«محلّل» نماد هنر بهائيان
بانشر از بهائیت در ایران
نویسنده : زنده یاد احمد الهیاری
...
فريدون فروغي در اوج شهرت، آلوده اعتياد گرديد و چون سركردگان لجنه بهائيان تهران پارس - محل سكونت خانواده فروغي - موفق به ترك اعتياد او نشدند، رهايش كردند و كم كم به اتهام خريد و فروش هروئين كارش به زندان كشيد.
وي پس از انقلاب مدتي به اصفهان رفت و در مسجدي كه در ضلع غربي ميدان شهرداري و دروازه دولت اصفهان ساخته مي شد، به عنوان كارگر ساختماني مشغول كار شد و شب ها همانجا مي خوابيد. من در سفري كه در آن ايام به اصفهان داشتم، چند شب در همان مسجد واقع در دروازه دولت اصفهان، ميهمان فريدون فروغي بودم.
فريدون فروغي چندين بارهم به جرم خريد و فروش و قاچاق مواد مخدر دستگير شد و به زندان رفت. او اين اواخر تحت تكفل خواهر و شوهر خواهرش بود. مدتي هم شب ها را در خانه يكي از بهائيان به نام نادر سپاسكار مي گذرانيد. او از همكاران نزديك فريدون رهنما(45) و فريدون گيلاني(46) بود و از دوستان نادر ابراهيمي(47) به شمار مي رفت.
نادر سپاسكار بيشتر در عرصه پژوهش و تحقيق براي تلويزيون كار مي كرد و تحقيقات و پژوهش هاي خود را كه اكثراً در حوزه مسائل مربوط به ايران و هنر و سنت هاي ايراني بود، به تلويزيون ملي مي فروخت. او تحقيقات مفصلي درباره منبّت كاري گلپايگان انجام داد كه تلويزيون ملي آن را خريداري كرد.
او تنها پسرخانواده بود و پس از مرگ پدرش ميراث زيادي به وي رسيد. او با يك دختر به نام لادن به صورت كولي وار زندگي مي كرد. خانه اش نيز كه در تهران پارس بود، تبديل به پاتوق روشنفكران و هنرپيشه هاي تئاتر و سينما و روزنامه نگاران شده بود.
وي در اين اواخر يكي از اتاقهاي خود را در اختيار فريدون فروغي گذاشته بود و او براي خواب به اين محل مي آمد. سپاسكار براي مطبوعات نقد تئاتر نيز مي نوشت و با هنرپيشگان و قصه نويسان نوپرداز مصاحبه مي كرد. از ديگر دوستان او مي توان از پرويزفني زاده، نوذر آزادي، پرويزصياد، پروين دولتشاهي و شكوه نجم آبادي نام برد.
فيلم سينمايي «محلل» به كارگرداني نصرت ا لله كريمي و با سرمايه گذاري مهدي ميثاقيه كه در بهمن 1350 روي پرده سينماها رفت نيز يكي ديگر از فعاليت هاي اسلام ستيز بهائيان بود. اين فيلم برگرفته از افكار بيمار و مغرض افرادي بيگانه با احكام مترقّي اسلام همچون مونتسكيو و صادق هدايت بود.
مهدي ميثاقيه تهيه كننده و سرمايه گذار فيلم محلل در ساخت فيلم هاي زيادي كه اسلام ستيزي، سكس و ابتذال، از جمله شاخص ها و مؤلفه هاي بارز آن است، نقش داشته است.
اين فيلم مبتذل و حريم شكن كه تبليغات آن از روز 17 دي - روز كشف حجاب - آغاز شده بود، درست در سالگرد انقلاب سفيد (6 بهمن 1350) بر پرده سينماها رفت(48) و در سال 1352و1355و1357 پروانه نمايش آن توسط وزارت فرهنگ و هنر تجديد شد.
آقاي مهدي كلهر كه از مديران سينماي پس از انقلاب بود، در پژوهشي كه درباره پيشينه و چگونگي طرح استهزاءآميز موضوع فيلم محلل در آثار غربيان و نيز غربزدگان وطني انجام داده(49) معتقد است:
"فيلم «محلل» ننگين ترين نقطه از تاريخ سينماي ايران به حساب مي آيد. گرچه سينما از آغاز تولدش در ايران وسيله اي جهت اشاعه فساد و فحشا يا تبليغ براي آنچه پيشرفت هاي رژيم پهلوي خوانده مي شد، بود، اما كمتر فيلمي را در اين لجنزار بتوان يافت كه چون «محلل» با شيطنت تمام عليه اسلام و قوانين شرع مقدس بپا خاسته باشد. . . فيلم «محلل» بلوغ سينمايي توطئه گر بود كه ريشه چند صدساله داشت و بارها و بارها به صورت قصه، نمايشنامه و. . . براي تمسخر قوانين اسلام و مبارزه با روحانيت از آن بهره گرفته بودند. »(50)
يكي ديگر از بهائيان، رضوان نبيل نام داشت. وي عضو تحريريه نشريه تاج ورزشي و اميد ايران بود كه با ژيلاسازگار صميميت فوق العاده داشت. او مي گفت كه تحصيلات خود را تا مقطع فوق ليسانس حقوق قضائي ادامه داده است.
رضوان، همه كاره باشگاه ورزشي تاج و به دليل بهايي بودن سخت مورد اعتماد سپهبد پرويز خسرواني رئيس بهايي باشگاه تاج و برادرش عطاءا لله خسرواني وزير كشور در كابينه هويدا بود. زن بهايي عطاءا لله خسرواني در ايامي كه شوهرش وزير كشور بود، عاشق يكي از محافظان او كه يك ستوان يكم شهرباني بود شد و خسرواني را رها كرد و بدون ازدواج با اين افسر زندگي مي كرد. دامنه اين رسوايي - علي رغم تلاش پيشگيرانه بهائيان - به جرايد آن روزگار هم رسيد. در آن زمان هويدا كه درگير نبرد قدرت با عطاءا لله خسرواني بود، از چندتن از مديران جرايد خواست تا خبر عشق و عاشقي و فرار همسر خسرواني را در نشريات خود چاپ كنند.
از ديگر بهائيان فعال در عرصه كتاب و جرايد، بايد از دكتر ذكرا لله ثابت ياد نمايم. وي رئيس اداره نگارش وزارت فرهنگ بود و وظيفه سانسور كتاب را برعهده داشت.
دانشكده هنرهاي زيبا هم چند استاد بهايي داشت. مهندس هوشنگ سيحون، رئيس اين دانشكده، بهايي بود. (51) از ديگر استادان اين دانشگاه بايد به اشراق خاوري استاد رشته معماري اشاره كنم و همچنين مهندس عباس امانت كه طراح و سازنده «مشرق الاذكار» - يعني معبد بزرگ بهائيان - و بقعه و ساختمان قبر سيدعلي محمدباب و بهاءا لله و عبدالبهاء و شوقي افندي در فلسطين اشغالي و مشرق الاذكار بهائيان در كوه كرمل واقع در فلسطين اشغالي است.
حضور بهائيان در عرصه فعاليت هاي فرهنگي كشور تا آن حد پررنگ بود كه آنان بدون پروا از هر گونه بازخواست، دست به هر كاري كه مي خواستند مي زدند. اين خودسري و گستاخي تا آنجا رسيده بود كه يكي از استادان بهايي دانشسراي تربيت معلم به نام دكتر كيوان سؤال انگليسي دانشجويان سال سوم اين دانشسرا را به سيدعلي محمد باب اختصاص مي دهد و متني درباره زندگي وي را براي ترجمه كردن در اختيار دانشجويان مي گذارد.
فصل دوم
بهائيان در مسند قدرت
چگونگي فعاليت در ارتش
ساواك نحوه فعاليت بهائيان در ارتش را در گزارش مورخه
1346.12.9 چنين آورده است:
«موضوع: فعاليت بهائيان
سروان دكتر احمد نبيلي افسر تيپ جام، بهايي بوده و در مورد اشاعه و تبليغ. . . بهايي در بين مردم خصوصاً افسران و درجه داران تيپ جام اقدام به عمل مي آورد. طيب
نظريه منبع، در اين باره از وجود كلفت خود كه دختر جواني است استفاده مي نمايد.
نظريه رهبر عمليات: صحت خبر فوق و نظريه منبع مورد تأييد است. »(52)
اگر بخواهم به شرح حال و فعاليت هاي افسران بهايي در ارتش شاهنشاهي اشاره كنم، مثنوي هفتادمن كاغذ خواهد شد. البته تا آخرين سال هاي اقتدار محمدرضا پهلوي آمار دقيقي از تعداد افسران و سربازان و كاركنان بهايي ارتش در دست نبود. به همين سبب حضيره القدس شهرهاي لندن و آمريكا طي دستورالعملي از كليه محافل بهائيان در سرتاسر ايران خواست تا آمار دقيقي از كليه افراد نظامي اعم از افسر و سرباز تهيه نمايند. سند زير مربوط به اين موضوع است:
«حضيره القدس تهران طي نامه محرمانه اي به كليه محفل هاي سرتاسر ايران اعلام نموده ]تا[ كليه بهائياني را كه در نيروهاي مسلح شاهنشاهي خدمت مي نمايند، زير نظر داشته باشند و فوراً آمار كليه افراد نظامي ارتش از سربازان تا امرأ را طي يك يادداشت به حضيره القدس تهران ارسال، تا به بيت العدل و به مراجع تقليد لندن و «برانداسكات» در آمريكا ارسال گردد. . . »(53)
پی نوشتها :
45-فريدون رهنما كوچكترين پسرزين العابدين رهنما روزنامه نگار و سياستمدار دوران پهلوي بود كه تحصيلات خود را در رشته سينما در فرانسه به پايان برده بود. در اوايل دهه 1340 يكي از فيلم هاي او به نام «سياوش درتخت جمشيد» را با بوق و كرنا و تبليغات فراوان به روي پرده هاي سينماهاي ايران بردند و مطبوعات به صورت سفارشي موج تبليغاتي وسيعي را درباره وي راه انداختند و سرانجام فريدون رهنما را به ايران آوردند وبه رياست سازمان پژوهش تلويزيون ملي ايران منصوب كردند. سازمان پژوهش محلي براي جذب و جلب روشنفكران و پرداخت دستمزدهاي گزاف به آنان بود.
46- فريدون گيلاني از اعضاي تحريريه روزنامه كيهان بود كه از رهگذر همكاري با دفتر فرح پهلوي به رياست روابط عمومي تالار رودكي رسيد، ولي به دليل اختلاس و سوءاستفاده كلان مالي بركنار گرديد. وي پس از انقلاب به سازمان منافقين پيوست. براي اطلاع بيشتر درباره فريدون گيلاني به سلسله مطالب نيمه پنهان مندرج در روزنامه كيهان مورخه 01 دي ماه 1380 مراجعه فرماييد.
47-نادر ابراهيمي از قصه نويسان مطرح روزگار محمدرضا پهلوي بود. او كه ابتدا در بانك عمران كار مي كرد، مدتي دركنار فريدون رهنما قرارگرفت و به عنوان سردبير درواحد پژوهش تلويزيون به فعاليت پرداخت و كم كم خود را به دفتر فرح نزديك كرد و با حمايت اين دفتر به عرصه فيلمسازي براي تلويزيون روي آورد و با ساختن چند سريال پرهزينه، در صف پولداران قرارگرفت. براي آشنايي بيشتر با ديدگاه ها و شرح حال نادر ابراهيمي به كتاب بيست سال تلاش تأليف محمد پايدار مراجعه فرماييد.
48- البته استاد شهيد مطهري نقدي مستدل بر اين فيلم نوشتند كه در روزنامه كيهان مورخ 82 بهمن 1350 با عنوان «در فيلم محلل، ماجراي محلل، سراسر قلب، مسخ و تحريف است» به چاپ رسيد و از جمله نقدهايي بود كه به دليل منطقي بودن و پربار بودن آن، جاي هيچ چون و چرايي باقي نمي گذاشت و همين ويژگي سبب روشنگري نسل تحصيل كرده و كتابخوان شده بود.
49-مهدي كلهر، رديابي يك توطئه فرهنگي در تاريخ معاصر، مجله ياد، سال 1و2. زمستان 1364 - بهار 1366، شماره هاي 6-1، سلسله مباحث مهدي كلهر.
50-مهدي كلهر، هياهوي بسيار براي هيچ، ياد، سال 1، ش 1، زمستان 1364، ص 19.
51- براي آشنايي با شرح حال و عملكرد «هوشنگ سيحون» به جلد 4، از مجموعه كتاب هاي «معماران تباهي» تأليف دفتر پژوهش هاي مؤسسه كيهان، مراجعه فرماييد.
52-جواد منصوري، تاريخ قيام 51 خرداد به روايت اسناد، جلد اول، سند .2.74
53-همان، ص 133.
بریده ای از کتاب بهائیان در عصر پهلوی