بيت العدل اعظم بهائيت؛بن بست مشروعيت ( بخش اول )
به قلم : سيد علي اسماعيلي
بهائیت در ایران : برداشتی از مطلب چاپ شده در نشریه موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران :
* اشاره
سازمان اداري بهائيان كه شوقي افندي آن را ‹ نظم اداري امرالله› مي نامد، زير نظر مركز اداري وروحاني بهائيان موسوم به ‹بيت العدل اعظم الهي›اداره مي شود كه در شهر حيفا (واقع در فلسطين اشغالي) قرار دارد.
عباس افندي( عبدالبهاء) دومين رهبر بهائيت در الواح وصايا كه به منشور و ميثاق جامعة بهائيان شهرت دارد،سازمان رهبري واداري بهائيان را بر دو ركن - ‹ولي امر› و‹ بيت العدل› -بنيان نهاده وضمن بر شمردن حوزة اختيارات هر كدام، اعضاي سازمان بيت العدل، ايادي امرالله وهمة آحاد بهائيان را به تبعيت از دستورات ولي امرالله فرامي خواند. او ولي امرالله را به عنوان عضو ارشد ورياست دائمي و غير قابل عزل بيت العدل منصوب، واختيارات گسترده اي را نظير اخراج يا تنبيه اعضاي خطاكار بيت العدل براي وي برمي شمرد.
براساس منشور بهائيان،كه توسط عباس افندي در قالب الواح وصايا تدوين شده، ولي امر موجود بايد ولي امر بعد از خود را معرفي وتعيين كند وسازمان اداري بهائيان در همة اعصار بايد تحت اشراف ونظارت عالية ولي امر اداره شود.
مع الوصف، به رغم آنچه گفتيم، از زمان فوت شوقي افندي (سومين پيشوا و اولين ولي امر سازمان بهائيت) تاكنون نزديك به 50 سال است كه تشكيلات موسوم به بيت العدل برخلاف منشور ودستورات عبدالبهاء ،جايگاه ولي امر را از سازمان اداري بهائيان حذف نموده وبه تنهايي وبي حضور ولي امر، مديريت جامعة بهائيان را برعهده دارد وبدين سان ،سازمان بهائيت را با بحران مشروعيت مواجه ساخته است.
مقالة حاضر، با هدف بررسي وتبيين ابعاد وآثار اين بحران، تدوين شده واميد است كه در بيداري دلهاي خفته مؤثر افتد.
درآمد
عنوان بيت العدل، اول بار توسط حسينعلي بهاء در كتاب‹اقدس› به كار رفت. براساس نظر وي:در هر شهر ومحله اي كه حداقل 9تن بهائي در آنجا ساكن باشند، تشكيل بيت العدل واجب است. عباس افندي( جانشين بهاء) به دنبال مسافرت به كشورهاي اروپايي وامريكايي،دائرة تشكيلاتي بيت العدل را بسيار فراتر از آن چيزي كه بهاء پيش بيني كرده بود، گسترش داد وآن را به عنوان ركن ومركز تشريع( يكي از دو ركن ومركز اصلي سازمان بهائيت)قرار داد. رهبري سازمان به عنوان ولي امرالله( ركن اول) مركز تبيين، وتشكيلات بيت العدل(به عنوان ركن ديگر) مركز تشريع ناميده شد.
پس از عباس افندي به دلايلي همچون ناتواني وضعف شخصيتي شوقي افندي، بنيانهاي تهي وسست مرام بهائيت، بي رغبتي مردم براي گرايش به اين مسلك( به رغم تبليغات بسيار گسترده وفراگير آن) ،ريزش قابل توجه پيروان وازهمه مهمتر تجارب مثبت نودينان امريكايي در امر سازماندهي فرقه هاي به ظاهر ديني، وتأكيد وتوصيه برخي از حكام دولت غاصب اسرائيل بر تأسيس هر چه سريع تر بيت العدل ،روند شكل گيري بين المللي بهائي› (جنين بيت العدل) تشكيل وميسن ريمي امريكايي توسط شوقي به رياست آن منصوب شد.
شوقي در 1957 م/1336 ش به طور مشكوكي در لندن فوت كرد. همزمان با مرگ مشكوك وي وعلي رغم وجود وادامة فعاليت هيئت بين المللي بهائي،خانم روحيه ماكسول( بيوة شوقي) بدون كمترين توجه به هيئت منصوب شوقي، عملا مديريت تشكيلات بهائيت را به عهده گرفت. ماكسول در ابتدا هيئتي سه نفره را(متشكل از خود، جان فرابي وحسن موقر باليوزي)تشكيل داد،سپس هيئت بين المللي بهائي را كه در زمان حيات شوقي براي استقرار بيت العدل تأسيس شده وميسن ريمي رياستش را بر عهده داشت، ملغي اعلام كرد. هيئت سه نفره درگام بعدي، اعضاي ايادي امرالله را از سراسر جهان دعوت نمود وبا حضور آنها(كه 27 تن بودند)هيئت 9نفره اي از ايادي به عنوان‹هيئت ايادي امرالله مقيم ارض اقدس›انتخاب شد.همزمان با اين امر،ميسن ريمي( منصوب شوقي) از جمع ايادي امرالله طرد وبه بهائيان مقيم كشورهاي جهان نيز اعلان شد كه از هرگونه تماس با او وطرفدارانش خودداري كنند. محفل بهائي بهائيت در فرانسه نيز كه از طرفداران ميسن ريمي تشكيل مي شد،منحل وساير حاميانش از عضويت سازمان بهائيت اخراج شدند.
هيئت ايادي امرالله مقيم ارض اقدس به مدت 6 سال( 1957-1963 م) ادارة تشكيلات بهائيت را برعهده داشت وطي اين مدت، تعداد محافل ملي از 9 به 56 محفل افزايش يافت. سرانجام در 1963 (1342 ش) با حضور نمايندگان 56 محفل ملي، نخستين انتخابات بيت العدل برگزار و طي آن 3 ايراني، 4امريكايي، 1 انگليسي و 1 ايرلندي ،جمعا 9 نفر به عنوان اعضاي بيت العدل انتخاب شدند.
بحران ناشي از خلأ وجود ولي امر در سازمان مديريتي بهائيان
طبق دستور رهبران بهائيت، مديريت جامعة بهائيان از طريق ولايت امر(سازمان تبيين) وتشكيلات بيت العدل(سازمان تشريع)صورت مي گيرد . از منظرشوقي افندي،اولين ولي امر بهائيان،‹ اين نظم بديع-سازمان مديريت بهائيان- بر دو ركن استوار است ركن اول واعظم وركن ولايت الهيه است كه مصدر تبيين است –سازمان تبيين-وركن ثاني بيت العدل اعظم الهي- سازمان تشريع –كه مرجع تشريع است›.(ولي امرالله، توقيع منيع، ص21)
براساس اين نگرش، سازمانهاي تبيين وتشريع بايد در كنار هم ايفاي نقش كرده و هيچ يك نمي تواند جايگزين ديگري گردد ودر حوزة وظايف ديگري دخالت كند و ‹انفصال ركنين نظم بديع نيز از يكديگر ممتنع ومحال است›(1- همان) وثبات ،دوام واستقرار جامعة بهائي ناشي از وجود ولايت امر بوده و‹هرگاه ولايت امر –سازمان تبيين-از نظم بديع حضرت بهاءالله- سازمان تشريع –منتزع شود،اساس اين نظم، متزلزل والي الابد محروم از اصل توارثي مي گردد›.(اركان نظم بديع، ص46)
در اين چاچوب كه توسط رهبران بهائي ترسيم شده،هيچ فردي حق اعتراض و اظهار نظر نداردوهمة بهائيان مكلف به حركت در مسير تعيين شده مي باشند›... و جميع افنان وايادي واحباي الهي بايد اطاعت او نمايند وتوجه به او كنند...اين كلمات را مبادا كسي تأويل نمايد ومانند بعد از صعود، هر ناقض ناكسي بهانه اي كند وعْلَم مخالفت برافرازد و خودرأيي كند وباب اجتهاد باز نمايد، نفسي را حق رأيي و اعتقاد مخصوصي نه. بايد كل،اقتباس از مركز امر-ولي امر- وبيت عدل نمايند وماعْداهًما كل مخالف في ضلال مبين›.(الواح وصايا، ص27)
براساس نوشتة رهبران بهائيت سامان يابي،هميشگي دروني و نيز تأمين مصالح جامعة بهائي در ساية توافق، استمرار وتداوم همكاري نهاد ولي امر وسازمان بيت العدل محقق مي شود. اين دو مي بايست در حوزة اختيارات ديگري دخالت نكرده و همديگر را تضعيف نكنند و‹چون اين دو مؤسسه –سازمان تبيين وسازمان تشريع –لا ينقسم متفقا به اجراي وظايف پردازند، امور تمشيت پذيرد واقدامات جامعه مرتبط گردد و مصالح امرالله ترويج يابد›.(دور بهائي،ص 76) برهمين اساس، سازمانهاي مزبور‹هيچ يك نمي تواند به حدود مقدسة ديگري تجاوز نمايد وهرگز نيز تعدي نخواهد نمود. هيچ يك در صدد تضعيف سلطه واختيارات منصوصه مسلمه ديگري كه از طرف خداوند عنايت گشته است بر نخواهد آمد(همان، ص 77) وهر مؤسسه اي كه برخلاف منشور بهائيان- الواح وصايا-ايجاد گردد ولو نام بيت العدل اعظم الهي وبرحسب تعليمات واصول وشرايط سماويه كه در صحف الهيه مشروحا مثبوت ومسطور است كاملا كما ينبغي وليق لهذا المقام الرفيع والمركز المنيع انتخاب وتشكيل نشود آن هيئت از اعتبار اصلي ورتبه روحاني ساقط واز حق تشريع و وضع احكام وسنن وقوانين غير منصوصه ممنوع واز اشرف اَسني وقوة مطلقة عليا محروم› است.(6- توقيعات، شوقي افندي، ص 240)
چنانچه اشاره شد، طبق نظر بنيانگذاران بهائيت،ولي امر علاوه بر آنكه ركن اول و اعظم سازمان مديريت بهائيان است،عضو ارشد ورياست دائمي وغيرقابل عزل تشكيلات بيت العدل-سازمان تبيين –نيز هست .عباس افندي به موجب آنچه كه در الواح وصايا آمده،ولي امر را به عنوان رياست هميشگي بيت العدل-سازمان تبيين- انتخاب كرده وضمن تأكيد برلزوم تبعيت بهائيان در همة اعصار از دستورات ولي امر تصريح مي كند كه ‹...ولي امر الله رئيس مقدس اين مجلس وعضو اعظم ممتاز لاينعزل› بوده(همان، صص15-16) و‹جميع اغصان وافنان وايادي امرالله بايد كمال اطاعت وتميكن وانقياد وتوجه و خضوع وخشوع را به ولي امر الله داشته باشد›. (همان) افزون بر اين، تشخيص تصميمات غلط بيت العدل، وانطباق اين تصميمات با منصوصات رهبران بهائيت برعهدة ولي امر است.
به نوشتة كتاب دور بهائي:‹هرچند ولي امرالله رئيس لاينعزل اين مجلس فخيم- بيت العدل –است...ولكن هرگاه تصميمي را وجدانا مباين با روح آيات منزله تشخيص دهد بايد ابران وتأكيد در تجديد نظر آن نمايد›.
بنابراين، طبق دستورات دومين رهبر بهائيان-عباس افندي- اعضاي سازمان بيت العدل، ايادي امرالله ،رجال مؤثر بهائي ، وهمه آحاد بهائيان بايد در برابر ولي امرالله خاضع بوده ومطيع دستورات وفرمانهاي وي باشند وبراساس همين اختيارات گسترده است كه او مي تواندنسبت به تنبيه ويا اخراج اعضاي خطاكار بيت العدل اقدام نمايد و ‹چنانچه عضوي از اعضا- بيت العدل –گناهي ارتكاب نمايد كه در حق عموم ضرري حاصل شود ،ولي امرالله صلاحيت اخراج او را دارد›(همان) براساس همين نگاه است كه ولي امر به عنوان مهم ترين كانون اين جماعت ،مسئوليت دريافت وتوزيع اموال عمومي بهائيان را نيز برعهده دارد و‹ ...حقوق الله راجع ولي امر الله است تا در نشر نفحات الله و ارتفاع كلمه الله واعمال خيريه ومنافع عموميه صرف گردد›.(4- همان)
همچنين، طبق دستورات رهبران بهائي عوجود مبين( يعني تبيين وتفسير كنندة متون مقدس بهائيان) جهت تبيين وتفسير متون بهائي در همة اعصار، از منصوصات و تصريحات غير قابل انكار بوده واين وظيفه در طول زمان از ولي امر موجود به ولي امر بعدي منتقل مي گردد وهيچ نهاد وسازمان ديگري حق تفسير وتوجيه وتبيين متون را ندارد. شوقي افندي در كتاب دوربهائي از قول عبدالبهاء در خصوص اهم وظايف ولي امر مي گويد:‹ اوست مبين آيات الله› وعبدالبهاء نيز تصريح مي كند:‹اي احباي الهي، صريح كتاب اين است كه اگر دو نفس در مسائل الهيه جدال وبحث نمايند واختلاف ومنازعه نمايند هر دو باطلند...اگر اندك معارضه اي به ميان آيد سكوت كنند وحقيقت حال را از مبين-ولي امر-سؤال كنند›(1- مكاتيب عبدالبهاء،جلد 3) عبدالبهاء در اين فراز از سخن خود، ولي امر را علاوه بر تبيين كننده امر الله در كرسي رافع اختلافات ومنازعات بهائيان نشانده وهمه آحاد بهائيان را به تبعيت از وي فرا مي خواندواينكه:
‹... ولي امر حاضر ولاه امر در مستقبل ايام بايد با اقوال واعمال خود كاملا به حقيقت اين اصل مهم آيين نازنين ما شهادت دهند وبا روش وسلوك خود حقيقت اين اصل را براساس متين استوار سازند›.(2- دور بهائي،ص 82)
ولي امر از نظر نصوص بهائي،نماد وحدت همدلي جامعة بهائيت بوده وبدون آن، بهائيان از هدايت وفيض معنوي محروم مي گردند،و ‹ بدون اين مؤسسه – و ولي امر الله- وحدت واساس در خطر افتد وبنيانش متزلزل گردد واز منزلتش بكاهد واز واسطه فيضي كه بر عواقف امور طي دهور احاطه دارد بالنده بي نصيب ماند وهدايتي كه جهت تعيين حدود و وظايف منتخبين ضروري است ،سلب شود›.(اركان نظم بديع، ص 46)
توجه به اين نكته لازم است كه مطابق تعاليم بهائي، بيت العدل نمي تواند وظايف ولي امر را انجام دهد، همچنان كه ولي امر نمي تواند وظايف بيت العدل را انجام دهد واين دو سازمان به طور مستقل وهر يك با شرح وظايف معين، جامعة بهائي را اداره مي كنند و‹قدرت واختيارات وحقوق وامتيازات اين دو مؤسسه هيچ يك با يكديگر متناقض نيست وبه هيچ وجه از مقام اهميت ديگري نمي كاهد›.(دور بهائي،ص 77) و‹هيچ يك از اين دو نمي تواند به حدود مؤسسه ديگري تجاوز نمايد وهرگز نيز تعدي نخواهد نمود، هيچ يك درصدد تخفيف سلطه و اختيارات منصوصه مسلمه ديگري كه از طرف خداوند عنايت گشته است،برنخواهد آمد›.(همان، ص80) واين درحالي است كه درحال حاضر تشكيلات بيت العدل بدون توجه به دستورات صريح رهبران خود،ركن اول واعظم سازمان اداري بهائيان- ولي امر- را حذف نموده وبه تنهايي بركرسي مديريت جامعه بهائي يكه تازي مي كند!
بنابراين با توجه به اينكه اختيارات هردو سازمان( سازمان ولي امر وسازمان بيت العدل) به صورت شفاف توسط رهبران بهائيان تعريف شده وبر عدم مداخله هر سازمان در حوزه وظايف ديگري تأكيد فراوان شده است،هيچ يك از سازمانهاي مزبور بدون وجود سازمان ديگر وبه تنهايي قادر به اداره جماعت بهائيان نمي باشد وموضوعيت ومشروعيت خود را از دست مي دهد ونمي توان وظايف ورسالت خود را تحقق بخشيد. مضافا اينكه هيچ يك ازسازمانهاي مزبور نمي تواند در جايگاه سازمان ديگر نشسته و وظايف ورسالت سازمان ديگري را انجام داد.
از منظري ديگر، با عنايت به اينكه در نظامنامة اداري بهائيان، ولي امر، عضو ارشد و رياست دائمي بيت العدل خواهد بود، در صورتي كه با تسامح ويا براساس مصالح و ضرورتهايي ناگزير از قرار گرفتن يكي از سازمانهاي مزبور در جايگاه ديگري باشد،اين سازمان ولي امر است كه مي تواند متناسب با جايگاه خود، در جايگاه بيت العدل قرار گرفته و نقش آفريني كند ودر غياب بيت العدل وظايف آن را تحقق بخشد ولي سازمان بيت العدل با هيچ فرضي نمي تواند جايگزين سازمان ولي امر گردد، اتفاقي كه در حال حاضر سازمان بهائيان را دچار بحران فزاينده نموده واين جماعت را با معمايي لا ينحل مواجه ساخته است.
علاوه بر نصوص ودستورات مزبور،
دهها نوشته ديگر از رهبران بهائيت تأكيد مي كند كه ولي امر، ركن اعظم واول سازمان مديريت بهائيان ورياست وعضو ارشد بيت العدل بوده وتبعيت همه آحاد ورجال بهائي از وي واجب مي باشد واساس سازمان مديريت بهائيان بدون ولي امر متزلزل مي گردد وسازمان بيت العدل تنها با رياست و حضور ولي امر معني وموضوعيت يافته وبدون وجود وحضور ولي امر فاقد مشروعيت مي باشد. اتفاقي كه قريب كه نيم قرن در سازمان مديريت بهائيان رخ داده وجامعه بهائيان را با چالشي اساسي و بنيادي دچار ساخته وموجب ريزش جماعت قابل توجهي از سازمان بهائيت گرديده و پرسشهاي زيادي را متوجه سازمان بيت العدل نموده واين سازمان را به آشفته گويي وتناقضي گويي وادار ساخته است.
با توجه به توضيحات مزبور، حذف سازمان ولايت امر از سازمان مديريت بهائيان وجايگزين ساختن تشكيلات بيت العدل به جاي ولي امر، در تعارض آشكار با دستورات و نوشته هاي بنيانگزاران بهائي قرار دارد،زيرا (از نظرگاه بهائيت)به پيامدهاي سوء زيرمي انجامد:
1- حذف ستون وركن اول واعظم سازمان مديريت بهائيان.
2- حذف تكيه گاهي كه مانع تزلزل جامعه بهائيت مي شود.
3- حذف وجودي كه بهائيان كه معتقدند به موجب وجود وحضور او كسب فيض مي كنند.
4-حذف عضو ارشد ورياست دائمي بيت العدل.
5- حذف مقامي كه ناظر برتصميمات واعمال اعضاي بيت العدل بوده وقرار است از تصميمات غلط بيت العدل جلوگيري كند وبه وسيله آن،عناصر خاطي در سازمان بيت العدل تنبيه ويا اخراج شوند.
6- حذف مرجع كل جامعة بهائيان.
7- حذف تنها مرجع مشروع(از ديدگاه بهائيت) براي دريافت وتوزيع پولهايي كه بهائيان(به عنوان حقوق الله)به تشكيلات مي پردازند.
8- حذف مقامي كه رسما تبيين متون ونوشته هاي رهبران بهائي را برعهده دارد، و حذف...
پرسشهاي بي جواب
اين تناقض ودوگانگي در رفتار ونظر كارگزاران بهائي،پرسشهاي متعددي را فراروي آنان قرار مي دهد كه بايد براي پيروان اين مسلك پاسخگو باشند. از جمله:
1- شوقي در كتاب دوربهائي مي گويد ‹با حذف مؤسسه ولايت امر، نظم جهاني حضرت بهاءالله تحريف شده وبراي هميشه از آن اصل موروثي كه طبق نص حضرت عبدالبهاء هميشه مورد حمايت بزرگترين تحريف وانحراف را در مسلك بهائيت ايجاد ننموده وجامعه بهائيان را براي هميشه از اصل موروثي مورد نظر شوقي افندي محروم نساخته است؟
2- با توجه به تأكيد شوقي افندي مبني براينكه‹هرگاه ولايت امر از نظم بديع حضرت بهاءالله متنزع شود، اساس اين نظم متزلزل گردد. بدون اين مؤسسه وحدت امرالله در خطر افتد وبنيانش متزلزل› آيا مؤسسه ولايت امر امروز وجود خارجي دارد وعدم وجود وحضور آن بنيان جامعه بهائي را متزلزل نمي سازد؟
3- نصوص ودستورات متعدد بر ضرورت وجود وحضور ولي امر در ميان جامعه بهائي چگونه ناديده گرفته شده است؟
4- چگونه سازمان بيت العدل به خود اجازه داده است كه مهم ترين سند ومنشور اداري بهائيان- الواح وصايا- را كه موجوديت خود را از آن كسب كرده است، به دور انداخته وبه مفاد آن كوچك ترين وقعي ننهد؟
5- آيا آيين بهائيت مطابق نگازش بنيانگزاران بهائي، بدون وجود وحضور ولي امرالله ارزش ومشروعيني دارد؟
6- ولي امر( ركن اول واعظم سازمان بهائيت) در حال حاضر كيست؟
7- آيا ركن دوم سازمان بهائيت( بيت العدل) بنا به نظرات رهبران بهائي بدون ركن اول واعظم (ولي امرالله) اعتبار ومشروعيتي دارد؟
8- تطبيق برنامه هاي بيت العدل با تعاليم بهائيت چگونه وتوسط چه مرجعي صورت مي پذيرد؟
9- تخلفات بيت العدل از تعاليم بهائيت توسط چه مرجعي رسيدگي مي شود؟
10- عضو ارشد ورياست دائمي بيت العدل در حال حاضر چه كسي است؟
11- مرجع مشروع براي دريافت وتوزيع پولهايي كه بهائيان به تشكيلات مي پردازند كيست؟
12- تبيين متون ونوشته هاي رهبران بهائي توسط چه مرجعي صورت مي گيرد؟
13- دوره شش ساله پس از فوت شوقي كه جامعه بهائي بدون ولي امر وبيت العدل بوده است براساس تعاليم بهائيت چگونه توجيه مي گردد؟
14-خانم روحيه ماكسول به دستور چه كسي وبراساس كدام اختيارات بلادرنگ پس از فوت شوقي افندي، هيئت بين المللي بهائي را كه توسط شوقي افندي تأسيس گرديده بود،منحل وگروه ديگري را جايگزين آن نمود.
15- ميسن ريمي عضو هيئت بين المللي بهائي كه توسط شوقي افندي به رياست اين هيئت منصوب شده بود، به دستور چه كسي وبراساس كدام اختيارات از مقام خود عزل واز جامعه بهائيان طرد گرديد؟
16- آيا جامعة بهائيان را گريزي از اين تناقض وپارادوكس هست كه تشكيلات بيت العدل از يك سو فلسفه وضرورت وجودي خود را به سخنان حسينعلي نوري- بهاءالله- وعباس افندي مستند سازد ودر همان حال دستورات موكد آنها در خصوص ضرورت حضور واستمرار ولي امر در رأس جامعه بهائيان را ناديده انگارد؟