• شرک در بهائیت

  • دهه فجر انقلاب اسلامی گرامی باد

  • دهه فجر انقلاب اسلامی گرامی باد

  • دهه فجر انقلاب اسلامی گرامی باد

  • دهه فجر انقلاب اسلامی گرامی باد

آخرین مقالات

cache/resized/f6cf16df4170fe0dc87046852f8b250c.jpg
بهائیت در ایران : برنامه هاي راديو به
cache/resized/532039bb4d96e66cb065c4cd67a7e4a0.jpg
بهائیت در ایران :  باتشکر از تهیه کننده
cache/resized/6d255b36c421dd58308f6b587bc782be.jpg
بهائیت در ایران : نکته حضرت علامه
cache/resized/6359e5ce79c56960f4da66cfca519d32.jpg
بهائیت در ایران : نفوذ بهائیان در دوران
cache/resized/f5e86f9eeb2d5789f979156d0e788b37.jpg
بهائیت در ایران : در میان جریانهای مخفی
cache/resized/cad17ead0354826567707603cbca7c44.jpg
با تشکر از نویسنده مطلب  جواد نوائیان

کتاب ها

در کتاب جمال ابهی علامه موسوی اردبیلی تحقیقات و مطالعات گسترده ای پیرامون بابیت و بهائیت از نظر تاریخی همچنین
بهائیت در ایران: پژوهش در خصوص ظهور رضاخان در عرصۀ سیاسی و متعاقب آن گسترش فعالیت بهائیت در ایران، که
به بهانه آغاز چهل و دومین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران بهائیت در ایران : "ماه عسل رژیم پهلوی و بهائیت"
بهائیت در ایران : با آشکارشدن دعوت رجعت حسینی و من‌یظهره‌اللهی میرزا حسینعلی بهاءالله، گروهی از بزرگان بابیان
  دلایل غلبه گفتمانِ شیخیه در ابتدای دوره قاجاریه و چرایی تلاقی تفکر آن با فرقه بابیه   دی 98 بهائیت
بهائیت در ایران :یکی از طرق شناخت ماهیت و مواضع سیاسی میرزا حسینعلی بهاء (مؤسس بهائیت)، بررسی روابط و مناسبات
بهائیت در ایران : تاریخ، درهای کوچک و بزرگ فراوانی دارد، با گشودن هر کدام، چراغی فراراه آدمی روشن می‌شود.
بهائیت در ایران:"آشنائی با فرق ومذاهب اسلامی و..."عنوان کتابی است که توسط آقای رضا برنجکار جمع آوری و تالیف
به بهانه فرا رسیدن چهلمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران بهائیت در ایران : ماه عسل رژیم پهلوی و
نویسنده: خوان ریکاردو کول بهائیت در ایران : این مطلب توسط آقای کول که خود مدتی از پیروان آئین بهائی بوده
فریبا سعادتی فر* چکیده فرقه بابیه از انحرافات مهم اجتماعی در تاریخ ایران است که با فرهنگ و عقاید مردم
بهائیت در ایران : شاید بتوان به جرات بیان کرد که موثرترین مستبصر از آئین ضاله بهائیت جناب صبحی بوده است .
بهائیت در ایران :  کتاب " ادیان ، مذاهب و فرقه های استان همدان " با تلاش قابل تقدیر آقای علی زریابی سخا تدوین
بهائیت در ایران : ادوارد براون بعنوان یک شرق شناس به خاور میانه و ایران سفر کرد اما در مورد علت اصلی و
هدف از خلقت انسان، قرب الهی است و ایصال به او در گرو پیمایش راه اوست که دین می نامند. دین به عنوان همزاد بشر
کتاب حاضر بر اساس تحقیقات ابوالاعلی مودودی و ابوالحسن علی حسنی ندوی تالیف شده و توسط مترجم گرامی عبدالله
  بهائیت در ایران: کتاب " وارونه ها و خرافات در آخرالزمان " تالیف نویسنده ارجمند ابوالفضل سبزی در سال 1391
  بهائیت در ایران : موضوع این مطلب . کتاب «مدرنیته و هزاره : پیدایش آیین بهائی در خاور میانه قرن نوزدهم» اثر
  • Prev
دست خط امام خمینی(ره) در مورد فرقه ضاله بهائیت +
بهائیت در ایران : پایگاه مركز اسناد انقلاب اسلامی ویژه‌نامه
نهضت امام(ره) تحریم خرید و فروش با بهاییان
بهائیت در ایران : به بهانه خرداد ماه ماه شروع نهضت امام
مجالست با بهائیت عقاید را سست می کند
 بهائیت در ایران : آیت الله ناصری در خصوص بهائیت اظهار
دست خط امام خمینی(ره) در مورد فرقه ضاله بهائیت +
 بهائیت در ایران :  پایگاه مركز اسناد انقلاب اسلامی در
استفتاء از مقام معظم رهبری
  بهائیت در ایران:به نقل از پایگاه کانون حق پژوهی: با
استفتاء از حضرت امام خمینی (ره)
 بهائیت در ایران:نظر حضرت امام خمینی (ره) درباره بهائیت

دریافت نرم افزار

افراد آنلاین

ما 26 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم
×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36

تبعیض در رفتار

نوشته شده توسط

تبعیض در رفتار

بهائیت در ایران : در مورد تناقضات گفتاری و رفتاری بهائیان حتی در بین سران بهائی در مسئله وحدت عالم انسانی و تساوی تمام بشر بارها مطالبی را در پایگاه درج نموده ایم . جناب  عبدالبهاء  خان در این‌باره می‌گوید: «...همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار... بیگانگان را مانند آشنا معامله کنید و اغنیا را مثابه یار نوازش کنید...».[۱]

البته تبعیض و توهین سران بهائی بر همه انسانها ، حتی یاران و نزدیکان خودشان نیز پوشیده نیست[۲] و عملا رهبران بهائی شعارهای تساوی خود را در عمل نقض کرده‌اند تا جایی که اینگونه امور و تبعیضات نژادی، در روی‌گردانی مبلّغان بزرگی از بهائیت نظیر جناب صبحی بی‌تأثیر نبوده است.

صبحی، مبلّغ بزرگ بهائیت درباره تحقیر ایرانیان توسط عبدالبهاء چنین می‌نویسد: «آنچه در آنجا مرا دلتنگ می‌کرد چند چیز بود که تاب بردباری آن را نداشتم: یکی آنکه میان بهائیان فرنگی با ایرانی جدایی می‌گذاشتند، به فرنگی‌ها بیشتر ارزش می‌دادند تا به ایرانی‌‌ها و مردم خاور: نخست آنکه مهمانخانه‌ی اینها از آنها جدا بود و ابزار زندگی اینها آراسته و نیکوتر بود. ایرانی‌ها هرچند تن، در یک اتاق بودند و بر روی زمین می‌خوابیدند، ولی فرنگی‌ها در هر اتاقی بیش از یکی دو نفر نبودند و تخت‌خواب‌های خوب فنری داشتند و ابزار آسایش و خوراکشان بهتر بود. پیوسته عبدالبهاء شام و ناهار را با فرنگی‌ها می‌خورد، به عکس در مهمانخانه‌ی ایرانی‌ها یکبار هم اینکار را نکرد. دوم آنکه زن‌های اندرون، دختران و خویشاوندان عبدالبهاء از ایرانی‌ها رو می‌گرفتند ، دیده نشد که برای نمونه دست‌کم یکبار خواهر یا زن عبدالبهاء که هر دو پیر بودند از یک پیرمرد بهائی که سرافرازی خود را در بندگی به آنها می‌دانست، در هنگام برخورد پاسخ درودش را بدهند تا چه رسد که دلجویی کنند؛ اما با فرنگی‌ها اینگونه نبودند، با آنکه دلبستگی یک بهائی ایرانی که در این راه جانبازی‌ها کرده است، از فرنگی‌ها بیشتر و بالاتر بود. سوم: آنکه در نوشته‌های خود، گاهی که می‌خواستند مردم را به کیش بهائی بخوانند، درباره‌ی ایرانی‌ها سخنان ناشایست می‌گفتند که اینها مردمی بودند مانند «جانوران درّنده، خونریز و بدستیز، دور از آموزش و پرورش، در هوس‌های ناهنجار فرورفته، زشت‌کار و بدکار». این دین آنها را به راه راست راهبر شد و به آنها دانش نشان داد تا از خوی جانوری دست کشیدند و اندک اندک به راه مردمی آمدند... و چنان در گفتن این سخنان تردست بودند که هرکس از مردم بیگانه که با سخنان آنها آشنا بود، ایرانی‌ها را پست ترین مردم جهان می‌دانست».[۳]

این روش تحقیرآمیز توسط جانشین عبدالبهاء هم ادامه داشت. شوقی هم در مکاتبات خود، ایرانیان را مورد اهانت قرار می‌داد و مثلاً درباره‌ی آنها می‌گوید: «افراد ملّت ایران که به قساوتی محیرالعقول و شقاوتی مبین به تنفیذ احکام ولاة امور و رؤسای شرع اقدام نمودند و ظلم و اعتسافی مرتکب گشتند که به شهادت قلم میثاق در هیچ تاریخی از قرون اولی و اعصار وسطی از ستمکارترین اشقیا حتی برابره‌ی‌ آفریقا شنیده نشد، به جزای اعمالشان رسیدند و در سنین متوالیه آسایش و برکت از آن (ملّت متعصب جاهل ستمکار بالمره) مقطوع گشت و آفات گوناگون از قحطی و وبا و بلیات آخر، وضیع و شریف احاطه نمود و ید منتقم قهّار چندین هزار نفس را به باد فنا داد».[۴]

گذشته از این تبعیض و تحقیر ایرانیان، اشاره به گونه‌های دیگری نیز از تبعیض و تحقیر در رفتار و کردار رؤسای این فرقه، به کرّات در خاطرات صبحی دیده می‌شود و آن نادیده گرفتن خطاها، جنایات و کردارهای ناپسند مبلغان و پیروان مطیع بود. تنها از عیوب آنها چشم می‌پوشیدند حتی از بدگویی نسبت به آنها هم ممانعت می‌کردند. این رفتار را در مورد منتسبین و بستگان عبدالبهاء می‌توان دید.[۵] / ادیان نت

پی‌نوشت:
[۱]. عباس افندی، مکاتیب، ج۳، ص۶۷.
[۲]. بدلیل زیادی مستندات فقط به تعداد محدودی شما را رجوع می‌دهیم. حسینعلی‌نوری، بدیع، ص۲۱۳. عبدالحمید اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج۴، ص۳۵۵.حسینعلی نوری، بدیع، ص۱۱۰. فاضل مازندرانی، اسرار الاثار، ج۵، ذیل حروف ک-ی. همان، ج۴، ص۲۸۶ و...
[۳]. فضل‌الله صبحی مهتدی، پیام پدر، ص۱۶۶،۱۶۷.
[۴]. همان، ص۲۱۴.
[۵]. خاطرات صبحی، ص ۱۱۶-۱۱۷-۲۳۶-۲۳۸.

 

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36

مصوبه ای برای باز کردن دست رژیم پهلوی که لغو شد

نوشته شده توسط

مصوبه ای برای باز کردن دست رژیم پهلوی که لغو شد

بهائیت در ایران : یکی از اهداف رژیم ستمشاهی در راهبرد مقابله با اسلام ، که با دسیسه آمریکا انجام می‌شد این بود که غیر مسلمانان، و مخصوصاً بهائیان را بدون هرگونه منع قانونی بر پست‌های حساس کشور بگمارد، بطوری که آنها بتوانند نماینده مجلس ، استاندار ، فرماندار یا بخشدار و یا شهردار و یا حتی جزء اعضای انجمن شهر و روستا، یا رئیس انجمن گردند. البته این‌کار عملا در سطح وزراء و مدیران کل در ندت زمان حکومت پهلوی اول و دوم انجام شده بود، ولی هدف این بود که در شطح استانها شهرستانها و حتی شهرها هم زمام امور را به دست  غیر مسلمانان اداره شود ، برهمین اساس در تاریخ ۱۳۴۱/۷/۱۴ شمسی، رژیم، لایحه‌ای را تحت عنوان مجلس سنا توسط دولت اسد‌الله‌علم  ارائه شد که ماهیّت این تصویب نامه این بود که در قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی، سه موضوع که قبلا وجود داشت حذف گردد ،اول: قید ذکوریت (مرد بودن). دوم: مسلمان بودن. سوم: سوگند به کتاب آسمانی بجای سوگند به قرآن برای برای پذیرش پست‌های مدیریتی [۱]

خطیب بزرگ حجت الاسلام محمدتقی فلسفی (قدس سرّه) می‌نویسد: «هدف آن بود که با اجرای انجمن‌های ایالتی و ولایتی، فرقه‌ی ضالّه بهائی را بطور قانونی بر سرکار آورند، و از آن به بعد به تدریج فعّالیت رسمی آنها برای تصرّف تمام اهرم‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آغاز شود، زیرا بنا بر تصویب‌نامه، آنان با مسلمانان ایرانی هیچگونه فرقی نداشتند، ثانیا سوگند به قرآن، تبدیل به سوگند به کتاب‌ آسمانی شده بود، این معنی راه را برای غیر مسلمانان باز می‌کرد تا یهود و نصاری به کتاب‌های آسمانی خود سوگند یاد کنند، و بهائیان بگویند کتاب‌های آسمانی ما (ایقان) است، و به آن سوگند یاد می‌کنیم. و به جای قید ذکوریت کلمه‌ی باسواد گذاشته بودند که اعم از زن و مرد است، تا راه را برای انتخاب کردن و انتخاب شدن زنان- که در آن وقت معلوم بود چه زنانی منظور بودند- باز کنند».[۲] رژیم پهلوی از روی کار آوردن زنان دو هدف را دنبال می کرد: اول: رواج بی حجابی و بی عفتی، دوم: نشان دادن چهره‌ای طرفدار حقوق زنان از خود. حکومت می‌خواست با وارد کردن زنان به صحنه‌های اجتماعی، خود را مدافع حقوق آنان جا بزند، حال آنکه زنان نیز همانند مردان از ابتدایی ترین حقوق انسانی مانند حق انتخابات آزاد محروم بودند. البته زنان مسلمان دارای محدودیت بیشتری بودند؛ از جمله قوانین سختگیرانه به بانوان مسلمان را می‌توان به ممنوع بودن چادر برای دانش آموزان و دانشجویان، محرومیت زنان کارمندی که از چادر استفاده می کنند، از دسترسی به مقام‌ها و موقعیت‌ها و همچنین از تشویق، ممنوعیت زنان چادری از مراجعه به وزارتخانه ها و سازمان‌های دولتی، ممنوعیت زنان چادری از مسافرت با شرکت هواپیمایی ملی ایران، ممنوعیت زنان چادری از استفاده از اتوبوس‌های شرکت واحد، ممنوعیت ورود زنان چادری به سینماها، ممنوعیت ورود زنان چادری از خرید در فروشگاه‌های شرکت‌های تعاونی شهر و روستا، ممنوعیت زنان چادری در استفاده از خدمات اجتماعی مانند جمعیت بهزیستی و آموزش فرح پهلوی، جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران و انجمن ملی حمایت کودکان، ممنوعیت ورود کودکان و نوجوانان چادر به سر، به کتابخانه‌ها، محرومیت از شرکت در هر گونه مجامع عمومی).

علماء و مراجع وقت در رأسشان حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) متوجّه خطر شدند، از هر سو با تلگراف‌ها، اعلامیه‌ها، و نامه‌ها و سخنرانی‌ها، اعتراض خود را اعلام نموند، نزدیک بود شورشی عمومی در همه‌ی شهرهای ایران بر ضد رژیم پدید آید.[۳]

سرانجام، رژیم و دولت اسدالله علم در تنگنا قرار گرفت و مجبور به لغو تصویب‌نامه مذکور شد، و در تاریخ ۱۳۴۱/۹/۷ شبانه در جلسه خود، آن را غیر قابل اجرا دانست. ولی رهبر بزرگ حضرت امام خمینی (قدس‌ سرّه) این را کافی ندانست و فرمود: باید این موضوع از طرف دولت در جرائد رسمی کشور اعلام و منتشر گردد. دولت برای خاموش نمودن احساسات پاک دینی مردم ناگزیر شد به این پیشنهاد نیز تن دهد، از این رو به دستور دولت روزنامه‌های عصر تهران در روز ۱۳۴۱/۹/۱۰ شمسی با تیتر درشت نوشتند: «تصویب نامه مورخه ۱۳۴۱/۷/۱۴ قابل اجرا نخواهد بود».[۴]

پی‌نوشت:
[۱]. شرح کامل این تصویب نامه در کیهان مورخه ۱۳۴۱/۷/۱۶ نوشته شده است.
[۲]. اقتباس از خاطرات و مبارزات حجة‌الاسلام فلسفی، ص۲۳۵،۲۳۶.
[۳]. برای اطلاع از این نامه‌ها و اعتراض‌ها به کتاب نهضت روحانیون ایران، تألیف استاد علی دوانی، ج۱و۲ مراجعه شود.
[۴]. بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج۱، ص۱۸۷و۱۹۱.

 

پدر و پسری که در بقاء و گسترش  بهائیت نقشی فراموش نشدنی داشتنند

بهائیت در ایران : بعد از وقوع کودتای سوم اسفند 1299 و تصدی مقام نخست وزیری توسط سید ضیاءالدین طباطبایی؛ در کابینه‌ی دولت کودتا یکی از سران درجه‌ی اول بهائی به نام «موقرالدوله» از خویشان علی‌محمد باب، وزیر فواید عامه و تجارت و فلاحت شد.

بهائیت در ایران :بازخوانی تحولات سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر ایران نشان می‌دهد که فرقه‌ی بهائیت در برهه‌های زمانی مختلف در ایران نقش منفی و مخربی ایفا کرده است. پیدایش این فرقه خود موضوع مفصلی برای پژوهشهای تاریخ معاصر می‌باشد؛ با این حال از همان بدو پیدایش، این گروه سیاسی در شکل و شمایل یک فرقه‌ی به ظاهر مذهبی، در خدمت منافع بیگانگان روس، انگلیس و آمریکا قرار گرفت .

در رزوگار سلطنت پهلویها، به ویژه پهلوی دوم، به علت مساعد شدن شرایط، حضور بهائیان در صحنه‌های اجتماعی، به خصوص سیاسی و اقتصادی گسترده‌تر شد؛ زیرا سیاست‌ها و برنامه‌های ضددینی دستگاه حاکمه‌، مطابق میل و هدف بهائیان واقع گشت. بدین‌ترتیب مقابله‌ی آنان با دولت از میان رفت و برعکس نوعی سازش و همکاری با آن به وجود آمد. این همکاری در روند افزایش تعداد نفوس بهائیان تأثیر گذارد. افزایش بی‌رویه‌ی تعداد بهائیان به دنبال برنامه‌ریزی‌ها و سازماندهی‌های جهانی شوقی افندی- جانشین عباس افندی (عبدالبهاء) و رهبر بهائیان همزمان با حکومت پهلوی- سرعت بیشتری به خود گرفت؛ چنانکه که در اوایل سده‌ی بیستم میلادی تعداد بهائیان در جهان، نزدیک به ده هزار نفر گزارش می‌شد.

با این وجود بر اساس اسناد می‌توان اظهار داشت که افزایش جمعیت بهائیان و به تبع آن گسترش نفوذ آنان در دستگاه دولتی، به طور عمده از دهه‌ی 1330 آغاز شد. در سال‌های 1326- 1320 ش محفل ملی بهائیان ایران برنامه‌ی خود را برای گسترش بهائیت به مرحله‌ی اجرا گذارد و شدت تبلیغات و فعالیت ایشان، اعتراض شدید علما و روحانیون و سایر مردم را برانگیخت. پس از ابراز نارضایتی‌های شدید از طرف مردم مسلمان، حکومت پهلوی ناگزیر، به محدود کردن فعالیت بهائیان شد. با این وجود عناصر بهائی به خصوص بعد از نهضت 15 خرداد 1342 در بخش‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور حضور فعال یافتند و با تضعیف قدرت روحانیت به عنوان یک نهاد «ملی» توسط دستگاه دولتی، زمینه‌ی حضور روشنفکران و کارگزاران غیردینی، از ‌جمله بهائیان فراهم شد. این تغییرات به‌گونه‌ای صورت گرفت که بخش بزرگی از نیروی دولت در اختیار بهائیان قرار می‌گرفت و طمع ایجاد مرکزیت این فرقه در ایران، به گونه‌ای که مورد نظر رهبرانشان بود، بیشتر می‌شد. اما پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، جرقه‌ای بود که سبب متزلزل شدن این فرقه متمرکز و قوی گردید. پس از انقلاب بسیاری از بهائیان همراه با اربابانشان به خارج گریختند، عده‌ای نیز سرکوب شدند و برخی هم به دین اسلام گرویدند. در این نوشتار تلاش داریم گوشه‌هایی از عملکردهای بهائیان را از جنبه‌های مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، بررسی کنیم.
1) تجدید حیات سیاسی و اجتماعی بهائیان در دوران رضاخان
بعد از وقوع کودتای سوم اسفند 1299 و تصدی مقام نخست وزیری توسط سید ضیاءالدین طباطبایی؛ در کابینه‌ی دولت کودتا یکی از سران درجه‌ی اول بهائی به نام «موقرالدوله» از خویشان علی‌محمد باب، وزیر فواید عامه و تجارت و فلاحت شد. این مقام به پاس خدمات بهائیان در پیروزی کودتا به ایشان اعطا شد. این انتصاب شروعی طوفانی برای بهائیت جهت اعمال نفوذ در ساختار سیاسی ایران بود. از اینرو بهائیان آغاز حکومت پهلوی را شروع عصر جدیدی در عرصه‌ی تبلیغات و فعالیت خود می‌دانند. واقعیت این است که بهائیگری با تسامح نسبی رژیم پهلوی روبه‌رو شد و در اثر این تسامح بیش از پیش در ایران جا گرفت . در این زمان بهائیان که نظر مساعد رضاشاه را به خود احساس کردند، اقدام به تأسیس تشکیلات و محافل رسمی نمودند. این امر علاوه بر گسترش تبلیغ بهائیگری به توسعه‌ی نفوذ آنان در دستگاه دولتی نیز کمک کرد. تأسیس محفل ملی روحانی بهائیان ایران (1300 ش) و انجمن شور روحانی (1306 ش) نمونه‌ای از اولین تشکیلات رسمی بهائیان در ایران بود. رضاشاه اساساً نسبت به بهائیان خوش‌بین بود؛ او به دلیل دهن‌کجی به علما و تحت فشار قرار دادن آنان توجه خاصی، به افراد فرقه‌ی مذکور داشت. سرلشکر شعاع‌الله علائی از اعاظم بهائیان تهران که در زمان مؤتمن‌الملک کارمند وزارت گمرک و انحصارات بود، توسط رضاشاه مأمور اداره‌ی مالیه و سپس مأمور اداره‌ی محاسبات قزاقی شد . همچنین یکی از افسران معروف بهائی «سرگرد منیعی» را به عنوان آجودان مخصوص فرزند خود، (ولیعهد) انتخاب کرد. این مسئله خود حاکی از اعتماد و اطمینان شخص شاه به بهائیان و میزان نفوذ آنان در دستگاه دولتی می‌باشد. از طرف دیگر چون بهائیان، دستگاه حاکمه را مورد اعتماد تشخیص دادند، در صدد کسب اقتدار برای خود از طریق به رسمیت شناساندن آیین خود برآمدند و تلاش کردند به طور رسمی در شناسنامه‌های خود مذهب بهائی را قید کنند. البته در این دوره تبلیغات بهائیگری صرفاً از طریق ترویج احکام و عقاید بهائیگری نبود، بلکه آنان تلاش می‌کردند با انجام خدماتی در زمینه‌های مختلف جامعه، پیروانی برای خود بیابند که یک نمونه از این خدمات آموزش و پرورش بود. در تعقیب این اهداف اهل بهاء مدارس زیادی در سراسر کشور تأسیس کردند. مربیان و معلمان این مدارس غالباً از نفوس بهائی بود. منیره خانم ایادی مدرسه‌ی «تأییدیه و دوشیزگان وطن» را بنیاد نمود.

مدرسه‌ی «تربیت بنین» و «تربیت بنات» در تهران، «وحدت بشر» در کاشان، «تأییدیه مؤهبت» در همدان و مؤسساتی مانند اینها در بارفروش (بابل) قزوین به وجود آوردند. رضاخان نیز بهائیت را ابزار مناسبی برای سرکوبی نهادهای دینی و روحانیت می‌دانست و به همین دلیل در تقویت آنان می‌کوشید. بهائیان نیز سعی داشتند از طریق تأسیس مراکز و مجامع رسمی تبلیغاتی در تهران و شهرستان‌ها، ابعاد وسیعی به نفوس خود بخشند. با اینحال روز به روز جامعه مذهبی ایران و به ویژه روحانیت شیعه به شدت مقابل اعمال نفوذ بهاییت ایستادگی می کرد و عالمان دینی به طور شفاهی و مکتوب مردم را نسبت به خطر این فرقه ضاله روشنگری می نموند.

2) سلطنت محمدرضاشاه و جولان بهائیان در ساختارهای سیاسی و اجتماعی
از آینجاییکه بهائی‌ها هیچ نوع وابستگی به ایران نداشتند، آنان از همان ابتدا به قصد خدمت به دول بیگانه پدید آمدند و همواره در بحران‌ها و آشوب‌هایی که در کشور رخ می‌داد، سران بهائی، با دسیسه‌های اربابان انگلیسی- آمریکایی و اسرائیلی خود با عنوان بانیان توطئه شناخته می‌شدند. فعالیتهای سپهبد پرویز خسروانی، یک نمونه از اینها بود. فردوست می‌گوید: «بهائی‌هایی که من دیدم واقعاً احساس ایرانیت نداشتند و این کاملاً محسوس بود و طبعاً این افراد جاسوس‌های بالفطره بودند». حکومت پهلوی نیز هیچ‌گونه محدودیتی برای آنها ایجاد نمی‌کرد؛ زیرا اساساً برنامه‌های بهائی‌ها در پیشبرد اهداف حکومت خود می‌دید و معتقد بود که بهائی‌ها را علیه او توطئه نمی‌کنند فردوست می‌گوید: «زمانی که سپهبد پرویز خسروانی ورزشکاران را به خیابان‌ها ریخت (28 مرداد 1332) و علیه مصدق و به نفع شاه شعار دادند، موضوع را به محمد‌رضا گفتم، پاسخ داد بی اشکال است حالا که به نفع من عمل می‌کنند».
شخص محمد‌رضا شاه وجود بهائی‌ها را در مشاغل و مناصب مهم دولتی، حساس و مفید تلقی می‌کرد. در این دوره بهائی‌ها به طرز عجیبی در دستگاه دولتی و دربار نفوذ یافتند، این امر به چند دلیل بود: 1ـ نظر مساعد شاه به آنان؛ 2ـ وجود چهره‌های باسواد و تحصیلکرده‌ی غربی در میان بهائی‌ها؛ 3ـ وجود افکار و عقاید تجددخواهانه و دنیاگرایانه در میان آنان؛ 4ـ داشتن روحیه‌ی جهان‌وطنی و عدم تعلق خاطر به سرزمین خاص؛ 5ـ و از همه مهم‌تر ارتباط قوی و پیچیده‌ی بهائی‌ها با دول استعماری و صهیونیسم.
البته لازم به ذکر است که نفوذ قوی شبکه‌ی بهائیت در دستگاه دولتی صرفاً به دلیل حمایت دولت از آنان نبود، بلکه بیشتر ارتباط تنگاتنگ آنان با سازمان‌های جاسوسی دول استعماری، عامل عمده‌ی تقویت و دوام بهائی‌ها بود، به عنوان نمونه عبدالحسین نعیمی از مأموران قدیمی اینتلیجنس سرویس و از کارگزاران اصلی بهائیت بود. او در سال‌های 1320- 1324 رئیس کمیته‌ی [شبکه] محرمانه‌ی سفارت انگلیس در تهران بود. در دوره‌ی صدارت اسدالله علم، به ویژه پس از سرکوب نهضت 15 خرداد 1342، بهائیت در ایران جانی تازه یافت. از واکنش بهائیان در قیام 15 خرداد اطلاع چندانی در دست نیست، ‌اما برخی از قراین و اسناد، حاکی از همدلی و همراهی فرقه‌ی بهائیت با دولت اسدالله علم در سرکوب تظاهرکنندگان و مخالفان دولت بود و این اقدام علم را به نوعی انتقام از مسلمین تلقی می‌کردند. روابط نزدیک و همکاری قوی اسدالله علم با بهائی‌ها، سبب شد که در برخی از محافل سیاسی و مجالس، وی و معاونش محمد باهری را به بهائیت منتسب کنند.
دوره‌ی نخست‌وزیر‌ی طولانی هویدا، اوج گسترش بهائیگری در ایران و نهایت نفوذ آنان در مراکز دولتی بود. هویدا بهائی بودن خود را انکار می‌کرد و در برابر سؤال یکی از زنانی که در هیئت حاکمه جایگاهی داشت و از او پرسیده بود که آیا راست است که شما بهائی هستید؟ پاسخ داده بود: من اساساً لائیک هستم و به هیچ دین و مذهبی اعتقاد ندارم، مادر من خانم مقدسه‌ای بود که قرآن خواندن او ترک نمی‌شد، پدر من هر مذهبی داشت به خودش مربوط بود، اما من نه مسلمانم، نه بهائی و نه پیرو هیچ مذهب دیگری، من لائیک هستم و حداکثر پراگماتیست». اما عملکرد او در موقعیت‌های مختلفی که متصدی امور شد، در تشکیل حلقه‌ی افراد بهائی به گرد خود، یکی از دلایل محکمی بود که مسلک بهائی او را برملا کرد.
در بررسی پرونده‌ی ننگین بهائیت در این دوره آنچه قابل ملاحظه است، همکاری دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ساواک با عناصر ذی‌نفوذ بهائی بود. زمانی‌که فرخ‌رو پارسا، وزیر آموزش و پرورش در کابینه‌ی هویدا بود، با همکاری مأموران ساواک، چندین مورد به مدارس دخترانه هجوم بردند و چادر و روسری آنان را برداشته و هتک حرمت کردند. در سال‌های آخر رژیم که بهائیان به بالاترین حد خود رسیده بودند، اعتراضات و مخالفت‌های مردم نیز علیه دستگاه حاکمه و عناصر بهائیت اوج گرفته بود. مردم مسلمان ایران، در شهرستان‌های مختلف گورستان‌های بهائی‌ها را آتش می‌زدند. متعاقب این اعمال، بهائی‌ها با همدستی سران خود در ساواک، به مقابله با مبارزان و مخالفان پرداختند. آنان جهت تحریک احساسات مذهبی مردم مسلمان اعلامیه‌های تند و جعلی منتشر می‌کردند و ساواک نیز در این‌باره با آنان همکاری می‌کرد. چنان‌که در سال 1354 از سوی اداره‌ی کل سوم ساواک، پرویز ثابتی، تقاضای چاپ چهار هزار برگ اعلامیه به زبان عربی مبنی بر بهائی شدن آیت‌الله خمینی، صادر گردید و دستور داده شد پس از تهیه و چاپ، اعلامیه‌های مذکور را به طریق مقتضی، بین ایرانیان مقیم کشورهای عربی نیز توزیع کنند. اساساً هدف بهائیان و همکاری ساواک با آنان در این برهه از زمان، مخدوش کردن احساسات مذهبی مردم و ایجاد آشوب و بحران در جهت حفظ منافع خود بود. اما پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی تمام امیدهای آنان و کارگردانان‌شان را ناتمام گزارد. بدین ترتیب، چون دیگر فضایی برای غارتگری خود ندیدند، ناگزیر راه فرار را انتخاب کردند و با ثروت‌های کلان خویش، نزد اربابان قدیمی خود برگشتند. از سوی دیگر برخی از آنها سال‌ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تبلیغات خود را پنهانی ادامه دادند و حتی ارتباط قوی و مخفیانه‌ی خود را با اسرائیل نیز حفظ کردند. غالب بهائیانی که از ایران فرار کردند، به آمریکا گریختند، این نیز به دلیل حمایت‌هایی بود که بهائیگری بیش از یک قرن با تکیه بر آن توانسته بود اهداف و عملکردهای خود را پیش ببرد. پس از این نیز، با تکیه بر حمایت‌های ایالات متحده‌ی آمریکا، بهائیگری به سازمانی بسیار متنفذ، هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی، بدل شد. مرکز بهائیان جهان در آوریل 1985 م تعداد اعضای این فرقه در کل قاره‌ی آمریکا را 857 هزار نفر اعلام کرده است.[
xvi] بخش مهمی از این گروه، بهائیان ایرانی مهاجر، در سال‌های پس از انقلاب اسلامی هستند و بخشی بهائیان ایرانی که در طول یکصد سال اخیر به تدریج به ایالات متحده و سایر کشورهای قاره‌ی آمریکا مهاجرت کرده‌اند، می‌باشند. صرف‌نظر از جمعیت کثیر بهائیان آمریکا، به نفوذ این فرقه در نهادهای دانشگاهی و پژوهشی ایالات متحده‌ی آمریکا که به حاکمیت ایشان بر حوزه‌ی مطالعات ایرانی در ایالات متحده‌ی آمریکا انجامیده است نیز باید توجه کرد؛ که البته باتوجه به وضعیت حساس ایران و تحولات سیاسی و امنیتی منطقه ، انجام پژوهشی مستقل در این خصوص ضروری به نظر می رسد. /

 

 

26 آبان 1403 0 نظر

بهائیت در ایران : کتاب «سید علی‌­محمد شیرازی(باب) و شورش­ بابی‌­ها در مازندران» نوشته سینا فروزش  توسط انتشارات سروش ...

06 بهمن 1400 0 نظر

بهائیت در ایران : برنامه هاي راديو به قدري وقيح بود که کارشناسان ساواک را نسبت به تبعات اجتماعي آنها بيمناک مي ساخت. ...

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی