امامت و رهبری
- بابا جون! بحث قیام مصلح با بحث امامت که در اسلام مطرح است چه تفاوتی دارند؟
- تفاوت در این است، همه ادیان و مذاهب معتقد به قیام مصلح هستند ولی در مبحث امامت در آئین اسلام و مذهب شیعه مصلح آینده تعیین شده، پدر و مادر و سال تولدش مشخص گردیده و این در تعقیب تعیین سلسله امامت و ولایت پس از نبی اکرم حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) است، پس هر دو با هم مرتبطند به علاوه در آئین تشیع این معنی کاملتر است.
- بابا! حالا که فرمودید مساله قیام مصلح در ربط کامل با مساله امامت است، اگر مانع ندارد اجمالی از مبحث امامت و حقانیت مقام ولایت امیر مومنان را در اینجا بیان فرمائید.
- مانعی ندارد اما قرار بود من برای شما قصه بهائیت را بگویم با این حال آنچه تو بخواهی من دریغ ندارم این وظیفه پدری است و تخلف از آن روا نیست، ولی قبلاً دوست دارم شما به یک نکته توجه فرمائید و آن این است که شیعه ادله صحت عقیده خود در خلافت امیر مومنان علی (علیه السلام) را از کتب اهل تسنن استخراج و کتب مفصل و معتبری در این باره تالیف نموده است.
- بابا آیا می شود تعدادی از آن کتابها را نام ببرید.
- عیبی ندارد از میان تمام آن کتابها به آنچه در ذیل می آید توجه فرمائید:
1 - الغدیر نوشته علامه عبدالحسین امینی، در 11 جلد.
2 - اصل الشیعة و اصولها نوشته آیة الله محمد حسین کاشف الغطاء، یک جلد.
3 - فصول المهمه نوشته علامه عبدالحسین شرف الدین، یک جلد.
4 - المراجعات نوشته علامه عبدالحسین شرف الدین، یک جلد.
5 - احقاق الحق نوشته قاضی نور الله شوشتری، بیش از بیست جلد.
- بابا جون! این کتابها هیچکدام به فارسی ترجمه نشده اند؟
- تا آنجا که من می دانم بعضی از مجلدات الغدیر و کتاب اصل الشیعة و اصولها به نام آئین ما و کتاب المراجعات به نام رهبری امام علی ترجمه شده اند.
- بابا جون! حالا نوبت آن است که از ادله داله بر امامت و ولایت حضرت علی (علیه السلام) را تعدادی برایم بشمارید.
- با کمال میل ، این ادله هم از روایات است و هم از آیات؛ شما می خواهید از کدامیک برایتان نقل کنم؟
- از هر دو قسمت.
- بنابراین من باید در آغاز آیاتی از قرآن را برایتان نقل کنم که ارزش سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را تعیین می کند، آنگاه وارد اصل سخن شوم.
در آیه 80 سوره نساء می خوانیم: من یطع الرسول فقد اطاع الله: کسی که از رسول خدا اطاعت کند به طور مسلم خدا را اطاعت کرده است
و در آیه 59 همین سوره می خوانیم: اطیعو الله واطیعوا الرسول و اولی الامر منکم: از خدا و از رسول و از اولی الامر که از خود شماست، اطاعت کنید.
و در آیه 36 سوره احزاب می خوانیم: و ما کان لمومن ولا مومنة اذا قضی الله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیرة من امرهم: هیچ مرد با ایمان و هیچ زن با ایمانی حق ندارد هرگاه خدا و رسولش حکمی دهند اختیاری در کار خویش داشته باشد.
از این آیات بر می آید که آنچه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بفرماید همان باید متبع باشد، نه چیز دیگر، اطاعت از رسول اطاعت خدا است، و همه موظفند اطاعت رسول را بنمایند، بنابراین اگر رسول خدا در مورد امامت مطلبی را گفت همه موظفند تبعیت نمایند.
- قبول است، از این آیات این معنی استفاده مس شود ولی بفرمائید پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) راجع به خلافت و امامت چه فرموده است؟
- پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در سخنان بسیاری، علی (علیه السلام) به عنوان جانشین خود تعیین نموده از جمله در حدیثی که به حدیث ثقلین معروف است فرموده است:
من در بین شما چیزی باقی گذاشتم که اگر به آن متمسک شوید هرگز گمراه نخواهید شد، کتاب خدا (قرآن) و عترتم اهلبیتم، و اینها از هم هرگز جدا نخواهند شد تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند(86).
طبق این حدیث اهل بیت (علیه السلام) که علی (علیه السلام) نخستین و معظم ترین آنها است، رهبران و پیشوایان امت اسلامند.
حدیث دیگری را که برایت نقل می کنم حدیث منزلت است در این حدیث آمده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی (علیه السلام) فرمود:
انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی:
تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسی هستی با این تفاوت که پس از من پیغمبری نیست.
بنابراین همانطور که هارون خلیفه موسی بود، علی (علیه السلام) نیز جانشین پیامبر اسلام است.
حدیث سوم حدیثی است که به حدیث یوم الدار معروف است.
داستان از این قرار است که پیامبر در آغاز دعوت آشکارش، ماور شد عشیره و بستگان نزدیک خود را به اسلام دعوت کند، یک روز همه را به میهمانی دعوت کرد ولی قبل از سخن از دعوت به اسلام پراکنده شدند و روز دیگر آنها را میهمان کرد و به آنان اعلام نمود:
هر کس امروز به من ایمان آورد و کمک کند برادر، خلیفه، وصی و جانشین من خواهد بود.
هیچکس به او پاسخ مثبت نداد جز علی (علیه السلام) که آن روز ده ساله بود، بپا خاست و ایمان و کمک را اعلام نمود.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از این جریان خطاب به آنان فرمود:
بدانید که علی برادر، وصی، خلیفه و جانشین من خواهد بود، حرفش را بشنوید و از او اطاعت کنید(87).
و حدیث چهرم از مشهورترین و متواترترین احدایث یعنی حدیث غدیر است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در سال دهم هجرت پس از بازگشت از مکه در محلی به نام غدیر خم تمام کسانی که با او حج کرده بودند (که تا صد هزار نوشته اند) را متوقف ساخت و در منبر، خطاب به همه - پس از گرفتن اقراهائی - فرمود:
هرکس من مولا و سرپرست او هستم، علی مولا و سرپرست او است:
من کنت مولاه فهذا علی مولاه
خداوند هر کس با او دوستی و یاریش کند، یاریش کن و دوستش بدار؛ و هر کس با او دشمنی کند، دشمنش باش(88).
بر اساس روایات بسیاری که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیده جانشینان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دوازده نفرند: نخستین آنها علی و دوازدهمین آنها فرزند امام حسن عسکری حجت و مهدی (علیه السلام) خواهد بود.
اگر بخواهید از این احادیث اطلاع حاصل کنید کتاب منتخب الاثر و پاورقیهای آن را بخوانید.
و در کتاب ینابیع الموده احادیثی آمده که یک یک آنها را نام می برد.
- بابا جون! اگر مانع ندارد یکی دو حدیث از این احادیث را برایم نقل کنید.
- با کمال میل. پس حدیث اول را گوش کن.
مرحوم صدوق در کتاب اکمال الدین از جابربن عبدالله انصاری نقل می کند که چون آیه اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم نازل شد به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتم: خدا و رسول را شناختم، اولی الامر کیانند؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
آنها جانشینان من بعد از منند، اول آنها علی (علیه السلام) پس از او حسن بعد حسین بعد از او علی بن حسین پس از او محمد باقر سپس جعفر بعد از او موسی پس از او علی بعد از او محمد و پس از او علی و بعد حسن و سپس همنام و هم کنیه من فرزند حسن است که شرق و غرب زمین به دست او فتح گردد، اوست که از دوستان و شیعیانش غائب گردد آنگونه که فقط کسانی بر امامت او ثابت مانند که خداوند قلبشان را آزموده باشد....(89)
و اما حدیث دوم شیخ ابوالقاسم خزاز قمی در کتاب کفایة الاثر از سلمان نقل می کند که: روزی پیامبر خطبه خواند و از مرگ خود خبر داد فرمود:
... مردم! هر کس خورشید را از دست داد به ماه چنگ زند و هر کس ماه را از دست داد به فرقدین (دو ستاره نورانی نزدیک قطب شمال) چنگ زند و هر کس فرقدین را از دست داد به ستارگان نورانی متمسک شود.
سلمان می گوید: من توضیح خواستم فرمود:
شمس منم، ماه علی است فرقدین حسنین هستند و ستارگان نورانی ائمه 9 گانه از صلب حسین هستند و مهدی نهمین آنهاست.....
سلمان می گوید: نامشان را پرسیدم؟ فرمود:
نخستین آنها علی، بعد حسن،(سپس یکی یکی را برشمرد) آنگاه حجت قائم که در ایام غیبتش چشم به راهش خواهند بود، ایشان عترت من و از گوشت و خون منند، علمشان علم من، و حکمشان حکم من است....(90)
- آقا جون! عقیده بابیان و بهائیان در این مورد چیست؟
- اتفاقاً آنها نیز در کتابهایشان به آنچه گفته شد معترفند و پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) 12 نفر را جانشین آن حضرت می شمارند به همان نام و نشانی که در کتب ما آمده.
- آیا می شود از کتابهای آنها عباراتی را نقل کنید؟
- بلی به عنوان مثال:
1 - نقطه اولی (سید باب) در کتاب صحیفه عدلیه صفحه 26 می نویسد:
ثالث: معرفت ابواب است و در این مقام فرض است بر مکلف اقرار به وصایت امیر المؤمنین.
و در صفحه 27 می گوید:
رابع: معرفت امامت است و در این مقام بر کل موجودات فرض است معرفت دوازده نفس مقدس که قائم مقام ولایت مطلقه بوده باشند(91)
بعد از آن می گوید: و اسماء مقدسه ایشان که مرایای بیان است این است: الحسن بن علی و الحسین بن علی سپس اسماء ائمه را می شمارد تا می رسد به اینجا و الحجة القائم محمد بن الحسن صاحب الزمان پس از آن می افزاید: و این شموس عظمت و نجوم عزت در هر شان قائم مقام رسول الله بوده اند.
2 - و در صفحه 40 این کتاب در باب خاص فی دعاء الاخلاص لله عزوجل چنین آمده: و اشهد الاوصیاء محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بعده علی ثم الحسن ثم الحسین (سپس می شمارد تا می رسد به امام عسکری بعد می گوید) ثم بعد الحسن صاحب العصر حجتک و بقیتک (بعد از آن می گوید) و اشهد ان قائمهم صلواتک علیه حجتک امامی الحق.
3 - از عبارات عباس افندی در تفسیر باب 12 مکاشفات یوحنا نیز بر می آید که او 12 امام را قبول دارد او در مکاتیب جلد 3 صفحه 406 می گوید:
و دوازده اکلیل دوازده امامند که مانند حواریین تایید دین الله نمودند و ولد مولود جمال معبود است که از شریعة الله تولد یافته.....
و در صفحه 53 و 54 مفاوضات نیز در تفسیر این مکاشفات، همین معنی استفاده می شود، ضمناً از این عبارات بر می آید که نقطه اولی جزء ستارگان 12 گانه نیست و ائمه اسلام 12 نفرند.
عبارت صفحه 124 مفاوضات نیز این معنی را تایید می کند که نقطه اولی جزء 12 نفر ائمه اسلام نیست، به عبارت این صفحه گوش کنید:
آن مظاهر کلیه که بالاستقلال اشراق نموده اند مانند حضرت ابراهیم و حضرت موسی و حضرت مسیح و حضرت محمد و حضرت اعلی و جمال مبارک، و اما قسم ثانی که تابع و مروجند مانند سلیمان و داود...
پس نقطه اولی قائم موعود و امام دوازدهم نیست بلکه طبق تصریح عبارت بالا نقطه اولی (حضرت اعلی) پیامبری مستقل است.
مهدویت از نظر امتها
- بابا جون! شما قبلاً گفتید در تمام امتها انتظار مصلح و دادگستری وجود داشته و در اسلام به نام مهدی و در شیعه شخص وی نیز با نام پدر و مادرش معین شده است، می خواهم بپرسم بابا جون یا در اسلام کسانی هستند که قیام مهدی را انکار کنند یا خیر؟ و اگر هستند دلیل رد آنها چیست؟
- بلی اعتقاد به ظهور مصلح مقبول امتها و عموم مسلمین است ولی تعدادی مخالف این عقیده اند و دلیلشان این است که: این اعتقاد ساخته و پرداخته شیعه است و لذا بیش از همه، شیعه دم از مهدی می زند.
ولی این گفته نادرست است اما دلیل اینکه شیعه از دیگران در این زمینه مقدم است به این دلیل است که شیعه به احادیث نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از طرق صحیح از ناحیه ائمه (علیه السلام) بیش از دیگران دسترسی داشته و به این حقیقت آشناتر است لذا حتی شخص آن را معین می نماید به خلاف فرقه های دیگر اسلامی که دسترسی به اخبار ناب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کمتر داشته اند، در عین حال اخبار ظهور مهدی در آخر الزمان در نزد اهل تسنن نیز متواتر است.
- بابا جون در بین اهل تسنن کسانی هستند که مخالف باشند؟
- بلی افراد مخالف وجود دارند ولی تعداد آنها کم است و در برابر، افراد زیادی کتابهائی را بر رد آنها نوشته اند از جمله کتابهای ابراز الوهم المکنون نوشته احمد محمد صدیق و کتاب حدیث المهدی والدکتور احمد امین نوشته محمد زهیری و کتاب الی مشیخة الازهر تصنیف استاد عبدالله سبیتی و پاورقیهای منتخب الاثر را می توان نام برد.
و اخیراً جزوه ای از رابطة العالم الاسلامی منتشر شده در پاسخ نامه ای راجع به مهدی است که جمعی از علمای اهل تسنن نگاشته اند. در این جزوه صریحاً گفته شده: احادیث مربوط به مهدی فراوان و صحیح است و هیچگونه انکاری در این باره روا نیست(92).
- بابا جون! اگر اینجا را بیشتر توضیح بدهید متشکر می شوم.
- به نظر می رسد برای یافتن حقیقت در اینجا به دو نکته باید توجه نمود:
یکی نگاهی تند به کتابهائی که علمای اسلام، درباره مهدی نوشته اند و دیگری تاثیری که این اعتقاد در طول تاریخ اسلام داشته، یعنی این اعتقاد باعث شده که بعضی از مبارزین بر ضد ستمگران را مردم مهدی بنامند و بعضی از این عقیده مسلم سوء استفاده نموده، خود را مهدی نامیده اند و عده ای از مردم هم به اشتباه از آنها پیروی کرده اند. این واقعیت تاریخی می تواند مسلم بودن این عقیده را ثابت کند.
- خوب بابا اگر مانع ندارد نکته اول را با شواهد بیان کنید؟
- بابا جون! هیچ حساب من هم می کنید که خسته شده ام، شما هم که ماشاء الله اشتهای فهمیدنتان زیاد است، مرتب می گوئید نقل کن، توضیح بده، مدرک ذکر کن، اگر ناراحت نشوید خسته شده ام و ساعت هم نزدیک 10 است بگذارید چند لقمه مختصر شام بخورم و بعد هم استراحت، تا صبح که پس از درس برایتان ادامه دهم، قبول است؟
- بله بابا جون، خیلی ببخشید شما را خسته کردم.
- خدا ببخشد فرزندم، این خستگی ها مانع ندارد، اینها خدمت به اسلام و مسلمین است.
- خوب بابا خستگی انشاء الله رفع شده چون استراحت کردید، درس هم که گفتید، حالا دنباله مطلب را بفرمائید.
- بلی، همانطور که گفتیم اعتقاد مسلم به مهدی موجب دو پدیده شده: یکی منسوبان به مهدویت و دیگری مدعیان مهدویت؛ در طول تاریخ اسلام هرگاه ظلم در جامعه ای بالا گرفته و یک انسان نامور به عنوان ستیز در برابر ظالم برخاسته مردم او را مهدی نامیده اند و کاهی هم افراد شیادی از این عقیده سوء استفاده کرده، و خود را به عنوان مهدی جا زده اند.
- این سخن درست است و مقبول، ولی آیا می شود تعدادی از آنها که مردم آنها را مهدی خوانده اند نام ببرید؟
- بلی
1 - محمد بن حنفیه: از فرزندان با فضیلت امیر مومنان (علیه السلام) که پس از واقعه کربلا، مرگ یزید و قیام ابن زبیر، با او بیعت نکرد لذا از طرف حکومت او زندانی شده، و مختار خود را از طرف او مجاز دانست و عده ای را به مکه فرستاد تا محمد بن حنفیه را از زندان بیرون آورند. و مختار در اثر همینکه می گفت از طرف محمد بن حنفیه مجاز است هواخواهانی پیدا کرد، پیروانش به کیسانیه معروف شدند و همچنان بر مهدویت محمد بن حنفیه باقی ماندند و او را از نظرها غائب و ساکن کوههای حجاز (رضوی) پنداشتند.
2 - زید بن علی بن الحسین (علیه السلام): مردی بس زاهد و پرهیزگار که از کثرت نیایش در مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) به ستون مسجد شهرت یافته بود، این شخصیت بزرگ از جور و جفای مروانیان به ستوه آمده در کوفه بر ضد هشام بن عبدالملک قیام نمود و با یاران معدودش با دستگاه او به نبرد پرداخت، در اثناء نبرد تیری آمد و او را از پا در آورد، یارانش شبانه او را در نهری به خاک سپردند و نهر را بر آن جاری ساختند ولی خونخواران به هر وضعی بود قبرش را پیدا کردند، سرش را به دمشق فرستادند و جسدش را در کوفه به دار آویختند، پنج سال بالای دار بود تا اینکه ولید بن یزید خلیفه شد، دستور داد استخوانهایش را به آتش بسوزانند و خاکسترش را به آب بریزند. زیدیه پیروان او هستند، وی را امام به حق می دانستند، او را قائم آل محمد می خواندند و معتقدند او پس از مردن باز خواهد گشت و قیام خواهد نمود.
علاوه جارودیه، محمد بن عبدالله نفس زکیه؛ واقفیه، امام موسی بین جعفر (علیه السلام)؛ و اسماعیلیه، اسماعیل فرزند امام صادق (علیه السلام) را مهدی دانسته و پیرو او هستند.
- بسیار خوب اگر زحمت نیست چند نفر از مدعیان مهدویت نیز معرفی کنید.
- با کمال میل.
نخستین فردی که در این رابطه به شما معرفی می کنم شخصی است به نام ابو محمد عبیدالله مهدی، او در نیمه دوم قرن سوم شروع به دعوت نمود، در سال 297 هجری با کمک یارانش به حکومت رسید، خود را امیر المؤمنین خواند و شهر مهدیه را در شمال آفریقا ساخت، وی پایه گذار حکومت فاطمیین در افریقای شمالی است که تا اواخر قرن پنجم ادامه داشت، و در سال 344 هجری قمری وفات یافت.
دومین نفر محمد بن عبدالله بن تومرت است که در نیمه اول قرن ششم در افریقا قیام نمود، مریدان او به نام الموحدین مشهور شدند، او رسماً خود را مهدی موعود می خواند و کتاب تنقیح الموطا در اصلاح و تکمیل کتاب موطا مالک بن انس نگاشت. او مردی بود که از هر وسیله برای پیشرفت خود استفاده می کرد، سرانجام به فرمانروائی مراکش و برخی نواحی شمال افریقا رسید. جانشینانش حدود یک قرن بر شمال افریقا و قسمتی از اسپانیا حکومت داشتند.
سومین نفر مهدی کرد است: در قرن 11 زمان سلطان محمد چهارم پادشاه عثمانی، جوانی یهودی به نام اسحاق خود را منجی یهود خواند، عده ای از یهودیان دورش را گرفتند.
در همین وقت پسر یکی از شیوخ کردستان خود را مهدی اسلامی خواند و چندین هزار کرد را به دور خود جمع نمود.
به دستور سلطان عثمانی هر دو را گرفته به دربار فرستادند، آنها با دیدن عظمت دستگاه توبه کردند و از ندیمان او شدند.
چهارمین نفر را می توانم برایت میرزا غلام احمد قادیانی نام ببرم، او از اهالی قادیان بخشی از ایالت پنجاب هند است. در سال 1250 به دنیا آمد، پس از تحصیل در نزد استاد و مدتی خدمت در دستگاه انگلیسیها، خود را مجدد اسلام در قرن 14 نامید (آن زمان هندوستان مستعمره انگلستان بود)، کتاب براهین احمدیه را در آخرین سالهای قرن 13 تالیف نمود سپس خود را مهدی موعود و مسیح معهود خواند.
وی حدود 80 کتاب و رساله نوشت، در سال 1326 هجری قمری به مرض اسهال در گذشت و در قادیان به خاک سپرده شد.
- بابا جون! معذرت می خواهم از نوشته هایش یکی چند نمونه را معرفی کنید.
- از جمله نوشته هایش: البشری، سر الخلافه، ازالة الاوهام و المواهب الفیوضات را می توان نام برد.
از اصول فکریش که در کتاب تریاق القلوب نوشته خودش، آمده: اطاعت کامل از حکومت انگلیس و منع مبارزه و جهاد مردم هند برای آزادی و استقلال است.
و پنجمین نفر محمد بن احمد بن عبدالله سودانی است. او در آغاز جوانی جزو دراویش بود، تظاهر به زهد و تقوی می کرد ولی به عللی از میان دراویش به خواری و خفت رانده شد، همین برای او عقده و انگیزه داعیه مهدویت گردید.
او در زمانی این ادعا را سر داد که محیط آشفته و فشار حکام ستمگر انگلیسی و مصری مردم سودان را مستعد انقلاب کرده بود.
لغو سریع بردگی، اقتصاد آنجا را ناتوان و فلج ساخته بود، این بود که به محض ندای قائمیت او در آغاز قرن 14 در مدت کوتاهی عامه مردم سودان به دورش جمع شدند، با عمال حکومت انگلیس و پادشاهای مصر مبارزه کرد، در غالب آنها پیروز شد و جمعی از افسران ارشد انگلیسی از قبیل کلنل هیکس و ژنرال گردن را با سپاهیانشان به قتل رسانید مثلا در جنگ با هیکس از 11 هزار سرباز 300 نفر زخمی و نیمه جان برای هیکس باقی گذارد.
او و مریدانش که درویشان نام داشتند تمام سودان را تصرف کردند و دولت گلادستون را سخت به زحمت انداختند ولی در اوج پیروزی اجل گریبانش را گرفت و پس از تب شدیدی از دنیا رفت.
وی بساط مهدویت خود را به تقلید از دوران رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر پا کرد: همسرش را عایشه ام المومنین نام نهاد و به اطرافیانش لقب ابوبکر، عمر، حسان بن ثابت، و خالد بن ولید بخشید.
پس از او جانشینش از نیروی انگلیس شکست خورد و دوباره سودان به دست انگلیس افتاد، انگلیسها از شدت خشم جسد محمد احمد را از قبر بیرون آورده و جمجمه اش را به انگلستان فرستادند، بعضی می گویند هنوز جمجمه اش در موزه بریتانیا موجود است.
افراد دیگری نیز مدعی مهدویت شده اند همچون علی محمد شیرازی، سید محمد جونپوری هندی، محمد حسین مشهدی و محمد بن علی سنوسی که فعلاً لازم نیست بیش از این در این باره صحبت کنیم.
- بابا جون شما فکر می کنید چه چیز باعث شد که افرادی ادعای مهدویت کنند؟
- عوامل مختلفی باعث این معنی شده است که اکثر نتیجه دسیسه های سیاسی بوده، یا مدعیان می خواسته اند از عقیده مردم سوء استفاده کنند و زمام حکومت را در دست بگیرند و یا عوامل بیگانه بوده اند که از این طریق اطلاعات لازم را از کشورها تهیه می کردند و یا می خواسته اند بدین وسیله حاکم شوند و منافع به دست آورند.
البته بعضی از آنها ناراحتی روانی نیز داشته اند مثلاً ریاضتهائی کشیده اند که زمینه چنین ادعاهائی برایشان فراهم ساخته است.
باید بدانید: طرفداران یا تحریک کنندگان این افراد برای آنها روایاتی نیز جعل کرده اند تا در نظر مردم عمل آنها را مطابق روایات بنمایند.
یا کارهائی را انجام دادند که با روایات رسیده در مورد مهدی (علیه السلام) مطابقت کند مثلاً ابن تومرت که نامش امغار بود آن را به محمد تغییر داد و محمد احمد تقلیدی از زمان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را ایجاد کرد، مهدی بنگالی به مکه رفت تا از آنجا دعوت خود را آغاز کند و علی محمد شیرازی به ملا حسین بشروئی دستور داد تا با پرچمهای سیاه از خراسان حرکت کند (93) و قدوس چون به مقبره شیخ طبرسی رسید پشت به آن داده آیه بقیه الله خیر لکم... را خواند(94).
- بابا جون! کمی طولانی شد، خلاصه و نتیجه ای از این بحث را بازگو کنید؟
- نتیجه این گفته ها چنین می شود:
1 - از آنجا که عقیده به قیام مهدی ایجاد تحرک و انقلاب می نماید لذا بازار مهدیهای قلابی گرم شد.
2 - اصیل بودن عقیده به مهدی باعث شد که کار آنها بگیرد وگرنه با عدم اصالت، چیز تقلب و بدلی آن مورد توجه قرار نمی گیرد، چنانکه طلا و جواهرات بدلی بخاطر طلا ارزش می یابند و مورد توجه قرار می گیرند.
3 - از پدیده ادعای مهدویت و منسوبان به مهدویت می فهمیم که عقیده به مهدی اصالت داشته است.
4 - و اینکه می بینیم مدعیان نتوانسته اند برنامه جهانی را پیاده کنند دلیل کذب آنها است.
با مهدی آشنا شویم
- بابا جون! با توجه به آنچه که گفتید ممکن است باز هم افرادی سوء استفاده کنند خود را مهدی بخوانند، مردم باید صفات و ویژگیهای مهدی موعود را به خوبی بدانند تا اشتباه نکنند.
- درست است لذا در روایات ما صفات و ویژگیهای مهدی آمده تا هر کس بخواهد بتواند به خوبی او را بشناسد.
- بابا جون! اگر ممکن است این ویژگیها را بشمارید.
- با کمال میل ولی شرط آن است که حوصله به خرج دهی.
- حوصله می کنم، قول می دهم!
- پس گوش کن:
چهل و هشت حدیث رسیده که مهدی همنام و هم کنیه رسول اکرم است.
یکصد و چهل و هشت حدیث رسیده که مهدی نهمین فرزند حسین (علیه السلام) است.
یکصد و سه حدیث آمده هفتمین نسل امام باقر (علیه السلام) است.
نود و نه حدیث آمده که فرزند ششم امام صادق (علیه السلام) است.
نود و هشت حدیث آمده که نسل پنجم امام موسی کاظم (علیه السلام) است.
نود و پنج حدیث داریم که چهارمین فرزند امام رضا (علیه السلام) است.
نود حدیث داریم که سومین نسل امام جواد (علیه السلام) است.
یکصد و چهل و شش حدیث آمده که نوه امام هادی (علیه السلام) است.
یکصد و چهل و شش حدیث داریم که پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) است.
نه حدیث رسیده که فرزند سیده کنیزان است.
یکصد و سی و شش حدیث رسیده که دوازدهمین و آخرین ائمه است.
چهارده حدیث رسیده که ولادتش از مردم پنهان است.
ده حدیث رسیده که از بیعت و پیمان ستمگران آسوده است.
نود و یک حدیث رسیده که دارای غیبتی طولانی است.
ده حدیث داریم که دو غیبت دارد یکی کوتاه و دیگری طولانی.
سیصد و هجده حدیث رسیده که عمری بس طولانی دارد.
هشت حدیث آمده که چهره ای جوان دارد و به مرور زمان پیر نمی شود.
و بیست و سه حدیث رسیده که دارای سنتهای برخی از انبیاء است.
- بابا جون! این همه روایت درباره مهدی رسیده؟
- بلی خیلی بیشتر، آنچه که برشمردیم بیش از یکهزار و پانصد حدیث است.
- بابا جون! این احادیث در کجا است؟
- این احادیث و مدارک آنها را می توانید در کتاب منتخب الاثر پیدا کنید.
- بابا جون! آنچه تا حالا نقل کردید فهرست احادیث بود اگر زحمت نیست تعدادی از این احادیث که ویژگیهای آن حضرت در آنها است را برایم نقل کنید؟
- با کمال میل، شما خسته نشده اید؟
- خیر.
- بسیار خوب، پس به جند حدیث در این باره گوش فرا ده ولی چون این احادیث طولانی است من قسمتهائی که به حضرت مهدی (علیه السلام) مربوط می شود نقل می کنم.
حدیث اول حدیثی است که به لوح فاطمه (علیها السلام) معروف است: حدیث در کتاب اصول کافی، جلد 1، کتاب الحجة، ابواب تاریخ، باب ماجاء فی الائنی عشر و النص علیهم، آمده است.
داستان از این قرار است که پس از ولادت امام حسین (علیه السلام) جابر بن عبدالله انصاری برای عرض تهنیت به حضور فاطمه زهرا (علیها السلام) رسید، در حضور آن حضرت لوحی سبز رنگ دید، از آن حضرت راجع به آن سوال کرد، فاطمه (علیها السلام) فرمود:
این لوحی است که از جانب خداوند برای پدرم فرستاده شده و او به من بخشیده است.
جابر اجازه خواست تا نسخه ای از آنچه در این لوح است یادداشت کند.
جابر می گوید:
در این لوح نام پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و جانشینانش آمده بود در آغاز این لوح آمده که:
هذا کتاب من الله العزیز الحکیم لمحمد نبیه و سفیره و حجابه و دلیله نزل به الروح الامین من عند رب العالمین:
این نوشته ای است که از خداوند عزیز حکیم بر محمد پیامبر، سفیر، حاجب و دلیلش به وسیله روح الامین از نزد العالمین نازل شده است.
به دنبال آن نام جانشیان آن حضرت تا امام هادی آمده بود، سپس افزوده است:
اخرج منه الداعی الی سبیلی و الخازن لعلمی الحسن و اکمل ذلک بابنه م ح م د رحمة للعالمین، علیه کمال موسی و بهاء عیسی و صبر ایوب فتذل اولیائی فی زمانه و تتهادی روسهم کما تتهادی روس الترک والدیلم:
از او دعوت کننده به راه من و خزینه دار علم من حسن (علیه السلام) متولد خواهم ساخت و آن را بوسیله فرزندش م ح م د کامل خواهم نمود، او دارای کمال موسی و بهاء عیسی و صبر ایوب است دوستان من در زمان (غیبت)او ذلیل می گردند و سرهایشان همچون سرهای ترک و دیلم به هدیه فرستاده می شود.
آنگاه چنین آمده:
اولیک علیهم صلوات من ربهم و اولئک هم المهتدون.
در این حدیث نام امام زمان، نام پدرش امام حسن عسکری و نام پدران گرامیش که جانشینان رسول اکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند مشخصاً آمده است.
- بابا جون معذرت می خواهم آیا این حدیث را بهائیان قبول دارند؟
- بلی بابا باید قبول داشته باشند و این به دو دلیل است: یکی اینکه آنها مدعی هستند که مسلکشان بعد از اسلام آمده و همه ائمه اسلام را قبول دارند.
و دیگر اینکه در کتابهای باب و بهاء به این حدیث استدلال شده است.
- در کدامیک از کتابهای آنها آمده؟ می شود چند تا از آنها را نقل کنید؟
- بلی در کتابهائی که ذیلا نام می برم این حدیث مورد استشهاد قرار گرفته است:
1 - سید باب در کتاب دلائل سبعه صفحه 47 چنین می نویسد:
و از آن جمله حدیث لوح فاطمه است که در کتب مسطور است.
آنگاه باب این عبارت حدیث را نقل می کند:
واکمل ذلک بابنه م ح د رحمة للعالمین، علیه کمال موسی و بهاء عیسی و صبر ایوب و یذل اولیائه فی زمانه.
تفاوت آن در عبارت و یذل اولیائه فی زمانه است که در حدیث کافی فتذل اولیائی فی زمانه است.
در عبارت اول اولیایش در زمانش ذلیل می گردند است و در عبارت دوم اولیای من در زمانش ذلیل می گردند.
در بخش سوم کتاب ظهور الحق صفحه 516 به نقل از رساله رد حاج کریمخان، و همچنین در کتاب نقطة الکاف میرزا جانی کاشانی صفحه 236 و در کتاب هشت بهشت میرزا آقا خان کرمانی صفحه 252 نیز این حدیث مورد استشهاد قرار گرفته است.
اینها همه مدارک کتب بابیه بود.
2 - در کتاب ایقان بهاء صفحه 190 می نویسد:
چنانکه در کافی در حدیث جابر در لوح فاطمه در وصف قائم می فرماید: علیه کمال موسی و بهاء عیسی و صبر ایوب فیذل اولیائه فی زمانه.
همچنین شوقی در قرن بدیع جلد 1 صفحه 356 و جلد 2 صفحه 53 و ابوالفضل گلپایگانی در کتاب فرائد صفحه 129 که بعد از آن می نویسد:
و این حدیث لوح فاطمه از احادیث معتبره منقوله قدسیه است که شیخ کلینی رحمة الله علیه کتاب کافی را به ذکر این حدیث مزین داشته است.
حدیث دوم، حدیثی است که صدوق در کتاب اکمال الدین صفحه 316 نقل می کند در آنجا آمده که پس از صلح امام حسن (علیه السلام) و اعتراضات عده ای، امام مجتبی (علیه السلام) ضمن پاسخهائی که داده چنین آمده:
مگر نمی دانید که هیچیک از ما نیست جز اینکه به گردن او بیعت طاغی زمانش می باشد جز قائم که روح الله عیسی بن مریم پشت سرش نماز می خواند، چرا که خداوند ولادتش را مخفی قرار داده و شخصش از میان جامعه غیبت می کند تا زمانی که ظهور می کند بیعت احدی به گردنش نباشد و این شخص نهمین فرد از اولاد امام حسین فرزند سیده کنیزان است، عمر او در زمان غیبتش خداوند طولانی فرماید، سپس او را به صورت جوانی کمتر از چهل سال ظاهر می سازد...
این حدیث را کتاب منتخب الاثر در صفحه 206 نقل کرده است.
و سید باب نیز آن را در مطلع چهارم از قسمت دوم تفسیر سوره کوثر آورده است.
حدیث سوم باز حدیثی است که صدوق در کتاب اکمال الدین صفحه 352 تا 357 و منتخب الاثر در صفحه 258 سطر 12 نقل کرده است و چون بسیار مفصل است خلاصه آن را برایت نقل می کنم.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
خداوند به قائم ما خصوصیاتی از انبیاء پیشین داده است:
میلاد او همانند میلاد موسی است: که فرعون برای به دنیا نیامدن موسی بیست هزار کودک را کشت ولی نتوانست، قائم ما هم بنی امیه و بنی عباس برای یافتنش در کشتن اولاد پیامبر شمشیرها را به کار انداختند...
غیبتش چون عیسی است: یهود او را کشته پنداشتند و خداوند فرموده او را نکشتند و به دارش نزدند (95). مسلمانان نیز به خاطر طولانی شدن غیبتش بعضی می گویند به دنیا نیامده و گروهی می گویند: آمده و مرده است، جمعی کفر ورزند و گویند امام یازدهم عقیم بود و بعضی دیگر گویند روح او در هیکل دیگری حلول کرده، و گویا خواهد شد. و تاخیر در ظهورش چون نوح است: که در آن مدت طولانی مردم آزمایش شدند، مسلمانان نیز آزمایش می شوند.
و عمر طولانی اش چون خضر است: و عمر طولانی خضر برای آن است که دلیل طولانی بودند عمر او باشد.
این حدیث را سید باب در مطلع هفتم از قسمت پنجم تفسیر سوره کوثر آورده و درستی آن را تصدیق کرده است.
با توجه به احادیث نقل شده به خوبی می توانید پی ببرید که هیچکدام از مدعیان مهدویت این صفات و ویژگیها را نداشته اند، بعنوان مثال سید باب نامش علیمحمد و پدرش میرزا محمد رضا و اجدادش ابراهیم و فتح الله و مادرش فاطمه بیگم بوده، و مادرش سابقه کنیزی نداشته است(96).
او در اول محرم سال 1235 در شیراز متولد شده (97) و بدون کمترین ترس از حکومت وقت، به دنیا آمده است.
علاوه علیمحمد تابعیت و بیعت حکومت محمد شاه قاجار و ناصر الدین شاه قاجار را داشت و نسبت به آنها در آثار و نامه های خود کمال تعظیم و تواضع را می نمود و خود را فدائی آنان می خواند، و مستدعی الطاف سلطانی و رحمت و رافت شاهی بود.
در حالی که بهاء ناصر الدین شاه را رئیس الظالمین لقب داده است(98).
اضافه بر این باب از نظر مردم غائب نبود، و در مورد حیات و مرگ او اختلاف نبود، و عمر طولانیش فقط 31 سال و هشت ماه بود (99)؛ گذشته از همه اینها همانطور که سابقاً برایتان گفتم بهائیت بر اساس نوشته های باب و بهاء باید بپذیرد که حضرت مهدی هنوز ظهور نکرده است؟
- چطور بابا جون؟ من سابقاً یادم هست مطالبی را گفتید ولی اگر یادآوری کنید باز هم خوب است.
- بسیار خوب به یک مطلب باز اشاره می کنم ببین باب و بهاء هر دو شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی را مورد اعتقاد و احترام خاص خود داشتند. سید باب سید کاظم را معلم خود می دانست (100) و هر دو را مظهر نور و سر خداوند در کل عوالم و از نقباء و طائفین حول می خواند (101) و حسینعلی در اقتدارات صفحه 210 شیخ احمد را شیخ اجل و افضل، پشتوانه و ظهر اسلام و قبله مسلمانان می شمارد.
او می نویسد: بعد از خاتم انبیاء و ائمه طاهرین دو نفر و اصل به حق و به طراز آگاهی مزین، مرحوم شیخ و سید علیهما بهاء الله الابهی.
پس عقائد آنها از نظر باب و بهاء سخت محترم است حالا ببین عقائد این دو نسبت به حضرت مهدی (علیه السلام) چیست؟
شیخ احمد در شرح الزیاره ذیل جمله و تولیت آخرکم کما تولیت اولکم مینویسد:
حق مطلب همان است که روایات فریقین بر آن دلالت دارد و شیعیان اجماع، که امام دوازدهم حضرت محمد بن الحسن العسکری (علیه السلام) است و آن بزرگوار تا هنگام خروجش زنده است خواه زمان غیبتش کوتاه یا دراز باشد.
و سید کاظم در صفحه 289 شرح القصیده می نویسد:
هر کس دوست دارد در قیامت خدا را ملاقات کند در حالی که ایمانش کامل و اسلامش نیکو باشد بایستی حجة بن الحسن (علیه السلام) را مولای خود بداند.
با توجه به آنچه این دو گفته اند جای هیچ تردیدی باقی نمی ماند که لباس مهدویت بر قامت علیمحمد و امثال او دوخته نشده و جز بر قامت حضرت بقیة الله حجة بن الحسن العسکری راست نیاید.
پی نوشت:
86) انی تارک فیکم ما ان تمسکتم به لن تضلوا: کتاب الله و عترتی اهل بیتی، و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض.
این حدیث یا مضمون آن در تمام کتب معتبر اهل تسنن و تشیع آمده است رجوع فرمائید.
87) این حدیث نیز در تمام کتب معتبر اسلامی آمده است.
88) برای پی بردن به صحت و اصالت آن به کتاب نفیس الغدیر مراجعه فرمائید.
89) اکمال الدین چاپ مکتبة الصدوق تهران صفحه 253 و اثبات الهداة جلد دوم صفحه 273 و 212 و منتخب الاثر صفحه 4/101.
90) منتخب الاثر صفحه 3/100.
91) در مکاشفات یوحنا باب 12 آمده:
و علامتی عظیم در آسمان ظاهر شده زنی که آفتاب را در بر دارد و ماه زیر پاهایش و بر سرش تاجی از 12 ستاره است.
و آبستن بوده از درد زه و عذاب زائیدن فریاد بر می آورد.
در مفاضات صفحه 53 و 54 می گوید: این زن آبستن شریعة الله است که بر محمد نازل شد... و این 12 ستاره عبارت از 12 ائمه است که مروج شریعت محمدیه بودند.
92) اجمالی از بحث این جزوه در تفسیر نمونه تفسیر سوره برائت آمده است. مراجعه فرمائید.
93) تلخیص تاریخ نبیل صفحه 328 و 360.
94) تلخیص تاریخ نبیل صفحه 328 و 360.
95) سوره نساء آیه 157.
96) محاضرات جلد 2 صفحه 1026 و 669.
97) محاضرات جلد 2 صفحه 1026 و 669.
98) اسرار الاثار جلد 2 صفحه 36.
99) قرن بدیع جلد 1 صفحه 256.
100) اسرار الاثار جلد 1 صفحه 35 و جلد 2 صفحه 61 و 62.
101) اسرار الاثار جلد 2 صفحه 10.
ادامه دارد...