تروریسم ابزار بقاء بهاییت
بهائیت در ایران : ترور و اقدامات تروریستی از همان آغاز پیدایش فرقه بابیت و بعدها بهائیت در این فرقه از ادوات اصلی حفظ و بقاء بوده است . این درحالی است که بهائیان مدعی محبت و صلح و آرامشند . بدقت به توضیحات دیل توجه نمائید.
1- تعاریف :
1-1 ترور:
تِرور در لغت، به معنای هراس و هراس افکنی است؛ و در سیاست به کارهای خشونت آمیز و غیر قانونی برای سرکوبی مخالفان خود و ترساندن آنها ترور میگویند و نیز کردار گروههای مبارزی که برای رسیدن به هدفهای سیاسی خود دست به کارهای خشونت آمیز و هراس انگیز میزنند، ترور نامیده میشود. ترورگری روش حکومتهایی است که با بازداشت و شکنجه و اعدام و انواع آزارهای غیرقانونی، از راه پلیس سیاسی مخفی، مخالفان را سرکوب میکنند و میهراسانند، و یا روش دستههای راست یا چپی است که برای افکندن یا هراساندن دولت به آدمکشی و آدم دزدی و خرابکاری دست میزنند. از برخی جهات ترور به معنای کشتار سیاسی نیز به کار میرود و کسانی را که به کشتار سیاسی دست بزنند ترورگر یا تروریست میخوانند.
1-2تروریست:
تروریست یا ترورگر فرد یا گروهی است که از مکتب تررسیم یا ترور پیروی کند.
2- مصادیق
2-1 – ترور شهید ثالث
(این قسمت را در آینده به تفصیل خواهم آورد)
2-2- ترور شاه
در وقایع سالیان نخستین پیدایش بابیه غیر از بلواوآشوب و جنگ در چند نقطه کشور توسط بابیان ،اقدام برای ترور شاه نیز در کارنامه آنان آمده است.در شوال 1268 سوءقصد بابیان به جان ناصر الدین شاه با تیر اندازی دو تن از آنان پیش آمد ولی نا کام ماند و به دنبال آن دستگیری عوامل این سوءقصد توسط حکومت مرکزی با جدیت پیگیری شد وتحقیقات حکومتی بر اساس قرائن و شواهد نشان داد که میرزا حسینعلی نوری (بهاءاله) در طراحی و انجام این سوءقصد نقش محوری داشته لذا برای دستگیری او اقدام شد.اگرچه میرزا و منابع بهائی منکر شدند ولی قرائن بسیار موید این نقش بوده و منابع بابی از جمله عزیه خانم نوری خواهر میرزا در" تنبیه النائمین " این نسبت را تایید کرده اند.عز یه خانم به تفصیل چگونگی برنامه ریزی و انجام این سوءقصد را با ذکر مباشران وکارگزارانش بیان نموده و از ایده این ترور توسط برادر -به خیال رسیدن به حکومت- و بعدانتخاب مجری و سپس در اختیار گذاشتن لوازم برای مجری پرده بر می دارد:میرزاابتدا کریم خان مافی از بابیان مشهور را انتخاب نموده ، پنجاه تومان نقد و اسب و شمشیر به همراه پیشدوخود در اختیار او گذاشته مامور انجام این کار مینماید و ظاهرا وعده صدارت و سپهسالاری هم به او میدهد...اما او پول و اسب را گرفته و به اسلامبول می گریزد ! سپس میرزا ،جوان بابی پر شوری به نام محمد صادق تبریزی را به این کار می گمارد و به قول عزیه به قربانگاه می فرستد. پس از عدم توفیق میرزا در نقشه ترور حدود هشتاد تن از بابیه کشته و کثیری بی خانمان و فراری می گردند و بعد هم جناب بها منکر اصل کار توسط خودمی شود . عزیه در نتیجه گیری از این موضوع خطاب به عبدالبها می گوید: "این اول بذر نفاق و فتنه بود که جناب ابوی کاشتند و پس از اشتعال نائره فساد،حاشا کرده به گردن دیگران گذاشتند.
محیط طباطبایی به استناد گزارشهای تاریخی و برخی قرائن دیگر اظهار کرده که رهبری بابیها که بعد از علی محمد بابیها را به منظور اجراینقشه قتل ناصرالدین شاه قاجار
به تهران فراخواند(گوهر، سال 6، ش 3، ص 178-183، ش 4ص 271-277)
نقش فعال میرزا حسینعلی در اقدامات بابیان و تصمیم جدی امیرکبیر برای
فرونشاندن قیامها و شورش های آنان موحب شد که وی از میرزا حسینعلی
بخواهد ایران را به قصد کربلا ترک کند،و او در شعبان 1267 به کربلا رفت (نبیل
زرندی، ص 580، 584-585)؛ اما چند ماه بعد، پس از برکناری و قتل امیر کبیر،در
ربیع الاول 1268 ،و صدارت یافتن میرزاآقاخان نوری ،به دعوت و توصیه شخص اخیر
به تهران بازگشت.
در شوال 1268، حادثه تیراندازی دو تن از بابیان به ناصرالدین شاه پیش آمد و بار
دیگر به دستگیری و اعدام بابیها انجامید (همان، ص 590-592).
از نظر حکومت مرکزی ، قرائن و شواهدی برای نقش میرزا حسینعلی نوری در
طراحی این سوءقصد وجود داشت و به دستگیری او اقدام شد (زعیم الدوله
تبریزی ، ص 195).میرزا یحیی نیز که عموم بابیان او را جانشین بلامنازع باب
می دانستند و در هنگام تیراندازی به شاه در نور به سر می برد، توانسته بود با لباس
درویشی و عصا و کشکول ، مخفیانه به بغداد برود (میرزا آقاخان کرمانی و روحی
، ص 301؛ حاجی میرزاجانی کاشانی ،مقدمه براون ،ص لح – لط ؛ قس نبیل زرندی ،ص 613) .
او چهار ماه زودتر از بهاءالله به بغداد رسید
با توجه به تنوع وقایع تروریستی در تاریخ بابیت و بهاییت در قسمت 2 (مصادیق تروریسم ) بدون داوری تنها به ذکر خلاصه وقایع (بدون در نظر گرفتن سیر تاریخی ) می پردازم تا اهل نظرخود قضاوت کنند :
2-3 ترور مردم بی گناه روستاها :
در اواخر سلطنت محمد شاه و پس از مرگ او (1264) از سوی مریدان علی محمد،آشوب هایی در کشور پدید آمد که از جمله، رویداد قلعه شیخ طبرسی در مازندران بود.
در این آشوب ، جمعی از بابیان به رهبری ملاحسین بشرویه ای ملا محمد علی بارفروشی ،قلعه طبرسی را پایگاه خود قرار دادند و اطراف آن خندق کندند و خود را برای جنگ با قوای دولتی آماده ساختند. از سوی دیگر بر مردم ساده دل که در پیرامون قلعه زندگی می کردند، به جرم «ارتداد» هجوم آورده به قتل غارت ایشان می پرداختند ،به گونه ای که یکی از بابیان می نویسد: «جمعی رفتند و در شب یورش برده، ده را گرفتند و یک صد و سی نفر را به قتل رسانیدند. تتمه فرار نموده ، ده را با حضرات اصحاب حق ، خراب نمودند و آذوقه ایشان را جمیعاً به قلعه بردند (حاجی میرزا جانی کاشانی ، ص 162) و چنین می پنداشتند که یاران مهدی موعودند و به زودی جهان را در تسخیر خود خواهند گرفت و بر شرق وغرب فرمانروایی می کنند؛ چنان که بابی مذکور می نویسد:
«حضرت قدوس (محمد علی بارفروشی) می فرمودند که : ما هستیم سلطان به حق و عالم در زیر نگین ما می باشد و کل سلاطین مشرق و مغرب به جهت ما خاضع خواهند گردید»(همانجا) .
پس میان ایشان و نیروی دولتی جنگ درگرفت و فتنه آنان با پیروزی قوای دولت و کشته شدن ملامحمد علی بارفروشی در جمادی الثانی 1265 پایان گرفت.
4-2 ترور رقبا
پس از تبعید میرزا حسینعلی به بغداد، این شهر و شهرهای کربلا و نجف مرکز
ثقل فعالیتهای بابیان شد و روز به روز بر جمعیت ایشان افزوده می شد.
شماری از سران بابیه با توجه به ناتوانی میرزا یحیی در اداره امور ،و به انگیزه های دیگر،خود را «موعود بیان» خواندند.
به نوشته میرزا آقا خان کرمانی و شیخ احمد روحی (ص 303) «کار به جایی رسید
که هر کس بامدادان از خواب پیشین بر می خاست ،تن را به لباس این دعوی می آراست » و به نوشته شوقی افندی ، سومین رهبر بهائیان، فقط در بغداد بیست و پنج نفر این مقام را ادعا کردند (نیز عزیه خانم نوری، ص 42-43) .بیشتر این مدعیان با طراحی میرزا حسینعلی و همکاری میرزا یحیی یا کشته
شدند و یا از ادعای خود دست برداشتند
5-2 ترور همشهریان و زوار با نظارت پیشوایان :
حضور بابیان در عراقبه ویژه در کربلا و نجف، مشکلات دیگری نیز آفرید، به نوشته برخی منابع بهائی (شوقی افندی، قرن بدیع، ج 2 ، ص 106-107) در عراق شیوه بابیان این بود که شبهای تار، به دزدیدن ملبوس و نقدینه و کفش و کلاه زوار اماکن مقدسه بپردازند، و به تعبیر میرزا حسینعلی «در اموال ناس من غیراذن تصرف می نمودند و نهب و غارت و سفک دماء را از اعمال حسنه می شمردند» (اشراق خاوری، 1327ش، ج 7، ص 130) .علاوه بر آن ،در میان خود بابیها نیز بازار آدمکشی رونق داشت و برخی منابع بابی از دخالت میرزا حسینعلی در این فجایع خبر داده اند ( عزیه خانم نوری، ص 15-16؛ برای
فهرست کتابهای پیروان باب از گزارش کارهای میرزا حسینعلی در عراق ،عزیه خانم نوری، مقدمه ناشر، ص 2-4
با تشکر از سید کاظم موسوی