شرح رسوا شدن باب در شیراز
کوتاه ، خواندنی : شرح اولین توبه محمد علی باب
بهائیت در ایران : در شرح حال علی محمد باب آمده است ، که باب برای تطبیق ادعاهای خود با روایات اسلامی اقداماتی را انجام داد، از جمله سفر به مکه، اضافه کردن نام خود در اذان و...
بعد از این که به دستور او در اذان عبارت« اشهد انّ علی قبل نبیل باب بقیة الله» اضافه شد، آشوبی به پا شد و اعتراض مردم و شیعیان شدت گرفت و در نتیجه باعث احضار و بازجوئی و سپس بازداشت او شد.
شرح مختصری از ماجرا:
حسین خان والی پس از شنیدن ادعاهای باب نشستی برپا می دارد و از روحانیون طراز اول شیراز دعوتی به عمل می آورد تا به سخنان باب گوش دهند و پاسخ مقتضی در مورد ادعای وی ارائه نمایند. در این مجلس باب با سخنان بی سر تهی که با عربی های غلط و خنده دار توأم بود ، خود را در برابر روحانیون چنان کوچک و خوار و منفور می سازد که آنان حکم به تکفیر و تنبیه وی می دهند.
حسین خان والی دستور می دهد پاهای باب را به فلک گذارند و چوب فراوان زنند سپس رخسارش را سیاه نموده در کوی و برزن بگردانند ، سپس به مسجد بالای منبر برند تا در برابر مردم از دعوی خود اظهار ندامت نموده و توبه کند.
امام جمعۀ شیراز پس از آن که کار به اینجا رسید، از علی محمد شیرازی در مورد ادعای بابیت پرسش کرد، باب هم در پاسخ امام جمعه شیراز گفت:
«من نه وکیل قائم موعود هستم و نه واسطه بین امام غائب و مردم هستم، امام جمعه گفت: کافی است"تلخیص تاریخ نبیل زرندی،ص138"
و قرار گذاشته شد روز بعد علی محمد شیرازی در مسجد وکیل و در حضور مردم شیراز عقیدۀ خود را در مورد دعوائی که به او نسبت می دهند، علناً به اطلاع مردم برساند.
روز جمعه علی محمد شیرازی بر فراز منبر رفت و چنین گفت:
لغنت خدا بر کسی که مرا وکیل امام غائب بداند
لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام بداند
لغنت خدا بر کسی که بگوید من منکر وحدانیت خدا هستم
لعنت خدا بر کسی که مرا منکر نبوت حضرت رسول بداند
لعنت خدا بر کسی که مرا منکر انبیای الهی بداند
لعنت خدا بر کسی که مرا منکر امامت امیرالمؤمنین و سایر ائمه بداند."تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص141"
این رویداد در سال 1261 هجری قمری رخ داد و بعد از آن باب خانه نشین شد . اما دیری نپایید که باز هوس گریبانش را گرفت و آن چوب ها و خفت و خواری بالای منبر را فراموش کرد. در این بین داستان باب یک کلاغ و چهل کلاغ از این دهان به آن دهان و از این شهر به آن شهر گشت و چون منبع معتبری وجود نداشت از کاهی کوهی ساختند....