بهائيت در زمان پهلوي
علي مومن دوست
هر چند بهائيت داراي ريشه
هاي عميق در بين مردم نبود و طرفداران زيادي را هم در ميان شيعيان به دست
نياورده بود اما فعاليت هاي سران اين فرقه و حمايت هاي خارجي عاملي بود كه باعث
شد كه اين فرقه به حيات خود ادامه دهد و در زمان پهلوي
جريان بهايت به خاطر تسامح رژيم بيش از پيش پايه هاي خود
را در ايران محكم كند و رژيم به آنها اجازه داد تا
((محافل)) بيت العدل هاي خود را داير سازند و البته حمايت هاي خود رژيم هم به
خاطر توصيه هايي بود كه از سوي انگليسي ها انجام ميشود لذا اين فرقه در آن زمان
از دو كانال خارج و داخل مورد حمايت قرار مي گرفت و همين مساله باعث شده بود كه
اين فرقه گستاخي را از حد بگذراند و دست به اقدامات مختلفي در برخي مناطق كه
نفوذي در آنجاها داشت بزنند و از جمله اين اقدامات:
- ايجاد خرابكاري ها و
توهين عليه مسلمانان شيعه
- برخورد جدي و گستاخانه با
علما شيعه
- سوزاندن كتاب هاي اسلامي
و انتشار كتاب ((كتب قصص خارجي و كتب ضاله به جاي آن))
- استفاده از مبلغه هاي زن
براي ترويج عقايد بهائيت
- تحريك مردم برخي مناطق
عليه شيعيان
- ايجاد اختلاف و تفرقه
افكني در ميان شيعيان و دامن زدن به برخي اختلافات براي بهره برداري از آنها
به عنوان مثال ((محمد حسين
ارسنجاني )) در قسمتي از خاطرات خود در كتاب ((تاريخ شفاهي انقلاب اسلامي)):
ضمن اشاره به توهين بهائيان در ماه صفر نسبت به (( آيت ا... رباني )) و استفاده
از مبلغ زن توسط آنها و همچنين هتك حرمت هايي كه نسبت به مقدسات و مساجد مسلمين
داشتند در ادامه مي گويد:(( وقتي ماه رمضان همان سال (سال 1309) به سروستان
رفتم ديدم اوضاع خيلي متشنج است مثلا وقتي مردم در مسجد مشغول عزاداري بودند يك
عده اي مي ريختند توي مسجد و به مردم اهانت مي كردند و ... خلاصه آنكه در آن
منطقه تا اين اندازه در بين مسلمانان به آتش فتنه و اختلاف دامن زده شد بود از
اين رو بهائيان اين منطقه اقتدار عجيبي داشتند مثلا هر كدخدايي درگيري پيدا مي
كرد بهايي ها به او كمك مي كردند متقابلا كدخدا مي رفت به كمك بهايي ها با اين
ترفند بهايي ها عملا مسلمانان را سركوب كردند علاوه بر تمام طغيان ها و ايجاد
نا امني هايي كه از سوي بهاييان در آن دوران صورت مي گرفت بهاييان نفوذ فراواني
را هم در ادارات دولتي كسب كرده بودند كه تمام اين مسائل در كنار همديگر باعث
برانگيخته شدن احساسات شيعيان بر عليه اين فرقه ضاله و حاميانش شد رسول جعفريان
در كتاب جريان هاي سازمان هاي مذهبي - سياسي ايران به اين اعتراضات اشاره مي
كند.
شايد اولين اشاره در اين
باره مطالبي است كه در مجله آيين اسلام انتشار يافته است.براي مثال از تعدادي
بهايي ياد شده كه در زاهدان كتاب هاي اسلامي را مي سوزاندند به جاي آن ((كتب
قصص خارجي و كتب ضاله)) را در انظار منتشر مي كردند و در نشريه ياد شده نامه اي
از سوي برخي از شخصيت هاي شهر قم درج شده كه در آن آمده است چون عده اي از
بهاييان در قم مشغول به تبليغات و توهين به مذهب مقدس اسلام شده اند و اين عمل
موجب بغض و نگراني شديدي در روحيه مردم شده و بديهي است كه اين موضوع مخالف با
آرامش و باعث انقلاب است لذا از مقامات محترم تقاضاي قلع و قمع ماده فساد را مي
نماييم. مشابه همين شكايت در همان شماره از سنندج درج شده است (( بعد از شهريور
1320 طغيان بهاييها در ايران بيشتر شده و در دواير دولتي پست هاي حساسي را
اشغال نموده و به تبليغات خود ادامه مي دهند( آئين اسلام س2ش23ص10) نمونه ديگر
شكايتي است كه اهالي نهاوند نوشته اند و ضمن آن از حضور چند نفر بهايي كه پست
هاي مهم اداري را در شهر اشغال كرده اند سخن گفته اند. طرف خطاب شاكياني كه از
شهرها مبادرت به فرستادن اين قبيل نامه هاي مي كردند مقامات دولتي علماي تهران
و شهرستان ها و اندكي بعد حضرت آيت ا... بروجردي بود.در واقع هراس مردم متدين
از آن بود كه بهاييان آزادانه وارد دستگاه اداري و آموزشي كشور شده و حتي به
دربار نيز نزديك شده اند طبيعي بود كه آنان با استفاده از اين موقعيت بهتر مي
توانستند به كار تبليغ بهايي گري بپردازند در شكايتي كه از مردم نهاوند رسيده
با اسم و مشخصات نام بهاييان را كه رئيس بانك ملي متصدي انحصا ترياك بازرس
دخانيات و معلم بوده اند درج شده است.
________________
سير تحولات تاريخ اين نكته
را بر همگان به اثبات مي رساند كه استعمارگران غربي همواره چشم طمع به منابع و
مخازن ديگر كشورها داشته اند و لذا در اين بين كشورهايي كه از منابع بيشتري
برخوردار بوده اند احتمال نفوذ بيشتري در آنها وجود داشته است كشور ايران هم به
عنوان يكي از اين كشورهاي صاحب منابع سرشار مورد توجه قرار داشته است لكن اين
كشورها در ايران با سد محكمي به نام مكتب شيعه روبه رو بودند چرا كه مكتب شيعه
همواره مروج روحياتي بوده است كه با اصل و اساس استعمار سرناسازگاري داشته است
و از ديد بسياري از استعمارگران فكر و فرهنگ شيعي كه عاملي بازدارنده بر سر
منافع آنها به حساب مي آمد و لذا استعمارگراني چون انگلستان در راه مبارزه با
اين فرهنگ نيرنگ ها و نقشه هاي گوناگون را به كار بسته اند گاه از راه مسلط
كردن عمال خود بر كشورهاي اسلامي و گاه از راه حمايت از مذاهب باطله و ترويج
افكار منحرف به دنبال در هم شكستن صفوف مسلمين و سدي به نام شيعه بوده اند با
مراجعه به تاريخ و دقت در روابط و حمايت هاي انگلستان و برخي كشورهاي غربي ديگر
با فرقه هايي چون بابيت و خصوصا بهاييت اين فرقه ها به هيچ عنوان نمي توانند
ادعا كنند كه بدون حمايت هاي اين كشورها مي توانستند در كوتاه ترين زمان ممكن
هم اظهار وجود كنند ما در اين مقاله به بررسي نحوه تاسيس فرقه بهاييت و سپس به
برخوردي كه علما شيعه با اين فرقه داشته اند نيز اشاره اي خواهيم داشت در
ابتداي سخن فرقه بابيت را هم به اجمال بررسي مي نماييم.
فرقه بابيت
شخص شماره يك و موسس فرقه
بابيت شخصي به نام علي محمد شيرازي بود.وي در ابتدا خود را ((باب)) مي ناميد
بدين معنا كه وي ((باب)) يا عامل ارتباط ميان مردم و امام زمان (عج) است. وي
اين نام را تحت تاثير افكار سيد كاظم رشتي براي خود برگزيده بود. زيرا وي معتقد
بود بين خدا و مردم به ميانجي نياز است و بر همين اساس بوده است كه پيامبران
متعددي از سوي خداوند مبعوث گرديده اند كه واسطه بين خدا و مردم باشند. ميان
امام زمان (عج) و مردم هم نياز به يك منجي مي باشد و بايد در هر زماني چنين
شخصي باشد وي اضافه مي كند چنانكه در هر خانه اي به چهار ركن نياز است جهان
هستي چهار ركن دارد وي در ادامه اركان جهان هستي را بدين گونه برميشمارد:1- خدا
خداي باريتعالي ركن و پايه اصلي جهان هستي است و در واقع ستون اصلي جهان مي
باشد2- پيغمبر3- امام4-جانشينان ويژه كه در واقع حكم در ورودي اين خانه (جهان
هستي) را تشكيل مي دهند و از اين رو (باب) ركن چهارم جهان هستي خوانده مي شود
كه حكم در ارتباطي و واسطه ميان مردم و امام زمان (عج) را دارد. به هر جهت علي
محمد شيرازي ادعا كرد كه وي اين واسطه ميان مردم و امام غائب مي باشد و خود را
هم ((باب)) ناميد و از آنجا كه بحث امام زمان (عج) و توجه خاص به آن حضرت در
بين شيعيان از جايگاه خاصي برخوردار است توجه بسياري از مردم ايران را در آن
زمان برانگيخت. باب فعاليت خود را آغاز كرد و در بين مردم ساده لوح و زودباور
هم تا اندازه اي نفوذ نمود و طرفداران را هم دور خود جمع نمود. باب بعد از
اينكه ديد توانسته است طرفداراني را به دست آورد به اين اندازه بسنده نكرد و
پاي را فراتر نهاد و ادعاي مهدويت كرد. و همين مساله باعث شده كه علماي شيعه آن
زمان در پي چاره جويي و دفع خطر برآيند و لذا علمايي چون حاج محمود معروف به
نظام العلما و سائرين جلسه مناظره اي را با باب ترتيب دادند تا صدق يا كذب
ادعاهاي او را بررسي نمايند و بر ديگران ثابت نمايند.اما باب بسيار ضعيف تر از
آن بود كه بتواند در مقابل سوالات علما جوابي ارائه دهد و اكثر سوالاتي كه از
او پرسيده شد را بي جواب گذاشت و يا اينكه به حاشيه مي پرداخت و در نهايت در
پايان مناظره خود نيز بر شكستش در مناظره با علما اعتراف نمود و لذا توسط
ناصرالدين ميرزاي قاجار ((ولايتعهد)) دستگير شده و در ابتدا بنا را بر اين
گذاشته بودند كه وي را اعدام نمايند و لكن بعد از اينكه سفاهتش بر همگان ثابت
شد و همچنين به خاطر سيد بودنش از خون او گذشتند.و باب نهايتا توبه نامه اي
نوشت و از تمام اعمال و عقايد گذشته اش اظهار ندامت كرد و لكن در زمان اميركبير
مجددا فتنه بابيت فعال شد و علاوه بر اين عده ديگري هم پيدا شدند كه ادعاي
بابيت و بعضا مهدويت مي كردند و همين مساله احساسات بسياري از مردم را جريحه
دار كرده بود و لذا اميركبير سخت گيري هاي فرواني را نسبت به اين افراد و
همچنين فرقه بابيت اعمال كرد و حتي در زمان وي محمدعلي شيرازي (باب) تيرباران
شد و به خاطر سختگيري هاي اميركبير و همچنين حساسيت هاي فراواني كه در جامعه بر
عليه بابيت شكل گرفت تا مدت ها كسي جرات نمي كرد ادعاي بابيت كند.
ظهور بابيت
عليرغم ركود و خاموشي بابيت
در يك مقطع بعد از اميركبير اين فرقه به صورت زيرزميني به جهت خود ادامه ميداد
و پس مانده هاي آن هنوز در درون جامعه حضور داشتند و بعد هاي اين فرقه دچار
تغييراتي گرديد و از دل آن فرقه اي به نام بهاييت بيرون آمد. و لذا فرقه بهاييت
در امتداد فرقه بابيت قرار دارد. بهاييت توسط فردي به نام حسينعلي بها كه از
شاگردان ((باب)) بود و ادعاي جانشيني او را داشت تاسيس گرديد و وي نيز به مانند
باب به نشر عقايد خود در قالب نوشته هايي دست زد و با اندك تغييري همان آموزه
هاي (باب) را در بين مردم ترويج مي كرد ولي حمايت هاي خارجي كه از بها صورت مي
گرفت به مراتب گسترده تر بود.
روابط بهاييان با
بيگانگان(روسيه - انگلستان و اسرائيل )
روس ها توجه و عنايت خاصي
به بها داشتند و از همان ابتدا حمايت هاي گسترده اي را از بها به عمل آورند و
وي را در نشر افكار و عقايدش ياري مي كردند و به طور علني كمك هاي خود را به وي
عرضه مي داشتند و حتي بها پس از اندك زماني (بعد از ادعاي خود) به تحت الحمايگي
دولت تزار درآمد. اما حامي اصلي بها و فرقه بهاييت دولت استعمارگر انگلستان بود
بها و بعد از او جانشينانش به شدت از حمايت دولت انگلستان بهره مي بردند و حتي
فرزند بها يعني (عبدالبها) لقب (نايت هود) را از طرف انگلستان دريافت نمود اما
نكته قابل توجه و تامل برانگيز رابطه تنگاتنگي بود كه ميان صهيونيست ها و
بهاييان بود.بر عكس موضع گيري مخالف و جدي صهيونيست ها بر عليه ساير مذاهب و
مكاتب فكري و خصوصا مخالفت جدي صهيونيست ها با مسلمانان. صهيونيست ها رابطه
صميمانه اي با بهاييت و خصوصا سران اين فرقه داشتند و وقتي اين رابط عجيب تر مي
نمايد كه نظرات بهاييت را راجع به بيت المقدس و فلسطين بدانيم.آنها (بهاييان به
مانند صهيونيست ها فلسطين را ارض مقدس مي دانستند و با اين حال با تمام وجود از
تسلط صهيونيست ها بر فلسطين حمايت مي كردند و لذا بهاييان در داخل ايران از
جمله مهمترين حاميان تشكيل دولت اسراييل و حفظ و تحكيم آن بودند و روابط و
جلسات متعددي بين سران بهاييان و برخي مسئولين رژيم اسرائيل وجود داشته است
البته دولت اسرائيل هم تلاش هاي بهائيان را بي جواب نگذارد و حمايت هاي گسترده
اي از آنان به عمل آورد و از جمله دولت اسرائيل اجازه تاسيس مراكز بهائي را در
فلسطين صادر نمود و در راه تاسيس اين مراكز با بهاييان همكاري كرد.
منابع:
1- بهرام افراسيابي-تاريخ
جامع بهاييت
2- موسي نجفي- تاريخ تحولات
ايران از صفويه تا عصر حاضر
3- زندگينامه زعيم بزرگ
عالم تشيع آيت ا... بروجردي- علي دواني
4- غلامرضا كرباسچي- تاريخ
شفاهي انقلاب اسلامي
5- حميد بصيرت منش - علما و
رژيم رضا شاه
6- تهاجم به روحانيت و حوزه
هي علميه شيعه در تاريخ معاصر - موسسه قدر ولايت
مبارزه آيت ا... بروجردي و
ساير علما با بهاييان
با توجه به فعاليت هاي
گسترده و مخرب بهاييان سيل شكايات از شهرهاي مختلف به سوي آيت ا... بروجردي
سرازير شده بود و ايشان نيز نسبت به اين مساله حساسيت خاصي پيدا كردند و آنرا
فتنه بزرگي مي دانستند و رژيم را به تساهل در برخورد با اين فرقه محكوم مي
كردند ايشان در نامه اي به آقاي فلسفي در 28 شهريور 1328 نوشت كه (ايجاد نفوذ و
تقويت اين فرقه از روي عمد و قصد است نه خطا و سهو و تظاهراتي كه نادراٌ از سوي
دولت مشاهده مي شود بر عليه آنها فقط و فقط تظاهر و اغفال حقيقت است نه حقيقت
همچنين در استفتايي كه درباره كيفيت مراوده با بهاييان از آيت ا... بروجردي شد
ايشان نوشتند كه لازم است كه مسلمين نسبت به اين فرقه معاشرت را ترك كنند فقط
از مسلمين تقاضا دارم آرامش و حفظ انتظام را از دست ندهند.
آيت ا... بروجردي در درجه
اول معتقد به مبارزه از طريق تبليغات و رسوا كردن اين گروه بود و از اين رو
مبلغيني را براي مقابله با آنها به مناطق مختلف مي فرستادند و روحانيون برجسته
اي چون امام خميني (ره) آيت ا... فلسفي و آيت ا... مشكيني و ... نيز ايشان را
در اين راه همراهي مي كردند به عنوان مثال در يك مورد آقاي فلسفي به دستور آيت
ا... بروجردي به منبر رفت و مفصلا در مورد بهاييت صحبت كرد و سخنان ايشان به
طور مستقيم از راديو پخش گرديد كه تاثيرات فراواني هم داشت آيت ا... بروجردي در
ضمن از شاه مي خواستند كه فعاليت هاي اين گروه را غير قانوني اعلام كند و جلسات
آنها را رسما تعطيل كند و آنها را كه به نحوه گسترده اي در ادارات و پست هاي
دولتي نفوذ كرده بودند و از آنجاها برانند و بر سر اين مساله و اهمال محمدرضا
پهلوي در برخورد با بهاييان برخوردهاي تندي با او داشت. نهايتا راهكارهايي كه
ايشان ( آيت ا... بروجردي ) براي مقابله با بهاييان برگزيده بود به ثمر نشست
زيرا كه از طرفي به خاطر مبارزات و روشنگري هاي ايشان و ساير علما و تعدادي از
بهاييان توجه كردند و نسبت به عقايد و كردارشان به شدت اظهار ندامت و پشيماني
كردند و بدين ترتيب از نفوذ بهائيت در ميان ساير مسلمانان هم جلوگيري به عمل
آمد و از طرف ديگر به خاطر فشارهايي كه بر دربار و بهائيان افراطي وارد گرديد
از فعاليت هاي گسترده خرابكارانه آنها ممانعت به عمل آمد و خلاصه اينكه مبارزات
ايشان و مساعدت سايرين ( علما و شيعيان) در اين راه باعث شد كه زنجيره بهائيان
در آن زمان شكسته شود.