شیخیه ، معراج پیامبر اکرم(ص) را چگونه می داند ؟
بهائیت در ایران : یکی از اعتقادات اصیل اسلامی و بلکه یکی از ضروریات دین مبین اسلام، معراج پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است، که آیات و روایات هم، مؤید این مطلب هستند. خداوند متعال در سورۀ اسراء، به شروع این سیر آسمانی اشاره کرده و میفرماید: «سُبْحانَ الَّذي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْبَصير [اسراء/۱] منزّه است آن [خدايى] كه بندهاش را شبانگاهان از مسجد الحرام به سوى مسجد الأقصى -كه پيرامون آن را بركت دادهایم- سير داد، تا از نشانههای خود به او بنمايانيم، كه او همان شنواى بيناست».
در خصوص کیفیت معراج، میان مسلمانان اختلاف است. اکثر مسلمانان، همچون امامیه، معراج پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را «جسمانی و روحانی» و عده اندکی، همچون جهمیه، آن را «روحانی» میدانند و عدهای همچون خوارج منکر معراج هستند.[۱] یکی از مکاتب اعتقادی که متأسفانه در دو قرن اخیر، در جهان تشیع شکل گرفته است، شیخیه است. رهبران شیخیه اگرچه در آثار خود به معراج «جسمانی و روحانی» بودن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) تصریح کردهاند؛ اما در بعض جاها، عباراتی دارند، که تنها با معراج روحانی سازگار است و به گونهای معراج جسمانی را نفی میکند. و به سبب همین تناقض گوییها بوده، که مشهور شده، شیخیه قائل به نفی معراج جسمانی هستند. به عنوان نمونه به این عبارت حاج محمد کریمخان کرمانی در کتاب ارشاد العوام دقت کنید: «چگونه میشود كه نان و پنير بدون هضم و تحليل در رگهای تو رود و كار روح كند، يا در سر تو رود و كار عقل و فهم كند؛ مگر آنكه بطوری كه عرض شد تحليل رود و تلطيف شود، و حال كه لطيف شد و به تحليل رفت، نه آن است كه از جسمانيت خود بيرون رفته است، همان جسم است كه از غلظت و كدورت پاک شده و لطيف و صافی گشته».[۲]
این عبارت حاج محمد کریمخان، که در خصوص معراج نوشته شده است، گرچه به ظاهر در صدد اثبات جسمانی بودن معراج است، اما در واقع به نوعی جسمانی بودن آن را نفی کرده است؛ با این بیان که وی قائل است، اول باید جسم و بدن دنیوی، که کثیف است، تلطیف گردد و از عناصر مادی همچون هوا و آتش و... جدا گردد، آنگاه صعود کند و به معراج رود و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نمیتواند با همین بدن دنیوی، که کثیف است و غلظت دارد، به معراج رود. از این عبارت برمیآید، که وی، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را دارای دو بدن میداند، یکی اصلی و یکی عارضی، که بدن عارضی همان بدنی است که ایشان در دنیا با آن زندگی میکرده است و بدن اصلی همان بدن تلطیف شده است، که به معراج رفته است. و خود ایشان در ارشاد العوام به این مطلب تصریح میکند: «بدانكه انسان را يك بدن اصلي است كه اصل بدن اوست... و ظهور مردم در اين عالم به بدن عارضی است و چشم مردم همان اعراض را میبيند».[۳] حال آنکه اعتقاد امامیه بر آن است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با همان بدن دنیوی، و به قول کریمخان عارضی، به معراج رفته است.
در مقابل، در جاهای متعدد وی و دیگر مشایخ شیخیه به معراج «جسمانی و روحانی» پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) تصریح کردهاند. کریمخان در هدایة المسترشد مینویسد: «بدانكه پيغمبر (صلي الله عليه و آله) با جسم شريف خود به معراج رفتند، با لباسهاي خود و نعلين خود و عجب نيست كه لباسهاي شريف ايشان به همراهی ايشان بالا رود... همچنان كه جسد شريف خود او بالا رفت، لباس او هم والله بالا رفت و به مجاورت بدن شريف ايشان».[۴]
ابوالقاسم ابراهیمی نیز در جواب آقای فلسفی، خطیب مشهور، مینویسد: «اجماع ضروري مسلمين قائم است بر اين كه پيغمبر (صلي الله عليه و آله) معراج فرمود به جسم شريف و معراج او روحانی نبود و منكر معراج جسمانی آن حضرت ملحد است و از دين خارج است».[۵] از آنجا که شیخیه تعریف اعمی برای جسم قائل هستند و جسم را دارای انواع مراتب میدانند، شاید بتوان با این توجیه و با تعریفی که شیخیه از جسم قائلند، ایشان را از قائلین به معراج جسمانی دانست؛ هر چند بعض عبارات ایشان مشعر به روحانی بودن معراج پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است.[۶]
علت اصلی اینکه شیخیه در این اصل اعتقادی، یعنی معراج، دچار اضطراب و انحراف شدهاند، این است که با ورود فلسفه یونان به جوامع اسلامی، این سؤال مطرح شد، که معراج جسمانی پیامبر (صلی الله علیه وآله)، مستلزم خرق و التیام افلاک میشود، که محال است. شیخیه که نتوانستند جواب این شبهه را بدهند، دچار انحراف شدند. حال آنکه جواب روشن است، که خرق و التیام در افلاک محال نیست؛ چرا که خداوند قاهر، همانگونه که آسمانها را خلق کرده، همانگونه هم از تصرف در آنها عاجز نیست.
در پایان باید به این نکته اشاره کرد: «این تناقض گویی، که در کلام رهبران شیخیه مشهود است، که گاهی به اثبات معراج جسمانی و گاهی به نفی آن میپردازند، به سبب مخالفت علمای شیعی با این افکار بوده است. یعنی رهبران شیخیه در ابتدا تفسیری از اصول اعتقادی، همچون معراج، ارائه میدادند، اما همینکه مخالفت علمای شیعه را میدیدند، از سخن خود دست برمیداشتند، و همانند دیگر شیعیان سخن میگفتند.» این همان رویه ایست که محمد علی باب در مناظره با علمای شیعه پی میگرفت چون از داده پاسخ عاجز بود .
پینوشت:
[۱]. جهت مطالعۀ بیشتر ر.ک: ابن شهرآشوب، المناقب فی آل ابی طالب، ج ۱، ص ۲۸؛ حسن بن علی طبرسی، ترجمۀ مجمع البيان، مترجمان،ص ۴۷۹-۴۸۷، فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۵، ص۳۶۵؛ طبری، تفسیر طبری، ج۱۵، ص ۱۶.
[۲]. محمد کریمخان کرمانی، ارشاد العوام، ج ۱، ص ۴۹۳.
[۳]. محمد کریمخان کرمانی، ارشاد العوام، ج۱، ص ۱۴۱.
[۴]. محمد کریمخان کرمانی، هدایة المسترشد، ص ۴۵۰-۴۸۰.
[۵]. ابوالقاسم ابراهیمی، رسالهی فلسفیه، ص ۶۳.
[۶]. جهت مطالعه بیشتر ر.ک: علی اکبر باقری، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیۀ کرمان، بحث معراج پیامبر، انتشاراتی مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، ۱۳۹۲.
برداشت شده از فرقه نیوز