روند توسعهی بهائیت در ایران (قسمت دوم)
بهائیت در ایران: پیشتر بخش اول و دوم این مطلب را ادانه نمودیم اینک بخش سوم با عنوان :
بهاییت در عصر پهلوی :
رضاشاه نظامی جسوری بودكه با كمك انگلیسیها دست به كودتا زد و با حیله و نیرنگ به پادشاهی رسید. او كه از اصالت خانوادگی بهرهای نداشت، نام «پهلوی»(11) را برای خاندان خودبرگزید و چنین وانمود كرد كه در پی تجدید عظمت گذشتهی ایران باستان است. اما در واقع، بزرگنمایی تاریخ ایران باستان برای رضاشاه به نوعی مبارزهطلبیدن اسلام بود. او میدانست كه نمیتواند قدرت اسلام را در حكومت خویشهضم كند، پس سعی داشت تا با خلق ایدئولوژی برای حكومت خود، اسلام را تضعیفنماید.آغاز حكومت رضاشاه مصادف با رهبری شوقیافندی، رهبر بهاییان بودو به نظر میرسد شاه نظر بسیار مساعدی نسبت به این فرقه داشت، به طوری كهیكی از افسران بهایی را به عنوان آجودان مخصوص ولیعهد خود انتخاب كرد. (12)دردوران پهلوی، جنبش بهاییت به یكی از شاخههای بسیار با نفوذ در تشكیلاتسیاسی دولت و به تبع آن ساختارهای فرهنگی و اقتصادی كشور تبدیل شد. (13)رضاشاه از این جریان در جهت سیاست دینزدایی و روحانیتستیزی خود نهایتاستفاده را برد و این مقابله تا حد كشف حجاب كه از احكام ضروری دین اسلاماست پیش رفت. (14) به این ترتیب، دشمنی میان بهاییان و حكومت مركزی دردورهی پهلوی از میان رفت و برعكس به همكاری میان آنها علیه دین اسلامانجامید.
نفوذ عناصر بهایی در دستگاه حكومت در عصر پهلوی دوم بسیارزیاد شد. محمدرضا شاه كه علاوه بر فقدان اصالت خانوادگی از جسارت پدر همبهرهای نداشت، در میان اطرافیان خود، بهاییان را بیش از همه شایستهیاعتماد میدانست. از آن پس نقش عناصر بهایی در حكومت از حالت غیرعلنی عصررضاشاه خارج گردیده و بسیاری از مناصب و شغلهای مهم وحساس در اختیار آنهاقرار گرفت.به خصوص كه با شدت عمل رضاشاه در سیاست اسلامزدایی، روحانیت تااندازهی زیادی قدرت خود را از دست داده بودند و بسیاری از اختیارات علمادر حیطهی دستگاه قضایی و تعلیم و تربیت، اینك به دولت منتقل شده بود.
بااین حال، هنوز نفوذ و محبوبیت دین اسلام در میان مردم پا برجا بود و درستدر زمانی كه شاه و اربابان انگلیسی و امریكایی اش فكر میكردند دیگر دینو روحانیت در ایران كمرنگ شده است، ظهور زعیم عالیقدر شیعه، حضرت امامخمینی (ره) و حماسهی عظیمی همچون 15 خرداد 1342 تمام معادلات را درصحنهیسیاست ایران بر هم زد.
زمینههای قیام 15 خرداد از زمانی فراهم شد كهپس از فوت آیتالله بروجردی، دستگاه دولتی حركت ضددینی خود را شدت بخشیدو لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی را تقدیم مجلس كرد. طرح انقلاب شاه وملت نیز در همین سالها ریخته شد. اما دستگاه دینی و به خصوص روحانیتمعتقد به مداخله در امور سیاسی در مقابل این اصلاحات قد علم كرد. سردمداراین مخالفت، یعنی شخص امام معتقد بود انجمنهای ایالتی و ولایتی در واقعهمان بیتالعدلهای بهاییان(15) است و این اصلاحات توطئهای بیش نیست تااسلام را در میان جامعه كم رنگتر كند.
پافشاری امام وحمایت علما ومردم از ایشان سرانجام به لغو لایحهی انجمنها انجامید. اما درجریانانقلاب سفید و رفراندوم فرمایشی، شاه دیگر حاضر نبود به هیچ قیمتی، حتیسركوب خونبار قیام 15 خرداد، در مقابل خواستههای روحانیون و مردم تسلیمشود. پس از آن، شاه تصمیم گرفت برای كنترل نیروهای مخالف، به عناصر بهاییقدرت بیشتری بدهد و آنها را به طور علنی، بی هیچ ابایی، در دستگاه دولتیبه كارگیرد.
از جمله مهرههای بهایی كه پس از سركوب قیام 15 خرداد دربخشهای مختلف سیاسی، اقتصادی و هنری كشور حضور پیدا كردند، میتوان بهافرادی همچون هژبر یزدانی سرمایهدار، ثابت پاسال رئیس رادیو تلویزیون ،فرخرو پارسا وزیر آموزش و پرورش، دكتر شاهقلی وزیر بهداری، تیمسار ایادی نزدیکترین عنصر بهائی به شاه و پرویز ثابتی معاون ساواك، اشاره كرد.
اما برجستهترین مهرههایبهایی كه توانست در مصدر نخستوزیر قرار گرفته و در دوران صدارتش تعلق اوبه بهاییت شهرت وسیع یافت، امیرعباس هویدا بود. (16) این انتصاب عمقبیاعتنایی شاه را نسبت به افكار عمومی و توسل و اعتماد او را نسبت بهبهاییان نشان میداد. در دوران نخستوزیری هویدا، بهاییان بیش از پیش بهمراكز حساس كشور دست انداختند. طرفداران این فرقه در عصر پهلوی دوم منابعاطلاعاتی و جاسوسی انگلستان در ایران به شمار میآمدند و اسناد بسیاریدربارهی رابطهی عناصر بهایی با سرویسهای اطلاعاتی سفارت انگلیس ومقامات انگلیسی در دست است. (17) آنان در تضعیف اقتصادی كشور نیز نقش داشتندو اجناسی را كه درایران ارزانتر تولید میشد، از خارج وارد میكردند. (18)اعتماد محمدرضا شاه به بهاییان باعث شد آنها از موقعیت بدست آمده برایكسب ثروت و قدرت بهره بگیرند. مركز بهاییگری در اسراییل قرار داشت وآنها با تشكیلاتی بسیار منظم و گسترده، با این مركز در ارتباط بودند. (19)به همین مناسبت،غیر از نفوذ دولتی، آنان با داشتن ارتباط با كشورهایخارجی به خصوص اسرائیل و انگلستان در جهت تضعیف اقتدار دولت و اقتصاد كشوردر راستای منافع بیگانگان عمل میكردند، اقدامات خائنانهی این گروه برعلیه مصالح ملت و مملكت از جملهی عواملی بود كه به برانگیخته شدن خشممردم و انفجاری به نام انقلاب اسلامی انجامید.
پینوشتها :
1 . شیخیگری انشعابی از شیعه اثنی عشری است که در قرن دوازدهم هجری قمری پدیدآمد و بنیانگذار آن شیخ احمد کسایی بود.
2 . دکتر سید سعید زاهد زاهدانی، بهاییت در ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 105 ـ 104.
3 . علی اصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران: مدبر، 1374، ص 152- 151.
4 . بهرام افراسیابی، تاریخ جامع بهاییت، تهران: سخن، 1368، ص 21.
5 . برای مثال: یوسف فضایی، شیخیگری، بابیگری بهایی گری، کسروی گرایی، تهران: عطایی، 1353؛ محمد رضا فشاهی، واپسین جنبش قرون وسطایی در دوران فئودال،تهران: جاویدان، 1356)
6 . کاتوزیان اقتصاد قرن نوزدهم ایران را بهسه دوره تقسیم میکند؛ دوره ی اول مصادف است با سلطنت فتحعلی شاه و محمدشاه؛ دورهی دوم به تخت نشستن ناصرالدین شاه (1227 – هـ. ش.– 1848 م) ودورهی سوم باقی ماندهی سلطنت ناصری تا به هلاکت رسیدن شاه در 1275 هـ. ش.– 1896 را در بر می گیرد. دورههای اول به رغم جنگهای ایران و روس،دورهی ثبات و تحکیم است. دوره ی دوم قحطی، رکود بازار ابریشم و امتیازنافرجام رویتر را در خود دارد که وضع اسفبار اقتصادی را در دورهی سوم بهدنبال می آورد (محمد علی کاتوزیان اقتصاد سیاسی ایران، تهران: نشر مرکز، 1377، ص 71 ) شیوع بیماری های واگیر دار و قحطی نیز از دیگر مصیبتهاییبود که هر چند سال یک بار ایرانیان را فرا می گرفت و آفات آن هم از شمارسکنه میکاست و هم بنیه و روحیهی بازماندگان را تضعیف کرده و در نتیجه بهاقتصاد کشور لطمه می زد. (سید تقی نصر، ایران در برخود با استعمارگران،تهران: شرکت مولفان و مترجمان ایران، 1363، ص 390-389)
7 . ظهوررضاشاه در صحنهی سیاسی ایران، در واقع نتیجهی قدرتیابی بورژوازی وابستهبه غرب بود. حاکمیت این قشر بر جامعهی ایرانی، یک سری از اقدامات موردنظر غرب را به اسم اصلاحات ونوگراییهای مناسب با اوضاع را میطلبید کهرضاشاه به عنوان نمایندهی این قشر، این اقدامات را انجام داد. تقویتحکومت مرکزی، سرکوبی هر گونه مخالفت، آوردن صنایع جدید و کارخانه هاینوین، رواج بیحجابی، تربیت متخصص و تأسیس نظام بانکداری مدرن، تشویقسرمایه گذاری خارجی و ... در چارچوب این هدف بود.
8 . شمیم، ص 244.
9 . نگاه کنید به اسناد ارائه شده در افراسیابی، ص 341 به بعد.
10 . برای اطلاع بیشتر دربارهی حمایت انگلستان از بهاییت، نگاه کنید به: افراسیابی ص 405 به بعد.
11 . پهلوی، منسوب به پهلو یا پارت، شعبه ای از قوم آریایی بود که در شمال شرقایران می زیستند و در سال 250 پ. م امپراطوری اشکانی را تاسیس کردند.
12 . سرگرد صنیعی در آن زمان از بهایی های طراز اول بود. او بعدها سپهبد و مدتیهم وزیر جنگ شد. انتصاب او به سمت آجودان مخصوص ولیعهد، حاکی از احترام واعتمادرضاخان به بهایی ها و میزان نفوذ آنان در دستگاه دولتی است ( خاطراتارتشبد سابق حسین فردوست ،موسسه ی مطالعات و پژوهش های سیاسی، 1385، ج 1،ص 57- 59)
13 . زاهدانی، ص 238.
14 . یکی از طرفداران سرسخت باب،دختری به نام قرةالعین بود که از پیشگامان امر بی حجابی در ایران به شمارمیرود. هم چنین آزادی معاشرت میان زنان و مردان یکی از اعتقادات بهاییاناست ( باب 15 از واحد چهارم کتاب بیان)
15 . در احکام بهاییان دربارهی تشکیل بیت العدل آمده است: « خداوند بر هر شهری نوشته است که باید در آنشهر بیت العدلی تشکیل دهند و نفوس بر عدد بهاء » در آن اجتماع کنند و اگرتعداد آنها از این اندازه بیشتر باشد، باکی نخواهد بود. آنها باید خود راچنین ببینند که گویا در محضر خدای علی اعلی وارد شدهاند و کسی را که دیدهنمیشود، ببینند. برای آنها سزاوار است که امناء ... برای هر کسی که رویزمین است، باشند و چنان چه در امور خودشان مشورت میکنند، در امور بندگاننیز برای خدا مشورت کنند (افراسیابی، ص 471)
16 . در مورد بهایی بودنهویدا، بهترین و گویاترین سند، نامهای است با امضای اسکندر که در مهر ماه 1343 به وسیلهی پست برای اکثر مقامات دولتی آن زمان ارسال شد که به افشایسوابق او میپردازد (خاطرات فردوست ج 2، ص 277-375 ) دو سند دیگر که بهاییبودن هویدا را تایید میکند، نامهی یکی از سران جامعهی بهاییت به نامقاسم اشرافی به هویدا و دیگری گزارش ساواک از جلسهی بهاییان ناحیه ی 2شیراز به تاریخ 19/5/1350 است. (همان جا، ص 385-384)
17 . عبدالله شهبازی، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، موسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1385، ص455 .
18 . خاطرات فردوست، ج 1، ص 375-374.
19 . زاهدانی، ص 249.
منبع : موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی با تشکر از سرکار خانملاله فرزینفر نویسنده مطلب