سرکردگان فرقه چگونه سرکرده می شوند؟
بهائیت در ایران : فرقه ها در بسترهای مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی رشد و نمو پیدا می کنند و برای ادامه حیات خود به جذب، کنترل و تبلیغ می پردازند. همه فرقه ها بدون استثنا داراي يك سركرده خود انتصابی هستند که به دنبال جذب افراد ناآگاه به سمت اهداف تشکیلاتی فرقه است. در بسیاری از موارد، یک مدعی که عموماً بنیان گذار یک فرقه هم هست، در بالای ساختار تشکیلاتی فرقه قرار گرفته و فرایند تصمیم گیری در خود او متمرکز می شود. سرکرده فرقه ها و مدعیان، اغلب مرد هستند ولی برخی زنان مدعی و سرکرده فرقه هم وجود دارد. در اکثر موارد، افراد جذب شده به درون تشکیلات فرقه، چنان شیفته و واله سرکرده اند که وی را تا حد ادعای مقام الوهیت، نبوت و امامت بالا می برند. در این مقاله قصد داریم به شناخت و بررسی رفتار و عملکرد سرکردگان فرقه ها بپردازیم.
سرکردگان فرقه چه ویژگی هایی دارند؟
سرکردگان فرقه ها را اکثراً افرادی تشکیل می دهند که دارای مشکلات روحی- روانی و خلأ های شخصیتی هستند. آنها، افرادی خود انتصابی، مجابگر، شیاد، مدعی و فریبکارند که به دنبال نفوذ و کنترل بر اعضا هستند و ادعا می کنند که از مأموریتی خاص و آسمانی و دانش ویژه ای برخوردارند، نور و رستگاری و درمان بیماری ها را کشف کرده و سطوح جدیدی از آگاهی را تجربه کرده اند، سنت شکن و دارای قدرت شخصی یا سیاسی هستند و تنها سیستم موفقیت آمیز برای تغییرات و حل مشکلات زندگی در دست آنهاست و افراد به ازای شرکت در جلسات او به دانش مخصوصی دست می یابند. برضعف ها و نارسایی های جهان واقف بوده و روش های سری، کهن و باستانی را برای حل آنها می شناسند. سرکردگان، وانمود می کنند که با قدرت بالاتر و رهبران تاریخی در ارتباط بوده و سنت بزرگان (حضرت مسیح و...) را دنبال می کند. بر تمرینات باطنی، مسلط بوده و از آن آگاهی کامل دارند. آنها مدعی خاص و برگزیده بودن هستند و به پیروان چنین القا می کنند که در این تجسد، برای یاری آنان آمده اند یا اینکه مدعی دینی جدید و تنها راه حقیقی و ساده برای پیمودن مسیر زندگی در جهت صحیح هستند.
اهداف سرکردگان فرقه ها
سرکردگان فرقه ها به دنبال تمایلات، هوس ها و مهم ترین برنامه های پنهانی خود یعنی کسب قدرت، شهرت، ثروت هستند. آنها در پی ایجاد تعهد، وقت، انرژی و زمان، تبعیت، پذیرش مسئولیت، اطاعت و سرسپاری، تسلیم، اعتماد و باور و وابستگی شخصی و کاری اعضا، به فرقه هستند. در حقیقت هدف سرکردگان ، استثمار و اتخاذ هویت فرقه ای دلخواه به منظور ايجاد سرسپاري مطلق اعضا نسبت به خود و آمادگي آنها براي انجام هر كاري است. چراکه با این روند، فرقه هر روز بزرگتر و ثروتمند تر شده و درآمد بیشتری کسب می کند.
تکنیک های سرکرده برای جذب
سرکردگان فرقه ها اغلب دارای شخصیتی کاریزماتیک هستند که از این استعداد برای تأثیر گذاری، جذب و فریب اعضا استفاده می کنند. آنها دارای برش، جذبه، جذابیت، قدرت کلام و... هستند. آنها برای تحت تأثیر قرار دادن اعضا از مجموعه ای از تکنیک ها و روش های روانشناختی استفاده می کنند که گاه حاصل تجربیاتشان است. آنها طوری رفتار می کنند که گویا جواب تمام سؤالات و معماها را می دانند تا داناگونه و با اعتماد به نفس جلوه کنند، آنها گاه دارای سبکی مخصوص در سخنرانی هستند و با استفاده از ادبیاتی خاص، اعمال تجربیات و توانایی های بالقوه خویش با گروه ها برخورد می کنند. سرکردگان با استفاده از اعمال روانشناسانه سعی بر وابسته کردن عضو در همه روابط و امور زندگی هستند. آنها هنرمندانی شیادند که همیشه زمان و فرهنگ را در ارتباطشان مد نظر داشته و خیمه خود را متناسب با شرایط روز بر پا می کنند. آنها با بهره گیری ماهرانه از کلمات، پیام های مورد نظر خود را فرستاده و واکنش دلخواه را به وجود می آورند. سرکردگان فرقه سعی بر سیاه و تاریک نشان دادن فضای جامعه دارند تا فرد را متقاعد برای پذیرش و قبول همراهی برای ورود به فرقه را نمایند.
تصور اعضا از سرکرده
سرکرده فرقه برای اینکه اعضا را متقاعد به جذب در فرقه کند، به تصویر سازی و بزرگنمایی از دانش و شخصیت پیرامونی خود می پردازد. در جهانی که ظاهراً بی ثبات و دائماً در تغییر و تحول است، آنها پیشنهادهایی جذاب ارائه می دهند، به طوری که اعضا تصور می کنند که وی از مرتبه بالای علمی، اعتبارات و نظرات فلسفی، روانشناختی یا سیاسی برخوردار است. البته بخش عظیمی از این تصویر، توسط اعضای قدیم فرقه و افرادی که همدست سرکرده هستند، ساخته شده و در میان فرقه جاری می شود. به عبارت دیگر، اعضای جدید، شروع به باور و تکرار چیزهایی می کنند که توسط اعضای قدیم تکرار می شود. در فرقه ها درباره سرکرده داستان سازی، اسطوره سازی و مستند سازی می شود و فضا طوری شکل می گیرد که کلام سرکرده، عالی، ناب و بهترین تفسیر تلقی شده و اعضا آن را بدون هیچ چون و چرا می پذیرند. به تدریج با فضا سازی و تقدس نمایی هایی که پیرامون کلام سرکرده می شود( مانند اینکه سخنان را به نااهلان ندهید، آن را چاپ نکنید و فقط بنویسد، با احساس بخوانید و...) اعضا تصور می کنند که این علوم و دانش، خاص و ویژه بوده و فقط در دسترس آنها است و دیگران از آن محروم هستند. مجموعه این عوامل روانشناختی و ذهنی بکار گرفته شده توسط سرکرده باعث می شوند که فرد به فرقه جذب شده و سال های سال در آن باقی بماند. در واقع، اعضا با این تصور که وی از غیب، سرنوشت و... باخبر است با سرسپاری به تصمیم های او عمل و زندگی می کنند. از سویی طوری به آنها القا می شود که شما خود انتخاب کردید تا اینجا باشید، هیچکس به شما نگفته است که به اینجا بیایید و این باور را به اعضا می قبولانند که این طرز زندگی، انتخاب خودشان است. در چنین شرایطی، فرقه برای نگه داشتن فرد، به ارائه هویت جدید به اعضا می پردازد. به این ترتیب که فرد گاه توسط سرکرده، عضوی خاص و مؤثر معرفی شده ، به او مسئولیت زیادی داده می شود و برای وی القاب خاصی انتخاب شده و از سوی اعضای گروه خود، برخوردی گرم دریافت می کند، البته این به شرطی است که با اقدامات او، سرکرده همیشه در تیرس توجه و ستایش اعضای گروه باشد.
سوء استفاده های سرکردگان
سرکردگان فرقه ها بعد از سیاهنمایی فضای اطراف، کم کم گذشته افراد را نیز تاریک و مخدوش جلوه می دهند. آنها دلیل این تاریکی را اطرافیان فرد معرفی کرده و شروع به تلاش برای قطع روابط فرد و پاک کردن گذشته و هویت اجتماعی او می کنند و در عوض، هویتی جدید متناسب با تشکیلات فرقه برای فرد ساخته و با این مکانیزم به کنترل وی می پردازند. به تدریج، عضو نیز تحت تأثیر اقدامات سرکرده آماده پذیرش مسئولیت، کار و فعالیت تشکیلاتی شده و متقاعد می شود که زندگی فرقه را بپذیرد، زیرا فرقه چنین القا می کند که آنها اجزای یک جنبش برگزیده و منتخب جهان هستند. از طرفی، سیستم تنبیه و تشویق و فشار جمعی حاکم بر فرقه، فرد را به سمتی هدایت می کند که با برنامه های فرقه هماهنگ شود. پس از محقق شدن این شرایط، فرقه شروع به تعریف حرکات دوگانه می کند و از اینجاست که سوء استفاده سرکرده آغاز می شود. استدلال بکار گرفته شده در اغلب فرقه ه ها این است که: حالا که ما خوب هستیم و بیرون، شیطانی و سیاه پس در داخل فرقه باید راستگو بود اما در خارج ار فرقه دروغ، مشکلی ندارد. در واقع، فرقه از خصوصیات اخلاقی اعضا مثل عشق، وفاداری، عهد و پیمان، اخلاص، صداقت، عدالت و... سوءاستفاده کرده و با فلسفه "هدف، وسیله را توجیه می کند" افراد را به سمتی هدایت می کند که جهت منبع درآمد به جمع آوری اعانه، گل فروشی، معامله کوکائین، قاچاق اسلحه، ترک تحصیل و شغل برای کار در فرقه و.. بپردازند. در این میان، سرکردگان با استفاده از درآمدهای حاصل از این اقدامات پیروان و بهره گیری از کارهای مطالعاتی و تحقیقاتی اعضا هر روز رشد کرده، بزرگتر می شوند و به تسلط و استثمار بیشتر اعضا می پردازد.
با تشکر از سید کاظم موسوی