×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

تبلیغ بهائیت در دوره پهلوی

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

تبلیغ بهائیت در دوره پهلوی

نوشته شده توسط شادروان احمد الهیاری

باز نشر از بهائیت در ایران

0000
نورالدين چهاردهي همچنين درباره اقدامات و حمايت هايي كه دولت براي بهائيان انجام داده بود، مي نويسد:
«
اينك در ادامه سخن مطلب ديگري به ذهنم خطور كرد. حزب بهايي حاضر بود ده نور را آباد سازد و از شاهي به نور جاده سازي كند و نور به بخش تبديل گردد. دولت نور را از دهستان در اندك مدتي به شهرستان تبديل كرد و از شاهي به نور جاده اسفالت كشيد و زمين هاي انتهاي شهر شاهي به نور كه متري صد و پنجاه تومان خريدار داشت به بهائيان متري پنج تومان آنهم به اقساط فروختند. اين بيمقدار در اين موقع در ساري بودم.
... و اجتماعي در لندن از بهائيان تشكيل شد كه اداره گذرنامه خارج از نوبت گذرنامه هاي بهائيان را آماده ساخت و هواپيمائي كشوري با نصف بها بهائيان را به لندن برده و به تهران برگرداندند. در اين اوقات اين ناچيز در تهران اقامت داشته و به رأي العين اين امور را مشاهده كردم.
به دستور دولت محافل بهائيان از دست امناي بهائيت هر شهر گرفته شده و در اختيار كلانتري ها و در شهرهائي كه غير از شهرباني كلانتري نداشت در دست شهرباني محل بود و اثاثيه در يك اطاق جا داده و درب آن را مقفل ساخته و كليد را نيز به عضو محفل آن شهر مي سپردند و بعضي از اين محافل خود سرايداري در چند اطاق سكونت مي دادند. اين بي مقدار وقتي در رشت بودم محفل بهائيان در مسؤوليت من بود. . . اين ناچيز پاسبانان مسن را كه قادر به گشت شب نبودند مأمور محفل كردم. پس از چندي به لاهيجان رفته محفل آن شهر نيز در اختيار شهرباني بود. پس از مدتها نامه اي با لحن تند و زننده از شهرباني كل رسيد مبني بر اينكه اين محافل مركز تعيش روساي شهرباني ها بوده لذا محفل و اثاثيه را با دقت و برطبق صورت مجلس تحويل فلان شخص بدهيد و عجيب آن بود كه در نامه شهرباني كل اسم يك تن از بهائيان مقيم لاهيجان را برده بود و اين مطلب خود صراحت داشت كه نامه از طرف محفل بهايي تهران انشاء گرديده است اما اتهام به رؤساي شهرباني از براي چه بود؟»(142)
از ديگر معاونان بهايي «سازمان برنامه» بايد به دكتر شاپور راسخ اشاره كرد كه ظاهراً استاد دانشگاه هم بود. راسخ از بهائيان متعصب بود و درتمام پرسشنامه هاي اداري، خود را علناً بهايي معرفي مي كرد. ويولت راسخ همسر دكتر شاپور راسخ هم از اساتيد بهايي دانشگاه بود.
دكترغلامعباس دواچي از ديگر مديران ارشد روزگار محمدرضا پهلوي بود. او كه دكتر دامپزشك بود، سالها رياست سازمان دامپزشكي كشور و رياست سازمان حفظ نباتات و سازمان دامپروري و رياست مؤسسه سرم سازي حصارك را برعهده داشت. وي چند سال آخر خدمت خود را به عنوان معاون وزيركشاورزي فعاليت كرد.

نكته قابل توجه حضور يك بهايي در مقام مديركلي سازمان اوقاف كشور بود. اين شخص دكتر احمد روستاييان نام داشت و تعمداً بودجه و درآمدهاي اوقاف را صرف فعاليت هاي نابجا مي كرد. او تحت عنوان تبديل به احسن بسياري از موقوفات كشور را به ثمن بخس به بهائيان فروخت.
ماجراي تخريب حضيره القدس
بيش از 160 سال از نخستين روزي كه مردم ما به فتواي مراجع عظام به جنگ «بابيت» رفتند مي گذرد. در تمام اين مدت آنان در دفاع از حريم اسلام تا پاي جان ايستادند
. علاوه بر بابيان، بهائيان نيز كه ادامه آنان بودند، براي پيشبرد اهداف شوم خود بارها با قساوت، خون پاك مسلمانان و بخصوص شيعيان معتقد متعهد را، ريخته اند كه به دليل حمايت تروريسم جهاني از آنان، هيچ واهمه اي از ادامه اين روش ندارند.
فرقه ضاله «بابيت» از ابتداي شكل گيري در روزگار محمدشاه قاجار و پس از آن، پيدايي فرقه بهائيت در اوايل سلطنت ناصرالدين شاه تا امروز، همواره درخدمت استعمار بوده و جز خدمت به منافع بيگانگان استعمارگر به راه ديگري نرفته اند. خطر وجود چنين فرقه هاي وابسته اي را روحانيت آگاه شيعه، از همان روزهاي نخستين، احساس كرد و براي خنثي نمودن آن آستين همت بالا زد و رودرروي ايادي استعمار كه با هدف گسترش اين فرقه و تضعيف اسلام به تكاپو برخاسته بودند، ايستاد.
طبق اسناد موجود، سال 1322 شمسي مطابق با سده اول بهائيت بود. در كتاب هاي بهائيان پيش بيني شده بود كه در پايان قرن اول بهائيان، پيروزي آنان آغاز خواهد شد. لذا محافل بهائيان، فعاليت و تبليغات خود را به بالاترين حد ممكن رساندند. در يكي از دستورات شوقي افندي، سومين رهبر فرقه بهائيان آمده بود:
«
قبل از انقضاي قرن اول تكثير مراكز و محافل در مدن و قراي در هر يك از ايالات، مهد امرا لله است. مساعي فوري و مستمر، منظم و دليرانه ضروري، ملأاعلي براي تضمين فتح و ظفر مهيا. احباء فتوحات باهره را به كمال اشتياق منتظرم».
به دنبال اين دستور از رهبري بهائيان در عكاء در فلسطين اشغالي، محفل بهائيان در ايران بخشنامه اي را در تاريخ چهاردهم تيرماه
1322 مطابق با سيزدهم «شهرالرحمه» بهائيان و يكصدمين سال بهائيان صادر و به محافل بهائيان اعلام كرد كه:
«براي وصول به سر منزل مقصود بايد در اين چند ماه محدود كه از آخرين سال قرن اول دوره بهايي باقي مانده به همتي بي نظير و فعاليتي بي مثيل مراحل باقيه را بپيمايند و در اين سبيل بي نهايت جديت و مداومت نمايند. . . »
.
به دنبال اين فرامين، فعاليت بهائيان در نفوذ به ادارات دولتي، ساختن محفل و تبليغ و تظاهرات به شدّت گسترش يافت. آنان براي رسيدن به هدف با روحيه تهاجمي خود، در تمام شهرها و مراكز فعال شدند. گستاخي بهائيان به جايي رسيد كه در شب نيمه شعبان سال 1323 يكي از شيعيان را در شاهرود به قتل رساندند و در واقعه اي ديگر در 1328.10.13 در يزد چند نفر بهايي به خانه پيرزني شيعي كه روي اعتقادات خود پاي مي فشرد، شبانه حمله مي كنند و شش نفر را به طرز فجيعي به قتل مي رسانند كه متن كيفرخواست دادستان شهرستان يزد پيرامون قتل اين شش نفر به عنوان يكي از اسناد تاريخي در روزنامه كيهان از تاريخ 51384.11. به صورت پاورقي به چاپ رسيد. (143) حجه الاسلام ارسنجاني كه در رمضان سال 1329 براي تبليغ به سروستان فارس رفته بود، نقل مي كند كه بهائيان حتي چاه حمام مسجد محل را پركردند و به حمام زنانه هجوم بردند و زن كدخدا را لخت از حمام بيرون آوردند. (144)
همچنين گستاخي بهائيان به حدي رسيد كه هنگامي كه دستگاه فاسد پهلوي جوان مسلماني را به خاطر اهداف پليد بهائيان محكوم به اعدام كرده بود، براي جشن و ابراز خوشحالي خود در محل اعدام حاضر شدند. آيت ا لله گرامي در خاطرات خود در اين باره مي نويسد:
«
بهايي ها از سراسر كشور در ابرقو جمع شده بودند تا به هنگام اعدام اين جوان مسلمان (محكوم به اعدام) رقص و پايكوبي كنند، اما با فعاليت آقاي بروجردي [(قدس سره)، مرجع تقليد شيعيان( قضيه معكوس شد و ]شاه به خاطر آيت ا لله بروجردي دستور عفو آن جوان مسلمان را داد. )»(145)
مبلغين بهايي، آزادانه به شهرها و روستاها مي رفتند و علناً مردم مسلمان را به كيش بهائيت دعوت مي كردند. آنان سعي مي كردند از زنان زيبا براي تبليغ استفاده كنند كه بتوانند جوانان را بيشتر جذب كنند.
اقدامات دكتر برجيس بهايي در كاشان در بي احترامي به قرآن و هتك ناموس مردم و تبليغ بهايي گري در آن سال ها داستاني افسانه اي شده بود كه سرانجام با همت چند مسلمان با غيرت كشته شد.
اعضاي فرقه ازلي نيز در مقامات مهم حكومتي و فرهنگي ايران دوره مشروطه و پهلوي جاي داشتند و يك شبكه كوچك ولي بسيار متنفذ را تشكيل مي دادند. اينان به طور عمده در سازمان ماسوني «لژ بيداري ايران» كه مشكات الممالك بهايي(146) صندوقدار آن بود، مجتمع بودند. از جمله رجال متنفذ بابي ازلي در دوره محمدرضا پهلوي بايد به حسين علا (نخست وزير در سال 1329 و سال 1334-1335 و وزير دربار از سال 1329 و از سال هاي 1336 تا 1342 اشاره كرد. او با وجود آنكه ازلي بود دست بهائيان را در تمام شئون كشور گشوده بود. (147)
در اسناد لانه جاسوسي، دربارأ اوضاع ايران در خصوص بهائيت چنين گزارش شده است
:
«
گزارش اطلاعاتي وزارت دفاع
مذهب بهايي گري. . . در سطح تصميم گيري در دولت ايران در حال اعمال نفوذ است. از اعضاي مذهب بهايي گري مي توان سرهنگ تمام عبدالكريم ايادي پزشك شخصي شاه ايران، سرهنگ تمام فريدون جم (بازنشسته) سفير ايران در اسپانيا، معلم پيشين فرزند شاه كه يك بهايي متعصب و دوست صميمي سرهنگ ايادي است. . . نام برد.
. . . شاه شخصاً بهايي گري و ترويج آن را در ايران تصويب و تأييد كرده است. »(148)
مردم كه از هجوم تبليغاتي و فعاليت روز افزون بهاييان به خشم آمده بودند به آيت ا لله العظمي بروجردي پناه آوردند و ايشان ابتدا روحانيون را براي خنثي سازي تبليغات بهايي ها به محل فعاليت هاي تبليغاتي آنها مي فرستادند و همزمان براي جلوگيري از اقدامات خشونت آميز بهائيان، طبق روش سياسي خود با دولت هاي وقت موضوع را در ميان مي گذاشتند. ايشان معمولاً در اين موارد توسط حجت الاسلام فلسفي به سپهبد رزم آرا، نخست وزير وقت تذكر مي دادند. اين تذكر نه تنها به رزم آرا اثر نكرد، بلكه سكوت و حمايت دولت از بهائيان موجبات گستاخي بيش از پيش بهائيان را در پي داشت. نورالدين چهاردهي در اين مورد مي نويسد:

«آقاي دكتر جزايري استاد دانشگاه كه بعدها استاندار خراسان شد، براي تبليغ انتخابات كه خود را نامزد نمايندگي كرده بود، در رامهرمز در مسجد سخنراني نمود و بيان داشت در دوره نخست وزيري رزم آرا كه من وزير فرهنگ بودم يزداني نامه اي به آيت ا لله بروجردي نوشته و او را تبليغ به امر بهائيت نمود. اين تجاسر افراد بهايي را مي رساند. »(149)

پی نوشتها :
142- نورالدين چهاردهي، بهائيت چگونه پديد آمد، صص 60-.62
143- اين كيفرخواست در آن سال ها ابتدا توسط روزنامه ملي اتحاد ايران يزد در شماره هاي 34و35 (به مديريت علي جناب زاده) چاپ و منتشر شد و سپس توسط جامعه مسلمين يزد با عنوان «يك نمونه كشف شده از جنايات بهائيان يا قتل فجيع و دلخراش ابرقوه» در چاپخانه گلبهار يزد چاپ و با قيمت دو ريال منتشر شد.
144-حسينيان، روح ا لله، بيست سال تكاپوي اسلام شيعي در ايران، ص .398
145- مركز اسناد انقلاب اسلامي، خاطرات آيت ا لله محمدعلي گرامي، چاپ اول، 1381، ص .140

146- اسماعيل رائين، فراموشخانه و فراماسونري در ايران، جلد دوم، ص .255
147-براي آشنايي با شرح حال و عملكرد حسين علا به جلد بيست و سوم مجموعه كتاب هاي «نيمه پنهان» مراجعه فرماييد.
148-اسناد لانه جاسوسي، مسلك هاي سياسي استعمار، ش 37، سند شماره 1، ص 7.
149-نورالدين چهاردهي، چگونه بهائيت پديد آمد، چاپ و انتشارات آفرينش، چاپ دوم، تابستان 1369، ص .290

 

خواندن 883 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی