×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

بهائیت لایه های پنهان ( قسمت اول )

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

بهائیت لایه های پنهان ( قسمت اول )

بهائیت در ایران :

این روزها روزگار عجیبی است

ü رژیمی به خود اجازه می دهد کودک کشی کند و هیچ محدودیتی برای خود در انجام جنایت جنگی قائل نیست ،

ü دولتها به خود اجازه میدهند به بهانه حفظ منافع ملی !!! به سرزمینهای دیگر چنگ اندازی نمایند .

ü دولتها ی استعماری به خود اجازه میدهند به بهانه مقابله با تروریست گروههای جانی و مزدور تربیت کرده و در هر کجای دنیا بر علیه کشورهای مستقل و آزادیخواه وارد عمل نمایند .

ü دولتها به خود اجازه میدهند که برای جلوگیری از گسترش و نفوذ ادیان آسمانی به بهانه جلوگیری از نفوذ این ادیان به تربیت گروههای جنایتکاری جلاد و فعال کردن آنها در کشورهای دیگر بپردازند . و نفوس خود را از ادیان الهی بترسانند .

ü دولتها ضد ادیان الهی به خود این اجازه را میدهند که تا بی نهایت اخلاقیات را ، زیر پا ی جریانهای ضد فرهنگ له نمایند .

ü حاکمان زر و زور بخود اجازه میدهند با بهانه های واهی هر ملت و دولت مخالف را با حربه تحریم های فلج کننده تحت فشار ظالمانه قرار دهند

ü و...

علیهذا ضمن تسلیت وهمدردی با مردم مظلوم غزه وتبریک بمناسبت پیروزی درجنگ نابرابر اشغالگران صهیونیستی و مقاومتها وایستادگیهای شجاعانه ی مردم فلسطین مظلوم ، ضمن ابراز انزجار از جناینکاران حکومت کودک کش اسرائیل وحامی استعمارگرش آمریکا ی خونخوار بعنوان بیدار شده ای مستبصر و جداشده از فرقه ی ضاله بهائیت ،که بقول فرمایش امام خمینی (رض) دلسوزانی چون آمریکا و انگلیس و اسرائیل غاصب حامیان حقیقی اش هستند، .معتقدم که بهائیت در این جنایات وحشیانه نقش اساسی دارد . چرا که در تشکیل این حکومت غاصب نقش داشته است وبه گفته همسرآمریکا ئی الاصل سومین پیشوای این فرقه سیاسی بنام میسیس ماری ماکسول:"رابطه ما با اسرائیل بمانند حلقات یک زنجیر است و اگر اسرائیل نباشد ماهم نیستیم " همین کافیست که مردم بدانند بهائیان خدمتگذاران بی اجرو مواجب استعمارگران هستند . رهبرشان عبدالبها که با افتخار، بزرگترین نشان انگلیس (نشان سر)را از عالی مقامان این دولت گرفت و انگلیس هنوز هم بی هیچ پرده پوشی اعلام میکند که بهائیان ایران تحت الحمایه ما هستند و تعاملات فراوانی که (اعضای بیت العدل )با مقامات امنیتی اسرائیل دارند تا درباره امور بهائیان و وظایف آنان برحسب مقتضیات زمان در ایران تصمیم گیری نمایند احتیاج به توضیح بیشتر ندارد که در زمان پهلوی هم ایادی پزشک مخصوص شاه مخلوع و هویدا معدوم که یک نخست وزیر بهائی بود و بیشتر اعضای کابینه اش مثل وزیر جنگ و وزیر آموزش و پرورش و....را از بهائیان برگزیده بود چه دادو ستد هائی با آمریکا داشتند و چه مزدورانه شیره منابع و ذخایر این مملکت را می مکیدند . تا آنجائیکه وقتی امام خمینی (ره) دیدند که همه تعالیم الهی و اسلامی توسط بهائیان زیر پا گذاشته میشود و چه دزدیها و زمین خواری ها و چه ظلم وستمهائی که با اهداف ضد دینی و .....از ناحیه این دشمنان حقیقی اسلام به مردم ایران وارد میشود از اینرو (دیگر تحمل نکردند و) مبارزات سیاسی خود را شدت دادند . بهائیان میگفتند: کسانی که در زمان پهلوی دارای مقامات و پستهای سیاسی بودند بهائی نبوده یا بعد ازمداخله درمسائل سیاسی طرد شده اند،اما بنده حقیردر تحقیقاتی که برای کتابی درباره خشونت دربهائیت انجام داده ام در باره این حضرات و حضور و غیابشان درجلسات بهائی و ازدواج و وصلتشان با افراد برجسته بهائی به مدارکی برخوردم که بهائی بودنشان برایم محرز شد برای کسانی که از بهائیت خارج میشوند کاملا مبرهن است که بهائیت فرقه ایست که با فریب و دغل کاری وابستگانش را نگه میدارد و اگر فریب و دروغ و دغل را ازبهائیت بگیرند چیزی برای عرضه ندارد آنان در جلسات وتبلیغات خود هرگز از احکام ناقص وغیر انسانی باب و بها سخنی بمیان نمی آورند . فقط به شعارصلح ودوستی و ایجاد یک حکومت جهانی و وحدت عالم انسانی و ازبین رفتن قومیت ها و تعصبات ملی و مذهبی میپردازند که سر دادن چنین شعارهائی مختص آنها نیست ، بلکه این شعار همه مردم از اقوام و ادیان مختلف بوده وهست . اما سوال اینجاست که آنها با زیاده خواهی ها و وزورگوئیها وغارتگریها و تفرقه افکنی ها وشیطنت های آمریکا و اسرائیل و انگلیس چه میکنند و چگونه میتوانند به این شعار جامه عمل بپوشانند . چگونه میخواهند با جنایتکاریهای غاصبان و دوستان هم پیمان خویش به این امر نائل شوند قطعا منظورشان از یکی شدن ملتها ودولتها وایجاد یک دهکده جهانی و ازبین رفتن مرزها، سپردن دنیا به دست استکبار جهانی آمریکاست در غیر اینصورت با پیشینه پر از جنگ و قتل و غارتی که بهائیت ازپیدایش تا کنون داشته و با تعالیم و دستورات وحشتناک باب و بها و عبدالبها و با الگو پذیری از عداوت و دشمنی بها بر سر ریاست و خدائی بر گوسفندان (اغنام الله) با برادر و خواهرش (صبح ازل و عزیه خانم)و.... (همچنین عبدالبها با برادرش محمد علی که اتفاقا حق هم با آنها بوده (چرا که باب و بها آنان را به جانشینی انتخاب کرده بودند وباب برادر بها (صبح ازل) را . وبها بعد ازعبدالبها پسر دیگرش محمد علی را به رهبری بر بندگان انتخاب کرده بود اما عبدالبها نوه دختری خود شوقی افندی را برگزید )چگونه و بر اساس چه احکام و تعالیمی میخواهند صلح را برقرارکنند ؟؟؟ درست است که بها و عبد البها برای فریب وابستگان و جذب دیگران جملاتی درباره محبت و وفاق وعدم دشمنی با دیگران داشتند اما عملا خود چقدر به آن عامل بودند که الگویی برای سایرین باشند مگر نه اینکه هردو با برادران و خواهران خونی خویش مثل دشمنان جنایتکار رفتار میکردندو مگر نه اینکه بها و عبدالبها به تمام اقوام وملل و تمام ادیان و امم دنیا تهمتها زده و فحاشی ها و ناسزا هائی داشتند ؟ آیا این خود الگویی برای دشمنی ورزیدن و جنگ و خونریزی نخواهد شد اگر آنها به هر بهانه با برادران خود تاسرحد قتل و شکنجه خانواده های آنان و فحاشی و هتاکی و لجن پراکنی برآمدند چگونه الگویی برای مردم خواهند بود ؟ و مهمتر اینکه بهائیان که از لحاظ آماری فقط درصدی ناچیز از جمعیت دنیا را تشکیل میدهند آنهم با سرعت اطلاع رسانی و تبلیغ وحمایت همه جانبه ابرقدرتها و در عصری که درهر زمینه پیشرفت دنیا درنهایت سرعت است در کدام زمان میخواهند این حکومت جهانی را با اینهمه سوءپیشینه که افکار عمومی جهان در باره تحت الحمایه های استکبار دارند تشکیل دهند ؟ آیا چنین شعار پر طمطراقی آنهم از فرقه کوچک و ناشناخته ای چون بهائیت دیگرمحلی از اعراب خواهد داشت ؟ فرقه ای که نه مانند وهابیت پیشرفتی داشته و حکومتی رابرقرار نموده ونه مثل سایر فرقه های گمراه شاخه ای ازیک دیانت مقدس است که میتواند با ارائه روشهای دیگر راه رسیدن به خدا را برای وابستگانش آسان کند ونه مثل دیگر فرقه هائی است که در زمان خود پیشرفت بسیاری کرده و امروزهم جمعیتشان خیلی بیشتر از بهائیت است؟ بهائیت نیز همچون هزاران فرقه دیگر درجزایر اروپا و آمریکا و آفریقا ودردل کشورهای آسیائی مثل چین و هند و غیره بزرگترین کاری که میتواند انجام دهد با خزعبلات و خرافات وشستشوی مغزی مثل بیانات بها "کورشو تاجمالم بینی وکرشو تا صوت ملیحم را شنوی " تنها میتواند درحفظ و نگه داری عناصر خود تلاش کند که آنهم عده زیادی ازبهائیت جداشده و اعلام تبری میکنند . و امروز درایران بهائیان مسلمان شده ای وجود دارد که تنها بدلیل اینکه ننگ دارند از آنها سلب آبرو شود وکسی بداند که زمانی آنها فریب خورده و بهائی بوده اند از معرفی خویش خود داری میکنند.

وحال میپردازم به تهمت ها و توهین ها و فحاشی هائی که پیشوایان بهائی نسبت به اقوام و ملل مختلف خصوصا علمای اسلام داشته اند . بهتر است فریب خوردگان بهائی انصاف دهند و اقرار کنند که باب و بها و منصوبین آنها درباره صلح لقمه ای برداشته اند که بزرگتر از دهان آنهاست و بهتر است بجای صلح از جنگ با تمام اقوام وملل دم بزنند گویا این لفظ بااعمال و رفتار و گفتار آنان نزدیکتر است . درتحقیقاتم وقتی به این مطالب رسیدم به خاطرم رسید که پدربزرگهای بعضی از دوستانم در اواخر عمر عبدالبها به ملاقات او رفته بودند و با آب و تاب به تعریف کلمه به کلمه از بیانات محبت آمیزش میپرداختند مثلا میگفتند : " ایشان به شدت از چشم آبی ها متنفر بودند و میگفتند از چشم آبی ها باید ترسید" و در باره مذاهب مختلف مثل سنی مذهب ها میگفتند :" مردم اهل سنت سرگردان های بدبختی هستند که بعلت تعصبات کور هرگز بحقیقت نمیرسند " وهمچنین درباره برادرش محمدعلی و خانواده او بحدی بد گویی میکردند که آن بیچاره ها ازترس تنفر بهائیان اطراف عمویشان نمیتوانستند راحت تردد کنند چرا که تحت تاثیر بدگوئیهای عبدالبها قرار گرفته بودند . مشروح این موضوع را آقای صبحی مبلغ بزرگ بهائیت و (کاتب وحی )در کتابش بنام خاطرات صبحی آورده وهمچنین خود او هم پس از اینکه به مخالفت با این مسلک ساختگی برخاست و طرد شد از طرف بهائیان مورد اذیت و آزارو حتی سوءقصد قرار گرفت .

...

او درخاطرات خوددرسفر به حیفا میگوید: «آنچه در آنجا مرا دلتنگ میکرد چند چیز بود که تاب بردباری آنرا نداشتم یکی اینکه میان بهائیان فرنگی با ایرانی تبعیض کاملا محسوسی وجود داشت . به فرنگی ها بیشتر ارزش میدادند تا به ایرانیها و مردم خاورمیانه ، وهمچنین در ادامه مینویسد:" که عبدالبها در نوشته های خود و گاهی که میخواستند مردم را به کیش بهایی بخوانند درباره ایرانی ها سخنان ناشایست میگفتند که اینها مردمی بودند مانند جانوران درنده خونریز و بد ستیز دور از آموزش و پرورش در هوس های ناهنجار فرو رفته زشت کار و بدکار، این دین( یعنی بهایی ) که آمد آنها را به راه راست راهبر شد هرکس از مردم بیگانه که این سخنان را میشنید ایرانیها را پست ترین مردم جهان میدانست !"

(خاطرات صبحی قسمت تبعیض و تحقیر ایرانیان ص 40)

و همچنین مینویسد :"کسی که توسط بهاییان مطرود می گشت بحال خود واگذاشته نمیشد حتی توسط خانواده اش پدر و مادر و بستگانش هم مورد تحریم واقع میشد هیچکس حق رفت و آمد و صحبت با وی را نداشت جز برای ثواب که دشنامی دهند و آب دهانی اندازند" ( کتاب صبحی بخش بهاییان مطرود ص43)

خود من ( رئوفی ) هم بعد از مسلمان شدنم سالهای طولانی از دیدار خانواده (پدرو مادر) و فامیل محروم شدم و علاوه بر این مورد دشنام و ترورشخصیت بهائیان واقع شدم و تنها فرزندم بدون داشتن پدربزرگها و مادربزرگها و بدون هیچ فامیل نزدیکی بزرگ شد او هم اکنون هم تنهایی من و پدرش را به جرم برگزیدن راه اسلام به سختی تحمل میکند که تنها دلخوشی ما به عنایات ائمه اطهارعلیه السلام بوده هست وبا تکیه بر عشق آن بزرگواران با سختیها و عذاب تنهایی زندگی میکنیم و این معنی عملی شعار صلح و دوستی بهائیان است، حال به محبت و الفت و اتفاقی که بها و عبدالبها نسبت به سایر ملل و ادیان دارند می پردازیم :

آیا منادیان و مدعیان وحدت عالم بشر که بشدت ژست نوع دوستی ومحبت واتفاق دارند،

خود به آن عاملند؟

چنانکه از اعتقادات بهائیان درک کردیم ، شعار رهبران بهائی "وحدت عالم انسانی " " صلح عمومی" "لغو تعصبات دینی "دوستی و عطوفت با دیگران حتی بادشمنان"است . ادعا میشود که" این ظهور، ظهور رحمت کبری و عنایت عظمی" است . بهائیان با هر طایفه درنهایت صداقت و دیانت ومحبت و مهربانی ولو دشمن باشند رفتار میکنند واین از فرایض دینیه آنهاست هیچ یک از بهائیان "به مذمت دیگری لب نگشاید و غیبت را اعظم خطا درعالم انسانی داند "زیرا بهاءکرارا تصریح کرده که "غیبت و بدگوئی ازدسایس و وساوس شیطان است وهادم بنیان انسانی "دین برای الفت و ارتباط بین بشر آمده و اگر قرار باشد "سبب عداوت و....جنگ گردد عدمش بهتر "است به گفته عباس افندی" حتی نزاع باشیطان نیز جایز نیست بلکه باید اهرمن را ملائک شمردو باجفاکارباید مانند وفادار صمیمانه رفتار کردکه از گرگان خونخوار مانند غزالان خوش بو استشمام مشک و عنبر نمود و خائنان را ملجاء وپناه گردید!!

" نهی از سب ولعن و آنچه موجب کدورت انسان میشود ،نهی از انتقام جوئی ونهی از مقابله به مثل در مورد صدمات و اذیت ها و امر به معاشرت و محبت و الفت با دیگران خواه مومن وموحد خواه مشرک ،حتی با دشمنان اصول تعلیمات وتمهیدات آئین بهائی برای جلوگیری از بروز اختلاف و انشقاق را تشکیل میگردد "بایستی از اعتراض و استکبار و سب و لعن نسبت به یکدیگر "پرهیز کرد و زبان را به" سب و لعن احدی " نیالود در بهائیت تکفیر و تدمیر وتعرض به دیگران وجود ندارد و بهائیان پیروان سایر ادیان را به علت تفاوت عقیده و مرام تکفیر وتحقیر" نمیکنند و" آتش اختلاف و جدائی را دامن نمیزنند " به گفته عباس افندی از دیدگاه بهائیان "دشمنان دوستند و بیگانگان آشنا و اغیار یارند و اعداءدر شمار احباء"و مقصد بهائیت اینست که بدخواه را خیر خواه دانیم واهل شقاق را اهل وفاق شمریم یعنی بادشمن به نوعی برخورد کنیم که سزاوار دوستان است باجفاکار چنان رفتار کنیم که لایق یار خوش رفتار بهائیان نباید به اعراض وانکار واستکبار وظلم وعدوان خلق اعتنا کنند بلکه باید بعکس رفتار کنند وتاممکن است سر ماری نکوبند چه رسد به مردمان "ودرفکر آن باشند که بغض و عداوت ملل با یکدیگر به محبت و مهربانی مبدل گردد "

به تائید او" نباید درحق دشمن چه یار و چه اغیار چه دوست و چه دشمن زبان به طعنه گشود بلکه باید درحق کل دعاکرد " و ازخداوند برای آنان موهبت وغفران طلبید ."

مهناز رئوفی

شهریور 93

 

 

خواندن 903 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی