افراد آنلاین
بقیه الله در قرائت بهائیت
بهائیت در ایران برداشت شده از پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب : نکتهی جالب در آثار و کتب رهبران بهائی این است که برای رد و بطلان اساس عقاید این فرقه، تمسک به همین کتابها کافیست. اما از آنجایی که مبلّغان بهائی دریافتند که وجود این تناقضات، اساس آئینشان را زیر سؤال میبرد، درصدد توجیه این به اصطلاح سوتیها، برآمدند.
یکی از اصطلاحاتی که در آثار علیمحمد شیرازی (باب) وجود دارد، اصطلاح «بقیةالله» است. در برخی از آثار علیمحمد شیرازی (باب)، میخوانیم که او خود را عبد بقیةالله معرفی میکند و وجود خود را به کلّی، فدای حضرت بقیةالله (عجّل الله تعالي فرجه الشريف) میداند.[1]
مبلّغان بهائی، برای اینکه ادعای قائمیت علیمحمد شیرازی، به واسطهی سخنان خودش زیر سؤال نرود، منظور علیمحمد شیرازی را از کلمهی بقیةالله، به حسینعلینوری رهبر بهائیان، تفسیر کردهاند؛ همچنان که میگویند: «حضرت باب، خود را به کلّی فدای ظهور حضرت بهاءالله میکنند، چنانچه در یکی از آثار میفرمایند: «یا بَقیةَالله قَد فَدیتُ بِکُلِّی لَکَ و رَضیتُ السَّبَّ فِی سَبِیلِکَ وَ مَا تَمَنّیتُ إلّا القَتلَ فِی مَحبَتِک [2]؛ ای بقیةالله، به تحقیق فدا شدم به کلّی برای تو و راضی شدم به مورد سبّ و لعن قرار گرفتن در سبیل تو و تمنایی جز کشته شدن در راه محبّت تو ندارم».[3] اما در پاسخ به این توجیه مضحک باید گفت:
اولاً: علیمحمد شیرازی (باب)، که بهائیان او را امام دوازدهم شیعیان میخوانند، چندینبار اعتراف کرده که امام زمان و یا همان بقیةالله (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، فرزند امام یازدهم شیعیان و نام پدر بزرگوار ایشان، امام حسن عسکری (علیهالسلام) میباشد.[4] همچنین علیمحمد، مطابق نظر شیعیان و برخلاف ادعای بهائیت، برای ایشان، از دو غیبت صغری و کبری، یاد میکند.[5] که هیچکدام از این صفات نه در خود علیمحمد شیرازی (باب) موجود است و نه در رهبر بهائیان (بهاءالله).
ثانیاً: واژه، لقب و اصطلاح بقیةالله؛ از زمان امامان معصوم (علیهمالسلام) تا کنون، در مورد امام دوازدهم شیعیان به کار میرفته و میرود. همچنان که در روایتی از امام صادق (علیهالسلام) میخوانیم، شخصی از امام صادق (علیهالسلام) سؤال کرد: آیا رواست كه به امام زمان (عجّلالله فرجهالشریف) به عنوان سلام بر تو، «سلام بر تو ای امیرمؤمنان» یاد كرد؟ حضرت فرمودند: «خیر؛ زیرا خداوند تنها علی (علیهالسلام) را به این لقب نامیده است. نه قبل او كسی به این لقب نامیده شده و نه پس از او. آن شخص پرسید: پس چگونه بر قائم آل محمّد (عجّل الله تعالی فرجهالشریف) میبایست سلام كرد؟ فرمود: میگویید: "السلام علیک یا بقیة الله"».[6]
پس دریافتیم که این لقب، تنها در مورد امام دوازدهم شیعیان و به عنوان لقب اختصاصی ایشان، به کار رفته است. بنابراین به کار رفتن این واژه، آن هم توسط فردی آگاه به این مسأله، در مورد غیر، نیازمند دلیل است. در نتیجه نمیتوان انکار کرد که منظور علیمحمد شیرازی از بقیةالله، شخصی غیر از امام دوازدهم شیعیان بوده است.
پینوشت:
[1]. عباس افندی، مقاله شخصی سیاح، آلمان: مؤسسه مطبوعات امری، بیتا، ص ۳ و ۴.
[2]. همان.
[3]. کانال تلگرام، وابسته به فرقهی ضالّهی بهائیت، (برای جلوگیری از تبلیغ آن، نام یا لینکش ذکر نمیشود).
[4]. علیمحمد شیرازی، احسن القصص، چاپ بابیان، ص 2.
[5]. فاضل مازندرانی؛ اسرار الآثار، بیجا: مؤسسه ملی مطبوعات امری، ۱۲۴ بدیع، ج۲ صص 8-7.
[6]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، به نقل از سایت ادیاننت، ج24، ص 211.
سنتشکنی باب و بهاء
بهائیت در ایران : یکی از ویژگیهای تمامی حجتهای الهی و پیامبران، سخن گفتن و بیان آیات الهی، به زبان قومی است که در آن مبعوث شدهاند؛ چرا که خداوند متعال در قرآن کریم، سخن گفتن به زبان قوم را، یکی از ویژگیهای پیامبران الهی بیان میدارد: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ [ابراهیم/4]؛ ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش، نفرستادیم». به طور مثال، حضرت موسی (علیهالسلام) که در میان قوم بنیاسرائیل مبعوث شده بود، به زبان عبری سخن میگفت؛ پیامبر اسلام حضرت محمّد (صلّیالله علیه و آله)، هرچند که آئینی جهانی داشت [1] و برای هدایت تمامی انسانها مبعوث شده بود، اما از آنجا که در میان اعراب مبعوث شده بود، به زبان عربی سخن و کتاب قرآن نیز، به همین زبان نازل گشت.
علّت این مسأله کاملاً واضح است؛ چرا که نزدیکترین افراد به یک پیامبر، اهل شهر و قوم اویند و مهمترین راه انتقال مفهوم؛ تکلم و پس از آن، نوشتن و نگارش است. لذا برای آن که یک پیامبر یا حجت الهی بتواند با اهل شهر و دیار خود، به مفاهیم صحیح و منطقی سخن گوید، لازم است با زبانی که میشناسند و با آن مأنوساند، با ایشان گفت و گو کند.
اما با این حال، علیمحمد شیرازی و یا همان باب، (که بهائیان آن را ناسخ اسلام و مبشر خود میدانند) و حسینعلینوری (بهاءالله) با آنکه در میان فارسی زبانان میزیستند، اما نوشتههای خویش را کاملاً به زبان فارسی ارائه نمیکرد. علیمحمد شیرازی، با اینکه تنها شش ماه در کربلا زندگی کرده بود و زبان عربی را به خوبی نمیشناخت، شروع به تألیف کتابهایی به زبان عربی کرد. کتابهای او، از منظر استادان زبانشناسی و دانشمندان صرف و نحو، دارای اشکالات فراوان ساختاری، در دستور زبان و گاهی استفاده از کلمات نادرست بوده است. بهاءالله هم با اعتراف به عجز خود در زبان عربی [2]، بسیاری از آثارش را به این زبان نگاشت.
علیمحمد شیرازی، به علاوهی ضعف در ادبیات عرب، هرجا که معادل کلمهی فارسی یا لاتین در زبان عربی را نمیدانست، از همان واژهی فارسی یا لاتین، در نوشتهی خود استفاده میکرد. به طور مثال: «ثُمَ العَاشر إذا استَطَعتُم کُلَّ آثَار النُقطة تَملِکونَ وَ لَو چاپاً... [3]؛ تا آنجا که میتوانید تمام آثار نقطه را مالک شوید، هرچند که آن اثر، چاپ شده باشد...». در اینجا مشاهده کردیم که علیمحمد شیرازی، از واژهی «چاپ» استفاده کرده، با اینکه در زبان عرب، اصولاً حروف «چ-پ» به کار نرفته و تلفظ نمیشود. این مثال خود به تنهایی، گویای عمق جهل و بیسوادی کسی است که ادعای علم الهی دارد!
با توجه به این مطالب؛ این سؤال برایمان پیش میآید که چگونه میشود، اشخاصی نظیر علیمحمد شیرازی (باب) و حسینعلینوری (بهاءالله) ادعای پیامبری از جانب خداوند را کنند و بر خلاف سنت الهی، کتابهای مقدسشان را به زبان عربی بنگارند؟
این تناقض به وجود آمده، یا از جانب خداوند است که بر خلاف وعدهی خود در قرآن (که فرموده: ما هیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر به لسان قومش) عمل کرده، یا اینکه ادعای پیامبری این دو تن (باب و بهاء)، به ناحق و باطل بوده است و از آنجا که خداوند در وعدهی خود تخلف نمیکند [4]، درمییابیم که ادعای پیامبری باب و بهاءالله، باطل بوده است.
پینوشت:
[1]. «تَبارَکَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلي عَبْدِهِ لِيَکُونَ لِلْعالَمينَ نَذيراً [فرقان/1]؛ زوال ناپذیر و پر برکت است کسی که قرآن را بر بندهاش نازل کرد تا بیم دهندهی جهانیان باشد».
[2]. حسینعلینوری، اقدس، بمبئی: چاپ ناصری، 1314 ق، ص 28؛ حسینعلینوری، مجموعه الواح مبارکه، قاهره: مطبعهی سعادت، 1338 ق.
[3]. علیمحمد شیرازی، بیان عربی، ص 26.
[4]. «...إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ [آلعمران/9]؛ ...مسلماً خداوند خلف وعده نمی کند».
تعدیل معیشت حیات یا همان عدالت اجتماعی در بهائیت و اسلام
بهائیت در ایران : گرچه اساسا مقایسه تعالیم فرقه ضاله بهائیت را با ادیان الهی مجاز نمیدانم اما برای تنویر افکار عمومی این یادداشت را می آورم .
در تاریخ آمده ، عباس افندی، ملقب به عبدالبهاء، در جریان مسافرت به اروپا، برای تبلیغ فرقهی بهائیت، تعالیم دوازدهگانهای را بیان کرد و آن را به پدر خویش نسبت داد. بهائیان معتقدند که این تعالیم، بدیع است و برای اولین بار توسط بهائیت، ابداع شده است.
یکی از این تعالیم دوازدهگانه «تعدیل معیشت حیات» است، که در توضیح آن گفته شده: «تعلیم ششم حضرت بهاءالله، تعدیل معیشت حیات است؛ یعنی باید قوانین و نظاماتی گذارد که جمیع بشر به راحت، زندگانی کنند؛ یعنی همچنان که غَنی در قصر خویش راحت دارد و به انواع موائد، سفرهی او مزین است، فقیر نیز، لانه و آشیانه داشته باشد و گرسنه نماند تا جمیع نوع انسان راحت یابند...».[1]
اما با توجه به اینکه بهائیان ادعا میکنند که تعالیمشان بدیع است و به وسیلهی این تعالیم، آئین خرافی ایشان نسبت به سایر ادیان برتری دارد و کامل است؛ میگوییم: دین اسلام، برای زندگی فردی و اجتماعی انسان، برنامهی مشخصی را بیان کرده است که از عالیترین این برنامهها، ایجاد عدالت اجتماعی است و از مسائل مهم عدالت اجتماعی، رعایت عدالت در زندگی اقتصادی مردم و جامعه است.[2]
در دین اسلام، برای تحقق عدالت اقتصادی در جامعه، راهکارهایی بیان شده، که به بررسی برخی از آنها در سه بخش: راهکارهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی میپردازیم:
الف: راهکارهای فرهنگی و اعتقادی: اسلام در این حوزه زیربناهای فکری اعضای جامعه را به گونهای شکل میدهد که زمینهی اجرای بسیاری از قوانین اقتصادی برای رعایت عدالت اقتصادی، فراهم شود. برای نمونه، اصل برقراری پیوند میان اقتصاد و اخلاق در اسلام؛ سبب میشود اموری همچون انفاق، صدقه، وقف، قرضالحسنه، ایثار و بسیاری از فعالیتهای اقتصادی عامالمنفعهی دیگر، گسترش یابد.
ب: راهکارهای اقتصادی: در معارف اسلامی، ضمن پذیرش مالکیت خصوصی افراد و احترام به آن، برنامههای اقتصادی به گونهای تنظیم شده که ثروتها و امکانات، در دست گروهی محدود متمرکز نشود. برخی از راهکارهای تحقق این هدف که در اسلام بدان اشاره شده، عبارتند از:
أ: تنظیم نظام پولی و حرمت رِبا [3]؛
بـ : تعدیل گردش درآمد و ثروت و تحریم اِحتکار [4]
جـ : تکلیف به توانگران برای رفع نیاز نیازمندان [5]؛
د: تعدیل ثروت از راه ترویج روحیهی کاری و افزایش همت برای تولید بیشتر[6]؛
هـ : تنظیم الگوی مصرف و تحریم اسراف[7].
ج: راهکارهای سیاسی: از جمله تدابیر اسلام در این زمینه، امر به سادهزیستی رجال سیاسی میباشد که در چنین حالتی، حاکم اسلامی به فکر محرومان جامعه است و برای تعدیل ثروت و توزیع مناسب آن در جامعه، تلاش خواهد نمود.[8]
در پایان باید گفت، اصل تعدیل معیشت و عدالت اقتصادی، به هیچوجه ساختهی سران فرقهی بهائیت نیست؛ بلکه میتوان گفت این اصل، تقلیدی از احکام اسلامی میباشد؛ چرا که در دین اسلام، به طور مفصل به این موضوع، پرداخته شده است. به علاوه سران این فرقه که از مدعیان ابتکار این اصل بودهاند، خود از ناقضان مفاد آن نیز، بشمار میروند.
پینوشت:
[1]. عباسافندی، خطابات، ج 2، مصر: به همت فرجالله زکی الکردی، ج 1، 1921 م، ص 148.
[2]. جهت مطالعهی بیشتر مراجعه شود به: آیتالله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1374 ش، ج 23، ص 507.
[3]. قرآن کریم، سورهی مبارکه بقره، آیهی 275.
[4]. عبدالله جوادیآملی، ولایت فقیه، قم، مرکز نشر اسراء، ص 108.
[5]. قرآن کریم، سورهی مبارکه ذاریات، آیهی 19.
[6]. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، جامعهی مدرسین، ج 1، نرم افزار گنجینه روایات، ج 3، ص 157.
[7]. قرآن کریم، سورهی مبارکهی اسراء، آیهی 27.
[8]. قرآن کریم، سورهی مبارکهی کهف، آیهی 28.
معرفی کتاب امام خمینی و بهائیت
بهائیت در ایران:مبارزات حضرت امام خمینی(ره) علیه سیاستهای ضد دینی و ضد فرهنگی رژیم پهلوی در 1341 ش در جریان انجمنهای ولایتی وایالتی به صورت علنی آغاز شد. پس از رحلت آیت الله بروجردی در 1340 ، دستگاه دولت پنداشت فرصتی برای خارج کردن کامل مذهب از امور اجتماعی به دست آمده، لذا حرکت ضد دینی اش را شدت بخشید. شاه و دیگر ایادی استعمار (نظیر اسدالله علم) زمزمه الغای بعضی از قوانین اسلام را هر روز به اسم و تحت عنوانی ساز کردند «لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی»، « کنفرانس آزاد زنان و آزاد مردان»، « انقلاب سفید شاه و ملت» ، « لوایح ششگانه» و در نهایت « قانون حمایت خانواده» از برنامههایی بود که توسط دول امپریالیستی (بویژه امریکا) برای ریشه کن ساختن اساس اسلام و استقلال ایران مطرح و توسط شاه به اجرا گذاشته شد.
مولف کتاب خانم مریم رفیعی است که در سال 1387 توسط موسسه جام جم کتاب را به چاپ رسانده است.
گزیده هائی از کتاب جهت استفاده کاربران در سایت قرار داده می شود.
معرفی کتاب آیت الله بروجردی و بهائیان
بهائیت در ایران: آقای واعظ زاده در مصاحبه با مجله حوزه میگوید: «اصلا مبارزه با بهائیت توسط آیت الله بروجردی شروع شد. ایشان خطر بهائیت را خیلی جدی میگرفت... »
کتاب حاضر به معرفی دیدگاه آیت الله بروجردی در مورد بهائیان و تلاش های روشنگرانه ایشان در جهت آشنایی مردم با اهداف شوم این فرقه ضاله در دوران پهلوی که آنان از نفوذ بسیاری در دستگاه حکومت برخوردار بودند پرداخته است.
این کتاب توسط محمد حسن رجبی (دوانی) در شماره 50 نشریه «تاریخ معاصر ایران» در تابستان 1388 به چاپ رسیده است.
کتاب جهت بهره برداری کاربران گرامی در سایت قرار داده شده است.
بهائیت، ابزاردیکتاتورها برای سرکوب آزادی خواهان
کوتاه و قابل تامل
بهائیت در ایران : سران فرقهی بهائیت که موجودیت خود را در پس حمایت استعمارگران و سلطهگران بینالمللی یافتند، برای جلب حمایت قدرتها و دیکتاتورهای کشورها، اقدام به جعل احکامی برای کسب رضایت هرچه بیشتر ایشان کردند؛ احکامی که با عمل پیروان بهائیت به آن، هرگونه اقدام آزادیخواهانه و عدالتطلبانه از ایشان سلب میشود.
برای نمونه، میتوان به اظهارات سران این فرقه نظیر عدم دخالت در سیاست [1] و یا منع از جهاد و مقابلهی با ستمگران اشاره کرد.[2] کار به جایی میرسد که رهبران این فرقه، دخالت در امور سیاسی را مساوی با خروج از فرقهی بهائیت معرفی میکنند.[3] اینها، آموزههای مکرر و مؤکد رهبران بهائی به پیروان خویش است.
توجه داشته باشیم که حکومتگرانی که بهائیان از دخالت در امورشان منع کردهاند، شامل رژیمهای دیکتاتوری و حتی مناطقی که تحت تسلط بیگانگان هست، نیز میشود. بنابراین، اگر در کشوری دیکتاتوری مستبد بر سرکار باشد و نهایت ظلم را نیز به مردم مبذول دارد و یا حتی کشوری تحت اشغال باشد، بنابر تعالیم بهائی، پیروانش حق اشکال و یا اعتراض به ظالمین و یا غاصبین را به هیچوجه ندارند! چرا که رهبران این فرقه حکم کردهاند: «حکم هر دولت و حکومتی، حتی اگر مستبد باشد، واجبالاطاعه است؛ نباید با آزادیخواهان دمساز شد».[4]
وجود همین احکام و قوانین در فرقهی بهائیت، باعث شده که این فرقه، محبوب ظالمین و غاصبین گردد و از حمایتهای بیدریغ ایشان، بهرهمند شود و حتی در مواردی، به صورت ابزاری برای مقابله با حرکت آزادیخواهانهی ملّتها قرار گیرد.
نمونهی استفادهی ابزاری از فرقهی بهائیت را میتوان، به استفادهی ابزاری از این فرقه، برای سرکوب اعتراضات آزادیخواهانهی مردم مسلمان الجزایر، در مقابل استعمار فرانسه، مشاهده کرد.[5]
پینوشت:
[1]. عبدالحمید اشراق خاوری، گنجینهی حدود و احکام، صص 334-333.
[2]. همان، ص 217.
[3]. همان، ص 337-336؛ سالنامه جوانان بهائی ایران، 109-108 بدیع، ج 3، صص 197-196.
[4]. عبدالحمید اشراق خاوری، گنجینهی حدود و احکام، ص 464؛ مکاتیب عبدالبهاء، 8/ 247-246؛ مجله اخبار امری، 1356، ش 7، ص 272.
[5]. عبدالحمید اشراق خاوری، مائده آسمانی، 9/ 44-43.
بهائیت : " اگر دین سبب اختلاف شود بهتر است نباشد"
کوتاه و خواندنی
بهائیت در ایران : شبکهی «نوین تیوی» وابسته به فرقهی بهائیت و اشاعه دهنده اعتقادات این فرقه ضاله میباشد ، در یکی از برنامهای این شبکه تحت عنوان «اندیشه نو» به موضوع نقش مذهب در جامعه پرداخته و گزارشی از رویکرد نزولی جوانان به مذهب، در جهان امروز و نقش منفی مذاهب در همزیستی مسالمتآمیز میان مردم، ارائه میشود . کارشناس برنامه که قاعدتا از بهائیون متعصب بوده مدعی شد: متأسفانه نقش مذهب در جهان امروز، بسیار مخرب است، چرا که بیشتر مردم، حس خود برتر بینی را از مذهب برداشت میکنند وخیلی از گروههای تندرو، برای توجیه اقدامات خود، توجیه مذهبی دارند.[1] در میان صحبتهای گویندهی برنامه، به این نکته اشاره شد که در دیانت بهائی گفته شده، اگر دین سبب اختلاف شود، بهتر است که نباشد![2]
در پاسخ به این اظهار نظرهای غیر منطقی و تحلیل های آبکی که همانند تمامی برنامه های از این دست هدف اصلی آن، بزرگنمایی اختلاف میان مسلمانان بوده است، میگوئیم :
از نظر دین اسلام، محبت و همزیستی، بیشترین نقش را در ساماندهی جامعهی آرمانی انسانها دارد؛ چرا که پیشوایان بزرگ اسلام همواره، مردم را به دوستی، محبت و الفت میان مردم تشویق میکردند.[3] حال اگر عدهای در طبل نزاع و اختلاف بکوبند، این دیگر ربطی به اصل دین اسلام ندارد.
اما بر خلاف میل گوینده برنامه که سعی کرد آئین بهائی را بر خلاف ادیان دیگر، به دور از هرگونه اختلاف و نزاع معرفی کند؛ با گذری اجمالی در تاریخ کوتاه بهائیت به این مطلب پی میبریم که این فرقه از بدو تشکیل تا کنون، زمینهساز پیدایش اختلافها و نزاعهای بسیاری بوده است. از بهم زدن امنیت ملّی ایران به نفع دولتهای خارجی گرفته تا به جان هم افتادن سرکردگان این فرقه، حتی برادر با برادر.[4] فرقهای که در ظاهر از اختلاف بیزاری میجوید، اکنون به چند دسته نظیر ثابتین، ناقضین، سهرابی، بیتالعدلی و ارتدکس، منشعب شده است.[5]
اختلافات درونی در بهائیت، در زمان رهبران این فرقه به جایی میرسد که حسینعلینوری (ملقب به بهاءالله)، اظهار میدارد که با آمدن آئین بهائی، بغض، کینه و حسدی به وجود آمد، که پیش از آن سابقه نداشته و در زمانهای بعدی هم پدید نخواهد آمد![6]
بنابراین، اگر ملاک در پذیرش ادیان، همانگونه که گویندهی این برنامه بدان اشاره کرد، عدم بروز اختلاف و نزاع، میان رهبران و پیروانش باشد و وجود دین، سبب بروز اختلاف و دشمنی شود؛ بهائیت خود مصداق بارز اختلاف و نزاع است، در نتیجه بیدینی، از بهائی بودن بهتر است.
پینوشت:
[1]. شبکهی نوین تیوی، نام برنامه: اندیشه نو.
[2]. عباسافندی، خطابات، مصر: چ 1، 1921 م، به همت فرجالله زکی الکردی، ج 1، صص 19-18.
[3]. جهت اطلاع بیشتر میتوان به منابع ذیل مراجعه کرد: الف: امیرالمؤمنین، نهجالبلاغه، ترجمه: محمد دشتی، حکمت 211. رسول محلاتی، غررالحکم، ترجمه: سید هاشم، ج 1، ص 217 و 215. محمدمهدی ریشهری، میزانالحکمه، ترجمه: حمیدرضا شیخی، نرم افزار گنجینه روایات، مؤسسه فرهنگی دارالحدیث، ج 2، ص 932، ح 3041. و...
[4]. عباس افندی، مکاتیب، ج 1، ص 271.
[5]. اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، تهران، مؤسسه تحقیقی رائین، بیتا، (به نقل از: مرتضی احمدی، تاریخ و نقش سیاسی رهبران بهائی)، صص 16-15.
[6]. حسینعلینوری، ایقان، مصر: فرجالله زکی، 1352 ق، ص 166.
تبلیغ اصلی ترین راهبرد بهائیت
بهائیت در ایران : نفوذ بهائیان در جامعه از طریق فعالیتهای اجتماعی تبلیغات در بهاییت از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار است به گونه ای که اگر تبلیغ را از این تشکیلات جدا کنید، رگ حیات بهاییت خشکیده میشود. اولین هشدار این خشکیده شدم در پیام بیت العدل در ژوئن سال ۶۰۰۲ ،شدیداً مورد تاکید قرار گرفت در این پیام به اعضای جامعه بهائی گوشزد میکند «...اگر در تبلیغ سستی کنید رگ حیات تشکیالت قطع میشود در هر صورت باید تبلیغ کرد ولی با سیاست، اگر تبلیغ آشکار ممکن نشد در پنهان به جذب بپردازید...«.
محیطهای مورد تأکید بهاییت برای تبلیغ شیوه های تبلیغی تشکیلات بهاییت بر اساس تمام تجارب جهانی آنها انجام میگیرد و آنان بر اساس قشرشناسی و متناسب با هر فرد و هر تفکر امر تبلیغات را در پیش میگیرند. روشهای تبیلغی بهاییت به این شکل است: محیط کاری، سیر آموزشهای تبلیغی، آداب اجتماعی، فعالیت روستایی، فعالیتهای توسعه اجتماعی با رویکرد تبلیغی، دوستیابی، تیمهای ورزشی، دانشجویان، ایجاد سازمانهای مردم نهادNGO ، همسایه ها، گزارشنویسی یا وقایع اتفاقیه توسط اعضاء. روش تبلیغ در بهاییت بیشتر در محیطهای کاری و در پایگاههای اجتماعی صورت میگیرد و آنها بیشتر با افرادی ارتباط میگیرند که از نظر اعتقادات دینی ضعیف هستند و با برخورد و اخلاق مورد قبول که در بهاییت یک دستور تشکیلاتی است ارتباط دوستانه را کلید میزنند. نوک تیز پیکان تبلیغ بهاییت آداب اجتماعی و ارتباط دوستانه در جامعه است. آنان با روابط دوستانه ای که ایجاد میکنند اعتماد افرادی را به خود جلب میکنند و بعد با این روابط، کم کم به توجیه ایراداتی میپردازند که جامعه نسبت به آموزههای بهاییت وارد کرده است. رد پای مبلغین بهاییت برای نفوذ در روستاهای کشور/ حضور فعال در مشارکتهای شهری در استانهای مرزی و دیگر شهرستانها، به چشم میخورد. از آنجا که روستائیان نسبت به آموزههای دینی از تعصب بیشتری برخوردارند، مبلغین بهاییت با تدبیر بیشتری عمل میکنند؛ یعنی در بدو ورود، به آنان خدمات میدهند و بعد وارد گفتگوی سطحی با آنها میشوند و بعد که ارتباط دوستانه تری را با آنها برقرار کردند، عقاید خود را در پس شبهات دینی به آنها القا میکنند و از آنجا که قشر روستایی جهت برطرف نمودن شبهات خود دسترسی به روحانیت، کتاب و یا رسانه ای مطمئن ندارد، مجبور به خواندن کتبی میشوند که توسط مبلغین بهائی در اختیار آنها گذاشته شده است. بهاییت به تمام فضاهای تبلیغی خود به صورت کمی و کیفی نگاه میکند و عمدتاً در شهرستانها، روستاها، دانشگاه، سینما و پارکها فعالیت دارند. تشکیلات بهاییت شاید در دانشگاه بتواند یک نفر را جذب و در فعالیتهای حقوق بشری و یا سیاسی در ضدیت با نظام درآورد که این امر ارزشش از جذب افراد در روستاها برایشان بیشتر است. یکی دیگر از فضاهایی که بهاییت بر آن انگشت گذاشته است، ورود به تیمهای ورزشی و باشگاهی است؛ باشگاههای ورزشی، از مهمترین مکانها برای نفوذ در میان جوانان است. تفاوت این نوع فعالیت با فعالیت دوستیابی در نحوه و اجراء آن است. در دوستیابی محور تبلیغ، »فرد با فرد« است، ولی در محافل ورزشی سعی تشکیالت فرقه بر این است، تا با نفوذ افراد بهائی در یک تیم یا یک ورزشگاه، محل خاصی را تبدیل به پایگاه تبلیغ بهاییت کنند. یکی از دستورات تشکیالتی برای پیروان بهاییت در ارتباط با همسایگان است و برای آنها تفاوتی میان مسلمان و غیر مسلمان نیست و از بین همه افراد با هر دینی دست به جذب میزنند. یکی دیگر از فعالیتهای اجتماعی آنها حضور فعال در مشارکتهای شهری است تا در محلهای سکونت خود نقش آفرین باشند. در این قبیل امور، از مبلغین بهاییت خواسته میشود، برای آنکه وجهه اجتماعی مؤثری در محل خود پیدا کنند اقداماتی از قبیل ذیل را در دستور کار خود قرار دهند: مشارکت فعال در امور محله در طی درخواست از شهرداریهای هر منطقه، جهت تهیه سطلهای زباله و یا گُلکاری کوچهها و خیابانها و از این قبیل فعالیتها که توسط افراد فرقه در مناطق مختلف کشور صورت میگیرد؛ تهیه بروشور برای حفاظت محیط زیست و ضرورت محافظت از آن و توزیع در سطح شهر، بازسازی مناطق بهائی نشین و فعالیتهایی از این قبیل. 2 | نفوذ بهائیان در جامعه از طریق فعالیتهای اجتماعی فعالیتهای توسعه در محله و کوچه، باعث جلب توجه همسایگان شده و تصویری مطلوب از فرد در ذهن همسایهها پدید میآورد. مبلغین بهاییت در این مرحله از بروشورهای مخصوص خود استفاده میکنند و در نتیجه، مرحله اول ارتباط، مرحله دوم اعتماد و در نهایت آشناسازی و تبلیغ مستقیم آغاز میشود. فعالیت در حوزه پارکها و سینماها، فعالیتی مکمل شناخته میشود که در کنار فعالیتهای دیگر در جهت تکمیل آنها مورد استفاده قرار میگیرد. تجربه فعالیت بهائیان در پارکها نشان داده است که از هر ۶۰ نفر سوژه هدف، تنها یک نفر جذب کامل شده و دوره »طرح روحی« را میگذراند، زیرا درجه اعتماد و عمق دوستی، در پارکها به کندی پیش میرود و برای ایراد شبهات مناسب است.
علل گرایش برخی از افراد جامعه ایران به تشکیالت بهاییت/ حمایت از افراد بیخانمان و تربیت آنها به عنوان مبلغ بهاییت عدم آگاهی، دین گریزی، سستی در باورهای دینی، رفع مشکالت مالی، سوء استفاده افراد و... است به این معنی که برخی برای گرفتن اقامت در خارج، یا ارتباط جنسی آزاد و یا رفع مشکالت مالی جذب بهائیت میشوند. بهائیت با جمع آوری افراد بیخانمان، به آنها امکانات زندگی میدهد و پس از مدتی به عنوان مُبَلغ به دل جامعه میفرستد. NGO یکی از بهترین بسترهای پوششی برای فعالیت تشکالت بهائیت است. فعالیتهای بهائیان در قالب این قبیل سازمانها، پوششی مناسب برای تمامی فعالیتهایِ دیگر تبلیغیشان است. فعالیتهای تبلیغی و جذبی، فعالیتهای توسعه اجتماعی و اقتصادی میتواند در این قالب ساماندهی شود. در واقع بستر چنین سازمانهایی ظرفیت مناسب و ایده آلی برای فعالیتهای جامعه بهائی است. برخی از فعالیتهای این بخش: تهیه و پخش بروشورهای مختلف در جامعه هدف، تشکیل کالسهای سوادآموزی از طریق NGO و در لوای این پوشش تبلیغ آموزه ای فرقه. از این دست NGO ها در بسیاری از نقاط مختلف کشور تشکیل شده و مشغول به فعالیتهای خود هستند. یا با راه اندازی مهد کودک به ویژه مهد کودکهای استثنایی که جذابیت و توجه بیشتری ایجاد میکند، دست به جذب میزنند و یا مراکزی برای افراد بی سرپرست و کودکان خیابانی راه اندازی میکنند و وقتی این افراد را تحت پوشش خود قرار دادند پس از چند سال به عنوان یک مبلغ به جامعه میفرستند. این تشکیالت به صراحت اذعان کرده است که هدف اصلی از این امر، ایجاد پایگاههای دائمی و مستحکم است تا بعد از مدت نسبتاً طولانی به فعالیت تبلیغی مؤثری تبدیل شود. جامعه بهائی از اینگونه تبلیغات ، ثمرات بسیاری دیده است و همواره آن را مد نظر قرار داده است.
طرح برنامه جامعه بهائی در یکی از شهرستانها در طرح برنامه جامعه بهائی، در یکی از شهرستانها آمده است: »چون این کودکان نیازمند محبت هستند، از طریق »یکپارچگی« و »وحدت«، میتوان داخل قلب آنها نفوذ کرد و خانوادههای آنان را تقدیم حضرت بهاءالله نمود و سپس آنها را به گروههای مطالعه، بعد از مدتی طولانی دعوت نمود.« تراکم جمعیتی بهائیت در نقاط حاشیه تهران پررنگتر است. مهمترین مسئله ای که مانع خروج افراد از تشکیالت بهائیت میشود، اقدامات هیئت صیانت در تشکیالتِ بهائیت است که وظیفه این هیئت کنترل دائمی وضعیت قبل، حال و آینده افراد فرقه بهائیت است. این هیئت میبایست ارتباطات افراد بهائی را به طور مداوم بررسی کند تا مشخص شود آیا نسبت به معتقدات فرقه دگراندیش بوده یا مطیع محض هستند؟ میزان وابستگی و تعلقشان به فرقه بهائیت چگونه است؟ با بیانی ساده میتوان گفت کارکرد اصلی هیئت صیانت، حفظ افراد در درون ساختار تشکیلات است. خاطرات نجاتیافتگان بهائیت نشان میدهد اگر فردی بخواهد مستقل و خارج از چارت تشکیالت از خود قدرت تصمیمگیری نشان دهد، فوراً به شیوه های مختلف سرکوب میشود. در وهله اول نسبت به فرد خاطی و طغیانگر، وی را سلبِ نسبت کرده و سعی میکنند تا فرد کاملا احساس تنهائی و بیکسی کند تا دیگر قادر نباشد اقدامی انجام دهد و در نهایت مجبور شود زیر سلطه تشکیالت قرار گیرد؛ حتی بعد از اینکه فردی از بهائیت جدا شد، باز هم محافل وی را رها نمیکنند. به اشکال مختلف تهدید، تطمیع و... سعی میکنند وی را دوباره جذب کنند. این افراد همواره در معرض تنش و حوادث هستند. نجاتیافتگان شهادت میدهند اصلا بدین شکل نیست که محفل، امید خود را از دست بدهد.
نفوذ بهائیان در جامعه از طریق فعالیتهای اجتماعی :
ضرورت حمایت مادی و معنوی از نجات یافتگان به نظر تشکیالت، جذب هر نجاتیافته حتی بعد از سالهای زیادی که فرد از تشکیالت جدا شده، برای بهائیت کارائی دارد. محافل در برهه های زمانی خاص این موضوع را به شدت دنبال میکنند. در بسیاری از موارد تشابه زیادی بین فرقه بهائیت و فرقه منافقین وجود دارد. اگر رؤسای تشکیالت دستور دهند تروری انجام شود با کمال میل انجام میدهند. فعالیتهای شبانه روزی و زیر ذره بین قرار دادن هیئت صیانت از یک طرف و ترس از اقدامات تهدید آمیز این هیئت از طرف دیگری باعث شده تا افرادی که تمایل به جدایی از فرقه بهائیت را دارند، قادر به جدایی و رهایی از تشکیالت بهائیت نباشند؛ این افراد نیاز به حمایتهای مادی و معنوی دارند و نیاز است که شرایطی مهیا شود که این افراد تحت حمایتهای دولتی قرار گیرند. از طرفی فرد پس از آگاهی نسبت به تشکیالت بهائیت و جدا شدن از این فرقه با برخورد سرد مسلمانان مواجه میشود و جامعه هنوز او را به دید یک فرد بهائی میبیند که ما باید جامعه را نسبت به این مسئله آگاه کنیم. مقام معظم رهبری در سخنانشان اشاره به این مسئله دارند که برای مقابله با جنگ نرم هر شیوهای را که دشمن استفاده میکند از همان روش جهت مقابله با آنها بهره بگیرید پس وقتی بهائیت آداب اجتماعی و دوستی و رفاقت را سرلوحه کار تبلیغ خود قرار میدهد، چرا ما اینگونه عمل نکنیم . هشدار نسبت به نفوذ برخی عوامل بهائی در ارگانهای رسمی کشور تأسف بار است. همانگونه که تبلیغات مثبت برای بهائیت اهمیت دارد به اذعان خود این تشکیلات تبلیغ منفی هم برایشان تبعات سنگین دارد؛ اما ما متأسفانه از افراد جدا شده از بهائیت اصلا استفاده نمیکنیم و در واقع عملیات روانی ما ضعیف است. ما بسیاری از جدا شدگان از بهائیت را داریم که فقط یکی دو نفر از آنها رسانه ای شدند در حالیکه مثالً آقای قادری که از تشکیالت بهائیت جدا شد، یکی از معتمدان تشکیالت بهائیت در ایران بود که رسانه ها از این فرصت برای رسوایی فرقه ضاله بهائیت استفاده نمیکنند. بررسی فرقه بهائیت از آن جهت قابل تأمل است که غرب همواره در تالش بوده از ظرفیتهای گروههای شبه عرفانی و انحرافی مذهبی، بهره برداری کند و با کمکهای مستقیم مادی و معنوی آنها را به جریانهایی شبیه بهائیت تبدیل کند. این مسئله هوشیاری تمام مسئولان را در برخورد زود هنگام با موج اولیه نحله های شبه عرفانی میطلبد . تا مبادا این جریانهای انحرافی با گذشت زمان گسترش یابند و هزینه های فراوانی بر جامعه و نظام اسلامی تحمیل کنند. بهائیت فرقه چند چهره ای است. چهرهای »صوری« مبتنی بر شعارهایی مزوّرانه و چهرهای »درونی« که همانند دیگر فرقه ها فشار معنوی و فیزیکی قابل توجهی بر اعضای خود وارد میکند تا آنها را وادار به تمکین خواسته های بیتالعدل کند. این رفتارهای دوگانه در فرقه بهائیت بر مبنای یک عادت تبلیغی ساماندهی میشود. روابط عمومی به جهت ارائه چهرهای انساندوستانه به عنوان مهمترین ابزار تبلیغ در این فرقه شمرده میشود. تبلیغ چنان ریشه در ماهیت تشکیالت بهائی دارد که شناخت روند تبشیر، همان شناخت ماهیت بهائیت است.