقههاي خطرناك (cult) قرار ميدهد.
يكي از اين نوع فرقهها، فرقه بابيت است كه در ادامه، زمينههاي شكل گيري بهائيت را فراهم ساخت و بهائيت درآن ريشه دارد. به عبارتي ديگر كه بابيت، فرقهاي است متولد دسيسههاي استعماري با پيش فرض از بين بردن مذهب با مذهب.
طبق همين اصول، «علي محمد شيرازي» ( معروف به باب) كه فردي ناقص العقل و فاسد مغز بود.([2] )با تحريك « ملا حسين بشرويهاي» از اعضاي سرويس اطلاعاتي انگليس([3]) ويكي از شاگردان « سيد كاظم رشتي» ([4]) در سال 1261 ه ق ادعاي بابيت و نيابت حضرت ولي عصر(عج) كرد و يك سال بعد ادعاي موهوم مهدويت را مطرح ساخت و توانست پيرواني گرد خود جمع آورد. پيروان و گروندگان به علي محمد شيرازي را ميتوان در چند دسته قرار داد: 1- افراد منحرف و قدرت طلب 2- افراد سودجو و كلاهبردار 3- افراد ساده لوح. از منظر ديني ميتوان دوگروه اول را جزء بيدينان و گروه سوم را در زمره دينداران كم اطلاع قرار داد.
در سير تبديل بابيت به بهائيت مشهود است كه افراد مزدور قدرت طلب و البته بيدين مثل «حسينعلي نوري» ([5])حسين بشرويهاي و « محمد علي بارفروش» ، از ناآگاهي برخي افراد سوء استفاده كرده و با وعده ساختن جهاني بهتر، از هيچ عمل زشت و شنيعي فروگذار نكردند.
يكي از اقدامات قابل تأمل اين افراد، از سر راه برداشتن كساني بود كه وجودشان به نحوي براي ايشان و دسيسههايشان مضر و مانع به شمار ميآمد. البته اين موضوع، سواي از آن دسته از احكام صادر شده از سوي، علي محمد شيرازي ، در اين زمينه است، نمونه بارز آن، حكمي است مبني بر وجوب كشتن و غارت غير بابيان كه همگي – به زعم او- كافر خوانده ميشوند. ([6])
پس از گذشت سه سال از ادعاي مهدويت علي محمد، بابيان به پشتوانه حكومتهاي ضد استعماري آتش فتنههايي بزرگ را برافروختند به طوري كه در سال 1265 ه ق، كشور ايران شاهد آشوبهايي در مناطق مختلف بود. شورشهاي مازندران به سركردگي حسين بشرويهاي و محمد علي بارفروش( معروف به قدوس) ، آشوبهاي نيريز به سركردگي« سيد يحيي دارابي كشفي» و فتنههاي زنجان به سركردگي « محمد علي زنجاني» ( ملقب به حجت) ([7]) از آن جملهاند. همزمان با شورش زنجان، گروهي نيز در تهران به رهبري« علي ترشيزي» برآن شدند تا ناصرالدين شاه را به همراه امير كبير و امام جمعه شهر به قتل برسانند كه نقشه آنان لو رفت و به دنبال آن 38 تن از سران بابيان دستگير و هفت تن كشته شدند. ([8])
بابيان ساده لوح با اين ديدگاه كه ياران مهدي موعود (ع) هستند و قرار است به زودي جهان را به تسخير خود درآورده و بر شرق و غرب فرمانروايي كنند، دست به جنايات بسياري زدند. در يكي از اين موارد، آنها با هدف جمعآوري آذوقه به دهي در اطراف قلعه طبرسي([9]) حمله كرده و 130 نفر از اهالي آن را قتل عام كردند. (10) در موردي ديگر به دنبال گروهي از نيروهاي دولتي كه از حمله بابيان گريخته و به دهي به نام «افرا»پناه برده بودند، تمام اهالي ده اعم از زن و مرد و كودك را بدون هيچ شفقتي با شمشير و خنجر كشتند و ده را غارت كردند. (11)
علاوه برموارد فوق ، قساوت ايشان در برخورد با اسيران جنگي، چيزي است كه درآشوب زنجان در مورد« فرخ خان» (12) و 12 سوار همراهش كاملا مشهود است . در بين اين 12 نفر ، دو تن به نامهاي« اسماعيل بزرگ و اسماعيل كوچك» كه قبلا بابي بوده و از اين مسلك بازگشته بودند، هم حضور داشتند كه پس از دستگيري از سوي بابيان شورشي، به طرز فجيعي به قتل رسيدند.« اعتضاد السلطنه» درباره نحوه قتل اين افراد مينويسد:
«محمد علي زنجاني( رهبر بابيان در شورش زنجان) از در خشم به اسماعيل بزرگ وكوچك گفت: هر كه از صحبت خدا روي بگرداند، خدا او را كيفر دهد. آنگاه فرخ خان را دشنام داده ، گفت تا آتشي برافروختند و آهن پارهاي چند در ميان تافته كرده براو داغ نهادند و گوشت بدن او را با مقراض پارچه پارچه كردند. آنگاه سر فرخ خان و اسماعيل بزرگ و كوچك را از تن جدا كرده به ميان لشرگاه انداختند. بعد از آن ملامحمد علي حكم داد تا جسد ايشان را به آتش سوزاندند.» (13)
در سال 1266 ه.ق با شورش بابيان در زنجان و بسطام و ادامه يافتن قتل هزاران مسلمان بيگناه، امير كبير براي مقابله قاطع با اين جريان، حكم اعدام علي محمد شيرازي را صادر كرد. (14) پس از مرگ علي محمد، يكي از پيروان او به نام حسينعلي نوري بدون هر گونه دغدغه و اعتقاد ديني و تنها درآرزوي رسيدن به سرير قدرت(15)،ادعاي جانشيني علي محمد شيرازي را مطرح كرد و با برادر خود« يحيي صبح ازل» كه باب او را جانشين خود ساخته بود، به دشمني برخاست. به اين ترتيب، اين دو برادر، پيرواني را گرد خودجمع كردند كه يحيي و پيروانش به ازلي معروف ميشوند و حسينعلي و حاميانش به بهائي.
تا اين برهه زماني، اكثر قتلهاي صورت گرفته از سوي بابيان به صورت قتل عام بود اما مهمترين نمونه قتل و ترور فردي در آن دوره، قتل فجيع آيتا... حاج ملا محمد تقي برغاني قزويني، عالمي است كه در طول حياتش مردم را نسبت به خطر بابيان هوشيار ميكرد و باعث آشكار شدن چهره واقعي ايشان در نزد عموم ميشد. (16) در سال 1264 ه. ق در نيمه شبي كه ايشان در مسجد در حال سجده بوده است، چند بابي وارد شده و با ضربات نيزه و شمشير او را زخمي ميكنند كه دو روزبعد به شهادت ميرسد. قاتل ،فردي به نام« ميرزا صالح شيرازي» وبه قول بعضي، ملا عبدا.... بابي» بوده است. (17) پس از شكل گيري فرقه بهائيت، با توجه به روحيات خاص حسينعلي نوري، موج ترورهاي فردي گسترده شد. اين ترورها را كه با اهداف مختلف صورت ميگرفت ، ميتوان در پنج گروه طبقه بندي كرد:
1)قتلهاي سياسي:
توطئه براي قتل امير كبير: در سال 1268 ه ق ميرزا تقي خان امير كبير عزل شد و سند صدارت به رقيب وعامل عزل وي يعني ميرزا آقا خان نوري( مزدور انگليس و دوست ديرين حسينعلي) منتقل شد. به اين ترتيب به مدت هفت سال، فضا براي جولان آقا خان نوري در كشور باز شد كه در نتيجه آن قتل امير در حمام فين كاشان رقم خورد. به عقيده بسياري از مورخان، ردّپاي بابيان در توطئه قتل امير كبير ديده ميشود. همچنين به جهت مبارزات محكم امير كبير عليه بهائيان،« عباس افندي» ( پسر حسينعلي) به وي اهانت كرده وامير را« شخصي بيتجربه و سطحي نگر، خوانده است. (18)
ترور نافرجام ناصرالدين شاه با حيله و نقشه حسينعلي نوري: « عزيه»، خواهر حسينعلي به تفصيل از چگونگي برنامهريزي و انجام اين سوء قصد با ذكر اسامي مباشران و كارگزاران آن پرده بر ميدارد. وي مينويسد: «ميرزا ابتدا كريم خان مافي( از بابيان مشهور) را انتخاب نموده، 50 تومان نقد و اسب و شمشير به همراه پيشدوي خود، در اختيار او گذاشته، مأمور انجام اين كار مينمايدو ظاهرا وعده صدارت و سپهسالاري هم به او ميدهد... اما او پول و اسب را گرفته و به اسلامبول ميگريزد.»
پس از آن، ميرزا يك جواني بابي به نام« محمد صادق تبريزي» را به اين كار ميگمارد و به قول عزيه« به قربانگاه ميفرستد. پس از شكست نقشه ترور، حدود 80 تن از بابيان كشته و تعداد بسياري هم بيخانمان و فراري ميشوند وحسينعلي، منكر اصل كار توسط خود ميشود!
عزيه در مقام نتيجهگيري اين موضوع، خطاب به عباس افندي ميگويد:« اين اول بذر نفاق و فتنه بود كه جناب ابوي كاشتند و پس از اشتغال نائره فساد، حاشا كرده به گردن ديگران گذاشتند.» (19)
قتل آيتا... شيخ فضلا... نوري در جريان انقلاب مشروطه: اسدا... خان ابوالفتح زاده(سرتيپ فوج قزاق) به همراه مستعان الملك و ميرزا محمد نجات خراساني(20) از جمله اعضاي« محكمه انقلابي» بودند كه در سال 1327 ه.ق، حكم مرگ شيخ فضلا... نوري را صادر كردند. دادستان اين محكمه، شيخ ابراهيم زنجاني بود كه تحت تأثير القائات يك فرد بهائي يعني ميرزا مهدي خان غفاري كاشي( وزير همايون) قرار داشت. (21)
قتل سيدعبدا... بهبهاني: عاملان اين ترور، از وابستگان شبكه تروريستي ابوالفتح زاده و منشي زاده بهائي بودند. يكي از ضاربان، فردي بهائي به نام حسين لله بود كه بعدها با ابوالفتح زاده، منشي زاده و مشكات الممالك در كميته مجازات همكاري كرد. (22)
2)قتل برخي شخصيتهاي مسلمان كه وجودشان براي بهائيت مضر بود:
حاج شيخ زكريا انصاري دارابي، ملقب به نصيرالاسلام: ايشان از سران مجاهديني بود كه به فتواي حاج سيد عبدالحسين مجتهدلاري(ره) به جهاد عليه استعمار انگليس و عوامل داخلي ايشان دست زد و در اين زمينه نقشي مهم ايفا كرد.
