×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

بهائیت، مسلکی مخرب

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

 بهائیت، مسلکی مخرب

media/images/shenakhtferghe.jpg

در اوایل حکومت سلسله قاجاریه مکتبی غالی بر اساس آموزه های"شیخ احمد احسایی" درون جامعه شیعی پدید آمد که بعدها به "شیخیه"معروف شد. این مکتب نه تنها درون خود دستخوش تحولات جدی شد بلکه تحولات بسیاری بویژه در حوزه دین در ایران به وجود آورد. بعد از مرگ جانشین شیخ احمد احسایی، مدعیانی پیدا شدند که ادعای خود را یک روز تکذیب و روز دیگر آن را به شکل دیگری مطرح می کردند که نهایتا با ادعای مهدویت، خود ر (علی العیاذ بالله) امام زمان(عج) معرفی کردند.
در این میان سید جوان شیرازی به نام "علی محمد" که از شاگردان مکتب شیخی بود تحت تأثیر افرادی چون ملا حسین بشرویه، مدعی مهدویت شد و توانست به واسطه ادعاهای بی اساس، افراد جاهلی را تحت عنوان "بابی" به دور خود جمع کند. بعد از مرگ علی محمد، یکی از یاران نزدیکش به نام میرزا حسینعلی نوری به کمک سفارتخانه های دول خارجی- انگلستان و روسیه تزاری - توانست جریان منحط و روبه افول بابیگری را حیات بخشیده و تحت عنوان "بهائیت" سازماندهی کند.
بهائیت تا پایان عمر دومین سرکرده خود، میرزا عباس معروف به "عبدالبهاء"، یک فرقه بود که با جانشینی نوه اش شوقی به سرعت در یک پروسه فرمایشی تغییر ساختاری، از فرقه به کیش ) Cult ( تغییر ماهیت داد. البته این تغییر در همان حالت اولیه باقی نماند و به یک مسلک مخرب یا Destructive Cult تبدیل شد.
در این مقاله نگارنده سعی کرده است به صورت اجمالی به شاخصه هایcult بودن تشکیلات بهائیت بپردازد تا در یک فرصت مناسب به طور مبسوط، فرقه ای بودن تشکیلات را به اطلاع خوانندگان محترم برساند.
مسلک یا Cult چیست؟
Cult
واژه ای است با ریشه لاتین به معنای پرستش که در اواخر قرن شانزدهم میلادی وارد زبان های اروپایی شد.( 1) معادل فرانسه آن Culte و معادل فارسی آن کیش یا مسلک است.( 2)
Cult
یا همان مسلک، بیانگر جامعه ای غیر پویاست که اعضای آن به اجبار باید راهی را بروند که سرکردگانشان برایشان تنظیم کرده اند.( 3) برای شناخت مسلک باید حتماً روابط بین مسلکی را با دقت بنگریم زیرا در این ارتباط است که درمی یابیم اعضای یک مسلک یا Cultچگونه آگاهانه و یا ناآگاهانه اختیارات زندگی خصوصیشان را که باید خود تصمیم گیرنده آن باشند، به طور کامل در اختیار سرکرده مسلک قرار داده اند.
البته از منظر حقوقی این اقدامی خلاف شئون انسانی و به تعبیر دیگر ضد انسانی است که از سوی سرکرده بر هم کیشانش تحمیل می شود.
برای فهم Cult (مسلک،کیشو نسبت دادن آن به یک جمع باید به دنبال سه ویژگی بود؛ داشتن سرکرده ای با خصوصیت Cult ، ساختار قدرت درون مسلک ونهایتااقداماتی روانی- مجاب سازی- که از سوی سرکرده برای ماندن درون Cult بر روی اعضا صورت می گیرد.( 4)

media/images/shenakhtferghe2.jpgنقش سرکرده
در مسلک ها عموما یک فرد دربالای ساختار Cult قرار گرفته و تمام تصمیم ها حول محور وی متمرکز می شود. وی مدعی است راهی بدیع برای خود سازی و رستگاری نزد اوست که در صورت پیروی از آن رستگار خواهید شد. برای انتقال ادعاهایش نیاز به فردی واسط دارد و از همه مهم تر برای روابط گذشته اعضا از جمله خانواده و دوستانشان هیچ ارزشی قائل نیست.
او، اعضای Cult را بیشتر مجذوب افکار خود می کند و از انتقاد، بسیارمتنفر و آن را دشمنی با خود می داند. سرکرده مسلک خود را مالک جسم، ثروت وتمام دارایی مادی و معنوی اعضای کیش خود می داند و اعتماد به نفسش بر اثر ازدیاد پیروان بیشتر می شود.) 5( نکته قابل توجه اینکه شاید برخی بر اثر غفلت و یا شیطنت بخواهند ویژگی های گفته شده را به پیامبران الهی نسبت دهند. لازم است آنها این مطلب را بدانند که پیام آوران الهی دارای یک زندگی ساده و عادی بودند که باعث جذب شدن افراد می شد و هیچگاه برای جذب کردن از واژه های پیچیده و دشوار و روش های فراروانی استفاده نمی کردند و مطالبشان در عین حال که عمق خاصی داشت، عامه فهم نیز بود. زیرا آموزش های آنان رهنمود زندگی میلیون ها انسان تا قرن حاضر است.
ساختار قدرت
روابط بین سرکرده و اعضای مسلک ها مانند حرف T معکوس است. به این صورت که در رأس هرم قدرت، سرکرده قرار دارد و مابقی در قائده آن. حتی اگر مسئولیت هایی را به برخی از اعضا تفویض کنند، باید آن مأموریت را درجهت تقویت جایگاه سرکرده و با نظر مستقیم وی به انجام رساند. مناسبات درونی Cult از یک ساختار خود کامه برخوردار است. به طوریکه باید همه چیز مطابق میل و خواسته سرکرده باشد.(6) اخلاقیات در این مناسبات جایگاهی ندارد چرا که از اعضا خواسته می شود که در مسلک، صادق و راستگو باشند و حقایق را به سرکرده اعتراف کنند و در همان حال از ایشان خواسته می شود که افراد خارج از مسلک را با دروغ فریب داده و آنها را با باورهای غلط به کیش خود جذب کنند.) 7(به هر حال در یک مسلک همه چیز فدای هدف سرکرده می شود.
مجاب سازی
اساسا مسلک ها یا فرقه ها تمایل شدیدی به تعصب و افراطی گری در اندیشه های خود دارند. به همین خاطر است که سرکرده ها انتظاری بیش از حد توان اعضای خود دارند تا آنجا که مایملک فردی اعضا را فدای خواسته های نامشروع خودمی کنند. زیرا به اعضا تلقین شده این تنها راه رستگاری و سعادت است.) 8( به همین خاطر است که می بینیم برای جزئی ترین و شخصی ترین احوال افراد مسلک ها برنامه دارند. آنها هستند که به اعضا می گویند چه بخورند، چه بپوشند، کی کار کنند،چه وقت حمام کنند و حتی به چه چیز اعتقاد داشته باشند یا کدام خدا رابپرستند!
بسیاری از مسلک ها روی اعضای جدید، فشار می آورند تا از گذشته و علایق شخصی خود جدا شده و به اصطلاح در اهداف اساسی Cult حل شوند. این تاکتیک منزوی کردن فرد، یکی از ابزارهای معمول مسلک ها برای کنترل و ایجاد وابستگی اجباری است.
چرا به تشکیلات بهائیت فرقه، مسلک و یا CULT می گوییم؟
طبق نظر محققان علوم روانشناسی، هرگروهی که از سه ویژگی؛ سرکرده خود انتصابی، ساختار هرمی و مجاب سازی یا شستشوی مغزی برخوردار باشد و با طرفند شستشوی مغزی اقدام به جذب اعضای جدید کند و اعضای قدیمی را با همین شیوه مجبور به پایبندی به اهداف سرکرده نماید cult یا مسلک محسوب می شود.
در تشکیلات بهائیت هرسه گزینه، عینیت دارد زیرا سرکردگان اولیه، خود انتصابی بوده اما در حال حاضر برای رهایی از این اتهام به برپایی انتخابات با قصد انحراف و فریب افکار عمومی به ویژه اعضای اغفال شده خود می پردازند. ساختار قدرت به طور جدی و در کلیه لایه های مسلک بهائیت به خوبی قابل ملاحظه است. به طوریکه هیچ یک از اعضا حق سؤال کردن درباره آنچه درون cult می گذرد، ندارد. در صورتی که فردی شهامت پرسش را داشته باشد با اقدامات گشتاپو گونه مؤسسات معارف و صیانت که به مثابه یک سازمان امنیتی درون مسلکی است، روبرو می شود و اگر قانع نشود باید سکوت کند و یا خواسته آنان را برآورده سازد.( 9)
مسلک بهائیت برای عضوگیری و سپس نگاه داشتن اعضا، از تکنیک فریب استفاده می کند. اگر مردم عملکرد و اعتقادات واقعی cult را از قبل بدانند به آنها نخواهند پیوست. پس تشکیلات بهائیت نیاز دارد واقعیت را تا زمانی که مطمئن شود فرد آماده قبول آن است، مخفی نگه دارد. همچنین در این تشکیلات از تکنیک ایزوله کردن برای ترک خانواده، دوستان، شغل و... برای رسیدن به هدف فرقه ای استفاده می شود.( 10)

درتشکیلات بهائیت، وقت اعضا از طریق ابلاغ مأموریت های بی پایان و ایجاد سرگرمی ها و مشغولیت های ذهنی، کنترل می شود. اعضا با برنامه های cult مشغول می شوند تا به دلیل خستگی، فرصت پرداختن به مسائل دیگر را نداشته باشند. ارسال مدام پیام ها و بیانیه های تشکیلاتی از سوی بیت العدل و همچنین نقشه های گوناگون برای اجرا در سطح ملی، مؤید این مطلب است.( 11 )
در تشکیلات بهائیت به مانند اکثر مسلک ها از تکنیک بمباران عشق استفاده می شود چرا که اگر بتوانند روابط افراد را کنترل کنند موفق به کنترل خود فرد هم می شوند. زمانی که فرد برای اولین بار وارد فرقه می شود هدف بمباران عشق قرار می گیرد و تشکیلات، دوستان مورد نظر خود را برایش انتخاب می کند. کوشش می شود تمام روابط موازی فرد با دیگران قطع شود و یا به حداقل برسد زیرا سرکردگان تشکیلات از اینکه دیگران بر اعضا نفوذ داشته باشند واهمه دارند.
در تشکیلات بهائیت، برای ایجاد فضای لازم برای بازسازی فکری، افرادی که به تازگی به فرقه پیوسته اند نسبت به آنچه که در جریان است ناآگاه نگه داشته می شوند. در این تشکیلات به دلیل بهره گیری سرکردگان از تکنیک ارعاب، اعضا همواره از بالاسری های خود می ترسند.(12 ) در صورتی که عضوی نتواند اوامر سرکردگان را پاسخ مثبت بگوید با اعمال قانون جوامع ابتدایی از درون جمع، طرد می شود.
از آنجایی که انسان ذاتا خداجوست برای اعضا بسیار دشوار است که مورد غضب واقع شوند زیرا به آنها القا شده که ترک تشکیلات مساوی با ترک خداست. سرکردگان از افشا گری واهمه فراوانی دارند و تمام توان خود را به کار می گیرند تا اعضا به ویژه تازه واردان، جوانان و نوجوانان با حقایق روبرو نشوند. به همین دلیل وقتی در شهریور سال 1386 مجله "ایام" تحت عنوان "بهائیت آنگونه که هست" منتشر شد، تشکیلات با دستپاچگی اطلاعیه ای را برای عدم مطالعه این مجله صادر کرد که در ضیافت های همان ماه مطرح شد.
مطالب گفته شده تنها بخشی از حقایق مسلک بهائیت است که امید می رود به زودی برای آگاهی خوانندگان محترما ز مناسبات درون تشکیلاتی بهائیت با استناد به دستورات تشکیلاتی نکات تازه ای را بیان کرد.
پی نوشت:
http://www.oxforddictionaries.com/definition/cult?view=uk -1
-2
فرهنگ فشرده انگلیسی- انگلیسی، انگلیسی- فارسی، تالیف و ترجمه محمد رضا جعفری،ویراست دوم- تهران: دانشیار، 1384
3-singer Margaret thaler. Cults in our midst , jossey-bass, 1996
-4
همان
5- storr Anthony. Feet of clay, free press, 1997
6- singer Margaret thaler. Cults in our midst
7-George A. Mather, Larry A. Nichols, Alvin J.Schmidt.
Dictionary of Cults,Sects,and Woeld Religions
8- Singer. Cults in our midst
-9
ماهنامه شفافیت، شماره دوم، مقاله "طرد مجازاتی غیر انسانی"
-10
ماهنامه شفافیت، شماره دهم، مصاحبه با م.الف، از قربانان فرقه ضاله بهائیت
-11
استیون حسن، مبارزه با کنترل ذهن فرقه ای
-12
مصاحبه منتشر نشده ایرج غلامی متبری مشهدی که به زودی منتشر خواهد شد.

 

 

 

خواندن 1860 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی