نوشته شده توسط مهدیار
شریف
بهائیت در ایران :
0000این روز ها همه جا سیاه است؛ خیلی از مردم مشکی پوش شده اند و بر در و دیوار،
پرچم سیاه آویخته اند. قضیه مربوط به خیلی سال پیش است؛ سال های 60 و 61 هجری قمری!
زمانی که یکی از فرزندان پیامبر اسلام از مکه راهی کوفه شد! خیلی نامه رسیده بود،
پشت سر هم پیک های کوفیان می آمدند و او را که وارث راستین پیام آور حقیقت بود،
دعوت می کردند. مثل تشنگانی که تشنه حقیقت باشند! حقیقت حرفشان هم وقتی نمایان شد
که از مهمانشان که هزاران بار دعوتش کرده بودند با هزاران تیر جنگی پذیرایی کردند!
اینگونه حرفشان را در عمل ثابت نمودند... .
از این نمونه ها بسیار است. کتاب تاریخ ورق می خورد و به صفحاتی می رسیم که فرقه ای
به نام بهائیت سر بلند می کند! این مسلک مانند دیگر فرقه ها برای خود تعالیمی دارد
که اهالی این امر، آئینشان را در قاب این تعالیم معرفی می کنند. جناب عباس افندی
معروف به عبدالبهاء، رهبر دوم آئین بهائیت، کسی است که این تعالیم را معرفی نمود.
اولین تعلیم هم تحری حقیقت است! یعنی جستجوی حقیقت. تحری حقیقت را هم اینطور معرفی
کرده اند: هر فرزندی از خانواده ي بهائی وقتی به سن 16 سالگی میرسد نباید از
خانواده ي خود تقلید کند و باید خود دنبال حقیقت بگردد و آئین و دین حقیقی را پیدا
کند و به آن یقین کرده و به طور رسمی پذیرايش باشد[1].
همچنین از دیگر تعالیم این امر، تعلیمی به نام وحدت عالم انسانی است؛ با این تعریف
که این مسلک، همه ی افراد در کره ي زمین را با یکدیگر متحد میداند و هیچ تفاوتی
میان هیچ یک از انسان ها با هر آئین و مسلکی نمی گذارد که در این باره نیز جناب
بهاءالله، اول شخص این مسلک این چنین بیان می کند که: «همه بار یک دارید و برگ یک
شاخسار[2]»!
یکی از موارد نقض این دو تعلیم در فرقه بهائیت رسمی به نام «طرد روحانی» است؛ با
این توضیح که اگر کسی در جامعه ي بهائی به سن شانزده سالگی برسد و اعلام نکند که
بهائی است و يا اينكه تحقيق كند و به اين نتيجه برسد كه بهاييت آئيني نيست كه مايه
ي سعادت او مي باشد، از جامعه طرد شده و به شدت با او برخورد می شود تا جائی که حتی
پدر و مادر او حق سلام گفتن و صحبت کردن با او را ندارند وگرنه آنها هم طرد می شوند
و فرد مانند یک انسان جذامی مورد نفرت جامعه ي بهائی قرار می گیرد[3]!
آیا این رسم تحری حقیقت است؟ آیا اگر شخصی در جامعه بهائی به این نتیجه رسید که
حقیقت جز بهائیت است، با زور و فشار باید تصور خودشان از حقیقت را به او القا
کنند؟! آیا این وحدت عالم انسان ها است که شخصی را از جامعه اش و عزيزترين كسانش
طرد کنند در صورتی که همه ی ما بار يك داريم و برگ یک شاخساریم؟
پی نوشتها :
[1] مبادی روحانی دیانت بهائی صفحه 2
[2] دریای دانش صفحه 8
[3] نظامات بهائی صفحه 85