دولت بهائیان !
!
کتاب دولت بهائیان در موضوع بهائیت و نقش آنان در دولتها و سرکوب احاد جامعه نوشته شده است . مولف در معرفی کتاب خود منویسد
0000
کتابی که پیش رو دارید، به موضوعی خاص اختصاص دارد و نشان دهنده سلطه بی چون و چرای بهائیت و حضور پررنگ و آشکار آنان بر مقدرات و زندگی مردم مسلمان ایران در دوران دیکتاتوری رضاخان و سپس ایام اقتدار پسرش محمدرضا پهلوی تا سپیده دم پرطراوت پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ است.
عمده آنچه در این کتاب آمده است را شخصاً و طی ده ها سال تلاش و تکاپوی حرفه ای در عرصه فعالیت های مطبوعاتی شاهد بوده ام. همچنین در طی سال ها فعالیت در حوزه رسانه های کشور، اعم از رادیو و تلویزیون و مجلات و روزنامه های مهم و پرتیراژ ایران در دوران دیکتاتوری خاندان پهلوی، همواره نظاره گر غارتگری بیت المال مردم مسلمان ایران توسط بهائیان و حاکمیت این فرقه ضاله بر جریان تصمیم گیری و اجرای امور کشور براساس طرح و برنامه های غارتگرانه صهیونیستی و تلاش و کوشش آنان برای «الیناسیون» و «از خودبیگانه کردن» مردم، مخصوصاً جوانان این آب و خاک بوده ام. از این روی افشای آنچه را که در آن سال ها و از نزدیک به صورت روزمره شاهد بوده ام بر خود فرض دانسته و وظیفه خود می دانم تا مردم، به خصوص آیندگان را از آنچه در روزگار اقتدار خاندان پهلوی از سوی بهائیان بر این مردم و آب و خاک رفت، آگاه کنم؛ تا در فردای این سرزمین، نویسندگان تاریخ، آنچه را که از رهگذر سلطه غیر رسمی بهائیان بر سر مردم ما آمد، از خاطر نبرند و در تدوین تاریخ اجتماعی ایران در عصر پهلوی، یک سند و یک کتاب متکی بر مشاهدات مستقیم یک روزنامه نگار را در اختیار داشته باشند.
تردیدی ندارم که از نخستین روز انتشار این کتاب، کلیه مجریان و برنامه سازان تلویزیون های ماهواره ای خارج و یا روشنفکران گریخته از کشور علیه من موضع خواهند گرفت و ضمن ترور شخصیت، به نفی گذشته ام نیز خواهند پرداخت. اما من را دیگر از این موضع گیری های خصمانه هراسی نیست. زیرا به این یقین رسیده ام که دشنام های آنان، موجب بخشایش گناهان من و نزدیکی بیشتر من به خداوند خواهد شد. جریان کاذب روشنفکری، من را سال های سال از خدا دور کرده بود و چه سعادتمندم که در این سال های آخر عمر از ضلالت و گمراهی بیرون آمده ام و می کوشم تا خود را به سرچشمه رستگاری برسانم. آری، من را دیگر از جوسازی های ضدانقلاب و مزدبگیران و جیره خواران حزب استعمار ساخته بهائیت و رادیو تلویزیون ها و روزنامه و مجلات و سایر رسانه های وابسته به آنان، هراسی نیست و یقین دارم که آنها در این گونه خرابکاری ذهنی توفیق نخواهند یافت. زیرا اکثر اهالی قلم و کتاب و کتابخوانی روزگار سیاه محمدرضا پهلوی، هنوز نام من را به خاطر دارند و آثار من، چه به صورت پژوهش و تحقیق در حوزه ایران شناسی و چه به صورت برنامه های رادیویی و تلویزیونی و یا به صورت متن و گفتار فیلم ها و برنامه های مستند در آرشیو مرکز پژوهش های تلویزیون ملی ایران، دفتر مرکز خبر و مجله تماشا (ارگان مطبوعاتی سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران)، یا به صورت گزارش ها و مقالات چاپ شده در جراید مختلف، بویژه روزنامه های کیهان و اطلاعات، در آرشیو مطبوعات و کتابخانه ملی ایران باقی است و امضای من در ذیل اولین بیانیه تأسیس کانون نویسندگان (دوره اول) که با همت و تلاش زنده یاد جلال آل احمد انتشار یافت، وجود دارد. اسناد حضور و فعالیتم در دوره دوم کانون نویسندگان ایران و نیز عضویتم در سندیکای خبرنگاران مطبوعات در دسترس همگان قرار دارد و پس از پیروزی انقلاب نیز به دعوت مرحوم حسن منتظرقائم در شمار چهار نفر عضو اولین هیأت تحریریه ماهنامه «کیهان فرهنگی» فعالیت داشته ام و این اسناد اثبات می کنند که من ده ها سال در متن اصلی رویدادهای فرهنگی و مطبوعاتی این کشور زیسته ام و خود از نزدیک شاهد مسائلی بوده ام که در این کتاب به بخشی از آنها اشاره کرده ام.
مطالعه این کتاب را به جوانان و پژوهشگران پیشنهاد می نمائیم .