بخش سوم پشت صحنه شبکه بهائیت
حذف منوتو 2
جز افرادی که به نوعی وابستگی با مدیریت شبکه دارند بقیه کارمندان قراردادی و ساعتی هستند و هر وقت مدیریت شبکه صلاح بداند آنها را اخراج خواهد کرد.
جدا شدن برخی دستاندرکاران و اختلاف موجود بین کادر فعلی شبکه ضربه سهمگین دیگری را بر بدنه شبکه وارد کرد تا اندازهای که شبکه را به حالت کما برده و منجر به تعطیلی شبکه من و تو 2 شد.
کاهش یکباره کارمندان و دستاندرکاران و اختلاف موجود بین کادر فعلی با مدیریت شبکه موجب شد امکان ساپورت هر 2 شبکه وجود نداشته باشد و به همین دلیل مدیران شبکه انگلیسی من و تو تصمیم گرفتند من و تو 2 را حذف کنند.
شبکه من و تو 2 اگر چه از آرشیو بیبیسی تامین میشد اما کار دوبله، تدوین و... آن نیاز به کادر متخصص و مجرب داشت که انصراف و جدا شدن یکباره برخی دستاندرکاران، موجب تعطیلی این شبکه شد و این بزرگترین ضربهای بود که میتوانست بر بدنه شبکه و مدیریت آن وارد شود. به قول مهران عبدشاه بادکنکی که تا نهایت خودش باد شده بود به یکباره بادش خالی شد.
برای توجیه این اتفاق و ظاهرسازی در مجامع عمومی اعلام شد این 2 شبکه قرار است با هم ادغام شوند. زیرا جمهوری اسلامی روی این شبکهها پارازیت میاندازد و برای اینکه مخاطبان بتوانند هر دو شبکه را یکجا و بهتر ببینند شبکه روی 2 فرکانس دیگر نیز پخش خواهد شد. برای ظاهرسازی نیز یک نظرسنجی صوری در صفحه اول سایت گذاشته شد تا طبق معمول تظاهر شود خواست مخاطب ادغام بوده است.
اما این بهانه بسیار مضحک بود. اول اینکه این پارازیت بعد از گذشت یک سال به وجود نیامد بلکه از همان ابتدای تاسیس شبکه وجود داشت. پس چرا از همان ابتدا شبکه من و تو را به یک و 2 تقسیم کرده بودند؟ آیا غیر از این بود که پارازیت برای هر دو شبکه وجود داشت (هم من و تو 1 و هم من و تو 2) پس چرا من و تو 2 حذف شد؟
اگر قرار است یکی شوند چرا نام شبکه من و تو نشد؟ چرا من و تو 1؟ چرا من و تو 2؟ مگر این 2 شبکه ادغام نشدند؛ چرا باز من و تو 1 باقی ماند؟ آیا به این دلیل نبود که وقتی مشکلات برطرف شد دوباره من و تو 2 راهاندازی شود و...؟ اگر به دلیل مشکل پارازیت و به قول مدیریت شبکه برای بهتر دیده شدن شبکه، روی فرکانس دیگری رفتند چرا فرکانسی را انتخاب کردند که تقریبا همه شبکههای سیاسی در آن فرکانس بودند؟
* كميته بحران و خودزني
در کنار بیم جدا شدن دیگر مجریان و دستاندرکاران، مشکل دیگری نیز به وجود آمد و آن افشای هویت واقعی برخی مجریان و دست اندرکاران شبکه و اهداف شوم مدیریت این شبکه انگلیسی توسط وبسایت امواج سیاه بود که در مدت کمی توانست مخاطبان زیادی را به خود جذب کند.
افشای این اطلاعات فضای اعتراضی جدیدی را برای مخاطبان، علیه این شبکه باز کرد و البته موجب ریزش مخاطب این شبکه انگلیسی شد. به همین دلیل کمیته مدیریت بحران توسط مدیر شبکه انگلیسی من و تو و برخی دستاندرکاران آن تشکیل شد تا فکری به حال مشکلات به وجود آمده شود و آبروی رفته را بازگردانند.
حاضران در جلسات این کمیته، کیوان و مرجان عباسی، حسن اعتمادی (بنیاعتماد)، رها اعتمادی (بنیاعتماد)، پانتهآ مدیری، سالومه سیدنیا، امیرعلی محمدیان و امید خلیلی تجریشی بودند. موضوع جلسات، عبور از بحران موجود و واکسینه کردن شبکه در برابر بحرانهایی که در آینده ممکن است برای شبکه و عوامل و دستاندرکاران آن به وجود آید، بود.
واکسینه کردن مخاطب، حاصل 5 جلسه مدیریت بحران شبکه انگلیسی من و تو بود. به این معنی که باید مخاطبان دربرابر هرگونه خبر و اطلاعات منفی درباره شبکه و عوامل آن واکسینه شوند. باید فضا بهگونهای طراحی شود که مخاطبان به شبکه اطمینان حاصل کرده و هرگونه خبر منفی علیه شبکه را با دیده شک و تردید نگاه کنند. با این کار، اطلاعاتی که توسط افراد جدا شده از شبکه منتشر میشود نیز کاری از پیش نخواهد برد.
اما اینکه این اعتمادسازی و واکسینه کردن مخاطبان باید چگونه ایجاد شود، نیاز به جلسات متعدد دیگری داشت که مدیریت آن به پانتهآ مدیری و امید خلیلی تجریشی سپرده شد.
بعد از جلسات مختلف و متعدد بنا شد بهنام یکی از مجریان مهم و شناختهشده شبکه در فضای اینترنت یکسری اطلاعات فاش شود. بعد از اینکه گستره مخاطب اطلاعات فاششده زیاد و فضا رسانهای شد، همه مطالب بازگو یا به اصطلاح فاششده در چند برنامه مختلف زیر سوال رفته و شبکه به طور کلی منکر همه آن مسائل شود.
در مرحله اول نیز باید تازهترین موجی که روی کار آمده خنثی شده، بعد بقیه مشکلات بررسی شود.
اهداف ابتدایی این خودزنی به شرح زیر است:
1-یکسری اطلاعات سوخته فاش شود تا خواننده به آنها مشغول شود.
2-ذهن مخاطب به مسائل فاششده محدود شود تا از سایر مسائل و افشاگریهایی مانند گروه جوانان بدون مرز و همکاری مجریان و دستاندرکاران شبکه با گروههای منحرف و مخالف ایران و حذف من و تو 2 که در برخي وبلاگها منتشر شده بود، غافل شود.
3- شبکه در یک اقدام بهاصطلاح منفعلانه اطلاعات سوختهای که توسط خودشان فاش شده را زیر سوال میبرد.
4- وانمود شود همه شبههها و مسائلی که ممکن است علیه شبکه مطرح شود همین بوده و شبکه نیز به همه آنها پرداخته و به همه پاسخ داده است. در نتیجه این نکته القا میشد که شبکه هیچ سوالی را برای مخاطب بدون پاسخ باقی نگذاشته است.
5-کسانی که از شبکه جدا شده و قصد فاش کردن اطلاعات محرمانه شبکه را داشتند به نوعی از افشای اطلاعات ناامید شوند زیرا کافی بود بعد از افشاگریهای آنها در یکی از برنامههای شبکه انگ دروغگو، اطلاعاتی، شایعهساز، مزدور و... را به آنها بچسبانند.
6- صدای هرگونه اعتراض مخاطبان و مخالفان و حتی دیگر شبکههای ماهوارهای نیز بعد از این به جایی نخواهد رسید زیرا آن را توطئه و سناریوی دشمن علیه شبکه معرفی میکردند.
یکی از ابزارهای پیشبرد سناریو، وبلاگ شخصی یکی از مهمترین و مطرحترین مجریان شبکه قرار داده شد. حال این مجری که قرار بود وبلاگ با نام او بارگذاری شود چه کسی بود؟ پاسخ واضح و مشخص بود. به دلیل افشای چهره واقعی رها اعتمادی (بنیاعتماد) و خانواده و وابستگان او و همچنین گروه جوانان بدون مرز، نقاب زیبا و چهره مظلوم شبکه از بین رفته بود.
