فراتر از
علم
نوشته شده توسط پویا
نجاتی
بهائیت در ایران :
" جانی فون نویمان[1]، دانشمندی که از انیشتین هم باهوش تر بود. دانشمند
نابغهای که اولین رایانهها را طراحی و نظریه ي بازیها را ابداع کرد و با حل
مشکلات کلیدی بمب اتمی، امکان ساخت این سلاح مرگبار را فراهم نمود.
زندگی و فعالیتهای فون
نویمان بیش از هر دانشمند دیگری در قرن گذشته (حتی بیش از انیشتین) نشان میدهد که
نبوغ حقیقی واقعا به چه شکل است. این مسأله، برخی پرسش های آزار دهنده را نیز به
ذهن متبادر میکند؛ نظیر اینکه اصولا چنین نوابغی تا چه حد باید قدرت در اختیار
داشته باشند.
درباره ي رویدادهای
برجسته ي صد سال گذشته کمی بیندیشید، رویداد هایی که دنیای امروز ما را شکل
دادهاند. اختراع رایانه، کشف نظریه کوانتومی، ظهور سلاحهای هستهای و جنگ سرد،
برخی از این رویدادها هستند. تمامی این وقایع، سیر حرکت تاریخ بشر را دستخوش
تغییرات شگرف کردهاند، و جالب آنکه در پس همه ي آنها،نام یک نفر به چشم میخورد:
جانی فون نویمان، ریاضیدانی با ذهنی چنان توانمند که حتی برخی از همکاران وی که
برنده ي جایزه نوبل شده بودند، با خود میگفتند که شاید او موجودی فضایی در جامه ي
مبدل است! کوتاه سخن آنکه فون نویمان، حوزه های کلیدی دانش و فناوری قرن بیستم را
زیر و رو کرد.[2]
در واقع هم
فردی که می خواهد این چنین افراد را چه در گذشته وچه درحال و اینده راهنمایی کند
باید برتر و باهوش تر و کامل تر از آنان باشد. اما مشکل از آنجا آغاز مي گردد كه
جناب بهاءالله ادعا کردهاند که «علم ما کان» را خداوند در اختیار ایشان قرار داده
است. منظور از «علم ما کان» آن است که خداوند علم به تمام موجودات را به جناب
بهاءالله اعطا کرده و ایشان از تمامي علوم با خبر و مطلع هستند.
اما این ادعا با برخی دیگر از بیانات خود ایشان در مورد مسائل علمی در تعارض و تضاد
است.
مثلاً ایشان در صحیفهی شطّیه چنین مینگارد: و
در فرقان بسیار آیات دلیل بر این است، اگرچه نفس آیه در نظر نیست! و لکن مضامین آن
آیات بدین قرار است مثلاً «هُوَ الَّذی خَلَقَکُم وَ رَزَقَکُم أفَلا تُبصِرُون وَ
هُوَ الَّذی أنبَتَ مِنَ الأرضِ نَباتاً حَسَناً أفَلا تُؤمِنُون وَ أنزَلَ مِنَ
السَّماءِ ماءً أفَلا تَشکُرُون وَ خَلَقَ السَّمواتِ وَ الأرضَ وَ ما بَینَهُما وَ
أسکَنَ الجِبالَ! فَضلاً مِن عِندِهِ وَ قَلیلاً مِنکُم ما تَفقَهُون»[3].
بدیهی است کسی که ادعای عالم بودن به «علم ما کان» را دارد، هرگز نباید بگوید
که اصل آیه در نظرم نیست و مضمون آن را بنویسد و در مضمون نویسی نیز مطالبی بنگارد
که هیچ [4]سنخیتی با آیات قرآن ندارد. آنان که با فن نویسندگی آشناترند، به خوبی
میدانند که بهترین راه در چنین مواقعی، پیدا کردن اصل مطلب از کتاب اصلی است، نه
نوشتن آن چیزی که در ذهن نویسنده باقی مانده و انتساب دادن آن به کتابی همچون قرآن
که همیشه و در همه جا در اختیار همگان قرار دارد. آیا ممکن است تصور شود که فردی از
علم الهی برخوردار است و این الفاظ را بیهوده بر زبان می آورد(!!) و آن وقت اصل آن كه در کتابهای آسمانی قبل نازل شده و اکنون نیز موجود است
را در ذهن نداشته باشد و به این موضوع اعتراف هم بکند؟! آیا این بازی با وحی الهی و به مسخره گرفتن
ارزشهای الهی نیست؟
آیا کسی که این چنین
ادعای گزافی میکند و با یک مورد کوچک مورد تامل قرار می گیرد ممکن نیست اشتباهات
بزرگ تر و فاحش تری مرتکب شود ؟؟؟
پی نوشتها :
[1] John vonNeumann
[2]http://en.wikipedia.org/wiki/John_von_Neumann
[3]رحیق مختوم، صفحهی 285؛ جزء چهارم مائدهی
آسمانی، صفحهی 330
[4] این هیچ به حدی است که
حتی یک ایه شبیه به ان هم در قران نیست.