فراماسونری
چگونه سازمانی است؟ چه نوع ارتباطی با بهائیت دارد؟
یکی از زمینه های
پیوند بهائیت با زرسالاری یهود، سازمان صهیونیستی و نیمه مخفی فراماسونری(Freemasonry) است(۱).
فراماسونری جمعیتی
کاملاً سری و دارای تشکیلات منظم جهانی است که برارکان دولت های جهان و اکثروجوه
زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع ، سلطه یافته است. تشکیلات فراماسونری آنگونه
که درانگلستان و پس از آن درفرانسه و آلمان و آمریکا درقرن هجدهم و پس از آن پدید
آمد(۲)، به سازمان مخوف، پیچیده و بسیارذی نفوذی مبدل سد که از طریق اعمال نفوذهای
مخفیانه، خواست ها، اراده و منافع لایه های مختلف طبقات سرمایه دارعصرجدید را پیش
می برد.
این سازمان
اسرارآمیز(۳) با تشکیل لژهای(۴) متعدد درجذب نخبگان و دولتمردان کشورهای مختلف و
پرورش فکری آنها اقدام می نماید و با استفاده از نفوذ انها درارکان اجتماعی و
حکومتی، پنجه های قدرت و نفوذ خود را درحاکمیت کشورها فرو برده و استعماررا درنیل
به اهدافش یاری می نماید.
فراماسونری و صهیونیسم
فراماسونری دارای
پیوندهای نزدیک با صهیونیسم و درواقع بازوی سازمانی سرمایه سالاری جهانی یهود است
که با استفاده از شبکه های فعال پیچیده، پرقدرت و مرموز فراماسونری، اندیشه حکومت
برجهان را درسرمی پروراند؛«هدف، حکومت ماست… زمانی که نوبت حکومت ما فرارسد تکیه
کلام خود یعنی عبارت آزادی، مساوات و برادری را عوض نخواهیم کرد، بلکه مقصود خودمان
را با الفاظ دیگری از قبیل حق آزادی و وظیفه مساوات و هدف برادری ادا خواهیم کرد.
در نتیجه، تمام حکومت ها را به استثنای حکومت خودمان از بین خواهیم برد… [آن گاه]
با دست های محکم و قوی حکم فرمایی می کنیم و چون قدرت را از دست کسانی که مطیع ما
شده اند به دست آورده ایم جاه طلبی های بی مورد و حرص و آز و انتقام بی رحمانه و
کینه را منحصربه خود می نمائیم. ما هستیم که با ترور، همه جا را احاطه می کنیم و
افراد زیادی را با عقاید مختلف و روش های متفاوت دراختیارمی گیریم(۵)».
این شبکه ها از عوامل
ذی نفوذ درسیاست خارجی و نیز سیاست های داخلی دولت های امپریالیستی غربی، به
ویژه آمریکا هستند(۶) و راه استعماررا برای سیطره برسایرکشورهای جهان هموارمی
سازند.
فراماسونری و بهائیت
تعلیمات
بهائیت نیز انطباق زیادی با تعلیمات فراماسونری دارد که از جمله آنها می توان به
جدایی دین از سیاست، تسامح و تساهل، تشکیل حکومت واحد جهانی، تطابق دین با عقل
جزئی، اشاره کرد. ماسونیت با نشراین تعالیم سعی دراستحاله تمامی فرهنگ های مذهبی
درتفکرو فرهنگ غربی داشت. چنانکه پیامد نشراین تفکر«امانیسم» و «لیبرالیسم» مذهب
همه روشنفکران غربزده گردید و مبشرجهانی شد که با تبلیغ فرهنگ جهانی سعی دراستیلای
فرهنگ و تمدن مغرب زمین برتمام جهان دارد(۷).
شکل گیری و تداوم فرقه
بهائیت نیز با تلاش و برنامه ریزی ایادی استعمارو کانون های آن شکل گرفته است؛ به
دنبال اقدامات قاطع امیرکبیر دراعدام باب و سرکوب خشونت و آشوب های مسلحانه بابیان
درنقاط مختلف کشور، پیروان باب از سرنگونی قاجاریه و تسلط برایران سرخورده شدند.
آشنایی آنها با افکارو
تحرکات اعضای محفل فرهنگی «مانکجی هاتریا» – رئیس سازمان اطلاعاتی بریتانیا درهند و
ایران و بنیانگذار واقعی ایران سازمان فراماسونری درایران(۸)- نظیر شاهزاده جلال
الدین میرزا، آخوند زاده، میرزا ملکم خان، میرزا حسین خان سپهرسالارو …، تغییراتی
درروش فکری ایشان به وجود آورد و انها با افکار ماسونی و لیبرالی آشنا شدند، سپس با
تدوین کتاب «تاریخ جدید» که صورت اصلاح شده «تاریخ قدیم» بابیان بود واژه های تند
برضد شاه قاجارو برخی عوامل حکومت را حذف یا تعدیل نموده و درعوض، همصدا با امثال
آخوندوف، حملات پیشین خود به روحانیت را شدت بخشیدند. و با استفاده از روش ملکم و
آخوندزاده، دست به تألیف رساله های جدیدی مانند مقاله سیاح زدند(۹).
براساس تحقیقات
تاریخی، مانکجی درسال های ۱۸۹۰-۱۸۵۴، با سران بابی و از جمله با شخص میرزا حسینعلی
نوری(بهاء) ارتباط نزدیک داشته است. همچنین مطابق گزارش رکن الدوله به امین السلطان
در۱۳۰۸ ق، ملکم خان درعکا با بهاء دیدارو مذاکره داشته است(۱۰). عباس افندی نیز
بعدها طی نوشته ای تلویحاً از زحمات ملکم تقدیرو از اینکه دوستانش حق او را پاس
نداشتند، اظهارتأسف می کند(۱۱).
از سوی دیگرسفرکاملاً
برنامه ریزی شده سال های ۱۹۱۳-۱۹۱۱ عباس افندی به اروپا و آمریکا، که با تبلیغات
فراوان از سوی منتفذترین محافل سیاسی و مطبوعاتی دنیای غرب همراه بود، نشانی
آشکاراز این پیوند عمیق و همکاری میان سران فرقه بهائی و کانون های مقتدر
فراماسونری دراروپا و آمریکا است که به عنوان نقطه عطف درتاریخ این فرقه از آن یاد
می شود. درطول این سفرکوشش می شد تا وی به عنوان نماد پیدایش «مذهب جدید انسانی» و
آرمان فراماسونری معرفی شود. بررسی جریان این سفرو مجامعی که عباس افندی
(عبدالبهاء) درآن حضورمی یافت، ثابت می کند که کارگردان اصلی این نمایش «انجمن
جهانی تئوسوفیستی» یکی از محافل عالی فراماسونری غرب بود. او به ویژه درآمریکا
درمجامع متعدد فراماسونری حضوریافت و سخنرانی کرد(۱۲).
فراماسونری درایران
اصولاً درمیان نخبگان
فراماسونری ایران، درصد بالایی از بهائیان وجود دارند؛ یکی ازمهمترین فعالان دراین
عرصه میرزا ملکم خان ارمنی – مشهوربه پدر فراماسونری ایران – است و افرادی همچون
علیقلی نبیل الدوله، میرزا آقاخان کرمانی، ابراهیم حکیمی، سید جمال ولعظ، ذبیح الله
قربان، احسان یارشاطر، امیرعباس هویدا، پری اباصلتی از این دسته اند.
درفعالیت تروریستی
دوران مشروطه نیز که توسط مجامع مخفی طراحی می گردید، افرادی نظیرسردارمحیی، احسان
الله خان دوستدار، اسدالله خان ابوالفتح زاده، ابراهیم خان منشی زاده و محمد نظرخان
مشکات الممالک، نقش اساسی داشتند که بسیاری از اعضای آن بابی و بهائی بودند و پس از
تأسیس سازمان ماسونی لژ بیداری ایران(۱۳۲۵ق/۱۹۰۷م) درپیرامون آن مجتمع شدند. فعالیت
ها و اقدامات چنین افرادی که کاملاً درراستای اهداف استعمارطراحی و برنامه ریزی می
شد یکی از عمده ترین عوامل انحراف مشروطیت به شمارمی رود(۱۳).
دردوران
پهلوی نیز بهائیان درکنارعناصرفراماسون و صهیونیست، نقش مهمی دراجرای نظرات و سیاست
های استعمارداشتند. بسیاری از نزدیکان شاه و خاندان پهلوی و عده زیادی از کارگزاران
و متولیان پست های حساس و کلیدی کشوربهائی بودند(۱۴).
درسال های نهضت ملی
شدن نفت، شاهد تشکیل لژ همایون درایران هستیم که یکی از کارکردهای اصلی آن مقابله
با نهضت ضد استعماری نفت، و جاسوسی برای انگلیس بود. یکی از اعضای این لژ دکترضبیح
قربان از اعضای فرقه بهائیت بود که نفوذ فراوانی درشیراز داشت. او رئیس دانشکده
پزشکی دانشگاه شیراز و عضو مؤسس لژ دیگری به نام حافظ نیز بود(۱۵).
درسال ۱۳۴۱ تعداد
ماسون های آمریکایی به حدی رسید که لژ محلی آمریکا درصدد ایجاد لژی درایران برآمده
و چندی بعد ریاست این لژ آمریکایی به یکی از فراماسون های بهائی که دارای مقام
«ژنرال ماسونی درجه ۳۳» بود، به نام «علی نقی خان نبیل الدوله» واگذارگردید(۱۶).
درمدت ۳۷ سال سلطنت
محمد رضا، درسراسرکشورجولانگاه محافل و مأموران «بهائی- ماسونی» گردید. اکثرکسانی
که دراین مدت به عنوان نخست وزیرانتخاب شدند، یا از استادان و اعضای بلند و پایه
لژهای فراماسونری بودند و یا از دست نشاندگان و مأموران یهود و ماسون.
به عنوان نمونه،
«امیرعباس هویدا» که از نخست وزیران معروف دوران سلطنت محمد رضا پهلوی به شمارمی
رفت، از نوادگان میرزا یعقوب یهودی و از بهائیان مشهوربود که دردهه ۱۳۲۰ وارد شبکه
تارعنکبوتی سیاسیون متمایل به انگلستان شد و از فعالان و اعضای بلندپایه فراماسونری
ایران گردید. و دردوران سیزده ساله (از بهمن ۱۳۴۳ تا مرداد ۱۳۵۶) نخست وزیری خویش
خدمات زیادی را درراستای تحقق اهداف شوم صهیونیسم و استعمارگران انجام داد. دراین
دوران پیوندهای نهان و عان دربارپهلوی با محافل قدرتمند و چپاولگرغرب و صهیونیسم
جهانی، به مستحکم ترین شکل خود رسید(۱۷).
بسیاری از دولتمردان
کابینه هویدا نیز عضو لژهای مختلف فراماسونری بودند. چنان که درگزارش دیگرساواک در
تاریخ ۸/۲/۱۳۵۲ اسامی وزرای کابینه هویدا و عضویت آنان درلژهای این سازمان مخوف و
وابسته به انگلیس و اسرائیل، به شرح ذیل اعلام می شود: «امیرعباس هویدا (لژ تهران)،
محمود قوام صدری وزیر مشاور، نصیرعصار معاون نخست وزیر(لژ ژاندراک)، حسن زاهدی
وزیر(لژ اهواز)، منوچهرپرتو وزیردادگستری (لژ کورش)، مجید رهنما وزیرعلوم و آموزش
عالی (لژ تهران)، فتح الله ستوده وزیرپست و تلگراف و تلفن (لژ ژاندراک)، مهرداد
پهلبد وزیرفرهنگ و هنر(لژ کورش)، ایرج وحیدی وزیرکشاورزی (لژ خیام)، جواد
منصوروزیراطلاعات (لژ کورش)، هوشنگ انصاری وزیراقتصاد(لژ خیام)»(۱۸).
بدین ترتیب فرقه ضاله
بهائیت درارتباط با سازمان های فراماسونری خدمات شایانی به صهیونیسم و استعمارگران
و خیانت های جبران ناپذیری به ملت ایران و فرهنگ این سرزمین کردند.
چنانکه دراثرتحقیقی
اسماعیل رائین که درسال ۱۳۴۶ به چاپ رسیده است، می خوانیم:« فراماسونری که
انگلیسی ها از ۳۵۰ سال قبل آن را اب کلمات دلپذیرآزادی، برادری،برابری و نوعدوستی
رواج دادند، از قرن هجدهم به بعد به بزرگترین وسیله استعمارملت ها تبدیل شد… با
کوشش مداوم عمال سیاست استعماری که اکثراً فراماسون بودند قسمت هایی از ایران نیز
از دست رفت. فراماسون هایی که درنقش عاملین استعمارظاهرشدند، اساس ملیت ما را برهم
زدند، افتخارات ملی را مسخره کردند و به کرات بیگانه پرستی را جایگزین وطن پرستی
ساختند»(۱۹).
پی نوشت:
(۱). در لغت ماسون (mason) به معنای بنا و فراماسون (Freemason) بنای آزاد است. و در اصطلاح کسی که عضو سازمان
فراماسونری است، ماسون یار فراماسون نامیده می شود. ساختمانی که مرکز فعالیت
ماسونهاست لژ نا دارد.
(۲). ر. ک: فرهنگ علوم
سیاسی، علی آقا بخشی و مینو افشاری راد، تهران: چاپار، ۱۳۸۳، ص۲۵۷٫
(۳). جهت آشنایی بیشتر
ر. ک: محمد خاتمی، فراماسونری، تهران: کتاب صبح، ۱۳۸۰، ص۱۳، ج۳۵٫
(۴). کلاس یا پایگاه
های فراماسونری.
(۵). اسرار سازمان
مخفی یهود، ژرژ لامبلن، ترجمه مصطفی فرهنگ، ص۴۲٫
(۶). ر. ک: شهریار
زرشناس، کتاب نیمه پنهان آمریکا، تهران: انتشارات صبح، ۱۳۸۱٫
(۷). رضا برنجکار،
مهدویت و فرقه ها، فصلنامه موعود، ش۲۲٫
(۸). به دلیل فقدان
تحقیقات بنیادین در این زمینه تأسیس آن به غلط به میرزا ملکم خان نسبت داده شده
است. ر. ک: جستارهایی از تاریخ بهائی گری در ایران، پیشین، ص۲۲٫
(۹). حضور بهائیت در
انجمن های ماسونی و شبه ماسونی، علی رجبی، ویژه نامه ایام، ش۲۹٫
(۱۰). ابراهیم صفایی،
پنجاه نامه تاریخی دوران قاجاریه، ص۱۲۱٫
(۱۱). مائده های
آسمانی، ۱۴۴/۹٫
(۱۲). عبدالله شهبازی،
نظریه توطئه، صعود سلطنت پهلوی و تاریخ نگاری جدید در ایران، تهران: مؤسسه مطالعات
و پژوهش های سیاسی، ۱۳۸۳، صص ۶۹-۷۴٫
(۱۳). سایه روشن های
بهائیت ۹۱، روزنامه کیهان، شنبه ۲۸ آبان ۱۳۸۴٫
(۱۴). جواد منصوری،
تاریخ قیام پانزدهم خرداد به روایت اسناد، ج۱، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،
۱۳۷۷، ص۳۲۴٫
(۱۵). فراموشخانه و
فراماسونری در ایرانف اسماعیل رائین، تهران: امیرکبیر، ۱۳۵۷، ج۳، ص۳۸۰٫
(۱۶). محمد خاتمی،
فراماسونری، تهران: کتاب صبح، ۱۳۸۰، ص۱۳۲٫
(۱۷). محمد احمدی،
پژوهه صهیونیست، تهران: ضیاء اندیشه، ۱۳۷۶، ج۱، صص ۳۹۰-۳۹۱٫
(۱۸). گزارش اداره کل
سوم ساواک، ۸/۲/۱۳۵۲؛ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی،
حسین فردوست، تهران: انتشارات اطلاعات، ۱۳۶۹، ج۱، ج۲، ص۳۹۴٫
(۱۹). فراموشخانه و
فراماسونری در ایران، پیشین، ج۱، ص۱۱٫