برای اینکه رها اعتمادی (بنیاعتماد) بار دیگر احیا شده و از حاشیه خارج شود و از طرفی مدیران و مسؤولان شبکه نفسی بکشند، رها اعتمادی (بنیاعتماد) انتخاب شد. با انتخاب رها به صورت غیرمستقیم میشد به اهداف زیر رسید:
1- اثبات ضمنی و غیرمستقیم اسم رها اعتمادی به عنوان هویت اصلی یک شخص. این در حالی است که قبلا هویت اصلی رها اعتمادی (رها بنیاعتماد) و وابستگی او و خانوادهاش به دربار پهلوی، فاش شده بود.
2- انحراف مخاطبان از گروه جوانان بدون مرز به مسائل سوخته مانند شرایط استخدام و همجنسبازی و نحوه پوشش زنان و بهائی بودن اکثر دستاندرکاران شبکه که برای همه واضح و آشکار و البته عادی بود.
3-در صورت بازتاب در رسانههای داخلی، انکار و در نهایت تخریب رسانههای داخلی
4- تخریب مخالفان و افشاکنندگان واقعی به عنوان یک مشت شایعهساز و دروغپرداز و به قول خود رها اعتمادي: خیالپرداز
5- ناامید کردن مخالفان شبکه (اعم از افشاکننده یا جستوجوگر) در مبارزه علیه این شبکه انگلیسی (هرچه بود همین بود و مطلب دیگری برای افشا وجود ندارد.
6-ساختن سدی برای سردرگم کردن مخاطبان که واقعیت را از دروغ و سناریوسازی تشخیص ندهند (دقیقا جریان داستان چوپان دروغگو که وقتی مخاطب ببیند خبرهایی که قبلا به عنوان حقیقت شنیده، دروغ از آب درآمده پس خبرهای بعدی اگرچه واقعیت داشته باشد را نیز مانند سابق دروغ میپندارد و به آنها اعتنا نمیکند.
7- نتیجه نهایی: انحراف اذهان مخاطب و واکسینه شدنشبکه
سناریو اینگونه آغاز شد: در ابتدا رها اعتمادی، وبلاگ شخصی - الزاما در بلاگفا که مخاطبان بسیاری در داخل ایران دارد - راهاندازی کرد و یکسری از اطلاعات و مسائل داخلی شبکه که البته به اصطلاح اخبار سوخته بود را فاش کرد. مراحل بعد، توسعه دادن وب، جذب مخاطب و در نهایت رسانهای شدن وبلاگ بود.
مرحله نهایی این بود که بعد از مطرح شدن وب در رسانههای داخلی، وب مورد نظر توسط شبکه، انکار و سناریوی واکسینه کردن مخاطب و همچنین مظلومنمایی شبکه اجرا شود. برای این کار لازم بود رها اعتمادی مدتی جلوی دوربین نیاید تا بحث اختلاف رها اعتمادی (بنیاعتماد) با مدیریت شبکه قریب به ذهن باشد.
در همین راستا اجرای برنامه «جواب» به امید خلیلیتجریشی سپرده شد. رها نیز به بهانه تهیه برنامه از شبکه جدا شده و بعد از چند هفته اقدام به بارگذاری وبلاگ شخصی رها اعتمادی کرد.
در این وبلاگ یکسری اطلاعات سوخته شبکه اعم از ارتباط با فرح پهلوی، ازدواج سالومه و سروش تهرانی، بهایی بودن اکثر مجریان و دستاندرکاران این شبکه و معرفی اجمالی برخی دستاندرکاران و برنامههای آنها بارگذاری شد تا مخاطبان به آن اطمینان حاصل کرده و جذب آن شوند.
از بینندهها خواسته شد مطالب، فیلم، عکس و هر مطلبی را که دوست دارند در برنامههای مختلف به نمایش گذاشته شود به ایمیل رها ارسال کنند و جهت اطمینان مخاطبان برخی مطالب ارسالی در برنامه سالی تاک و دکتر کپی به نمایش گذاشته شد.
بعد از بارگذاری وبلاگ به صورت نامفهوم و غیرمستقیم در چند برنامه جواب توسط امید خلیلیتجریشی و دیگر مجریان اعلام شد برخی اطلاعاتی که در وبلاگها و فضای اینترنت منتشر شده غلط است و ما آن را تایید نمیکنیم. البته هیچگونه اشارهای به وبلاگ رها اعتمادی یا وبلاگهای دیگر نشد.
فضا بسیار سربسته عنوان شد تا بعدها امکان مراجعه به آن باشد و بتوانند اعلام کنند ما قبلا مطالب مطرح شده را منکر شدیم.
بعد از گذشت یک سال و اندی و بعد از اینکه فضا کاملا مهیا شد و تعداد آمار بازدید وبلاگ به بیش از 1500 نفر در روز رسید، سناریوی اصلی بارگذاری شد و آن شرایط استخدام در شبکه من و تو و بحث بهایی بودن دستاندرکاران و گرایش به همجنسگرایی و... بود.
بعد از بارگذاری این مطالب در وبلاگ شخصی رها و منتشر شدن آن، رسانههای ایران این وبلاگ را که البته از قبل نیز با آن آشنا بودند و همه قرائن و شواهد حاکی از حقیقی بودن این وبلاگ بود رسانهای کرده و به آن پرداختند.
بعد از رسانهای شدن وب شخصی رها اعتمادی (بنیاعتماد) سناریو وارد فاز جدید و البته نهایی شد.
رسانهای شدن وب رها اعتمادی موجب شد مخاطبان به صورت سیلآسا به سایت شبکه رجوع کرده و در کامنتهای مختلف موضوع را با عوامل شبکه مطرح کنند.
مدیران شبکه نیز همانطور که قبلا برنامهریزی کرده بودند به اصطلاح برای روشنگری در برنامههای مختلف اقدام به پاسخگویی به مخاطبان درباره مساله به وجود آمده کردند و اعلام داشتند همه مطالبی که درباره دستاندرکاران و مجریان شبکه در وبلاگها منتشر شده غلط و دروغ محض است.
سناریوی انکار، از ندا جناب در برنامه جواب شروع شد. او البته خیلی مصنوعی و ساختگی، در آخر برنامه جواب به صورت اتفاقی و هماهنگ نشده آمده و اعلام کرد هرچه وبلاگ و فیسبوک به نام او وجود دارد اشتباه و ساختگی است.
بعد از آن مرجان و آمنه 2 مجری زن این شبکه در برنامه من و تو پلاس، رسانهای شدن شرایط استخدام را خندهدار توصیف کردند اما اشارهای به وب شخصی رها اعتمادی نشد.
فردای آن روز همین بحث بار دیگر در برنامه منوتو پلاس ولی اینبار به صورت کاملا جدی مطرح شد و در نهایت نیز رها اعتمادی در برنامه جواب جلوی دوربین آمده و درباره وبلاگ مورد نظر صحبت کرد و گفت: همه مطالب دروغ بوده و من هیچکدام از مطالب این وب را قبول ندارم و از اساس من اصلا وبلاگی نداشتهام.
حتی کار به جایی رسید که مجری برنامه جواب (امید خلیلیتجریشی) برای تخریب رسانههای داخلی ایران اعلام کرد این وب توسط ماموران جمهوری اسلامی ساخته و بارگذاری شده و بعد از آن رسانهای شده تا شبکه انگلیسی من و تو را زیر سوال ببرد.
مدیران و مجریان این سناریوی شوم فکر میکردند به راحتی سناریو از یک وبلاگ شروع و سپس به خبرگزاریها و رسانهها کشیده و در انتها با حضور رها اعتمادی (بنیاعتماد) در برنامه جواب، تومار این سناریو به هم پیچیده خواهد شد، غافل از اینکه حقیقت هیچگاه پشت ابر نخواهد ماند.
از آن جا که دشمنان مردم ایران همیشه احمق بودهاند سناریوی ساخته و پرداخته مدیران شبکه انگلیسی من و تو باز هم به نتیجه نرسید و تیرهای پرتاب شده به سنگ خورد، زیرا:
نخست: این سناریو جای اینکه در وبسایت رسمی منوتو انگلیسی یا فیسبوک شخصی رها (بنیاعتماد) به اجرا درآيد، بسیار ساده و به قولی تابلو در وبلاگ آن هم در بلاگفا که بیشترین کاربر را در ایران دارد اجرا شد.
یعنی دقیقا در جایی که بعدها بشود خیلی ساده آن را هک يا تعطیل كرده یا از بین برد و دیدید که بعد از اجرای سناریو، وبلاگ مورد نظر به طور کامل جمع شد و به زبالهدان تاریخ رفت بدون اینکه کسی بگوید چه موقع آمد؟ چه موقع رفت؟ چه گفت؟ چه شد؟
دوم: مطالبی که در وبلاگ مورد نظر بارگذاری شده بود امری عادی در شبکه محسوب میشد و در نهایت یک شخص به اصطلاح آنها خراب میشد و آن رها اعتمادي بود. البته ناگفته نماند از نظر آنها در ابتدا خراب میشد و بعد از مدتی قویتر از پیش احیا میشد!
خلاصه! همه مسائل مطرح شده در وبلاگ شخصی رها، مطالبی بود که در وبسایت شبکه مطرح شده و امری کاملا عادی بود. به عنوان نمونه پوشش زنان در شبکه از همان ابتدا در اختیار مدیریت بود و کسی نمیتوانست با پوشش اسلامی در این شبکه حاضر شود یا مثلا مخالفت با جمهوری اسلامیکه از بدیهیات بود، زیرا مگر میشود پول انگلیس را گرفت و به نفع جمهوری اسلامیحرف زد؟ و همینطور همجنسبازی یا روابط آزاد و...
سوم: رسانههای ایران در کنار خبر شرایط استخدامی که وب شخصی رها آن را مطرح کرده بود به سراغ زندگینامه این شخص در وبلاگهاي افشاگر آمده و هویت اصلی این شخص و در پی آن سابقه خانوادگی وی و وابستگی آنها به دربار پهلوی و همچنین عضویت رها اعتمادی (بنیاعتماد) در گروه جوانان بدون مرز را افشا و رسانهای کردند.
این اتفاق موجب نگرانی و عصبانیت شدید مدیران و دستاندرکاران این شبکه بویژه رها اعتمادی شد و به همین دلیل در برنامهای که در رد وب شخصی خود تهیه کرده بود بسیار دستپاچه شده و حرکتهای نامتعارف انجام میداد.
به هر حال بهترین و تنهاترین راهی که مدیران شبکه درباره این جریان انجام دادند این بود که این جریان را مسکوت بگذارند به همین دلیل رها اعتمادی (بنیاعتماد) در برنامه جواب نیز هیچگونه اشارهای به هویت اصلی این گروه نکرد.
چهارم و آخر: مخاطبان به دلایل مختلف اعتماد خود را نسبت به مدیران و دستاندرکاران این شبکه انگلیسی از دست دادهاند و این سناریو هم نه تنها کاری از پیش نبرد بلکه شبهه دیگری در ذهن مخاطب ایجاد کرد.
شبکه برخلاف آنچه تصور میکرد نتوانست سناریویی را که خود ساخته و پرداخته بود زیر سوال ببرد. از طرفی ترجیح داد درباره گروه جوانان بدون مرز سکوت اختیار کند. بحثی که سوال بسیاری از مخاطبان شبکه بود و رها اعتمادی (بنیاعتماد) به طور کلی از آن فرار کرد.
نهایت ثمر این سناریوی آبکی جز خودزنی و به خفت افتادن شبکه انگلیسی من و تو و مدیران آن چیزی نبود. «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد».
ادامه دارد....