دهه فجر عیدی است که یک تاریخ سرتا پا ظلم و طغیان را قطع کرد
ایت الله العظمی خامنه ای
دهه فجر بر پاسداران حریم ولایت مبارک
ایران پهلوی در قبضهی بهاییت (2)
نویسنده: سید حبیب الله تدینی
باز تنظیم از بهائیت در ایران :
26- قاسم اشراقی
از بهاییان ماسون و عضو لژ همایون است که وزارت پست و تلگراف کابینهی رزم آرا و
منوچهر اقبال را به عهده داشت و در نامه ای حبیب ثابت را هم مسلک خود می خواند.
27- احسان یار شاطر
از ارکان فرهنگی رژیم طاغوت و بهاییان ماسون است که مدتی به عنوان استاد دانشگاه
تهران به ترویج باستان گرایی و قلم فرسایی برضد اسلام مشغول بوده است.
28- کامبیز محمودی
یکی از بهاییان فعال در حوزهی رسانه و معاون تلویزیون ملی و مدیر کانال 3 و از
دوستان صمیمی «ثابت پاسال» بوده است.
29- امیرمنصور سرداری
از بهاییان فرماسونر و از اعضای حزب ایران نوین است. وی پسرخالهی هویدا و دارای
انحرافات شدید اخلاقی و فساد مالی است که ساواک در گزارشی آورده است:
«عیاشی «امیرمنصور» زبان زد خاص و عام است.»
او مدتی معاون وزیر بهداری و سرپرست تنظیم خانواده بوده است که مدتی با نام
خانوادگی زادسر شهرت داشته است.
30- ناصر شیرزاد
رییس خبرگزاری پارس و مدتی نیز مسؤول رادیو ایران و رایزن مطبوعاتی ایران در
انگلستان و پاکستان بوده است.
31- عباس فروتن
معاون وزیر فرهنگ و مدتی هم به عنوان معاون وزیر اطلاعات و جهانگردی فعالیت داشته
است.
32- ایرج انور
کارگردان تلویزیون ملی ایران و منوچهر انور مدیر عامل بنیاد سینمایی فارابی از
بهاییان فعال در عرصهی فرهنگی بوده اند.
33- هوشنگ توزیع
از بهاییان فعال در حوزهی تلویزیون و تئاتر می باشد. وی به همراه همسرش «شهره
آغداشلو» در این عرصه فعالیت می کرده است و در آخرین اقدام، همسر وی در فیلم ضد
اسلامی «سنگسار ثریا» ایفای نقش نموده است.
34- محبوبی و گلچین
دو تن از بهاییان فعال در حوزهی فرهنگی کشور و تهیه کنندگان فیلم «فروغ جاویدان»
در جشن های 2500 ساله، که آن را 10 برابر قیمت واقعی به دربار فروخته و پول آن را
خرج تبلیغ بهاییت کردند.
35- داود معنوی
فرزند «سلیمان یهودی» و از بهاییان یهودی تباری بود که با شوقی افندی رابطه ای
صمیمی داشت و به گفتهی «فضل الله مهتدی» (صبحی) بخشی از عواید زمین خواری و اختلاس
خود را برای شوقی می فرستاد.
داوود معنوی از سال 1314ه.ش. با خرید املاک مرغوب حاشیهی شمالی و غربی تهران
به تصرف مراتع و زمین های بایر پرداخت و با دادن رشوه به ادارهی ثبت اسناد و
املاک، تصرفات غیرقانونی را جزو املاکی که با قباله خریده به ثبت می رساند و پس از
تفکیک به مردم میفروخت.
معنوی با خرید مزرعهی «ارغونیه» که بعداً به «داوودیه» معروف شد بخش عظیمی از زمین
های بایر جادهی قدیم شمیران و اطراف خیابان ظفر کنونی را تصرف و به ثبت رساند،او
سپس چند هزار متر از این تصرفات را به مهندس محسنی داد و از او خواست کل داوودیه و
مراتع و زمینهای بایر را تفکیک نماید.
او در وسط این زمین ها «میدان محسنی» را احداث کرد و یک مجسمهی شاه وسط آن گذاشت
که بعداً به «میدان مادر» تغییر نام داد و تمام ملک را به جز دو قطعهی بزرگ که به
«تیمور بختیار» و «دکتر سجادی» فراماسونر و سناتور مجلس سنا داده بود، فروخت و بین
خود و شوقی افندی و سران مفت خور محفل تهران تقسیم کرد.
معنوی بهایی، در زد و بند دیگری حدود 900 هزار متر از اراضی یافت آباد و قلعه مرغی
را تصاحب و به یکی از کلان سرمایه داران بهایی مبدل شد. او در سال 1346ه.ش.
بزرگترین معاملهی زمین را به قیمت 450 میلیون تومان که به پول آن روز 11 گونی پول
شده بود، در زمین های قلعه حسن خان (شهر قدس کنونی) انجام داد که خریدار نیز یک
سرمایه دار یزدی بود.
داوود معنوی در سال 1335ه.ش. به همراه مهندس محسنی و دو کارمند شهرداری به جرم زمین
خواری بازداشت و زندانی شدند که سه ماه بیشتر طول نکشید و در اول کار دولت دکتر
منوچهر اقبال آزاد شدند. وی پس از عمری غارت املاک و اموال مسلمین در سال 1350ه.ش.
به آمریکا مهاجرت کرد. زمین خواری و تصرف املاک کشور ایران تنها به داوود معنوی
منحصر نیست بلکه بهاییان در دوران سلطنت محمدرضا به ویژه در دوران صدارت حسنعلی
منصور و هویدا به صورت روش مند و برنامهریزی شده به این کار می پرداختند. در این
ایام مدیران ارشد که عمدتاً بهایی بودند با ایجاد شبکه ای در وزارت مسکن، کشاورزی و
وزارت کشور به خصوص شهرداری ها و سازمان ثبت اسناد و املاک، زمین ها و املاک مرغوب
را شناسایی و به نام سران این شبکه به ثبت می رساندند و با فروش آنها افرادی مثل
ایادی، یزدانی، صنیعی، خسروانی و حتی مدیران میانی و دون پایهی بهایی از آن
منتفع بودند.
این شبکهی حرام خوار و خبیث حتی به املاک و زمین های مالکین مسلمان نیز چشم طمع
دوخته و با لطایف الحیل این املاک را از دست آنان خارج می کردند. به این نحو که با
کمک مطبوعات به دروغ این املاک و زمین ها را مشمول طرح تعریض خیابان ها یا ایجاد
فضای سبز و فضای آموزشی معرفی نموده و پس از معامله و خارج کردن املاک از دست
صاحبان بی اطلاع در خبری دیگر اعلامیهی یاد شده را تکذیب می کردند.
یکی دیگر از شیوه های زمین خواری بهاییان دریافت زمین برای اماکن مذهبی و فرهنگی
خود و تصرف زمین های اطراف آن محل دریافتی بوده است. به عنوان نمونه بهاییان در
زمان محمدرضا برای احداث «حدیقه» ـ باغات بهایی ـ زمینی در تهران درخواست کردند که
زمین درخواستی در شمال لویزان به بهاییان تحویل شد. اما آنها تمام مزارع و زمین
های بایر اطراف آن را تصرف کردند که خوشبختانه پس از انقلاب، این زمین از چنگ
بهاییان خارج و به شهرک «شهید محلاتی» و شهرک «قائم» تبدیل شد.
نفوذ گستردهی بهاییت در ارتش محمدرضا شاه پهلوی
پس از تسلط بهاییان بر قوهی مجریه و وزارتخانه ها،
نفوذ بهاییان در ارتش شاهنشاهی بسیار چشمگیرتر از سایر دستگاه های حکومت پهلوی
بود، زیرا پستهای کلیدی ارتش در دست افرادی
نظیر ارتشبد جعفر شفقت، ارتشبد ازهاری، ارتشبد فریدون جم، ارتشبد اویسی، سپهبد
عبدالرحیم ایادی، سپهبد رستگار مقدم، سپهبد علی محمد خادمی، سپهبد ابوالحسن سعادت
مند، سپهبد خسروانی و عدهی زیادی از امرا و افسران ارشد ارتش بود، استخدام بهاییان
در ارتش را تسهیل می کرد. مهمترین امرا و
افسران ارشد بهایی در ارتش به قرار زیر بودند:
1. سرلشکر ضرغام / 2. سرلشکر مقربی / 3. سرلشکر عزتالله علایی
/ 4. سرتیپ علیاکبر درخشانی / 5. سرتیپ هدایت سهراب / 6. سرتیپ عبدالرحیم ایادی /
7. سرتیپ عطاءالله علایی
/ 8. سرتیپ عطاء منتصری / 9. سرتیپ عنایتالله ذوقی
تعدادی سرهنگ از جمله: «سرهنگ امانالله وثوق،
سرهنگ حسین کلباسی، سرهنگ عباس آذر، سرهنگ غلامرضا آذین، سرهنگ شاه قلی پدر منوچهر
شاه قلی، سرهنگ مهتدی، سرهنگ فردوس، سرهنگ رفیعی، سرهنگ صادقیان و سرهنگ شایسته» که
سه نفر اخیر جزو بزرگترین باند
اختلاس زیر نظر سپهبد صنیعی بودند. همچنین میتوان
به سرهنگ شیروانلو (از مقامهای ارشد ساواک و محرم اسرار محمدرضا پهلوی) و سرهنگ
زیبایی (مدیر و شکنجهگر
ساواک) اشاره کرد.
به جرأت میتوان ادعا کرد بسیاری از پستهای حساس ارتش در دست بهاییان بود و عدهی زیادی از افسران ارشد و درجهداران بهایی در پستهای مدیریتی و حساس
ارتش مشغول فعالیت بودند. لازم به ذکر است در قوهی مجریه و ارتش زمان شاه، عدهی
زیادی نیز وجود داشتند که هیچ اعتقاد قلبی به بهاییت نداشتند ولی مانند «غلامعلی
اویسی» برای مال دنیا و رسیدن به پست و مقام بالاتر و برخورداری از سفارشات جریان
شوم فراماسونری ، به دروغ اظهار بهاییت کرده بودند و در محافل آنان شرکت می کردند.
ولی متأسفانه نزدیک شدن این افراد بیهویت و پست به بهاییت
موجب شد فرزندان آنان قضیه را جدی بگیرند و بهایی شوند. این افراد منافق همچون
ارتشبد اویسی و سرلشکر ضرغام در بعضی اماکن خود را مسلمان معرفی میکردند ولی در میان
مسئولین ارشد نظام طاغوت، خود را مدافع جریان
شوم فراماسونری و روتارین و بهایی نشان میدادند.
نفوذ بهاییان در حوزهی فرهنگ
بهاییان علاوه بر ارتش در حوزههای فرهنگی نظیر دانشگاهها، مطبوعات، سینما و تئاتر، رادیو و تلویزیون نیز نفوذ گستردهای داشتند. آنها با
هدف تخریب اعتقادات جامعه وارد این حوزه شده بودند و می توان از افرادی نظیر زین
العابدین و حمیدرضا رهنما، ایرج ایمن (رییس مؤسسهی تحقیقات دانشگاه تربیت معلم)،
علی توانگر (استاد دانشگاه)، دکتر منجذب (استاد دانشگاه)، فرهاد نیکوخواه (قائم
مقام شهرداری تهران و مشاور عالی مطبوعاتی دربار)، بیژن صفاری (فعال مطبوعات
مبتذل)، شهین قیامی (فعال در عرصهی فرهنگ و هنر مبتذل زیر نظر فرح)، لیلا و مهری
آهی (فرزندان مجید آهی که به ترتیب در آموزش و پرورش و انجمن کتاب فعال بودند)،
ایرج مستعان (بنیان گذار مجلهی اطلاعات بانوان)، پرتو بیضایی (فعال در حوزهی
ادبیات)، مسعود فناییان (فعال در آموزش عالی)، رجب علی اعتمادی (سردبیر مجلهی
جوانان)، داوود و فرشید رمزی، ستار لقایی، امیرگلآرا، ناصر شیرزاد، هما
احسان (سرپرست گروه کودک و گویندهی رادیو)، مهرداد شکوری، پرویز قریب افشار، رویا
ثابت، ژیلا سازگار، کامبیز آزردگان، منصور و سمیرا رفیعزاده، خسرو هریتاش،
فریدون فروغی [1]، نادر سپاس کار، نصرت کریمی (کارگردان فیلم ضداسلامی محلل) ،
رضوان نبیل، عباس امانت، مهندس اشراق خاوری، ذکرالله ثابت، دکتر هدایت نیّرسینا و
غیره نام برد.
افراد فوق غرق فساد بودند و مأموریت داشتند بی دینی و فساد را به جامعهی مسلمان
ایران پمپاژ کنند. تمام افرادی که اسمشان برده شد به همه گونه فساد اعم از فساد
اخلاقی، جاسوسی و حرام خواری و وطن فروشی آلوده بودند. برای مثال به گوشه ای از
فساد دو نفر از افراد یاد شده اشاره می شود:
«بیژن صفاری» (پسر تیمسار صفاری، رییس شهربانی کل کشور) و «کیوان خسروانی» (پسر
سپهبد خسروانی) که هر دو بهایی و فعال در فرهنگ و هنر بودند در زمان محمدرضا به
عنوان یک زوج همجنس باز به طور رسمی با هم ازدواج کردند [2] که این عمل شنیع در
ایران مسلمان سر و صدای زیادی بهپا کرده ولی بهاییت کثیف به وجود این دو عنصر نجس
افتخار می کند. لازم به ذکر است «شهره آغداشلو» که رابطهی نزدیکی با اصلاح طلبان
دوم خردادی دارد با شوهرش «هوشنگ توزیع» زیر نظر همین «بیژن صفاری» همجنس باز در
کارگاه نمایش کار میکرده اند.
مواضع فرقه بهاییت در دوران زعامت آیت الله العظمی بروجردی (ره)
بهاییان همچنان که در دوران مشروطه از محمدعلی شاه مستبد حمایت می کردند در
جریان ملی شدن نفت هم در مقابل ملت و روحانیت ایستادند و به شدت با «آیت الله
کاشانی» و «مصدق» مخالف بودند. آنان سقوط مصدق و روی کار آمدن دولت
کودتایی زاهدی را جشن گرفتند و پس از این کودتا به شاه و دربار نزدیک تر شدند و
نفوذ آنان در دستگاه های دولتی گسترش بیشتری یافت. این وضعیت نامطلوب از چشم ملت
و روحانیت پوشیده نماند، ولی مصدق به صراحت اعلام می کرد: «برای من بهایی و مسلمان
فرقی ندارند.» او نفهمید که بهاییانِ جاسوس، در سقوط دولت او نقش اساسی داشته اند.
آیتالله بروجردی که در این زمان زعامت حوزهی علمیه را به عهده داشت، به شدت نسبت
به نفوذ گستردهی بهاییت اعتراض نمود.
وی در 20 خرداد 1333ه.ش. از حجت الاسلام فلسفی (خطیب مشهور) خواست با شاه دیدار
کند و او را از عواقب سوء و تبلیغات و اقدامهای بهاییان آگاه نماید و در نامهی
آیتالله بروجردی به آقای فلسفی چنین آمده است:
«چندی قبل از آبادان مکتوبی از وکلای حقیر رسیده که ادارهی امور نفت آبادان به
دست فرقهی بهاییه افتاده است. نمی دانم اوضاع ایران به کجا منجر خواهد شد ...
عاقبت امور ایران را از این فرقه خیلی وخیم می بینم. وی با اشاره به قتل 5 مسلمان
به دست یک بهایی در اَبرقو و عدم رسیدگی دادگستری از اصلاح امور اظهار یأس نموده و
ادامه میدهد به هر تقدیر اگر صلاح میدانید از دربار وقت بگیرید و مطالب را به گوش
شاه برسانید، اگرچه گمان ندارم اندک فایده ای مترتب شود به کلی حقیر از اصلاحات این
مملکت مأیوسم.»
آیت الله بروجردی مجدد در تیر ماه سال 1334ه.ش. طی نامه ای به نخست وزیر درخواست
کنترل اقدامهای ضداسلامی بهاییت را نمودند و از رمضان 1334 فعالیت تبلیغی روحانیون
برای تبیین مهدویت و خنثی سازی تبلیغات بهاییت شروع شد. آقای فلسفی نیز پس از اخذ
موافقت آیتالله بروجردی سخنرانی های پرشور و مستدلی در طول ماه رمضان 1334 ایراد
نمود که از رادیو پخش شد.
آقای فلسفی علاوه بر سخنرانی به مدت چند روز در ماه رمضان در تاریخ 16 ، 19و
20/2/1334 در مصاحبه با «کیهان» نظرات و پیشنهادات آیتالله بروجردی و علمای اسلام
را تشریح نمود و گفت:
«بر اساس لوحی که از این فرقه به دست آمده، سال 1335 شمسی را سال تسلط بر ایران
نامیده اند.»
وی اضافه کرد باید «حظیرة القدس» آنان تخریب شود و از نفوذ آنان در دستگاههای
دولتی کاسته شود. آقای فلسفی گفت در مذاکراتی که با آقای «علم» (وزیر کشور) داشتیم،
موافقت شد ضمن جلوگیری از هرگونه بی نظمی در مجلس، طرح غیرقانونی بودن این فرقه
تصویب شود. علم گفت وکلای مجلس مسلمان هستند و از اسلام دفاع خواهند کرد حتی
نمایندگان اقلیت های کلیمی، ارمنی و زرتشتی نیز از فرقهی بهایی متنفرند و آمادهی
تصویب طرح غیرقانونی شناختن بهاییتهستند.
اما برخلاف انتظار علما و همچنان که آیت الله بروجردی فرموده بود، شاه و دولت
اقدامی انجام ندادند. اصلاً طرح غیرقانونی شناختن بهاییت در مجلس مطرح نشد و اخراج
بهاییان از دولت نیز به فراموشی سپرده شد و پس از مدتی «حظیره» و دیگر مراکز
بهاییان که در سال 1334ه.ش. توسط دولت به صورت موقت بسته شده بود به آنها
بازگردانده شد و مشخص شد نرمش و همراهی شاه یک حرکت تاکتیکی برای خروج از بحران پس
از کودتای 28 مرداد بوده و در باطن حامی بهاییان می باشد.
امام خمینی (ره) در این زمان طی مذاکرات مفصل با آیتالله بروجردی بر تداوم مبارزه
با بهاییت و پاکسازی دستگاه های دولتی از نفوذ آنان پافشاری می کرد، ولی به
واسطهی وابستگی رژیم به قدرت های استکباری و دشمنان اسلام تحقق نظرات آیات عظام
به خصوص امام خمینی (ره) ممکن نبود. از این رو روحانیت با برگزاری باشکوه جشن های
نیمهی شعبان و ترویج فرهنگ انتظار و مهدویت فعالیت تبلیغی خود برضد تفکرات شوم
بهاییت را گسترش داد. تا زمانی که آیتالله بروجردی زنده بود، رژیم جرأت و جسارت
تقویت علنی بهاییت را نداشت ولی پس از رحلت آیتالله بروجردی شاه سعی کرد مرجعیت
آیتالله حکیم در عراق را تبلیغ نموده و مرجعیت و زعامت شیعه را به عراق منتقل
نماید ولی این امر محقق نشد و حوزهی علمیهی قم تمام قد مقابل طرحهای استعماری
شاه ایستاد.
پس از رحلت آیتالله بروجردی (1340ه.ش.)، شاه و اربابان خارجی او پنداشتند فرصت
مناسبی برای خارج کردن کامل اسلام از امور سیاسی و اجتماعی فراهم شده است، از این
رو حرکت ضددینی خود را با الغای بعضی قوانین اسلامی آغاز کردند. مطرح شدن لایحهی
انجمن های ایالتی و ولایتی، کنفرانس آزاد مردان و آزاد زنان، انقلاب سفید و تصویب
قوانین ضداسلامی به اسم قانون حمایت از خانواده برای به انزوا کشاندن اسلام بوده
است. امام خمینی (ره) با هوشیاری تمام متوجه خطر شد و مبارزات خود برضد سیاست های
ضددینی شاه را از سال 1341ه.ش. در جریان مقابله با لایحهی انجمن های ایالتی و
ولایتی به صورت علنی آغاز کرد. امام هدف این لایحه را حاکمیت بهاییان بر سرنوشت ملت
ایران ارزیابی می کرد. او در سخنرانی خود در جمع طلاب حوزهی علمیهی قم فرمودند:
«اینجانب حسب وظیفهی شرعی به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر می کنم قرآن کریم
و اسلام در معرض خطر است استقلال مملکت و اقتصاد آن در قبضهی صهیونیست ها است که
در ایران به صورت حزب بهایی ظاهر شده است.»
امام شجاعانه به افشاگری برضد دولت «علم» پرداخت و از حمایت مادی و سیاسی دولت علم
از بهاییان پرده برداشت. امام خمینی (ره) با صراحت از تسهیلاتی که دولت «علم» برای
انجام کنفرانس ضداسلامی بهاییان در لندن منظورکرده بود، انتقاد کرده و افزودند:
«بسیاری از پست های حساس مملکت به دست فرقهی ضالهی بهاییت است که حقیقتاً عمال
اسراییل هستند.»
ایشان در سخنرانی دیگری در همان سال فرمودند:
«این سکوت مرگبار اسباب این می شود که زیر چکمهی اسراییل به دست همین بهایی ها،
این مملکت و نوامیس ما پایمال شود.»
به طور کلی از دیدگاه امام خمینی (ره) بهاییت با سازمان خود در ایران به جاسوسی
برای آمریکا و اسراییل مشغول بود و در اساس برای شکستن شیعه به وجود آمده بود. از
این رو تأکید ایشان بر نابودی بهاییت در راستای مبارزه با آمریکا، اسراییل و رژیم
منحوس پهلوی قابل ارزیابی است.
سرانجام رژیم که تحمل مبارزات ضداستکباری امام را نداشت مقابله با ایشان و روحانیت
مبارز را در رأس برنامه های خود قرار داد. به حوزهی علمیهی قم حمله کرد و در 15
خرداد 1342ه.ش. دست به کشتار یاران امام زد. جالب است که در این کشتار مسؤولین
بهایی نقش اساسی داشتند. به عنوان نمونه در این زمان سرتیپ پرویز خسروانی به
عنوان فرماندهی ژاندارمری نقش مهمی در کشتار 15/3/1342 داشته که از سوی محفل
بهاییان تهران به خاطر کشتار باقرآباد ورامین مورد تقدیر قرار گرفته است. در نامهی
محفل بهاییان به خسروانی به تاریخ 20/3/1342 یعنی 5 روز پس از کشتار ورامین از او
به پاس عدالت گستری، نوع دوستی و وطن پرستی تقدیر شد و در آخر نامه آمده است:
«قطعاً زحمات تیمسار را با دیدهی احترام و تقدیر نگریسته و تاریخ امر بهایی آن
جناب را در ردیف چهره های درخشان حافظ مدنیت عالم انسانی ثبت و ضبط خواهد نمود.»
هنگامی که شاه و دولت طاغوت با مبارزات مهار نشدنی امام خمینی (ره) مواجه شدند
ناچار در آبان 1343ه.ش. ایشان را بازداشت و به ترکیه تبعید نمودند. با تبعید ایشان،
روند نفوذ بهاییان در دستگاه های دولتی شتاب بیشتری یافت و هویدای بهایی بیش از
13 سال ریاست قوهی مجریه را به عهده گرفت و 9 وزیر بهایی و تعداد زیادی معاون
وزیر و صاحب منصب بهایی در ارتش به کار گمارده شدند. در این دوره بهاییت سعی کرد
دو هدف اساسی را با استفاده از موقعیت به دست آمده، تعقیب نماید:
- تلاش برای تقویت بنیهی مالی فرقه و ثروتمند نمودن بهاییان ایران جهت پیشبرد
تبلیغ امر بهایی؛
- تلاش برای اخذ رسمیت بهعنوان یک اقلیت دینی از جمله اهداف بهاییت در ایران بود.
این فرقه در دهههای 40 و 50 به خصوص در سرشماری سال 1355ه.ش. که زیر نظر «شاپور
راسخِ بهایی»، انجام می شد، سعی کرد که به هر طریق آمار بهاییان را چند برابر جلوه
داده و خود را به عنوان بزرگترین اقلیت دینی ایران مطرح نموده و از شاه و دولت،
رسمیت قانونی دریافت نماید. بهاییان در جشنهای 2500 ساله طاق نصرت های زیادی درست
کردند و خوش خدمتی و تملق از رژیم منحوس پهلوی را به اوج رساندند تا بتوانند به هر
طریق رسمیت قانونی دریافت کنند که خوشبختانه با تلاش مراجع عالیقدر و مبارزات امام
خمینی (ره) خنثی شد ولی هدف اول یعنی ثروتمند شدن بهاییان محقق گردید به نحوی که
در این دوره شاهد ظهور کلان سرمایه دارانی مثل «هژبر یزدانی»، «ایادی»، «صنیعی»،
«معنوی» و غیره می باشیم.
بهاییان در این دوره با کمال افتخار برای اسراییل و آمریکا جاسوسی می کردند و
علاوه بر تبریک روز ملی اسراییل برای کمک به آنان پول جمع می کردند. گزارشات زیادی
وجود دارد که آنها ایران را بعد از اسراییل دومین سرزمین بهاییان و آن را مرکز
قیام و تسخیر جهان می دانستند. در طرح جامع بهاییت که شامل 28 هدف است در هدف
شمارهی 24 می خوانیم:
«حمایت از دولت اسراییل را بر همهی دولت های جهان ترجیح داده و ایران که نزد
بهاییان مهد امرالله و از قداست ویژه ای برخوردار است بعد از اسراییل مرکز بهاییت
و ارض موعود معرفی میشود که باید نصیب بهاییان شود.»
ولی انقلاب اسلامی ایران تمام محاسبات آنان را در هم ریخت. در سال 1357ه.ش. با
تشدید مبارزات امام و امت، رهبران تشکیلاتی فرقه و صاحب منصبان بهایی احساس خطر
نمودند و به دامن اربابان یهودی و غربی خود پناه بردند. «عبدالکریم ایادی» قبل از
شاه از ایران خارج شد. امام خمینی (ره) در فرانسه طی مصاحبه ای بهاییت را یک حزب
جاسوس خواند که در ایران بعد از انقلاب فاقد رسمیت خواهد بود. با پیروزی انقلاب
اسلامی این فرقه به یکباره تمام پشتوانهی سابق خود و دستآوردهایی را که در زمان
رضاخان و پسرش کسب کرده بودند، از دست داد و تمام آمال و آرزوهای شیطانی آنان نقش
برآب شد به نحوی که در گزارش سفارت آمریکا به وزرات خارجه اش در ژوئن 1979م. آمده
است:
«یکی از رؤسای محفل بهاییان در ایران به ما گفت جامعهی بهایی ایران احساس می کند
از جهات اداری و اجتماعی و مالی در حال مرگ است و با بدترین بحران در تاریخ خود
مواجه شده است. پس از این ضربه جانانه که حاصل قیام امام خمینی (ره) و پیروزی
انقلاب اسلامی بود عدهی زیادی از بهاییان اعتقاد خود را به این مسلک پوشالی و
منحرف از دست داده و دسته جمعی مسلمان شدند. ولی استعمار خارجی که سال ها برای
تفرقه و فرقه سازی کار کرده بود، دست از توطئه برنداشت و آنان را تقویت نمود.»
پی نوشت:
[1] متأسفانه در 13 مهر 1390 روزنامهی «تماشا» در ویژهنامه اش از فریدون فروغی
این خوانندهی بدنام بهایی در صفحهی اول و در متن با 2 صفحه مطلب تجلیل نمود
همچنین هفته نامهی «ستاره صبح» در تاریخ 16/7/90 در ستونی او را «ستاره آسمان
موسیقی ایران» نامید.
[2] نگارنده در سال 1369 شمسی طی گفتوگویی که با سرهنگ بازنشستهی شهربانی مرحوم
سرهنگ قراگوزلو در تهران داشتم در مورد ازدواج این دو بهایی فاسد، چنین میگفت: «در
آن روز تعدادی از امرا و افسران ارشد شهربانی از جمله من به جشن ازدواج این دو دعوت
شدیم که به خاطر تنفر شدید از این حادثه در مراسم مذکور شرکت نکردیم و اکثراً توبیخ
شدیم.»