×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

"وحدت عالم انسانی ، اعتقاد تا عمل " از نگاه یک پژوهشگر تاریخ معاصر ایران (1)

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

"وحدت عالم انسانی ، اعتقاد تا عمل " از نگاه یک پژوهشگر تاریخ معاصر ایران (1)

بهائیت در ایران : در یکی از سایتها مطلبی  در قالب یک مصاحبه در خصوص وحدت عالم انسانی درج شده ، که با توجه به اینکه این موضوع یکی از اصول اصلی فرقه ضاله بهائیت میباشد  این مصاحبه در دو بخش در پایگاه درج میگردد . سوال : اقای دکتر به عنوان سوال اول بفرمائید جایگاه این تعلیم در آئین بهائی کجاست و چه اهمیتی این تعلیم در بین بهائیان دارد؟

دکتر پژوهش: شاید بتوانیم بگوئیم که مهمترین تعلیمی که آئین بهائی در متون و رسانه های خودش مطرح میکند و به عنوان دستاورد خودش برای بشریت در قرن بیستم و بیست و یکم ارائه میدهد همین وحدت عالم انسانی باشد.همانطور که از این واژه بر می آید مقصودش این است که جهان انسانی یک واحد است همه انسانها از یک خانواده هستند از یک درخت هستند بنابراین باید همه انسانها را یکی دید و کل جوامع بشری با اختلاف رنگ و نژاد و تمدن همگی را به شکل یک مجموعه واحد انسانی تلقی کرد و بعد می فرمایند که این دستاوردی است که جامعه بهائی به بشریت ارائه کرده است و امروز دیگر ما ترک و فارس و آلمانی و اروپایی و امریکائی و اینها نداریم که بخواهیم با این تفاوتها بین آنها فرق بگذاریم باید همه را یکی و برابر ببینیم. وحدت عالم انسانی شعاریست که در واقع در همه جا مطرح می کنند و این را به عنوان دستاورد بزرگ آئین بهائی مطرح میکنند.

سوال : حالا اگر بخواهیم به صورت مستند ببینیم که صحبت بهائیان در این زمینه چه هست و چه بحثی را دارند چه تعریفی را می توانیم از کلام بزرگانشان در زمینه وحدت عالم انسانی بیان کنیم؟

دکتر پژوهش: از کلمات رهبرانشان بخواهیم مثال بیاوریم این عبارت را بکار میبرند که «همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار». دار یعنی درخت همه بار یک دارید یعنی همه میوه های یک درخت هستید و برگهای یک شاخسار هستید، همانطور که برگها در یک شاخسار درخت همه یکسان هستند و میوه هایی که درون یک درخت هست همگی برابر هستند با این تعبیر میخواهند بگویند که همه شما انسانها با هر رنگ و نژاد و گونه طبقات انسانی و ثروتمند و فقیر همه مثل برگهای یک درخت با همدیگر برابر هستید این یکی از معروفترین عبارتیست که از بهاء الله نقل شده است.

در عبارتهای دیگری هم باز از عبد البها که رهبر دوم بهائیت است نقل شده که وحدت عالم انسانی دستاورد بزرگ بهاء الله بوده و این در هیچ کدام از ادیان قبل سابقه نداشته است البته من در این زمینه بعداً مستقلا خواهم پرداخت که این تعلیم، تعلیم جدیدیست یا خیر.

(با عرض پوزش از قوم مومن ، دلیر و شجاع ترک سرزمین ایران )

سوال : دکتر پژوهش من در تکمیل فرمایشات شما درباره تناقضات بحث وحدت عالم انسانی در عمل و گفتار رهبران بهائیت یک نمونه دیگر را الان پیش روی خودم دارم این نمونه هم مجدد از جناب عبد البهاء است که در یک توقیع خطاب به فردی به نام حاج میرزا اقاسی می گویند که" اتروکو التروک ولوکان ابوک ان احبوک اکلوک و ان ابغضوک قتلوک " تُرک ها را رها کنید هرچند که پدر شما باشند اگر شما را دوست بدارند شما را خواهند خورد و اگر دشمن بدارند شما را خواهند کشت. این جمله شاید جمله خیلی جالبی نباشد اما این را هم به عنوان نمونه دوم شاید عنوان تناقض دیگری از بحث وحدت عالم انسانی در گفتار و رفتار خصوصاً جناب عبد البها بشود دید حالا من از شما خواهش می کنم اگر نمونه های دیگری هم در این زمینه وجود دارد که روشنگر محتوا و حقیقت بحث عالم انسانی است بیان بفرمائید بعد من سوالات دیگری خدمتتان مطرح بکنم.

دکتر پژوهش: بله نمونه ای هم که فرمودید شبیه همان چیزی هست که در مورد سیاهان آفریقایی گفتند وقتی که ایشان قراراست در مورد یکی از شخصیتهای سیاسی ان موقع صحبت بکنند می گویند: اندیشیدم که ترک است باید متناسب با او صحبت کرد. در واقع اهانت میکند به او و نوع شخصیت مخاطب. یعنی چه او ترک است؟ یعنی چه او آفریقایی است؟ یعنی چه او فارس است؟ مگر شما خودت چه کسی هستی که به یک مخاطب خودت که مثلا ترک است اینطور تلقی بکنی؟ و بعد مثلا انها را قومی وحشی تلقی بکنی که بگویی که اگر اینها تو را دوست داشته باشند می خورندت و اگر دشمن داشته باشند تو را میکشند!

سوال : این بحث را جناب فاضل مازندرانی در صفحه 42 ج 3 اسرارالاثار خودشان آوردند.

دکتر پژوهش: بله ، من از شما می پرسم اگر کسی بیاید اهانت را به شما آنچنان بالا ببرد که در واقع اصل شخصیت شما را زیر سوال ببرد، خوب میدانید برای ما خیلی مهم است که یک شخصیت را پاک نهاد بدانیم و یک شخصیت را دارای خبث نهاد! یعنی چه؟ یعنی، معمولا بحث حلال زادگی و حرام زادگی برای ما خیلی مهم است ،که بالاترین توهین به کسی این است که به کسی بگوئیم تو حرام زاده ای! من خیلی متاسفم که این را بگویم و واقعا خیلی سخت است برای یک پژوهشگر بگوید که جناب بهاء الله گفتند هرکس دیانت بهائی را قبول نداشته باشد و حرفهای من را قبول نداشته باشد باید برود احوال خودش را از مادرش بپرسد! یعنی در واقع حرام زاده است!

جناب بهاء الله این حرف را میزند که هرکس من را قبول نداشته باشد میبایست برود احوال خودش را از مادرش بپرسد درواقع نسبت حرام زادگی میدهد به تمام آدمهایی که بهائی نباشند و یا حرفهای بهاء الله را نپذیرند.

سوال : در حالی که میگویند که چون همه انسانها با هم برادر و برابرند بنابراین تعصبات دینی و مشخص نمودن مرزهای عقیدتی نیز یکی از موانع اصلی تحقق وحدت عالم انسانی است اینکه ایشان می گویند اگر کسی بهائیت را قبول نداشته باشد حرام زاده است پس به نوعی خودشان دارند به نوعی مرزی را قائل میشوند برای وحدت عالم انسانی.

دکتر پژوهش: بله،چه مرزی بالاتر از اینکه امدید خودتان را خط کش کردید، شما میگویید ای مردم نژادتان،رنگ پوستتان،تفاخرها، شاه و گدا بودن خودتان را کنار بزارید، همه شما انسانید و هیچ مرزی برای انسانیت شما وجود ندارد. آنوقت می ایید یک مرز میگذارید که اگر بهائیت را قبول داشتند حلال زاده و اگر قبول نداشتند حرام زاده اند.

از این موارد بسیار زیاد داریم جناب بهاء الله برادرش یحیی را، وقتی با او مخالف میشود انواع اهانت ها را به او میکند و بعد عبد البها برادر خودش، محمد علی را که قرار بود بعد از او رهبر بهائیان باشد به انواع اهانت ها مفتخر میکند و به او میگوید ناقض اکبر است در حالیکه بهاء الله این پسر خودش را غصن اکبرنامیده بوده و گفته بود که غصن اکبر باید بعد از عبد البها که اسمش غصن اعظم است سر کار بیاید، یعنی چه؟ یعنی بهاء الله اشتباه کرده بود که یک آدم ناقض اکبر را به عنوان رهبر بعد از عبد البها معین کرده بود.اینها هیچکدام با وحدت عالم انسانی سازگار نیست.

یک بحث دیگر که با وحدت عالم انسانی سازگار نیست مساله طرد است ، طرد یک مکانیسم برخورد با مخالفان است که همین الان در بهائیت ساری و جاریست.طرد یعنی جدا کردن این آدم از همه نظامات اداری در درجه اول و نظامات انسانی و روحانی در درجه دوم. در طرد اداری او را در تشکیلات راه نمی دهند!

مگر شما نمی گویید همه با هم برابرند؟حالا اگر کسی با شما مخالف است در هیچ جای دیگر هم نباید راهش بدهید؟ جناب عبدالبهاء می گوید:" گرگان خونخوار را همچون آهوان ختن بنوازید" حالا چطور شد که برادر شما از گرگان خونخوار بدتر بود که به او می گویید ناقض اکبر است؟ بعد از طرد اداری، طرد روحانی میکنند یعنی این آدم از کلیه مقامات روحانیت و معنویت و عاطفی هم طرد می شود.عبارتشان این است که: سلام و کلام جایز نه ! یعنی شما حق نداری به پدرت اگر مخالف بهائیت باشد کلامی تکلم کنی.

یکی از کسانی که مقامات بالایی در بهائیت داشت و نویسنده و کاتب عبدالبها شده بود فضل الله صبحی است. بعد از اینکه عبد البها فوت کرد و شوقی سرکار آمد، ایشان شوقی را نپذیرفت ، به هر حال به مجرد اینکه چنین اعتقادی پیدا کرد دستور دادند که او را طرد اداری و روحانی کنند. صبحی نقل میکند که من امدم خانه، پدرم به من نیمه شب با چشم گریان گفت دستور به طرد تو را داده اند و از خانه برو بیرون. گفتم پدر، من فرزند تو هستم! پدرم گفت چون دستور داده اند و در آئین بهائیت است وقتی کسی طرد روحانی میشود دیگر ما نباید با او ارتباطی داشته باشیم همنشینی داشته باشیم. گفتم: پدر شما ذره ای بدی از من دیدی ذره ای بی ادبی از من مشاهده کردی؟ گفت:نه ! ولی ما بهائی هستیم و الان تو طرد شدی و از خانه برو بیرون.

صبحی در کتابش میگوید نصف شب پدرم من را از خانه بیرون کرد در خیابانها سرگشته قدم میزدم و هوا هم سرد بود و من گرسنه بودم نه سرپناهی داشتم نه جایی که بروم گرم شوم نه جایی که بروم غذا بخورم همینطور در خیابانها بی هدف قدم میزدم بعد گرسنه شدم هیچی هم نداشتم بخورم دیدم یک خانمی سطل اشغالی را بیرون گذاشت ، منتظر شدم تا ان خانم برود در خانه تا از کیسه آشغال ها پوست خیاری یا پوست سیبی بخورم تا از گرسنگی نجات پیدا کنم، بالاخره رفتم و دیدم اتفاقاً توی این کیسه زباله ها چیزی برای خوردن نیست...

این نتیجه مهر و محبت کسانی است که مدعی وحدت عالم انسانی هستند، آیا طرد با وحدت عالم انسانی سازگاراست؟آیا طرد مجازاتیست که برای این دوره است؟

ادامه دارد

 

خواندن 716 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی