×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

باب ، ديوانه­اي كه از قفس نپريد ( بخش چهارم )

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

باب ، ديوانه­اي كه از قفس نپريد ( بخش چهارم  )

سوال اول : بهائيت چگونه شكل گرفت؟

بهائیت در ایران : کابران محترم باز هم پاسخ به سوال اول ادامه دارد واما در ادامه بحث ادعاهای باب

ادعاهاي جديد باب

(متن زير تركيبي از مطالب مندرج در روزنامه كيهان آبان ماه 1384 و مطالب حاصله از كنكاش در سايتهاي مختلف ضد بهائيت مي­باشد)

در چنين اوضاع و احوال نابسامان سياسي و اجتماعي و اقتصادي كه مردم منتظر ظهور نجات دهنده موعود بودند، سيد علي محمد شيرازي كه قبلا ادعاي ذكريت و سپس بابيت را در كارنامه خود داشت، ادعا كرد كه او همان امام منتظر و مهدي موعود است كه در مردم در انتظارش هستند(!) شايد سيد باب درآغاز باور نداشت كه مردم دعوت او را زود اجابت كنند ولي در همان آغاز دعوت، كسان بسياري مريد او شدند و بيشتر آنان همان شيخيان بودند كه به استناد گفته­هاي شيخ احمد احسائي و سيد كاظم رشتي در جستجوي ظهور امام غايب در شهرها مي­گشتن.

علي محمد باب ، پيش از ادعاهاي عجيب و غريب و بي پايه و اساسش، بارها به حقانيت اسلام، نبوت رسول مكرم اسلام( ص) و امامت ائمه هدي( ع) و علي الخصوص  قائميت حضرت ولي عصر (عج ) اعتراف كرده بود:

رابع، معرفت امامت است و در اين مقام بر كل موجودات فرض است معرفت دوازده نفس مقدس كه قائم مقام ولايت مطلقه بوده باشند... واسماء مقدسه ايشان اين است : الحسن بن علي و الحسين بن علي و علي بن  الحسين و محم بن علي و جعفربن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد و الحسن بن علي و الحجه القائم محمد بن الحسن صاحب الزمان و الفاطمه الصديقه صلوات الله عليهم اجمعين و اين شموس عظمت و نجوم عزت، در هر شأن  قائم مقام رسول الله  صلي الله عليه و آله بوده­اند: (صحيفه عدليه از آثار عليمحمد باب- صفحه 27)

و همچنين در نخستين كتابي كه در تفسير سوره يوسف نوشته است، در جميع مواضع آن خطاب هايي به حضرت بقيه الله ( عج) دارد كه در آنها تمناي فداي جان در سبيل محبتش نموده از جمله اين عبارت است:

« يا بقيه الله قَد فَدَيت بِكلي لَكَ و رَضَيتُ السًبً في سَبيلكَ و ما تَمَنًيتُ الا القَتلَ في مَحَبًتِكَ و كَفي باللهِ مُعتَصِما قديما» اين باب است كه آرزو مي­كند : اي بقيه الله سراپاي وجودم، فداي تو باد، خرسندم كه در راه تو دشنام بشنوم و تمنائي جز اينكه در راه محبت تو كشته شوم ندارم...

باب ماليخوليايي كه هر روز شاهد افزايش تعداد ساده دلان گمراهي است كه به دور او جمع مي­شوند ،به تحريك امثال دالگوركي هر روز ادعاي جديدي مي­كند .نازل بودن سطح سواد و اطلاعات مردم آن زمان هم باعث مي­شود تا او و عروسك گردانهايي كه او را به هر شكلي كه مي­خواستند مي­رقصاندند. پارا فراتراز ادعاي ذكريت و بابيت و قائميت گذاشته و باب را به پيامبري مبعوث كنند!

در ابتدايي ترين مرحله، علي محمد، ملاحسين(يكي از روحانيون سست ايمان) را به منزل خود دعوت ميكند. چگونگي ملاقات اوليه سيد علي محمد با ملاحسين را نبيل زرندي در تاريخ خود از قول ميرزا احمد قزويني كه خود از ملاحسين شنيده بوده، به اين مضمون تعريف مي­كند.

جواني را در بيرون دروازه شهر شيراز ملاقات كردم مرا به منزل خود دعوت كرد و بعد از گفتگوئي راجع به سيد كاظم رشتي و وصيت او در زمينه پيدا كردن نايب خاص يا مهدي و علائمي كه تعيين كرده است از من پرسيد چه اشكالي دارد كه آن موعود من باشم؟ پس از اين سوال ملاحسين حجت مي­طلبد و پس از بحثي كه تا سحرگاه ادامه مي­يابد ادعاي او را قبول ميكند و به او ايمان مي­آورد.

واقعا در شب 23 ماه مه 1844چه گفتگويي بين سيد علي محمد( باب) و ملاحسين انجام گرفته و چه زماني به طول انجاميده است؟ در اين رابطه فقط روايت نبيل زرندي در دست است . ولي آنچه مسلم است سوره اول قيوم  الاسما( تفسيري بر سوره يوسف) در شب اول از توسط علي محمد نوشته مي­شود كه در همان اثر ادعاي قائميت و صاحب شريعت بودن او مسلم است. به احتمال زياد بخشي از مؤمنين اوليه به باب از ادعاي واقعي او اطلاعي نداشته­اند چون زماني خود را باب بقيه الله و گاهي ذكر معرفي ميكرده است.( !)

ولي روحانيوني كه آشنايي با علوم الهي داشته­اند، از همان ابتداء به اصل ادعاي سيد باب پي برده بوده­اند. دليل اين مدعا محاكمه  ملاعلي بسطامي و حكمي است كه بر عليه او داده­اند و يا رديه اي است كه كريم خان كرماني يكسال بعد از اظهار امر سيد باب به نام ازهاق الباطل نوشته است. او معتقد است كه صاحب كتاب (قيوم الاسماء) ادعاي وحي و رسالت دارد. به هر جهت18نفر در مدت كمي در زمره مؤمنين به باب درميآيند كه همه از شيخيان جوان هستند. در بين اينها زني است بنام قره العين ، نامي كه سيد رشتي به فاطمه بيگم دختر ملا صالح قزويني داده بود كه بعدا طاهره ناميده شد. برخلاف 17 نفر اول كه هر كدام به راهي به سيد باب ايمان ميآورند طاهره غيابا به باب مؤمن ميشود و هيچ گاه ملاقاتي بين آنها انجام نمي­گير.

 

خواندن 724 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی