* ادوارد براون یک ادیب است یا یک مستشرق؟
با ادوارد براون بعنوان یک خاورشناس برخورد کردم. وقتی خواستم رساله یا کتابی با عنوان «خاورشناسی با تکیه بر قرآنپژوهی» بنویسم به نام ادوارد براون برخوردم. بخش اول این پژوهش، طرح رویارویی خاورشناسان با قرآن است. نگارش این رساله یا کتاب از سال ۱۳۸۱ شروع شد و بعد از گذشت ۷ ـ ۸ سال و نوشتن ۷۰۰ صفحه، ادامه دارد و هنوز اصل مطلب در جایی چاپ نشده است، اما این نوشتار برکاتی داشت که از دل آن کتابی به نام «خاتم عشق»، سیری در تطور ذهنیت خاورشناسان و غریبان درباره سیمای پیامبر(ص) تدوین شد. این کتاب چهار بخش دارد که بخش اول آن، دو جلد ۷۰۰ صفحهای و آماده چاپ است. بخشهای دوم تا چهارم هنوز نوشته نشده است و در پژوهش درباره خاورشناسان، به ادوارد براون رسیدیم.
* رساله «خاورشناسی با تکیه بر قرآنپژوهی» را چاپ میکنید؟
مطالبی که از دل این پژوهش خارج شده، بهطور مستقل چاپ میشود اما همین نوشته هم ممکن است به شکلی دیگر منتشر شود.
* چرا به شکلی دیگر؟ شکل فعلی مشکلی دارد؟
فعلاً که کار زمین مانده. با ناظر مرکز فرهنگ، به دلیل حجم زیاد کتاب مشکل داریم. قرار بود رویارویی خاورشناسان و قرآن را در هزار صفحه بنویسم اما وقتی شروع به کار کردم عملاً در بخش خاورشناسان قبل از اینکه وارد مباحث قرآنی شوم، ۵۰ صفحه پیشبینی ما به ۷۰۰ صفحه تبدیل شد. این اختلافنظر باعث شد کار متوقف بماند.
بخشی از این پژوهش درباره ادوارد براون است. در همین رساله فصلی به نام خدمات و خیانتهای خاورشناسان داریم. خیانتهای خاورشناسان در سه موضوع دستهبندی میشود؛ پشتیبانی از یهودیان، ترویج بهاییت و سرقت نسخ خطی اسلام. ادوارد براون در ترویج بهاییت نقش داشته است.
* قبل از بررسی نقش ادوارد براون در ترویج بهاییت، توضیح دهید چگونه پای براون به ایران باز شد؟
«کنت دوگوبینو» در سال ۱۸۶۰ وزیرمختار فرانسه در ایران بود. در مدتی که گوبینو در ایران است مطالعات مختلفی میکند تا اینکه کتاب «مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی» را به زبان فرانسه مینویسد. این کتاب از ۱۸۶۰ تا ۱۹۰۰ به دلیل اهمیت مطالعات اسلامشناسی در اروپا، هشت بار تجدید چاپ میشود و هر کس بعد از گوبینو میخواهد درباره اسلام مطالعه کند، خودش را مؤظف میداند حتماً این کتاب را ببیند. مترجم، اول کتاب توضیح داده که بخشهایی درباره روضه، تکیه و تعزیه و بخشی از ترجمه عربی کتاب را حذف کردم. محتوای این کتاب بهقدری مسالهدار است که مترجم جرأت نکرده است نام خودش را پای کار ثبت کند؛ نوشته (م. ف). «مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی» سال ۱۳۲۲ منتشر شده و هیچ مشخصهای ندارند. من هم در کتابخانه آستان قدس آن را پیدا کردم و رونوشت (کپی) گرفتم.
* ظاهراً گوبینو هم در این کتاب بدرستی به موضوع مذاهب و فلسفه نپرداخته و در پی تبلیغ فرقه بابیت و بهاییت است؟
بله. ۵۰ صفحه از کتاب ۳۰۰ صفحهای درباره مختصات اخلاقی ـ مذهبی مردمان مسلمان آسیایی، اسلام ایران، رسولالله(ص) و منشأ و توسعه مذهب تشیع است و ۴۰ صفحه در بخش دیگری درباره تصوف و فلسفه است. بقیه کتاب به فرقه بابیت و بهاییت گذاشته و آن را با توضیح و تفسیر مطرح میکند. ادوارد براون این کتاب را میبیند و تحت تأثیر آن قرار میگیرد. وارد ایران میشود، مدتی در تبریز (آذربایجان) میماند و کتاب «یکسال در میان ایرانیان» را مینویسد.
* گفتههای ادوارد براون درباره هدف از سفر به ایران، متناقض است. در جایی خود را شیفته مردم ایران معرفی میکند و برای زیارت شیراز (فارس) به ایران میآید و در جای دیگری، این سفر را تحت تأثیر کتاب گوبینو میداند. این تناقضها ناشی از چیست؟
بله. کسانی که روی این موضوع کار کردند و نوشتههای براون را به دقت خواندند؛ میدانند که خودش در جایی میگوید برای دیدن مناطق مختلف، به ایران میآید و در کتاب دیگری مینویسد: «کتاب گوبینو را خواندم و وقتی دیدم درباره بابیت و بهاییت کار کرده، آمدم ایران که ادامه کارهای گوبینو را درباره بابیان و بهاییان پیگیری کنم.»
* این جمله را در چه کتابی گفته است؟
در معروفترین کتابش «یکسال در میان ایرانیان» هدف سفر به ایران خیلی فانتزی مطرح شده و صرفاً علاقه شخصی به شعر و شاعری و خلق و خوی مردم ایران است.
در این کتاب چنین ادعایی کرده است که مطالبش بیطرف به نظر بیاید اما محمدتقی قزوینی درباره آثار براون درباره بهاییت مینویسد: «تألیفات استاد براون درخصوص بابیه، دنباله تحقیقات گوبینو و ذیل و متمم آن است و آن مرحوم، جمیع وقایع راجع به این طایفه را که متأخر از عصر گوبینو است و مخصوصاً اختلافاتی که بعد از باب بین آنها به وجود آمد از انقسام و مخاصمات این فرقهها و روابط میان دولت ایران و عثمانی را جمع کرده است و اصل تحقیقات گوبینو که با تمام قدر و قیمت باز هم ناقص بود بهطور شافی تکمیل کرد به طوری که وقایع ۷۰ ساله اول این مذهب جدید را از بدو ظهور در سنه ۱۲۶۰ تا حدود سنه ۱۳۳۰ قمری مفتح، مکمل و بیغرضانه مقابل انظار عالمیان نهاد و فصل جدیدی بر تاریخ باز کرد و تاریخ را الی الأبد رهین منت خود گردانید.» از عبارات و الفاظ پیداست که خود محمدتقی قزوینی هم به بهاییت اعتقاد دارد که اینجور از تلاشهای ادوارد براون قدردانی میکند.
* مترجمان و محققان دیگر هم تقریباً با همین ادبیات از براون یاد میکنند. مثل مجتبی مینوی.
بله. در جایی مجتبی مینوی درباره بهاییت میگوید: «براون پس از سفر به ایران، چند سال به تحقیق و تتبع فرقههای مذهبی ایرانی پرداخته و گذشته از کتابها و مقالههایی که در موضوعهای ادبی، تاریخی و سیاسی ایران نوشته، چندین کتاب و مقاله نیز در باب فرقههای اسماعیلیه، حروفیه، شیخیه و بابیه منتشر کرده است و شاید به وسعت و جامعیت این کتاب و مقالههایی که او درباره فرقه بابیه، ازلیه و بهاییه نوشته؛ در هیچ زبانی از زبانهای دنیا وجود نداشته باشد. به علاوه نسخههای خطی تحقیقات شیخیه و بابیه که او جمع کرده بود از حیث کثرت در دنیا بینظیر است. از ۴۶۸ کتاب خطی و عربی و ترکی متعلق به آن مرحوم که تقدیم دانشگاه کمبریج شده و در آنجا برای مطالعه و پژوهش محفوظ مانده، ۶۸ جلد مربوط به این دو فرقه است.» قزوینی و مینوی از ادیبانی هستند که به عقاید براون و شخص او سرسپردگی خاصی دارند.
* البته نام ادوارد براون به دلیل چند جلد کتابی که درباره تاریخ ادبیات ایران تدوین کرده، هنوز هم مطرح است و در این موضوع مترجمان نقش خاصی ندارند.
بله. در سری کتابهای تاریخ ادبیات ایران، براون از صدر اسلام شروع کرده و تا عصر معاصر خودش آمده است. متأسفانه هنوز فرصت نکردم تاریخ ادبیات ذبیحاله صفا را با تاریخ ادبیات براون مقایسه کنم. ولی به نظر میرسد بنیان تاریخ ادبیات را همین کتاب ادوارد براون گذاشته و تلاش کرده و کتابی که نوشته باعث شده است امثال ادیبانی مثل محمدتقی قزوینی یا مجتبی مینوی اگر گرایشهای مذهبی و فرقهای هم نداشته باشند در مقابل این اثر مبهوت شوند. متحیر شدند که یک نفر انگلیسی به ایران بیاید و زحمات بسیاری متحمل شود که تاریخ ادبیات مفصلی گردآوری کند.
* البته گرایشهای فکری و مذهبی ادوارد براون، در همان تاریخ ادبیات و تفسیر شعرها هم مشخص است. نمونهای از این گرایشها را سراغ دارید؟
براون در تشریح تاریخ ادبیات دوره صفویه وقتی به علامت مجلسی میرسد، به شدت به ایشان حمله میکند و آثار علامه را مورد انتقاد قرار میدهد. یا مجتبی مینوی در کتاب تاریخ و فرهنگ، مقاله مفصلی درباره تشیع دارد که در آن بهطور کلی بحث اینکه رسولالله(ص) بعد از خودش جانشین تعیین کرده و مساله امامت امیرالمؤمنین(ع) را بهطور جدی مورد خدشه قرار داده، اما چون لابهلای مطالب آن کتاب بوده، زیاد مورد توجه و انتقاد قرار نگرفته است. پیش از انقلاب، مینوی بیشتر بعنوان یک ادیب مطرح بود، بعد از انقلاب هم کسی نیامد روی آثار اینها کار کند و مطالب نادرست را از میان کتابها استخراج کند و فقط شخصیت ادبی اینها بارز شده است.
* ادوارد براون در چه مسالهای به عقاید علامه مجلسی حمله کرد؟ اختلافنظر چه بود؟
بهطور دقیق نمیدانم اما کلیت قضیه این بود که در زمان علامه مجلسی، جریانهای افراطی صوفیه میخواستند با تفکرات باطل و منحط خود، اساس مکتب تشیع را به خطر بیندازند، تا اینکه علامه مجلسی در این زمینه یک دوره عقاید شیعه را به زبان فارسی نوشت و بطلان عقاید صوفیه را به صورت مستدل و متقن بیان کرد. تأثیر این نوشتهها و استدلال قوی علامه مجلسی بهقدری گسترده بود که حتی ادوارد براون انگلیسی همواره نظرات مغرضانهای درباره مجلسی داشت و بارها به او انتقاد کرد.
مقابل تعریف و تمجیدهایی که سیدحسن تقیزاده، محمدتقی قزوینی و مجتبی مینوی از ادوارد براون میکنند، مرحوم انجوی شیرازی قرار میگیرد.
* مرحوم انجوی شیرازی بهطور مستقیم با براون درگیر میشود. درست است؟
بله. مرحوم انجوی شیرازی در مجله نگین سال ۱۳۵۴ مقالهای منتشر میکند که جواب براون را میدهد. البته در کتاب «سواد و بیاض» ایرج افشار هم درباره این درگیری مطالبی گفته شده است. مرحوم انجوی شیرازی در این مقاله مینویسد که ادوارد براون مستشرق شهیر و ظاهراً ادیبی است که مردم از باطن شیطانی کارهای او آگاه نیستند. انجوی شیرازی، تلاشهای ادوارد براون برای ترویج بهاییت و فعالیتهای فرقهای او و مقالاتش را لو میدهد.
* ادوارد براون چه کتابهایی بهطور ویژه درباره فرقه بابی و بهایی نوشته است؟
ترجمه مقاله سیاح تألیف عباس افندی معروف به عبدالبها در سال ۱۸۹۱، ترجمه تاریخ جدید میرزا علیمحمد باب تألیف میرزا حسین همدانی ۱۸۹۳، چاپ متن مقاله سیاح، چاپ متن «نقطه الکاف» حاج میرزا جانی کاشانی. در مجله انجمن سلطنتی آسیایی، مقالههایی درباره بابیان، فهرست و شرح ۲۷ نسخه خطی مربوط به بابیه، خاطراتی از شورش بابیان زنجان در ۱۸۵۰ و خلاصهای از فعالیتهای ادوارد براون در حوزه فرقه بابیت و بهاییت است. البته در کتابهای دیگر براون مثل «یک سال در میان ایرانیان» به بابیها و بهاییها توجه شده و کشتن آنها را مظلومنمایی میکند و با شرح و تفصیل، جریان دستگیری علیمحمد باب و اعدام او را مطرح میکند و چند صفحه بعد نتیجه میگیرد که «این اعدامها کاملاً اشتباه بود و به جای وحشت و هراس میان بابیان، موجب تشجیع و تحریک آنها شد و داستانهای مقاومت دلیرانه و ثبات قدم اعدامشدگان، بهترین تبلیغاتی بود که با روشی ماهرانه برای اثبات حقانیت مذهب از طرف رهبران آن بهکار گرفته شد. بارها اشخاصی را دیدم که بابی هم نبودند و با لحنی تحسینآمیز، ماجرای اعدام را برایم تعریف میکردند.»
* بخش مفصلی از کتاب «یک سال در میان ایرانیان» درباره کرمان است. چرا ادوارد براون اهمیت ویژهای برای کرمان قایل است؟
بهطور کلی هدف از مسافرت ادوارد براون به ایران را میتوان در سه چیز خلاصه کرد؛ مطالعه درباره امراض موجود در ایران، سیاحت و گردش و تکمیل زبان فارسی. اما براون تحقیقات پزشکی انجام نداده است و وقتی به ایران میآمد کاملاً به زبان فارسی مسلط بود و میماند دلیل آخر. عباس نصر نویسنده کتاب «نقش سیاسی ادوارد براون در ایران» میگوید: «وقتی براون در کرمان بود، در این شهر فقط مشغول حشر و نشر با حاکم کرمان شد و مرتب تریاک و سایر مواد مخدر، مصرف و در مجالس شرابخوری شرکت میکرد.»
از همه اینها مهمتر، ارتباط ادوارد براون با بابیهای کرمان است. نام این دوستان بابی و بهایی را نمینویسد چون میترسد دستگیر شوند. به همین دلایل، مدت اقامت براون در کرمان بیش از بقیه شهرهاست. پنج فصل کتاب در کرمان میگذرد و خودش میگوید در هیچ جای ایران به اندازه کرمان دوست از هر طبقه اجتماعی پیدا نکردم.
* مصرف مواد مخدر ادوارد براون تا حدی است که گاهی روی تفسیرهای ادبی او هم تأثیر میگذارد.
منظورم همان بحث مشهوری است که درباره تفسیر «طوطی گویای اسرار» شعر حافظ وجود دارد. اگر تفسیر ادبی براون هم مشکلات اینچنینی دارد، همان کتاب «تاریخ ادبیات ایران» که نسبت به بقیه با اهمیتتر و قابل اعتمادتر است، هم زیر سؤال میرود.
دقیقاً همینطور است؛ اما مشکل این است که بعد از انقلاب این فرصت را پیدا نکردیم که حتی «تاریخ ادبیات» ذبیحاله صفا را دقیقاً بررسی کنیم. ضربه عمدهای که در زمینه مطالعات بهطور عام علوم انسانی و بهطور خاص در ادبیات خوردیم این است که نسل اولی که مطرح شده امثال محمدتقی قزوینی است که به علامه قزوینی مشهور شد و کتابهای اینها مدام تدریس و تجدید چاپ میشود. اگر کسی تخصصص داشته باشد و این تاریخ ادبیات را به دقت بررسی کند نوعاً با مشکلاتی مواجه میشود.
* چرا ادوارد براون در بحث مذاهب و فرقههای مختلف، تنوع و تکثر را در نظر نمیگیرد و اولویت و تعداد پیروان مذاهب را رعایت نمیکند؟
به نظر میرسد او مسیحیانی را که در ایران به راحتی زندگی میکردند اصلاً ندیده است. نظیر این بحث را در تحلیل کتاب «مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی» کنت دوگوبینو هم داریم. گوبینو هم مثل ادوارد براون اظهار بیطرفی میکند اما تکیهاش بر فرقه بابیه و بهاییه است، براون هم ادامه کار او را انجام داده. چند بار به عکا مسافرت میکند و حدود ۱۰ ـ ۱۲ کتاب بابیها را ترجمه، تصحیح و چاپ میکند و نسخههای خطی را با خود به لندن (انگلستان) میبرد.
وقتی این آثار را میبینیم به یقین میرسیم که ادوارد براون با ظاهر یک ادیب و محقق وارد ایران میشود و در عکا و شهرهای مختلف میگردد؛ برای اینکه درباره این فرقهها کار کند. اما معلوم نیست بهطور رسمی مأموریت داشته است یا خیر.
* مسلماً شیفتگی نسبت به فرهنگ ایرانی و تأثیر گوبینو بر براون، دلایل جامع و مانعی نیست و به قول خودش، بهاییت را مقابل مذهب خشن رسمی(!) تقویت میکند.
این ظن و گمانها درباره گوبینو وجود ندارد چون او مأمور رسمی فرانسه و وزیرمختار است و تکلیفش روشن است.
اگر محققی به فرض محال پیشفرضهای ذهنی و گرایشهای شخصیاش را کنار بگذارد و صرفاً گفتهها و نوشتههای ادوارد براون را بررسی کند و کاری به تحلیلهای قزوینی، مینوی و انجوی نداشته باشد؛ دقیقاً او را یک مأمور مشخص و دقیق میبیند که بنای اصلی کارش، تقویت بابیت و بهاییت است.
* پس چرا هنوز هم میان مخالفان و موافقان ادوارد براون، اختلافنظر وجود دارد؟
خودش را آدم دلسوزی معرفی میکند که میخواهد به فرهنگ و ادب ایران کمک کند، در حالی که این کمک به فرهنگ و ادب ایرانی، پوششی است برای مأموریت اصلی او. لطمهای که براون میزند، این است که افرادی را که با او مراوده داشتند چه در ایران و چه در لندن، بعنوان نسل بعد از خودش باقی میگذارد که ادامه کارهای او را انجام دهند.
* یعنی شاگردهای زیادی تربیت کرده است که این راه را ادامه دهند؟
بله، اگر بخواهیم برای دانشکدههای ادبیات کشورمان رسالتی قایل بشویم این است که باید از این خمودگی خارج شوند و مطالب قبلی را مدام تکرار نکنند و با پیشفرض وارد یک قضیه نشوند. حداقل تاریخ ادبیات براون و مثلاً تاریخ ادبیات دکتر رضازاده شفق را مقایسه کنند. این تاریخ ادبیات حدود ۷۰۰ ـ ۸۰۰ صفحه است که اصلاً نامی از آن باقی نمانده، در حالی که دکتر رضازاده شفق یکی از رؤسای دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بود، ادیب و ملا بوده است؛ کتاب وی حتی تجدید چاپ هم نمیشود، من نسخهای از آن را دارم که چاپ اولش بوده و من از یک دستفروش خریدم.
اگر تاریخ ادبیات ذبیحاله صفا و ادوارد براون مطرح میشود، فقط به این دلیل نیست که ما تاریخ ادبیات نداریم.
* یعنی منبع مناسب داریم؛ اما از آن طرف میخواهند مطلب دیگری را مطرح کنند؟
بله. آقای شفیعی کدکنی در مقدمه ترجمه کتاب تصوف نیکلسون نوشته است: «اگر مستشرقی بگوید ماست سفید است، فکر میکنم یا میخواهد سفیدی را از ماست بگیرد، یا درصدد تثبیت سیاهی است.» امروز خیلی راحت در دانشکدهها و در جو استاد ـ دانشجویی، تقیزاده مطرح است، براون، ذبیحاله صفا همگی مطرحند و اگر بخواهید کوچکترین سخنی علیه این افراد بگویید به قشریگری و مذهبی بودن و به بیسوادی متهم میشوید. با شانتاژهای اینگونه، اجازه صحبت کردن هم نمیدهند.
گفتگو از: فائقهالسادات میرصمدی