افراد آنلاین
اعتقاد بهائیان به صلح عمومی تا عمل آنها ؟
بهائیت در ایران : یکی از تعالیم دوازدهگانه فرقه بهائیت (که اعتقاد دارند تمام این تعالیم بدیع است)، صلح عمومی و محکمه کبرای بین المللی است. در این زمینه عبدالبهاء میگوید: «از جمله تعالیم اعلان صلح عمومی بود، کسانی که پیروی کردند از هر ملت و از هر دین و مذهب در نهایت محبت اجتماع نمودند».[۱] این اصل اعتقادی بهائیان دارای ظاهری مترقی میباشد. در اینجا ذکر این نکته لازم است که در اموری که جنبه ترقی دارد بهائیان فقط به ظاهر آن اکتفا نمودند، و از لحاظ عمق ارزشی و مفهومی هیچگونه ارزشی برای معتقدات آنها نمیتوان قائل شد، مثلاً در مسئله صلح عمومی بسیار از مزایای صلح کل سخن گفته و پیدرپی میگویند: «ما طالب صلح کل هستیم.»[۲] و با تفاخر اعلام میکنند که: «صلح عمومی از تعالیم مبارکه است که آثارش ظاهر شده است».[۳] در صورتی که اگر به نوشتههای آنان رجوع کنیم هیچنوع راه علمی و صحیحی برای برقراری صلح نشان نمیدهند و هرگز معترض این نکته نمیشوند که، اصولاً چرا اختلافاتی میان دول موجود است؟ چه میشود که هر چند سال یکبار جنگهای خونینی برقرار میشود و بشریت مدعی جامعه حقوق مدنی همچون حیوانات به جان یکدیگر میافتند و یکدیگر را میدرند؟. بهائیان بدون توجه به ریشه نزاعها و جنگها ادعا میکنند که تنها اصول دین بهائیت است که میتواند این صلح را برقرار کند و چنین مینویسند: «این قضیه صلح ملل را حضرت بهاءالله شصت سال پیش در ایران تأسیس نموده و در این مدت، در این خصوص لوایح و الواح بسیار در ایران نشر نمود و در سایر جهات نیز انتشار داد، تا آنکه در کتاب اقدس که قریب پنجاه سال پیش نازل شده، صلح عمومی را تصریح فرمود، در ایران ملل متنوعه موجود، مسلمان، مسیحی، یهود، زرتشتی و مذاهب متعدد دیگر موجود، به قوت تعالیم بهاءالله چنان تألیف و محبت حاصل گردیده که حال مانند برادر و یا پدر و پسر و یا مادر و دختر با یکدیگر متحد و متفق و آمیزش نمایند، و چون در محفلی اجتماع کنند، اگر در شخصی وارد گردد، از شدت الفت و محبت آنان حیران ماند و ابداً اختلاف و جدایی نبیند».[۴]
اکنون خوب است ببینیم که بهائیان چه راهی برای به دست آوردن چنین صلحی پیشنهاد میکنند. در رساله صلح عمومی از قول بهاءالله مینویسند: «سلاطین آفاق وفقهم الله باید به این امر تمسک فرمایند؛ آنها مشارق قدرت و مطالع اقتدار الهیاند».[۵] و نیز میگوید«باید مجلس بزرگی ترتیب دهند و حضرات ملوک یا وزراء در آن مجلس حاضر شوند و حکم اتحاد و اتفاق را جاری فرمایند و از سلاح به اصلاح توجه کنند، و اگر سلطانی بر سلطانی برخیزد، سلاطین دیگر بر منع او قیام نمایند، در این صورت عساکر و آلات و ادوات حرب لازم نیست الا علی المقدور لحفظ بلادهم و اگر به این خیر اعظم فائز شوند اهل مملکت کل به راحت و مسرت به امور خود مشغول گردند و نوحه و ندبه اکثری از عباد ساکن شود».[۶] و همچنین عبدالبهاء نوشته است: «بلی تمدن حقیقی وقتی در قطب عالم علم افروزد، که چند ملوک بزرگوار بلند همت چون آفتاب درخشنده عالم غیرت و حمیت به جهت خیر و سعادت عموم بشر، به عزی ثابت و رأیی راسخ، قدم پیشه نهاده، مسألهی صلح عمومی را در میدان مشورت گذراند و... یک معاهدهی قویه و میثاق و شروط محکمه ثابته تأسیس نمایند و اعلان نمود، و مؤکد فرمایند این امر اتم و اقوم را کل سکان ارض مقدس شمرده، جمیع قوای عالم متوجه به ثبوت این عهد اعظم باشند.[۷]
با مختصر توجهی به جملات فوق، معلوم میگردد که چنین پیشنهادی تا چه اندازه از اصول دموکراسی دور است. در اینجا عبدالبهاء تنها ملوک را قدرت اجتماعی تصور کرده و برای ملتها که تنها حامی حقیقی صلحاند، ارزشی قائل نشده است و به علاوه این پیشنهاد نیز، چنان که بر همه مسلم است، به هیچوجه علمی نبوده و درصورت عملی شدن، در حداعلی چیزی شبیه به جامعهی ملل گذشته خواهد بود که عملاً آزمایش خود را داد و از بین رفت. بعلاوه به آسانی میتوان درک کرد که اصالت این پیشنهاد نیز از خود آئین بهائی نیست و چنان که ادعا میکنند بدیع نبوده. کشف اصل منشأ آن نیز اشکالی ندارد، زیرا تبلیغات صلحآمیزــ چه از جهت افکار سوسیالیستی برای بیدار ساختن مردم و چه از طرف دولتها به منظور فریب دادن آنها، در هرحال فکری بوده است که از قرن نوزدهم رواج کافی داشته و اتخاذ آن در مشرقزمین لااقل هم زمان با پیدایش آئین بهائی از طرف سید جمالالدین اسدآبادی، به عنوان اتحاد اسلام و تأسیس سازمان اتحادی برای حکومتهای اسلامی، صورت گرفته است. در پایان بهائیان باید به این سؤال پاسخ دهند که سران خویش که مکررا دم از صلح میزدند چگونه نتوانستند آن را بین خود اجرا کنند، چگونه میخواهند اختلافات بین حسینعلیبهاء و صبح ازل را توجیه کنند، چگونه میشود کسی دم از صلح بزند اما نتواند بین خود و برادرش اصلاح برقرار کند.در بررسی دوره پس از حسینعلی (بهاءالله)، میبینیم که بین فرزندانش (عباس افندی، محمدعلی) برای به دست آوردن ریاست، درگیری و نزاع رخ داده و آنها به یکدیگر فحاشی و تهمتهای ناروا نسبت دادهاند و یکدیگر را به حیوانات تشبیه کردهاند. آیا نباید سران (به اصطلاح) دین بهائیت الگو برای اعمال این صلح باشند؟ اگر قرار باشند از چنین کسانی الگو گرفت آیا صلح عمومی محقق میشود؟
پینوشت:
[۱]. مکاتیب، ج۳ ص۱۰۲، مکاتیب، چاپ در مصر سنه محروسه، ۱۹۲۱.
[۲].کلیک کنید...
[۳]. رساله صلح عمومی.
[۴]. عبدالبهاء، نقل از رساله صلح عمومی ص۱۲۰.
[۵].رساله صلح عمومی ص۱۴.
[۶].حسینعلی نوری (لوح شیخ محمدتقی اصفهانی معروف به نجفی) ص۲۳-۲۴، مؤسسه معارف بهائی کانادا، ت: ۲۰۰۱ میلادی.
[۷]. رساله مدنیه عبدالبهاء.
راهبرد امام خمینی (ره) برای مقابله با فرقه ضاله بهائیت
بهائیت در ایران : حضرت امام خمینی (رحمه الله) گرچه اقدام بر ضد بهائیان و همهی فرقههای استعماری را مفید میدانستند، ولی معتقد بودند که باید با انقلاب عمیق و فراگیر، عوامل نگهدارنده بهائیان و هرگونه فساد را نابود کرد، از این رو با نهضت عظیم خود به یاری مردم مسلمان ایران، انقلاب اسلامی را به پیروزی رسانید، و ضربه نابودکنندهای بر پیکر استعمارگران و بهائیان وارد نمودند. و در این راستا خدمت بزرگی به اسلام و ایران نمودند. ولی در عین حال نباید غافل و مغرور شد، چرا که هرگاه شیطان را از در بیرون کنید ممکن است از پنجره وارد شود، و اگر از پنجره بیرون کنید، ممکن است از سوراخی رخنه کرده و وارد گردد. پس از انقلاب اسلامی، بهائیان که به دامن بیگانگان به ویژه آمریکا و اسرائیل پناه بردهاند، گهگاه تحت عنوان آزادی مذهب، دفاع از حقوق بشر و... با مظلوم نمایی خود، اربابانشان را تحریک کرده، و آنها نیز که دایهی دلسوزتر از مادر شده، نالهی مظلومنمایی بهائیان را در بوقهای تبلیغاتی خود به رخ میکشند. یکی از این اربابان، جناب ریگان رئیس جمهور سابق آمریکا بود، که برای دفاع از آنها، زیر ماسک حقوق بشر، از مراکز بینالملل خواهان آزادی آنها، در اظهار (به اصطلاح) مذهب خود در ایران گردید. حضرت امام خمینی (رحمه الله) در پاسخ به انسان دوستی ریگان رئیس جمهوری اسبق امریکا فرمود: «نمیدانم که در بعضی از رادیوها که پخش کردند، صحبت رئیس جمهور آمریکا را ملاحظه کردید که ایشان از همهی دنیا استمداد کردند برای اینکه بهائیهایی که در ایران هستند مظلومند و جاسوس هم نیستند و به جز مراسم مذهبی به کار دیگر اشتغال ندارند، و ایران برای همین که اینها مراسم مذهبیشان را به جا میآورند، ۲۲ نفرشان را محکوم به قتل کردهاند. ایشان از همهی دنیا استمداد کرده که ایشان جاسوس نیستند... اگر اینها جاسوس نیستند شما صدایتان در نمیآمد، شما برای خاطر اینکه اینها یک دستهای هستند که به نفع شما هستند، و الّا ما شما را میشناسیم، آمریکا را میشناسیم که انسان دوستیاش گل نکرده است که حالا به خاطر ۲۲ نفر بهائی که به قول ایشان در ایران گرفتار شدند... برای انسان دوستی یک وقت چنین صدا کرده و فریاد زده و به همهی عالم متشبّث شده است که به فریاد اینها (بهائیان) برسید. مردم (دروغ و تزویر) شما را میشناسند».[۱] سپس امام به جنایات هولناک آمریکا در جهان و در ماجراجویی جنگ تحمیلی که موجب خسارت زیاد به ایران و عراق شده به این مطلب اشاره کرده که اگر شما انسان دوست هستید، بخاطر ۲۲ نفر بهایی آن همه سینهچاک، نمیکنید ولی در کنار آن هزار بیگناه را میکشید، بنابراین کاسهای زیر نیمکاسه است که از بهائیان حمایت میکنید. اگر بهائیان جاسوس نبودند، و یا به عنوان یک حزب سیاسی برای بیگانگان در درون کشور اسلامی ایران، کار نمیکردند، شما برای آنها هرگز دلسوزی نمیکردید، دلسوزی شما از آنها دلیل روابط شما با آنها و نوکری آنها برای شماست.
نتیجه اینکه بهائیت یک حزب سیاسی کاملا وابسته به بیگانه است که توسط مزدوران روسیه تزار بنا نهاده شد، و به وسیله انگلیسیها پروریده گردید و حمایت شد، اکنون نیز آمریکا و اسرائیل از همه بیشتر از آنها حمایت میکنند، به آنها پناهندگی داده، و امکانات فراوان برای تبلیغات آنها در اختیارشان نهادهاند. این حزب بیآبرو تلاش میکند خود را دارای دین نشان دهد، تا بتواند پشت ماسک دین و مذهب، مأموریت خود را در ایجاد تفرقه، جاسوسی، و خدمت به اربابانش بهتر ایفا نماید.
پینوشت:
[۱]. امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۷، ص۲۶۶و۲۶۷.
بهاييان حکم کافر و نجسند چرا؟
کوتاه خواندنی و صریح
بهائیت در ایران : مشركان و كافران (كساني كه توحيد يا اصول و فروع دين اسلام را قبول ندارند) مصداق نجس بر آنها وارد است.
انسانها از نظر عقيده به گروه هاي گوناگوني تقسيم مي شوند و از نظر فقهاي اسلام، نوع عقيده در حكم طهارت و نجاست و كفر انسان، دخيل است. بنابراين كساني كه اصول و فروع دين مقدس اسلام را بپذيرند، مسلمان و پاك اند. و اگر اسلام را نپذيرند مانند يهودي ها و مسيحي ها، به اين ها كافر گفته مي شود. از طرفي اگر مسلمان هم از مسير اسلام منحرف شود و ضروريات دين را انكار كند و يا به چيزهايي معتقد باشد كه با اسلام نا سازگار است، كافر و نجس به شمار مي آيد.
شيخ طوسي مي نويسد: مشركان و كافران (كساني كه توحيد يا اصول و فروع دين اسلام را قبول ندارند) و نيز هر كسي كه مخالف به آموزه هاي ائمه اطهار عليهم السلام باشد، نجس است.(1)
مراجع تقليد نيز در رساله هاي عملي خود به اين مطلب اشاره دارند از جمله امام راحل رضوان الله تعالي عليه مي نويسد: «كافر يعني كسي كه منكر خداست يا براي خدا شريك قرار مي دهد يا نبوت حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ را قبول ندارد و همچنين اگر در اينها شك كند و نيز كسي كه ضروري دين يعني چيزي را كه مانند نماز و روزه مسلمانان جزء دين اسلام مي دانند منكر شود، نجس است.(2)»
بنابراين هر كسي كه اصول دين اسلام و يا ضروريات آن مانند فروع دين را قبول نكند و يا بعد از قبول، رد كند. طبق نظر همه مراجع تقليد شيعه، نجس و كافر است و بر مردم دوري گرفتن از آنها واجب مي باشد.
با توجه به مطالب ذكر شده، بايد گفت بهائيان با عقائدي كه دارند، از دين مقدس اسلام خارج هستند و نجس و كافر مي باشند. زيرا حسينعلي بهاء كه فرقه بهائيت منسوب به اوست با ادعاي نبوّت بعد از ادعاي مهدويت، يكي از ضروريات مسلم بين شيعه و سني يعني خاتميت پيامبر اسلام را انكار كرد.(3) سپس ادعاي خدائي كرد و بهائيان با پيروي كردن از او، براي خداوند يگانه شريك قائل شدند.(4) و كسي كه براي خدا شريك قائل شود، طبق نص صريح قرآن كريم نجس است، چرا كه خداوند فرمود: مشركان نجس هستند.(5)
رهبران بهائيت و به طبع آنها پيروانش تمامي واجبات و محرمات اسلام را كه در قرآن و روايات آمده است انكار نموده و مي گويند بعد از آمدن حسينعلي بهاء رهبر فرقه بهائيان، مدت همه اينها تمام شد و ديگر بر هيچ كس لازم نيست به دستورات اسلام عمل كند.(6) و كسي كه ضروريات دين از جمله نماز، روزه، حج و ... را انكار كند از دين اسلام خارج شده و كافر و نجس مي باشد.(7)پس فرقه بهائيت به خاطر قبول كردن رهبران خود به عنوان خدا، مشرك مي شوند و با قبول نكردن خاتميت نبوت پيامبر اسلام و نيز انكار ضروريات دين اسلام كافر و نجس هستند، حتي اگر كسي بگويد برخي از علماي شيعه، يهود و نصاري را پاك مي دانند بنابراين بهائيان هم به عنوان كافر بايد پاك باشند. جواب اين است كه يهود و نصاري، بر اساس منابع اسلامي اهل كتاب هستند، ولي بهائيان با انكار اسلام و حتي اديان يهوديت و مسيحيت، هرگز نمي توانند ادعاي اهل كتاب بودن كنند و حكمشان هم پيروان اديان غير الهي است. / جام نیوز
پي نوشت ها:
1. طوسي، نهايه، قم، انتشارات اسلامي، ج1 ص203.
2. راشدي، لطيف، رساله چهارمرجع، تهران، پيام عدالت، دوم، 1382ش، ص41.
3. شريف يحيي الامين، فرهنگنامه فرقه هاي اسلامي، ترجمه: محمد رضا موحدي، تهران، باز، اول، 1378ش، ص84.
4. افراسيابي، بهرام. تاريخ جامع بهائيت، تهران، مهرفام، دهم، 1382 ش، ص361.
5. توبه:28.
6. رباني گلپايگاني، علي. فرق و مذاهب كلامي، قم، امير، اول، 1377 ش، ص343.
7. مكارم شيرازي، ناصر. رساله توضيح المسائل، قم، مدرسه امام علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ ، نهم، 1381 ش، ص37.