بهائيت , مذهب استعمار ساخته براي مقابله با اسلام-8
بهائیت در ایران:ادامه از بخش 7
0000
گروههاي انشعابي بهائيت و اصول مشترك براي معارضه با اسلام و خدمت به بيگانگان
پس از مرگ « عباس افندي » (عبدالبها) , « شوقي افندي رباني » راه باطل و گمراهي آفرين او را تداوم بخشيد و در تقويت و گسترش مذهب استعمار ساخته « بهائيت » از هيچ تلاش و فعاليتي دريغ نورزيد.
عباس افندي به هنگام مرگ فرزند پسر نداشت تا او را به پيشوايي و رهبري بعد از خود بگمارد و به همين دليل براي رهبري بهائيت چاره اي ديگر انديشيد كه عبارت بود از بنيان نهادن سلسله « ولايت امرالله » !
بر اساس آنچه عباس افندي تحت عنوان « الواح وصايا » از خود باقي گذاشت , « ولي امر » ها بايد پي در پي و يكي پس از ديگري زمام رهبري و رياست بهائيت را به عهده بگيرند و هر كدام از آنها جانشين پس از خود را تعيين نمايد. اين « ولي امر » ها بايد هر كدام حافظ اصول و مباني و فروع بهائيت باشند و از طرف همه بهائيان جهان به طور كامل تبعيت و اطاعت شوند.
شوقي افندي رباني , نوه دختري عباس افندي , اولين ولي امرالله بود كه بر اساس الواح وصايا , رهبري بهائيت را به عهده گرفت تا پس از او سلسله اوليا امر در نسل و فرزندان او تداوم يابد.
پس از به قدرت رسيدن شوقي افندي عده اي به مخالفت پرداختند و از همين جا اختلافات در بهائيت به وجود آمد.
گروهي از مخالفان , الواح وصايا را معتبر ندانستند و از همين رو به رهبري و اطاعت شوقي افندي در نيامدند و « ميرزا احمد سهراب » را كه از نزديكان و خويشاوندان شوقي افندي بود به رهبري برگزيدند و خود را « سهرابي » ناميدند و با تشكيل « كاروان خاور و باختر » به فعاليت هاي باطل بهائي گري پرداختند.
گروهي ديگر از مخالفان , خود را از مهلكه كفر و الحاد بهائيت نجات دادند و به دامان پر مهر اسلام التجا جستند و از گذشته هاي سياه و عقايد و افكار باطلشان توبه نمودند. در ميان اين افراد , عبدالحسين آيتي (آوار) , ميرزاحسين نيكو , و فضل الله صبحي (كاتب وحي بهائيت ) از ديگران سرشناس تر بودند. اينان كه پس از بازگشت به اسلام مورد ناسزاگويي شوقي افندي واقع شدند , با نوشتن كتاب هايي چون كشف الحيل , فلسفه نيكو , و خاطرات صبحي به افشاي سوابق زشت و باطل شوقي افندي اقدام نمودند.
شوقي افندي بهائيت را به صورت يك تشكيلات حزبي , محافل منتخب محلي و ملي , شركتهاي تجارتي قوام بخشيد و در گسترش آن به شدت كوشيد. براساس نظام كنترل اجتماعي تثبيت شده در اين تشكيلات , هر كس كه بر خلاف نظر و تمايل شوقي افندي عمل مي كرد ابتدا از تشكيلات تحت عنوان « طرد اداري » اخراج مي شد و سپس از جامعه تحت عنوان « طرد روحاني » رانده و منفور مي گرديد و بدينوسيله مجازات مي شد.
در دوران حيات شوقي افندي و پس از تشكيل حكومت اسرائيل توسط انگليس , فرقه بهائيت به دليل سرسختي و عداوت عليه اسلام و قرآن مورد توجه و نظر خاص اسرائيل قرار گرفت و اموال آنان تحت حمايت درآمد و از ماليات معاف گرديد. شوقي افندي هم به سرسپردگي و خدمات خالصانه براي اسرائيل همت گماشت و هم او بود كه براي اولين بار نام « ارض اقدس » و « مشرق الاذكار » را براي بزرگداشت اسرائيل استفاده نمود و اين كشور غاصب را مركز اصلي بهائيت قرار داد و با يهوديان و صهيونيست ها در اوج احترام و بزرگداشت مواجهه نمود و اين در حالي بود كه بر اساس تعاليم ساخته دست استعمار , بهائيان مال و جان و ناموس مسلمانان را مباح اعلام مي نمودند و به شكنجه و سپس شهادت آنان مي پرداختند! (1 )
سرانجام « شوقي افندي « در سال 1336 هجري شمسي در لندن در گذشت و همانجا مدفون گرديد.
بر خلاف پيش بيني و پيشگويي « عباس افندي » كه قرار بود رهبري بهائيت تحت عنوان ولايت امرالله در سلسله نسل شوقي افندي تداوم يابد , او عقيم بود و فرزندي از خود باقي نگذاشت .
شوقي افندي با توجه به وجود اين مشكل , قبل از مرگ خود براي تداوم بهائيت به تشكيل « بيت العدل اعظم الهي » ! فرمان داد. بر اساس الواح وصاياي عباس افندي بايد پس از آن كه شوقي افندي رباني به عنوان اولين « ولي امر الله » , قبل از مرگ خود « ولي امرالله ثاني » را تعيين نمود , از ميان رجال بهائي هشت نفر انتخاب شوند و به رياست ولي امرالله ثاني و با تشكيل بيت العدل اعظم به اداره و رشد و گسترش بهائيت بپردازند.
با وجود اين پيش بيني ها و تعيين وظايف , پس از مرگ شوقي افندي رباني چند دستگي و تشتت و نزاع در ميان عناصر اصلي بهائيت شدت گرفت و بر سر جانشيني و رهبري اين مذهب و حزب استعماري به اختلاف و كشمكش روي آورد كه در اثر آن , سه گروه انشعابي در بهائيت به وجود آمد :
1 ـ گروهي از بهائيان , زن آمريكايي شوق افندي رباني را به نام « روحيه ماكسول » به رهبري خود انتخاب كردند.
روحيه ماكسول با اين كه به خوبي مي دانست همسرش شوقي افندي در سال 1308 هجري شمسي « ايادي امرالله » را تعيين نموده و در سال 1330 هجري شمسي دستور بنيان نهادن « بيت العدل اعظم » را صادر كرده و جانشيني به نام « ميسن ريمي » براي خود انتخاب نموده است , پس از مرگ شوهرش همه انتصابات و انتخابات را ملغي اعلام كرد و خود به تصاحب قدرت پرداخت . (2 )
روحيه ماكسول و طرفدارانش در لندن كنفرانسي از عناصر اصلي بهائي تشكيل دادند و نه نفر از اعضاي مجلس بيت العدل را انتخاب كردند و پس از آن به برپايي اين مجلس در « حيفا » (فلسطين اشغالي ) اقدام كردند. اين بيت العدل هم اينك نيز داير است و هر چند سال يك بار انتخابات مجدد برگزار مي گردد و از اين طريق بر پيروان اين شاخه از بهائيت در جهان رهبري و حكمراني مي نمايد.
پيروان روحيه ماكسول درباره او اين چنين اعلام نظر مي كنند :
« او پنجمين پيشواي بهائيت و اداره كننده فرقه بهائي در جهان است . » (3 )
2 ـ گروه ديگري از بهائيان , به مخالفت با رهبري روحيه ماكسول پرداخته و بيت العدل حيفا را ساختگي و فاقد اعتبار اعلام كردند. به اعتقاد آنان جانشين و رهبر اصلي بهائيت « چارلز ميسن ريمي » مي باشد و هم او « ولي امرالله ثاني » است كه توسط شوقي افندي رباني تعيين شده است , چنانكه شوقي افندي پيش از مرگ علاوه بر انتخاب او , ايادي امرالله را نيز تعيين نموده و دستور تشكيل بيت العدل اعظم را نيز صادر كرده است .
« چارلز ميسن ريمي » فرزند يكي از روحانيون كليساي اسقفي مي باشد كه در سال 1253 هـ . ش در يكي از شهرهاي كنار رودخانه « مي سي سي پي » پاي به عرصه وجود مي نهد و با تعليمات كليساي اسقفي پرورش مي يابد. او با شوقي افندي رباني سابقه طولاني داشته است و از جانب او به حيفا برده مي شود و به عنوان نماينده وي در جلساتي كه خود حضور نداشته است , شركت مي كند.
پيروان چارلز ميسن ريمي او را جانشين شوقي افندي و پنجمين پيشواي بهائيت مي دانند. و او را « ولي امرالله ثاني » ! و « عزيزالله » ! مي نامند.
مخالفان ميسن ريمي مي گويند او آمريكايي است و فارسي و عربي نمي داند و نمي تواند به تفسير و تبيين الواح عربي و فارسي بپردازد! حملات ميسن ريمي عليه ايادي امرالله كه بر خلاف تصميماتش عمل نموده و به رهبري اش خرده مي گيرند , موجب طرد او از جانب ايادي امرالله شده است . (4 )
3 ـ گروه ديگري نيز از بهائيت انشعاب اختيار كردند كه به « سمائي » معروف مي باشند و به همراه گروه دوم معروف به « ريمي » ها ـ كه به آن اشارت رفت ـ در كشورهاي هند , پاكستان , اندونزي , ايران و آمريكا پيروان و طرفداراني را گرد آورده اند.
شيوه شكل گيري « سمائي ها » به اين صورت بود كه جواني از خراسان در كشور اندونزي بپاخاست و اعلام نمود كه « موعود كتاب اقدس بهائيت » و صاحب « دين و آيين جديد » مي باشد! نام اين شخص « جمشيد معاني » ملقب به « سماالله » است كه همچون ساير بهائيان كه « كتاب بيان » سيدعلي محمد باب و « كتاب اقدس » ميرزا حسينعلي نوري (بهاالله ) را مستند ادعاهاي خود مي دانند و بر اصول و مباني و فروع و تعاليم استعمار ساخته آن استناد مي جويند , خود را موعود الواح و تعاليم كتاب اقدس بهائيت يعني « من يظهره الله جديد » ! ناميد.
هم اكنون اين سه گروه و شعبه ياد شده از بهائيت , در حال فعاليتهاي مخرب استعماري عليه اسلام مي باشند و با شبكه هاي وسيعي كه زير نظر « ايادي امرالله » قرار دارند , كار تبليغ و ترويج آموزه هاي كفرآميز و استعمار ساخته بهائيت را در سراسر جهان سامان دهي مي كنند.
امروز , « بيت العدل » مركزيت اين فرقه را به عهده دارد , و « ايادي امرالله » نقش حفاظت و تبليغ و ساير وظايف مربوط به رشد و گسترش اين مذهب استعمار ساخته را ايفا مي نمايند.
براي تشكيل « بيت العدل » به عنوان « مركزيت بهائيت » , شوقي افندي هشت سال پيش از مرگش ابتدا به تاسيس يك « هيئت بين المللي بهائي » با اهداف زير اهتمام ورزيد :
الف ـ با اولياي حكومت اسرائيل رابطه برقرار نمايد!
ب ـ او را در ايفاي وظايف مربوط به ساختمان فوقاني مقام اعلي كمك كند.
ج ـ با اولياي كشوري در باب مسائل مربوط به احوال شخصي وارد مذاكره شود.
اين هيئت پس از تغيير و تحولاتي مي بايد به شكل بيت عدل عمومي در آمده اعضاي آن از طريق انتخابات معين شوند . (5 )
اعضاي انتخاب شده هيئت بين المللي بهائي كه به نام « بيت العدل اعظم الهي » ! و در نقش « مركزيت سياسي بهائيت » فعاليت آغاز كرد , نه نفر بودند.
براي بنيان نهادن « ايادي امرالله » نيز شوقي افندي رباني قبل از مرگش اقدام نمود و با گزينش او , بيست و هفت نفر براي انجام مسئوليت حفاظت و ترويج بهائيت انتخاب شدند. تعداد 9 نفر از اين افراد « ايراني » و بقيه « خارجي » مي باشند!
گروههاي سه گانه ياد شده بهائيت , با وجود اختلافات فرقه اي با يكديگر , در اصول و مباني و تعاليم بهائيت و اهداف و ماموريت هاي سياسي و استعماري و سرسپردگي براي كشورهاي غربي همچون انگليس و آمريكا , « مشترك » و « متحد » عمل مي نمايند! و از همين جا به وضوح مشخص مي شود كه اين انشعاب ها و تعدد فرقه هاي بهائيت , به دست استعمار صورت مي گيرد و به نفع آنان تمام مي شود. اين انشعاب ها به عنوان ضرورتهايي چون ايجاد « تنوع » و « نوگرايي » براي صيانت بهتر از اصول و مباني دين ساخته شده دست قدرتهاي سيطره جو و نيز تداوم حفاظت از منافع غرب و آمريكا و اسرائيل , لازم و حياتي مي گردد!
شوقي افندي قبل از مرگ خويش براي رفع مشكلات بهائيت , سلسله « ايادي امرالله » را بنيان نهاد و با گزينش او 27 نفر براي انجام مسئوليت حفاظت و ترويج بهائيت انتخاب شدند كه 9 نفر از اين افراد « ايراني » و بقيه « خارجي » مي باشند. « ايادي امرالله » تحت نظر « بيت العدل » كه مركزيت بهائيت محسوب مي شود و در « اسرائيل » قرار دارد , فعاليت مي نمايد!
گروههاي انشعابي بهائيت با وجود اختلافات فرقه اي با يكديگر , در اصول و مباني و تعاليم بهائيت و اهداف و ماموريت هاي سياسي و استعماري و سرسپردگي براي كشورهاي غربي همچون انگليس و آمريكا , « مشترك » و « متحد » عمل مي نمايند!
جمعي از عناصر اصلي و سرشناس بهائيت همچون عبدالحسين آيتي و ميرزا حسين نيكو و فضل الله صبحي , خود را از مهلكه فرقه ضاله بهائيت نجات دادند و به دامان پرمهر اسلام بازگشتند و با انتشار كتاب هاي ارزشمندي چون « كشف الحيل » و « فلسفه نيكو » و « خاطرات صبحي » به افشاي تعاليم باطل و سوابق زشت رهبران بهائيت اقدام نمودند.
به نقل از جمهوري اسلامي
پاورقي :
1 ـ بهائيت در ايران , دكتر زاهد زاهداني , مركز اسناد انقلاب اسلامي , ص 257
2 ـ انشعاب در بهائيت , اسماعيل رائين , موسسه تحقيقي رائين , ص 203
3 ـ همان منبع , ص 232
4 ـ بهائيت در ايران , ص 261 ـ 260
5 ـ همان منبع , ص 262