ركن زاده آدميت درباره شهادت اين شيخ مينويسد:
«..نصيرالاسلام با گروهي از تفنگچيان مجاهد در راه تعقيب و تنكيل ستم پيشگان بيآزرم و فرقه بهائي كه در شهر نيريز، جمعيت و نفوسي داشتند بيش از پيش كوشيد و آنها هم در پي انتهاز فرصت بودند تا او را از ميان بردارند و همين كه فرصت به دست آمد دو نفر از تفنگچيان او را كه يوسف وجعفر قلي نام داشتند، با تطميع و تحميق وادار به قتل او كردند ودر ماه رجب سال 1331 ه. ق. پس از فراغت از غسل روز جمعه هنگام خروج از گرمابه... به وسيله شليك سه تير تفنگ شهيدش كردند. او آن وقت 52 سال داشت. (23)
محمد فخار: قتل محمد فخار نيز از جمله ترورهايي است كه سروصداي فراواني به پا كرد. بهائيان به دستور محفل بهائيت در يزد، فرد ياد شده را كه گويا به بهائيت اهانت ميكرده است، كشته وجسد او را سوزاندند، عامل مستقيم اين قتل فردي بهائي به نام« سلطان نيك آئين» بود كه پس از مدتي دستگير شد. (24)
جنایت «ابرقو»: اين جنايت بارزترين نمونه سبعيت تشكيلات بهائيت در تاريخ است؛ در يكي از روستاهاي اطراف ابرقو به نام« رباط» خانمي موحد و معتقد به نام صغري، به همراه فرزندان خردسال خود زندگي ميكرد. «عباسعلي پورمهدي، مبلغ بهائي شهر يزد، وجود اين خانم را سدي در برابر تشكيلات بهائيت ميدانست و با گزارشهايي كه به محفل يزد ارائه كرد، توانست محفل را قانع كند تا دستور قتل اين خانم و فرزندان بيگناهش را صادر كرد. به اين ترتيب، با دستور محفل بهائيت اين خانواده شش نفره در شب سيزدهم دي ماه 1328 به دست يك فرد بهائي به نام« محمد علي شيرواني» به طرز فجيعي به قتل رسيدند. اين قاتل بيرحم با مشاركت چند تن ديگر، به خانه اين زن يورش برده و ابتدا سه دختر او را با بيل و تبر مثله كرده سپس او را به همراه دو پسر خردسالش قطعه قطعه ميكند. (25)
3)قتل بابيان مخالف دستگاه ميرزا حسينعلي نوري( به طور عمده ازليها):
عبدالحسين آيتي در اين زمينه ميگويد: «قضيه كشته شدن ازليهاي مقيم عكا، به دست ترور كننده هاي بهائي است. آنها پنج نفرند كه دو دفعه ترور شدند. دونفرشان را ابتدا استاد محمد علي سلماني و يكي دو نفر ديگر مخفيانه كشتند، در شكاف ديوار خان عكا مخفي كردند و سبب قتلشان اين بوده كه به كليم برادر بهاء جسارت كرده، گفتهاند: پولها را به مكر و حيله و شارلاتاني از ايران ميطلبيد وبه ما بهره نميدهيد. بالجمله بعد از مدتي عفونت آنها سبب كشف شد ولي دكتري را كه معلوم نيست به پول يا به گول فريب داده نزد حكومت فرستادند واو شهادت داد كه آنها از مرض وبا مردهاند و چون اين قضيه كشف نشد، دفعه ديگر همان مأمور ترورها حمله برده، سه نفر ديگر را كه سيد محمد اصفهاني و رضاقلي تفرشي و محمود خان كج كلاه بودند كه اسرار بهائيان را آشكار كرده بودند ونزديك بود كاملا براهل عكا معرفي شوند، در وسط روز در خانهشان كشتند و در اين قضيه خود عباس افندي هم همراه بوده و مباشرت نموده ولي حكومت نتوانست از آنها اقرار بگيرد، لهذا آنها را نفي كرد مگر بهاء و عبدالبهاء، كه هر دو را حبس كرد وحتي حبس عباس افندي يك هفته طول كشيد.» (26)
3)قتل بهائياني كه از برخي اسرار، مطلع بودند و ادامه حيات ايشان خطرناك بود:
ميرزا اسدا.... ديان: معروفترين نمونه در اين زمينه، قتل« ميرزا اسدا... ديان» است . وي كاتب« بيان» وساير مكتوبات علي محمد باب و جزء«حروف حي» بود كه به بسياري از اسرار و مسائل پشت پرده پيدايش بابي گري واقف بود. او به دستور ميرزا حسينعلي به قتل رسيد. ميرزا آقاخان كرماني( بابي ازلي و داماد ميرزا يحيي صبح ازل) در اين رابطه مينويسد: «ميرزا حسينعلي چون ميرزا اسدا... ديان را مخل خود يافت، ميرزا محمد مازندراني( پيشخدمت خود) رافرستاده ، او را مقتول ساخت.» (27)
قتل ملارجب علي قهير، برادرزن علي محمد باب. (28)
5)قتل و ترور بنا به اغراض شخصي سركردگان فرقه بهائي:
ميرزا آقاخان كرماني در رساله « هشت بهشت» درباره دامنه آدمكشي سركردگان بهائي كه گاه شامل طلبكاران حسينعلي هم ميشده، مينويسد: «حاجي جعفر را كه مبلغ 1200 ليره از ميرزا طلبكار بود و در مطالبه پول خود در عكا قدري تندي نمود و دزديهاي حضرات را حس كرده، ميرزا آقاجان كچل قزويني را تشويق كردند كه آن پيرمرد را شبانه كشته، از طبقه فوقاني كاروانسرا به زير انداختند و گفتند خودش پرت شده.»
تمامي اين اسناد و مدارك نشان دهنده اين حقيقت هستند كه سركردگان دو فرقه بابيت و بهائيت، افرادي مزدور بودند – وهمچنان هم هستند- كه به پشتوانه دول استعماري و پيروي از هواي نفس خود، با به خدمت گرفتن عدهاي اوباش تلاش كردند افراد ساده لوح را سپر بلاي خود قرار داده و بر مسند قدرت تكيه زنند. آنها چنان مست و مدهوش اقوال بيگانگان و طعم قدرت بودند كه كشتار افراد بيگناه برايشان تبديل به امري عادي شد و در اين مسير از هيچ جنايتي فروگذار نكردند. اكنون نيز ترورها و رفتارهاي خشونتآميز متعددي از سوي تشكيلات بهائيت صورت ميگيرد كه به دليل ضعف اطلاعات محققين و پنهان كاري تشكيلات بسياري از آنها درآينده روشن خواهد شد. اگر تلاش روحانيون مبارز و آگاه براي بيداري مردم نبود شايد آنها ميتوانستند در سايه اين جنايات به اهداف شوم خود برسند؛ امري كه هيچ گاه محقق نشد ونخواهد شد.
براين اساس، ميتوان بابيت و بهائيت را به عنوان فرقههايي تروريستي و چه بسا تشكيل دهنده يكي از بزرگترين شبكههاي ترور در تاريخ معاصر ايران قلمداد كرد.
[1] مارگارت تالر سينگر، فرقهها در ميان ما، انتشارات دانشگاه اصفهان، چاپ اول، 1388 ، صفحه 260.
[2] اعتضاد السلطنه ، فتنه باب، نشر علم، چاپ اول، 1377 ، صفحه 11.
[3] اسناد كتاب ادوارد كلوني ، افسر اطلاعاتي انگليس
[4] سيد كاظم رشتي ،شاگرد و جانشين شيخ احمد احسايي ، بنيانگذار شيخيه( 1259-1205 ه ق)
[5] عبدالحسين آيتي، كشف الحيل، جلد 1، نشر راه نيكان ، چاپ اول 1389، صص 93-92.
[6] بيان فارسي، باب 16 از واحد هفتم، ص262.
[7] مهدي مشتاقي، بهائيت در گذر تاريخ، نشر الطيار، چاپ اول 1389، ص272
[8] مهدي مشتاقي، بهائيت در گذر تاريخ، نشرالطيار، چاپ اول، 1389، ص275.
[9] بقعه طبرسي، آرامگاه شيخ احمد بن ابي طالب معروف به شيخ طبرسي با مدفن علامه شيخ طبرسي معروف ، صاحب تفسير مجمع البيان كه در مشهد در كنار بارگاه امام هشتم( ع) مدفون است، متفاوت است.