سید کاظم رشتی با هویتی مجهول
بهائیت در ایران پایگاه جامع فرق ، ادیان و مذاهب : سید کاظم رشتی دومین سرکردهی فرقهی شیخیه است که مورد تأیید کامل استاد خود، یعنی شیخ احمد احسایی، قرار گرفت و پس از شیخ در کربلا ماند و به گسترش افکار او پرداخت. شاید بتوان مسألهی رکن رابع را از مهمترین اعتقاداتی برشمرد که سید به ترویج آن بعد از شیخ پرداخت. اگرچه در کلام شیخ احمد احسایی عباراتی وجود دارد که دال بر اظهار رکنیت او است [۱] اما پروراندن و ترویج این اندیشه در واقع توسط سید بوده است و علیمحمد باب هم شاگرد رشتی بوده است که فرقهی بابیت را به راه انداخت. [۲]
با مطالعهی سیر تکاملی شیخیه میتوان به این نکته پی برد که چنانچه سید کاظم نبود این انشعاب نامبارک در شیعهی اثنیعشری هم صورت نمیگرفت و آثار سوئی همچون ظهور افرادی همانند سید علی محمد شیرازی و حسینعلی بهاء و ظهور فِرَق ضالهای مانند بابیت و بهائیت و ظهور ادعاهایی همچون نبوت و امامت و الوهیت در میان مردم گسترش نمییافت.
آنطور که تاریخ بیانگر آن است شخصیت رشتی چندان برای ما روشن و شفاف نیست؛ لیکن باید اجمالاً با او آشنا شد؛ زیرا با شناخت سران جریانهای انحرافی میتوان به بسیاری از پرسشهایی پاسخ گفت که دربارهی آنها مطرح است؛ به ویژه سید کاظم رشتی که روابط دوستانهای با دشمنان اسلام و رفتاری زننده با شیعیان و اکابر شیعه داشت.
گزارشهای تاریخی پیرامون شخصیت سید کاظم از زمانی آغاز شده که سید با شیخ آشنا شده و وی را همراهی کرده است که سید تقریباً در سن ۱۵ سالگی بوده است؛ [۳] اما هویت سید قبل از این مدت برای تاریخنگاران مجهول مانده است. در خصوص مدت زمانی که سید هنوز با شیخ آشنا نشده بود دو نوع گزارش تاریخی ضبط شده است که ما در این مقاله به آنها میپردازیم:
۱. عدهای همچون ابوالقاسم ابراهیمی (چهارمین سرکردهی فرقهی شیخیهی کرمان) سید کاظم را از سادات حسینی و اهل مدینه میدانند که اجدادش به رشت مهاجرت کردهاند و وی در این شهر متولد و بزرگ شده و سیر علمی خود را از ایران آغاز کرده است. ابراهیمی در کتاب فهرست خود مینویسد: «سید قاسم، پدر سید کاظم، از اعیان رشت و فرزند سید احمد و اصلاً اجداد ایشان، اهل مدینهی منوره بودهاند که به گیلان مراجعت کرده بودند». [۴]
در نقد این ادعا باید گفت: اگر اجداد سید کاظم به رشت آمدهاند پس چرا گزارشی از آنان در تاریخ ثبت نشده است و مردم رشت نه تنها سید کاظم، بلکه هیچ یک از افراد خانوادهی وی را نمیشناسند. مگر میشود شخصی در شهری زندگی کند، بزرگ شود و پس ازمدتی مشهور گردد، ولی اثری از او، خانواده و آشنایانش در آنجا نباشد.
۲. عدهای سید کاظم را اهل شهر «ولادی وستک»، یکی از شهرهای روسیه، میدانند [۵] که در لباس روحانیت، وارد شهرهای عراق شده و در کسوت جاسوس به دنبال تأمین اهداف امپراتوری عثمانی و جاسوسی برای روسها بوده است.
در برخی منابع آمده است: «سید کاظم، فرد مجهولی بوده، که به دستور شیخ وارد کربلا شده است، و چنان خرج میکرده که از عهدهی تاجر و ملاک نیز خارج بوده است. او با والیان و حاکمان عراق ارتباطی کامل داشته است. برخی از منابع غیر شیخی، با ارائه مستنداتی، سید را جاسوس روس و اهل «ولادی وستک»، یکی از شهرهای روسیه، معرفی میکنند. بسیاری از پژوهشگران بر مجهول بودن سید اعتراف دارند و حتی وی را مأمور نفوذی استعمار میدانند». [۶]
لازم به ذکر است در کتب تراجم هم، که به شرح احوال شخصیتها میپردازند، چیزی در خصوص شخصیت سید کاظم به چشم نمیخورد، به جز چند سطری که در قصص العلمای تنکابنی و روضات الجنات خوانساری و الذریعه و ریحانة الأدب آمده است.
بر این اساس، شیخ احمد احسایی یک انسان مجهول الهویة را به عنوان جانشین پس از خود معرفی کرده است که با بررسی گفتار، کردار و روابطش، میتوان او را جاسوس یا فتنهگری دانست که به اسم شیعه و برای تخریب مذهب تشیع پا به میدان گذاشته است. آیا ممکن است، کسی که مدعی ارتباط مستقیم با معصوم و واسطهگری برای مردم است چنین شخصی را تأیید و به عنوان جانشین پس از خود معرفی کند؟
پینوشت:
[۱]. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی:ادعای بابیت در کلام احسایی
[۲]. علیرضا روزبهانی، در جستجوی حقیقت، قم، انتشاراتی مرکز مدیریت حوزهی علمیه قم، ۱۳۸۸ ش، ص ۴۲؛ علیاکبر باقری، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیهی کرمان، قم، انتشاراتی مؤسسهی آموزشی پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، ص ۱۰۰.
[۳]. هانری کربن، مکتب شیخی از حکمت الهی شیعی، ترجمهی فریدون بهمنیار، ص ۴۴.
[۴]. ابوالقاسم ابراهیمی، فهرست، ج ۱، ص ۱۲۵.
[۵]. احمد خدایی، تحلیلی در تاریخ عقائد فرقهی شیخیه، قم، امیر العلم، ۱۳۸۲ ش، ص ۸۰.
[۶]. همان.