ارباب همجنس باز بهائیان
بهائیت در ایران : شوقی افندی ملقب به شوقی ربانی متولد ماه مبارک رمضان 1314
ه.ق، نوه ی دختری عباس افندی نام مادرش ضیائیه (دختر بزرگ عبد البهاء) بود، بهائیان
تاکنون نتوانسته اند روز تولد او را در میان شهور و سنین بهائی پیدا کنند. لذا به
ماه مبارک رمضان اسلامی قناعت کرده اند. وی ارباب سوم فرقه ضاله بهائیت بوده و در
میان تشکیلات جایگاه وی بعنوان « ولی امر الهی » مطرح بوده است، بهائیان هرگونه
مخالفت با وی را مخالفت با بهاء و مخالفت با خدا می دانند.
وی نقش مؤثری در تشکیلاتی نمودن جامعه بهائیت که به نام « نظم اداری » نامیده
شد داشت. بعد از گذشت چهل روز از فوت عباس افندی، شوقی به کمک و همراهی عده ای از
جمله برخی از زنان عباس افندی در رأس تشکیلات قرار گرفت. وی با خانمی انگلیسی که می
گفتند مأمور خدمت آقازاده است؛ وارد حیفا شد و بر کرسی خلافت بی چون و چرا نشست، و
ریاست بیت العدل را به وی سپرده شد. شواهد حاکی از آن است این جانشینی هم مانند
جانشینی خود عبدالبهاء چندان روال عادی نداشت و اختلافات زیادی در همین رابطه بوجود
آمد.
درمورد اخلاقیات وی به چند جمله ای بسنده خواهیم نمود:
شوقی فردی بی فروغ وجوانی شهوت ران و بسیار خوش گذران بود. در زمانی که در رأس هرم
این فرقه ضاله قرار داشت پول بهائیان ایرانی را صرف لهو و لعب و خوشگذرانی می نمود
و اقدام به کارهایی می کرد که نه تنها شرع بلکه عرف نیز آن اعمال را منع و نهی کرده
بود. شوقی افندی شخصی عقیم و مقطوع النسل بود و هرگز دارای فرزند نشد. صبحی مهتدی
از دوستان و نزدیکان وی در موردش چنین می گوید: « وی در ایام جوانی از نظر جنسی،
فاسد و همجنس باز بود و خوی مردی را زیاد در خود نداشت و پیوسته دوست داشت با مردان
و جوانان نیرومند دوستی و آمیزش کند.» با کمی بررسی متوجه خواهیم شد شوقی در زندگی
خود روحیه ای دوگانه داشت. آنچنانکه در ایران به یک شکل بود و در اروپا به شکل
دیگر، او بیشتر دوست داشت مانند ثروتمندان و اشراف زندگی کند و همین رویه را در
سراسر زندگی وی مشاهده می کنیم. وی از هرگونه تعصب خانوادگی و وطنی به دور بود و
تنها به خوشگذرانی از اموالی که به او می رسید می پرداخت.
مرگ مشکوک شوقی:
شوقی در نوامبر 1957م. معادل 1336ه.ش، هنگامی که برای فعالیت های معمول فرقه ضاله
بهائیت به انگلستان رفته بود بنا به نقل مورخان بهائی به آنفلوانزا مبتلا شد و چند
روز بعد به علت سکته قلبی در گذشت. از جانب برخی پیروان بهائی مرگ وی مشکوک به نظر
می رسد و فرضیه قتل وی توسط همسر آمریکایی، انگلیسی او یعنی روحیه ماکسول، گمان
هایی برده می شود.
کلام آخر:
بهائیان در رویارویی با مشکلات و مسائلی که با آن مواجه می شوند به بیت العدل اعظم
مراجعه می کنند چرا که مرکز اداری و فرماندهی آنان در آنجا قرار دارد به دلیل اینکه
بعد از مرگ شوقی دچار اختلاف در جامعه خویش شدند زیرا او جانشین خود را همسرش روحیه
ماکسول قرار داد که مورد موافقت عده ای قرار نگرفت. زیرا آنان چنین عقیده داشتند،
مطابق وصیت بهاء و دستور مستقیم عبدالبهاء می بایست در هر زمانی شخصی از نسل
عبدالبهاء متصدی عنوان "ولی امر"(مرجع امور بهائیان) را بر عهده داشته باشد. اما
علی رغم این پیش بینی تشکیلاتی بهائیت بعد از مرگ شوقی افندی فاقد چنین منصبی شد و
اختلافات در آن ها بوجود آمد. هدف از این نوشته کوتاه این
بود، با بیان گوشه ای از آنچه حقیقت به همگان بگوییم این فرقه ضاله، تشکیلاتی است
که در رأس آن فردی فاسد و خوشگذران بوده و پیروان آنان به عمد و با در پوش گذاشتن
بر چنین اعمالی از سوی رهبرانشان، باز هم به حمایت از آنان پرداخته و به همراهی با
این تشکیلات منحوس ادامه می دهند.
مرگ یا قتل شوقی افندی در مقاله ای با عنوان " قتل شوقی افندی توسط همسر و
نزدیکانش و آثار آن در پیدایش بیت العدل نامشروع " در همین پایگاه مورد بررسی قرار
گرفته است