×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

غارتگران بهايي1

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

غارتگران بهايي1

نوشته شده توسط شادروان احمد الهیاری

باز نشر از بهائیت در ایران

0000

سپهبد ابوالحسن سعادتمند
وي يكي ديگر از امراي بهايي و از مديران ارشد ساواك بود. او درسال 1298 به دنيا آمد و در سال 1319 از دانشكده افسري فارغ التحصيل شد. در 1329 كه درجه سرگردي داشت به اداره ضداطلاعات ارتش پيوست و در سال 1332 درجه سرهنگي گرفت و در جريان كودتا با فرمانداري نظامي تهران همكاري كرد. در سال 1336 هنگام تأسيس ساواك به اين سازمان انتقال يافت و مدتي رياست اداره مطبوعات و سانسور كشور با او بود. سپس به رياست اداره يكم و اداره سوم ساواك منصوب شد و در سال 1340 درجه سرتيپي گرفت. درسال 1343 كه اميرعباس هويدا نخست وزير شد و سرلشكر پاكروان را به وزارت اطلاعات انتخاب كرد، او سعادتمند را به عنوان معاون اين وزارتخانه منصوب نمود. در سال 1345 سعادتمند درجه سرلشكري گرفت و به رياست روابط عمومي ارتش منصوب گرديد و پس از چندي با درجه سپهبدي رئيس دادگاه انتظامي ارتش شد. در آبانماه 1357 كه ارتشبدازهاري به نخست وزيري رسيد، سپهبد سعادتمند را به وزارت اطلاعات برگزيد. او پس از سقوط رژيم شاهنشاهي بازداشت و در دادگاه انقلاب محاكمه و محكوم به اعدام شد و اين حكم اجرا گرديد
.
سرهنگ فردوس
پس از كودتاي 28 مرداد كه كار اداره و كنترل مطبوعات زيرنظر فرمانداري نظامي قرارگرفت چند سرهنگ ارتشي مأمور ارتباط با مطبوعات و ابلاغ دستورات فرمانداري نظامي به مديران جرايد و خبرنگاران شدند. يكي از اين افسران سرهنگ فردوس از بهائيان متعصب بود كه كار تبليغ بهائيت در منطقه شميرانات برعهده وي قرار داشت. زماني كه بهائيان براي فريب و به دام انداختن جوانان مسلمان، جلسات تبليغاتي برگزار مي كردند سرهنگ فردوس وظيفه بحث و گفت وگو با اين جوانان را برعهده مي گرفت. او در اماكن تبليغي بهائيان چهره اي خندان و مهربان داشت ولي در محيط كار بسيار خشن و سنگدل و از بي رحم ترين افسران ساواك بود و سروكار هرناشر يانويسنده و خبرنگاري كه با اين سرهنگ مي افتاد روزگارش سياه بود و همه از خشونت و رفتار بد و فحاشي هايش گله داشتند. او در نهايت قساوت و بي رحمي رفتار مي كرد. درباره نقش سرهنگ فردوس، خبرنگاران سال هاي اوليه كودتا مطالب زيادي نوشته اند.
سرهنگ شاهقلي
از ديگر افسران معروف بهايي بايد به سرهنگ شاهقلي اشاره كنم. سرهنگ شاهقلي از بهائيان بسيار متعصب بود و صاحب عنوان مؤذن حضيره القدس بهاييان تهران بود و در تمام اجتماعات رسمي مذهبي بهائيان، وظيفه اذان گفتن بهائيان را برعهده داشت. سرهنگ شاهقلي پدر دكتر منوچهر شاهقلي، وزير بهداري در كابينه اميرعباس هويدا واز شركاي عمده بيمارستان پارس بود. زماني كه حسنعلي منصور با گلوله هفت تير شهيد محمدبخارايي مجروح شد، او را به بيمارستان پارس بردند و دكتر منوچهر شاهقلي وظيفه جراحي وي را برعهده گرفت و كوشش فراواني براي جلوگيري از مرگ او انجام داد، اما موفق نشد
.
تلاش منوچهر شاهقلي در اين ايام موجب شد تا اميرعباس هويدا وي را به عنوان وزير بهداري به كابينه خود ببرد. دكتر منوچهر شاهقلي از اعضاي مؤسس «كانون مترقي» - كه از سوي آمريكايي ها براي جذب و جلب و كنترل جوانان فارغ التحصيل آمريكا و تربيت نسل جديد سياستمداران ايراني هوادار آمريكا به سركردگي حسنعلي منصور ايجاد شده بود - به حساب مي آمد. او پس از كناره گيري از مقام وزارت همچنان به دوستي خود با هويدا ادامه داد. به قرار اطلاعات موجود، وي در روز 22 بهمن 1357 و پيروزي انقلاب اسلامي، تلاش هايي براي فراري دادن اميرعباس هويدا كه در باشگاه ساواك واقع در شيان تحت نظر بود، انجام داد. اما به دليل حضور مردم در صحنه موفق به اجراي اين برنامه نشد.

منوچهر تأييدي
يكي ديگر از امراي بهايي ارتش منوچهر تأييدي نام داشت. من از پست و مقام تأييدي در ارتش اطلاعي ندارم و او را به مناسبت اينكه پدر فرزانه تأييدي هنرپيشه معروف تئاتر بود، مي شناختم و چند بار وي را در خانه فرزانه تأييدي ديده بودم. فرزانه تأييدي ابتدا با يك هنرپيشه بهايي به نام پرويزكاردان(100) ازدواج كرد، اما پس از چند سال كارشان به طلاق و جدايي كشيد. فرزانه پس ازانقلاب به آمريكا رفت. او كه زني بسيار هوسران و بي پروا بود پس از چند ماه با بهروز به نژاد - كه چهره اي جذاب داشت و تازه از رشته تئاتر دانشكده هنرهاي زيبا فارغ التحصيل شده بود - آشنا شد و با او بدون ازدواج و به صورت كولي وار زندگي مي كرد. فرزانه تأييدي و بهروز به نژاد از اوايل دهه 1350 آلوده به مواد مخدر شدند وبه دليل همين آلودگي و براي تأمين هزينه هاي ترياك و مواد مخدر، بي توجه به سوابق و جايگاهشان درعرصه هنرهاي نمايشي، به تئاترهاي لاله زار مي آمدند و پس از چند ماه كار در تئائر نصر و تئاتر پارس از ايران رفتند. فرزانه تأييدي پس ازانقلاب از طريق مرز ميرجاوه در بلوچستان به پاكستان گريخت و از دولت انگلستان درخواست پناهندگي كرد و چون بهايي بود، فوراً پذيرفته شد.
از جمله فعاليت هاي ضد ملي فرزانه تاييدي پس ازانقلاب و فرار از ايران، بازي در فيلم ضد ايراني «بدون دخترم هرگز» مي باشد.
فصل چهارم
كارنامه برخي از غارتگران بهايي
ثابت؛ كلان سرمايه دار بهايي
حبيب ثابت مشهور به پاسال(101) از يهوديان بهايي شده و از اهالي همدان بود. به طوري كه در شرح حالش مي گويد، وي در ابتداي جواني مدتي راننده مادر هوشنگ علاميردولو - قواد مخصوص محمدرضا پهلوي - بود. او پس از ايجاد «
شركت امناء» در دوره رضاخان، همكاري با اين شركت را آغاز كرد و تا مرحله مسئول اين شركت و امين جامعه بهائيان ايران پيش رفت و با سرمايه اين شركت به تجارت پرداخت. مئير عزري، سفير رژيم اشغالگر قدس در ايران درباره ثابت پاسال مي نويسد:
«با وجود آنكه اسداله علم نخست وزير وقت پس از اعتراضات وسيع مردم متدين و علما به رشد تبليغات و تحركات بهائيان در روز هفدهم ماه مي 1961 در پارلمان گفت كه به استانداران و فرمانداران دستور داد دكان هايي كه براي تبليغ بهائيت باز كرده اند ببندند، بهائيان در گوشه و كنار هنوز محافل خود را داشتند و با بخشش هايي به نيازمندان مي توانستند گروهي را به سوي خود بكشانند. آنها در دهه هاي پيشين توانستند بسياري از خانواده هاي يهودي را در همدان و كاشان به آئين خويش بخوانند.
يكي از يهودياني كه با گرايش به بهائيت به آب و ناني رسيد و نامي براي خود ساخت، ثابت پاسال همداني بود كه در كشاكش جنگ جهاني اول راننده ساده اي بيش نبود و توانست در دوره كوتاهي يكي از توانگران كشور گردد. »(102)
فضل ا لله صبحي مهتدي - منشي و به اصطلاح «كاتب وحي» و «الواح» عباس افندي (عبدالبهاء) و شوقي افندي (جانشين «عبدالبهاء» و كسي كه بعدها به دين اسلام ايمان آورده بود - نيز در خاطرات خود مي نويسد:
«همدان اكثر بهائيانش يهوديند و به نظر اين بنده بيشتر آنان براي فرار از يهوديت بهايي شده اند. تا گذشته از اينكه اسم جهود از روي آنها برداشته شود، در فسق و فجور نيز في الجمله آزادي داشته باشند و من از اين قبيل يهوديان نه در همدان بلكه در طهران نيز سراغ دارم. . . »(103)

حبيب ثابت پاسال نماينده انحصاري اتومبيل فولكس واگن - پرفروش ترين اتومبيل آن ايام در سطح جهان و ايران - بود و بيش از يكصد شركت بزرگ كه هريك نماينده انحصاري چند قلم لوازم آرايش زنانه ومردانه ورنگ مو در ايران بودند را اداره مي كرد. كليه اين شركت ها زير مجموعه شركت سهامي فيروز بود و دفاتر آنها در ساختمانهاي متعدد در خيابان طالقاني و جنب حضيره القدس (معبد و مركز اداري بهائيان) (104) قرار داشت و حبيب ثابت به منظور ايجاد كمربندي امنيتي و پيش گيري از احتمال ايجاد مسجد و مركز تبليغات ضد بهائيت در جنب معبد آنها، كليه اراضي اطراف حضيره القدس در خيابان سميه و خيابان نجات اللهي و خيابان طالقاني را خريداري كرده بود. وي عده اي از زبده ترين كارشناسان و متخصصان تحليل بودجه و بانكداري را استخدام كرده بود و هرسال با راهنمايي آنها و پشتيباني امير عباس هويدا و حمايت همه جانبه شاه، اكثر وام ها و كمك هاي كم بهره و تسهيلات بلاعوض ذيل تبصره هاي بودجه كشور را - كه ظاهراً براي ايجاد رونق در كارهاي اقتصادي و عمراني كشور اختصاص يافته بود- به صورت ماهرانه اي به سود واحدهاي تجارتي و كارخانه هاي توليدي يا مونتاژ «شركت امناء» و واحدهاي تجارتي متعلق به خودش بهره برداري مي كرد و براي هر يك، صدها ميليون تومان وام كم بهره و طولاني مدت دولتي مي گرفت و به زبان ساده رانت خواري مي كرد. به عنوان مثال وي در اواخر دهه 1330 شمسي كارخانه روكش لاستيك اتومبيل «جنرال» را ايجاد كرد و از رهگذر بهره گيري از اعمال نفوذ مستقيم وزرا و رجال بهايي رژيم پهلوي، در مزايده روكش كردن لاستيك هاي فرسوده شركت واحد اتوبوسراني تهران و نيز لاستيك هاي متعلق به ادارات دولتي، بويژه دفتر حمل ونقل گندم و قند و شكر و چاي كشور - كه مدتي زيرمجموعه وزارت دارايي و سپس تحت نظارت وزارت گمركات و انحصار بود و نزديك به پانصد دستگاه كاميون و تريلر دراختيار داشت - برنده شد و بدين ترتيب دهها ميليون تومان سود خالص نصيب خود و جامعه بهائيان كشور كرد. وي چند سال بعد، در اوايل دهه 1340 در انديشه گسترش اين كارخانه افتاد و با مشاركت كارتل «رابرتاير» - كه سهامش متعلق به يهوديان ايراني تبار مقيم آمريكا و كلان سرمايه داران بهايي بود - كارخانه هاي لاستيك اتومبيل سازي «جنرال تاير و رابر ايران» را در اطراف تهران ايجاد كرد. او براي آغاز مراحل مقدماتي ساختمان و خريد ماشين آلات مورد نياز اين كارخانه تنها در يك مورد مبلغ ششصد ميليون تومان وام بيست ساله با بهره 1.5 درصد از بانك صنعت و معدن - زير مجموعه سازمان برنامه - دريافت كرد.
ششصد ميليون تومان در ابتداي دهه 1340 يك رقم نجومي به حساب مي آمد و قدرت مانور خريد فوق العاده اي داشت. براي اين كه از قدرت خريد اين مبلغ آگاه شويد، به اين نكته اشاره مي كنم كه در آن ايام حقوق يك سرهنگ تمام ارتش وياحقوق يك مديرعالي رتبه دولتي - كه از لحاظ سازماني در رده مديران كل قرار داشت - حداكثر 950 تومان بود. در آن ايام بهترين خانه ويلائي لوكس و درجه يك و مجهز به انواع امكانات نظير استخر و باغ چند صد متري در بهترين نقاط تهران نظير فرمانيه و پاسداران و نياوران بين 10 تا 20 هزارتومان بود و زمين هاي لطف ا لله ترقي، مدير مجله ترقي و زمين خوار معروف با مساحت 300 تا 400 مترمربع در فرمانيه و خيابان شهيد ديباجي شمالي كنوني حداكثر متر مربعي 200 تومان به اقساط خريد و فروش مي شد و يك خانه دو طبقه نوساز و به اصطلاح لوكس در خيابانهاي مركزي و جنوب تهران و در حوالي ميدان خراسان و اواسط خيابان غياثي و كوچه هاي منشعب از خيابان 17 شهريور كنوني حداكثر بين دو تا هشت هزار تومان با اقساط طويل المدت معامله مي گرديد.
پی نوشتها

100- پرويز كاردان، هنرپيشه اي است كه نقش «مراد برقي» را در تلويزيون زمان شاه اجرا مي كرد و هم اكنون از شركا و مدير برنامه هاي تلويزيون ماهواره اي پارس است و هفته اي دو ساعت برنامه براي سلطنت طلبان در اين تلويزيون اجرا مي كند.
101-شركت PASAL مربوط به ثابت پاسال و شركايش است كه حرف P: برگرفته از اول نام «اصغر پناهي» است كه در دربار نفوذ زيادي داشت. حرف A: اميل عبود مسيحي لبناني كه از بازرگانان زرنگ و فاميل ادوارد چيتائيت ]جيتايات[ يهودي لبناني الاصل كه در ايران نمايندگي پژو و لاستيك ايتاليايي را داشت، حروف SA: ثابت پاسال و حرف L: دكتر محسن لك كه با دربار مرتبط و صاحب نفوذ بود. شركت هاي زيرمجموعه PASAL عبارت بودند از: .1 مينا پوليس مولين معروف به M. M: اين شركت لودر، تراكتور، كاترپيلار و كلاً ماشين آلات كشاورزي و راهسازي M. M را وارد سيستم مي كرد. .2 شركت «اتولايت»: شمع و باطري و ابزارآلات ماشين .3 لاستيك جنرال ]ايران تاير .4 روغن موتور اتومبيل( ESSO )آمريكايي .5 امتياز فولكس واگن را كه قبلاً وهاب زاده داشت ثابت پاسال از آلمان ها مي گيرد. .6 نمايندگي ماشين سواري و كاميون «پاكارد» و «استودي بيكر» .7 ماشين آلات نجاري كه ثابت پاسال وارد كرد و با كاركردن در كاخ هاي سلطنتي مرمر، گلستان و. . . پول هنگفتي به جيب زد.
102- يادنامه خاطرات مئير عزري، جلد اول، چاپ اسرائيل، سال 2000 ميلادي، ص .331
103- مهتدي صبحي، فضل ا لله، انحطاطا و سقوط، خاطرات صبحي، چاپ اول، نشر علم، 1384، ص .239

104- محل فعلي حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي.

 

خواندن 957 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی