- بلی، حسینعلی طبق نقل کتاب رحیق مختوم صفحه 450 می گوید:
ابوابشان یعنی ابواب اربعه سبب و علت گمراهی گشتند اگر آن حرفهای کذبه از آن مطالع کذب ظاهر نمی شد نقطه وجود روح ما سواء فداه شهید نمی گشت.
آری بهاء با این گفته خود می خواهد اصل غیبت را ساخته و پرداخته نواب اربعه بداند و علت کشته شدن سید باب را نیز همان گفته های نواب اربعه می داند.
ولی از آنجا که دروغگو حافظ ندارد و گفته هایش هنجار نیست آقا نمی دانستند که خود نقطه وجود به نواب اربعه اظهار فروتنی کرده و اطاعت آنان را لازم شمرده است.
- آقا جون! یعنی باب به نواب اربعه معتقد بوده و آنان را قبول داشته و بهاء خبر نداشته و یا نخواسته خبر داشته باشد، او که می گوید: ما هر چه بخواهیم، در لوحی روبروی ما ظاهر می گردد پس چطور خبر از نوشته های سید باب نداشته؟ بنابراین مدارک مطلب را ذکر کنید.
- من ترجمه گفته های باب طبق نقل کتاب اسرار الاثار جلد دوم صفحه 7 و 8 را برایتان نقل می کنم، اسرار الاثار از تفسیر سوره کوثر باب چنین نقل می نماید:
بدان که برای او (حجة بن الحسن) با اذن خدا دو غیبت است... در غیبت صغری دارای و کلائی معتمد و نوایی مقرب بوده است، مدت غیبت صغری سپری شد و هفتاد سال و چند روز معدود ادامه داشت، در این ایام نواب آن حضرت روحی فداه: عثمان بن سعید عمروی و پسرش ابو جعفر محمد بن عثمان و شیخ معتمد ابوالقاسم حسین بن روح سپس علی بن محمد سیمری بودند؛ اینها در ایام غیبت صغری مرکز امر و مواقع نهی و مصدر فرمان بودند(116).
و نیز در جلد یک اسرار الاثار صفحه 182 ضمن ابلاغیه الف از سید باب چنین نقل می نماید:
و شهادت می دهم که بعد از ابواب اربعه دارای بابی نیست.... و شهادت می دهم که در ایام غیبت آن حضرت علمائی حافظ و نگهبان دین از طرف آن حضرت حجت بر مردمند.... و شهادت میدهم که طاعتشان فرض است و مودتشان عدل و کسی که یکی از آنها را انکار کند کافر شده و از خاسران خواهد بود.
و در صحیفه عدلیه صفحه 6 چنین می خوانیم:
تمثیل ربانی اگر کسی عمل کرده باشد به دین حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) در منتهای عمل و اقرار به ولایت اهل بیت عصمت سلام الله علیهم آورده باشد ولکن اعراض از حکم حسین بن روح (ره) که یکی از وکلای ایام غیبت صغری بوده نموده باشد شکی نیست که عملهای او هباء منثور است.
او در موارد عدیده ای از بیان فارسی از جمله در صفحه 288 درباره نواب اربعه سخن گفته است.
پس روشن شد که سخن بهاء الله گزاف و بی پایه است.
جوان زیستی مهدی (علیه السلام)
- خوب بابا جون حالا نوبت یک سوال خیلی مهم شده اگر اجازه بفرمائید بعد از استراحت مطرح کنم؟
- عیبی ندارد.
- خوب بابا جون خستگی رفع شد؟ سوال من در مورد طول عمر حضرت مهدی (علیه السلام) است، همانطور که همه می گویند و شما هم نقل کردید وقتی حضرت مهدی (علیه السلام) است، همانطور که همه می گویند و شما هم نقل کردید وقتی حضرت مهدی (علیه السلام) ظاهر می شود در سنی حدود چهل یا کمتر است در حالی که از سن او سالهای فراوان گذشته، این چگونه ممکن است؟ علاوه مگر می شود انسانی بیش از حد طبیعی عمر بنماید؟
- بلی، درست مطلب از همین قرار است چرا که قیام کننده برای اصلاح جهان باید از نشاط و نیروی جوانی برخوردار باشد. در این باره در روایات فراوانی داریم که تعدادی از آنها را برایتان می خوانم:
1 - امام سجاد (علیه السلام) می فرماید:
فی القائم سنة من نوح و هو طول العمر:
در قائم سنتی از نوح (علیه السلام) وجود دارد و آن طول عمر است(117).
2 - امام رضا (علیه السلام) در باب علائم مهدی (علیه السلام) می فرماید:
علامته آن یکون شیخ السن شاب المنظر حتی آن الناظر الیه لیحسبه ابن اربعین او دونها وان من علاماته آن لا یهرم بمرور الیام و اللیالی حتی یاتیه اجله:
نشانه اش این است که سنش زیاد، چهره اش جوان است، آنچنان که ناظر به او خیال می کند چهل سال یا کمتر دارد و نیز از نشانه هایش این است که با گذشت ایام ولیالی پیر نمی شود تا آنکه اجلش فرا رسد(118)
3 - حافظ محمد بن یوسف گنجی شافعی در کتاب البیان فی اخبار آخر الزمان و شیخ جمال الدین دمشقی در کتاب عقد الدرر و خواجه کلان قندوزی در کتاب ینابیع الموده از امام مجتبی نقل کرده اند:
لو قام المهدی لانکره الناس لانه یرجع الیهم شابا و هم یحسبوه شیخا کبیرا:
اگر مهدی قیام کند مردم وی را انکار می کنند زیرا به گونه ای بسوی مردم باز می گردد که جوان است در حالی که مردم او را کهنسال و پیر می پنداشتند(119).
آری، سن زیاد و جوان زیستی آن حضرت دستاویز مخالفان و بهائیان نیز شده و آن را مخالف قوانین عقلی و موازین طبیعی و نوامیس آسمانی خوانده اند، برای روشن شدن پاسخ این ایرادها باید دقت بیشتری بنمائید.
می گویند: به شهادت عقل هر موجود حادث و مرکب محکوم به فنا است پس زندگی ابدی برای مهدی خلاف عقل است.
می گوئیم: ما برای آن حضرت زندگی ابدی قائل نیستیم بلکه زندگانی طولانی قائلیم.
می گویند: عمر طولانی و جوانی خلاف عادت و معمول است وهمین استبعاد برای انکار یا تزلزل این اعقتاد کافی است.
می گوئیم: این استبعاد از جهانی پاسخ دارد:
1 - بو علی سینا گفته است:
هر چه از غرائب به گوشت خورد آن را در بقعه امکان قرار ده (بگو ممکن است) تا زمانی که برهان قاطعی اقامه شود و آن را نفی کند(120).
2 - کدام منطق حد و مرز برای عمر تعیین کرده است (فقط بی نهایت عمر واقع نمی شود و بس).
علاوه احساس فطری و درک و جدانی بشر بر دوام و بقای عمر، خود گواه آن است که اصل طبیعی، زیستن است نه مردن.
3 - به فرض که طول عمر و جوان زیستن، بی سابقه و کم نظیر باشد، این دلیل امتناع نیست، نبوغهای فکری، علمی صنعتی و.... نیز کم سابقه است.
از این گذشته اگر قرار بود مطابق امور عادی و طبیعی باشد که جای سوال و بحث نبود ما از اول حرفمان این است که زندگی و حیات او بر خلاف عادت است.
4 - کهنسالی خلاف عادت عمومی نیست بلکه سابقه دارد و هم اکنون نیز افرادی هستند که دارای عمر طولانی اند. در این باره کتابها نوشته شده از جمله کتاب المعمرون نوشته ابو حاتم سجستانی منی که پیش از ولادت مهدی نوشته، و اختصاص به همین معنی دارد.
کتاب مروج الذهب مسعودی و دائرة المعارف فرید وجدی ماده هرم و اکمال الدین صدوق و بحار مرحوم مجلسی در این باره بحثهائی دارند و افرادی که عمر طولانی کرده اند را نام می برند. می توانید مراجعه فرمائید.
می گویند: در صورتی قبول معمران اثبات نمی شود که امام شیعه جزو این گروه و فعلا زنده باشد.
می گوئیم: ما هم نمی خواهیم آن را سند زنده بودن آن حضرت بشماریم بلکه می خواهیم اثبات کنیم که عمر طولانی ممکن است و اما اینکه آن حضرت زنده است را به وسیله احادیث و اخبار رسیده از پیامبر و ائمه اثبات می کنیم.
علاوه همینکه ثابت شد فردی به دنیا آمده مرگ او احتیاج به دلیل داد نه بقای او.
- آقا جون! از نظر عقلی سخنان شما درست است اما می گویند از نظر قوانین طبیعی و عادی این معنی قابل بحث است چه می فرمائید؟
- بلی آنها می گویند: دانش، پیری و مرگ را سرنوشت هر انسان می داند بنابراین زنده بودن مهدی خلاف علوم انسانی و قوانین طبیعی است ولی آیا این گفته را می توان باور کرد؟ برای روشن شدن به این مطالب توجه کنید:
1 - با اینکه دانشمندان می گویند: معلومات ما در برابر مجهولات ما همچون قطره ای است در برابر دریائی بزرگ چطورء توان به اتکاء این معلومان کم حکم قطعی پیرامون قوانین طبیعی صادر کرد.
پس نارسائی علم بشر در فهم مطلب را نمی تئان دلیل انکار چیزی دانست.
2 - علاوه گفته بالا خلاف علوم پزشگی و زیستی است زیرا آنها می کوشند بشر را نگاه دارند و این دلیل بقای طولانی بشر به موازات پیشرفت بهداشت است.
الکسیس کارل در کتاب انسان موجود ناشناخته در فصل پنجم صفحه 183 می نویسد:
اگر ترکیبان محیط غذائی را ثابت نگاه دارند اجتماعات سلولی الی غیر النهایه فعالیت خود را ادامه می دهند.... و اگر از افزایش حجم آنها جلوگری شود هیچگاه پیر نخواهند شد.
3 - دانش کنونی زیست را اصل، و مرگ و پیری را خلاف و غیر طبیعی می شمارد.
کارل در کتاب راه و رسم زندگی فصل سوم صفحه 46 می گوید:
بدن تقریبا خود را در قالب هر حادثه ای می ریزد و در برابر هر موقعیت تازه و مسائلی برای مواجهه با آن بر می انگیزد این وسیله هدفی جز تامین حد اکثر عمر را ندارد، در مقابل هر خطر، کیفیات فیزیولوژیکی در جهتی متوجه می شوند که بزرگترین مدت حیات را تامین کنند.
می گویند: سنت الهی بر فنای انسانها است کل نفس ذائقة الموت ومن نعمره ننکسه فی الخلق پس خصیصه کهنسالی و جاوید عمری خلاف سنت است.
می گوئیم: طول عمر خلاف سنت الهی نیست چه عمرهای طولانی در تاریخ بشر و هم اکنون وجود داشته و دارد. و آیات رسیده در مورد سنت الهی راجع به زمان مشخص نیست(121).
از همه اینها گذشته آنجا که پای قدرت خداند در میان است هیچ چیز غیر ممکن نیست، وقتی اراده الهی بر بقای مهدی (علیه السلام) برای یک قیام جهانی پس از غیبت طولانی تعلق گرفته باشد هیچ رادع و مانعی وجود پیدا نخواهد کرد چه جمله کائنات تحت اراده او هستند (و آنچه او بگوید آن کنند).
مگر نه این است که اصل حیات را او می بخشد؟! مگر 309 سال خوابیدن اصحاب کهف و زنده بودن، خلاف عادت و معمول نیست؟! مگر سالم ماندن آب انگور و نوشابه عزیر (یاارمیای) پیامبر پس از صد سال خلاف عادت وطبیعت نیست؟!
بهتر آن است که وقتی پای قدرت حضرت حق در میان می آید - با این دانش ناچیز خود - سخنی نگوئیم، و مگر نوح پیامبر 950 سال در بین قوم درنگ نکرد؟! و مگر در قرآن نیامده که اگر یونس تسبیح خدا نمی گفت تا قیامت در شکم ماهی می ماند(122)؟
و اما آیه کل نفس ذائقة الموت و آیه من نعمره ننکسه فی الخلق می گویند: هر کس مرگ دارد و هر کس عمر کند تفییر در او بوجود می آید ولی هیچکدام تعیین مدت عمر را نمی کنند.
- بابا جون! بگذار این سوال را هم بکنم که آیا از دید خود اهل بهاء عمر طولانی مقبول است یا خیر؟
- بر اساس نوشته هایشان باید طول عمر را قبول کرده آن را انکار نکنند.
- اگر می شد مدارک آن را ارائه دهید.
- بسیار خوب از سخنان بزرگان بهائیت برایتان نقل می کنم:
1 - سید باب در تفسیر خطی سوره بقره ذیل آیه و اذ نجینا کم من آل فرعون... مطلبی نوشته که ترجمه آن چنین است:
آل الله (اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ) سلام الله علیهم در رتبه جسم ظاهری، جسمشان از قلوب بهشتیان قویتر است، یعنی اگر آنها را شهید نمی کردند هرگز نمی مردند چرا که تفییر در اجیاد آنها راه نمی یابد، کما اینکه حجه بن الحسن (علیه السلام) حی و و زنده است(123).
و نیز در تفسیر خطی سوره و العصر می نویسد:
او روحی فداه، اگر کسی او را مود ظلم قرار ندهد جسمش در این دنیا هیچ تغییری نمی کند، زیرا او در نهایت اعتدال است... و حضرت حجت (علیه السلام) همچنان زنده است.... و اگر کسی او را مورد ستم قرار ندهد هیچ تغییری در او رخ نخواهد داد اگر چه روزگاران بر او بگذرد(124).
2 - حسینعلی بهاء در صفحه 5 و 7 ایقان در مورد نوح و هود چنین می نویسد:
از جمله انبیاء نوح بود که 950 سال نوحه نمود و احدی او را اجابت ننمود.... و بعد از نوح، جمال هود از مشرق ابداع مشرق و قریب 700 سنه اوازید به اختلاف اقوال، مردم را به رضوان قریب ذی الجلال دعوت نمود.
3 - عباس افندی در کتاب مفاوضات صفحه 77 می گوید:
مظاهر مقدس الهیه مصدر معجزاتند و مظهر آثار عجیبه، هر امر مشکلی و غیر ممکنی از برای آنان ممکن و جائز است زیرا به قوتی خارق العاده از ایشان خارق العاده صدور یابد و به قدرتی ماوراء طبیعت تاثیر در عالم طبیعت نمایند.
و نیز او در کتاب مکاتیب جلد 3 صفحه 41 درباره سلامت جسم مردان الهی می گوید:
مظاهر مقدسه الهیه مزاجی در نهایت اعتدال داشته اند و صحت و سلامت بی منتها و بنیه در نهایت قوت و قوا در غایت کمال و حواس ظاهره فوق العاده شدید.
4 - ابوالفضل گلپایگانی در پاسخ نور الدین هندی در کتاب درر البهیه در مورد درازی عمر نوح مطلبی می نویسد که ترجمه آن چنین است:
... هر کس که به درستی و حقانیت رسالت نبی معظم ایلام معتقد باسد و قرآن کریم را کتاب آسمانی بداند، به ضرورت بایستی به تمام آنچه در این کتاب بزرگ آسمانی آمده و درستی آنها عقیده مند گردد چه آن مضامین به فهم مردم نزدیک یا بعید باشد به شرط آنکه عقل سلیم و برهان صحیح بر امتناع آن گواهی ندهد. کسی که کمترین آشنائی به موازین عقلی و براهین منطقی داشته باشد می داند که علت انکار طول عمر، استبعاد عادی است نه امتناع عقلی زیرا کمترین دلیل عقلی بر عدم امکان عمر دراز بیشتر از آنچه در این اعصار دیده می شود نیست و عاقل و خردمند به مجرد استبعاد بر خلاف حکم قرآن شریف سخن نمی گوید زیرا که قرآن کتابی است خدی و قاطع و هرگز شوخی بردار نیست.
بنابراین بهائیت نیز نمی تواند طول عمر را انکار کند.
برنامه قیام مهدی (علیه السلام)
- بابا جون! اگر شما لطف کنید و برایم بگوئید حضرت مهدی (علیه السلام) وقتی قیام می کند چه کارهائی را انجام می دهد روشن تر می شود که ادعای مهدویت و قائمیت باب و بهاء درست است یا خیر؟
- اشکال ندارد، این کار را می شود انجام داد ولی طولانی خواهد شد و شما خسته می شوید، اگر حوصله داشته باشید وارد می شویم.
- عیبی ندارد، دوست دارم این معنی را خوب بفهمم.
- بسیار خوب پس گوش هوش را فرا ده تا پاره ای از کردار حضرت را بر اساس روایات رسیده از پیشوایان دین علیهم السلام برایتان بخوانم:
- بفرمائید:
- می دانید که هدف اصلی از ارسال رسل، هدایت انسانها و ایجاد قسط و عدل بوده است(125).
و نیز می دانید به مومنانی که عمل صالح انجام دهند و عده استخلاف زمین و حاکمیت در این داده شده است(126).
این معنی در تاریخ گذشته انبیاء به طور کامل جامه عمل نپوشیده است اما بر اساس روایات رسیده در زمان قیام حضرت مهدی (علیه السلام) به حقیقت کامل خواهد پیوست، بنابراین خلافت گیتی، سیطره اسلام، امن و امان و یکتاپرستی محض به دست توانای آن بزرگوار صورت خواهد پذیرفت این معنی در روایان رسیده از پیشوایان اسلام با چهره های گوناگون دیده می شود که تعدادی از آنها را برایتان می خوانم:
1 - امام صادق (علیه السلام) درباره آن حضرت می فرماید:
یطهر الارض من کل جور و ظلم:
زمین را از هر جور و ستمی پاک خواهد ساخت(127).
2 - و نیز آن حضرت می فرماید:
یملا الارض قسطا و عدلا و نورا:
زمین را پر از قسط، عدل و نور خواهد نمود(128).
3 - امام باقر (علیه السلام) در این باره می فرماید:
و بعدل فی خلق الرحمن البر منهم و الفاجر:
بین انسانها چه نیک و چه بد عدالت برقرار می سازد(129).
4 - و نیز آن حضرت فرموده:
ینصر السیف و الرعب و انه لا تردله رایه:
او بوسیه شمشیر و ترس در دل دشمن، پیروز می گردد و هیچ پرچمی از او باز نمی گردد(شکست نمی خورد)(130).
5 - در جای دیگر از آن حضرت رسیده:
اذا قام القائم ذهب دولة الباطل:
هنگامی که قائم قیام کند حکومت باطل از بین خواهد رفت(131).
6 - همچنین می فرماید:
و یبلغ سلطانه المشرق و المغرب:
حکومتش شرق و غرب را خواهد گرفت(132).
7 - و رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است:
یقیم الناس علی ملتی و شریعتی و یدعوهم الی کتاب ربی:
مردم را بر ملت و شریعت من برپا می دارد و آنها را بسوی کتاب پروردگارم دعوت می کند(133).
8- و باز آن حضرت می فرماید:
فلا یبقی علی ظهر الارض الا من یقول لا اله الله:
کسی بر روی زمین نمی ماند الا اینکه لا اله الا الله می گوید(134).
9 - امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
لا یبقی الارض الا نودی فیها شهاده آن لا اله الا الله و آن محمدا رسول الله:
هیچ سرزمینی نخواهد بود الا اینکه ندای شهادت لااله الا الله و محمد رسول الله در آن داده خواهد شد(135).
حال جای این سوال از اهل بهاء است که آیا جامعه بشری در زمان باب و بهاء و بعد از آنها تا المروز چنین وضعی را به خود دیده است؟؟!
تاریخ بشر گواهی می دهد که جنگهای جهانی پس از ظهور باب واقع شده و خود باب نه تنها نتوانسته عدالت را رواج دهد که گرفتار انواع مصائب بوده است که جمله: سیلی خوردن در مجلس حاکم فارس، حبس و زندان ماکو و چهریق، چوب خوردن پس از مجلس ولیعهد و بالاخره تیر باران شدن، جنگهای تبریز، قلعه طبرسی، زنجان و... همه گواه این معنی است.
- بابا جون! آیا بهائیان نیز معتقد هستند که آن اهداف پس از ظهور مهدی (علیه السلام) بوجود خواهد آمد.
- آنها باید قبول داشته باشند زیرا سید باب را مهدی و قائمی می دانند که اسلام معرفی کرده و آن قائم دارای این ویژگیها و آن کارها است، علاوه در نوشته هایشان نیز این معنی آمده عبارتی را برایتان از عبدالبهاء در این باره نقل می کنم.
او در کتاب مفارضات صفحه 30 چنین می گوید:
مقصود این است که کل، موعود دو ظهورند که پی در پی واقع شود و اخبار نمودند که در این دو ظهور جهان، جهان دیگر شود و عالم تجدید گردد... عداوت و بغض زائل شود و آنچه سبب جدائی میان قبائل و طوائف ملل است از میان رود و آنچه سبب اتحاد و اتفاق و یگانگی است به میان آید، غافلان بیدار شوند، کورها بینا گردند، کرها شنوا، گنگها گویا، مریضها شفا یابند، مرده ها زنده شوند، جنگ مبدل به صلح شود، عداوت منقلب به محبت گردد، اسباب نزاع و جدال به کلی از میان برخیزد... کل ملل، ملت واحده و کل مذاهب مذهب واحد گردند.
سوال این است آیا چنین وضعی پیش آمده یا خیر؟ اگر پیش نیامده دلیل آن است که ادعای باب و بهاء در این که موعود اسلامند نادرست است. و اگر مدعی هستند که پیش آمده کی و کجا؟
- بابا جون در اینکه صلح و صفا در جهان بوجود نیامده بلکه ظلم و ستم، بخل و کینه توزی در سطح گسترده ای پیدا شده شکی نیست هم تاریخ گواهی می دهد و هم با چشم خود می بینیم اما آیا در مدارک و کتابهای بهائیت هم این معنی مقبول و مورد موافقت است؟
- اتفاقا در کتابهای بهائیت اعتراف به جور، ظلم و ستم بسیار است، در این کتابها هم شکایت شده که هم به خودشان ظلم شده و هم در جهان ظلم فراوان است، آری کسانی که می گویند ما موعود اسلامیم تا صلح و عدالت را در جهان برقرار کنیم خود از ظلم می نالند چون کسانی که ادعای پزشکی کنند ولی خود از بیماری در رنج باشند و اطرافیانشان سخت بیمار که دلیل آن است در ادعای پزشک بودن دروغگویند.
- آمن میدانم شما بدون دلیل چیزی نمی گوئید ولی اگر می شود از مدارک آنان مطالبی نقل کنید که دل مطمئن تر شود.
- بسیار خوب پس به چند مورد از این موارد گوش کن:
1 - میرزا حسینعلی بهاء در کتاب آثار قلم اعلی جلد چهارم صفحه 146 لوح مدینه الرضا مطلبی می نویسد که ترجمه اش این است:
ای خداوند! تو شاهدی و می بینی که چگونه ظلم زمین و دیارت را احاطه کرده، به گونه ای که احدی آثار عدالت را مشاهده نمی کند، همه از شیطان تبعیت نموده اند و نزدیک است کار به جائی برسد که نام و آثارت از زمین برچیده شود و هر کس برای خود، خدایانی غیر از تو برگزیده است(136).
این نوشته مربوط به سال 1279 هجری قمری (19 بدیع) است.
2 - باز او در مجموعه الواح بزرگ چاپ مصر لوح رئیس فارسی صفحه 105 چنین می نویسد:
از اول دنیا تا حال چنین ضللمی دیده نشد و شنیده نگشت.
این گفته مربوط به سال 1287 هجری قمری (27 بدیع) است.
3 - باز او در مجمع الواح بزرگ چاپ مصر صفحه 61 لوح برهان می گوید:
انا نری العدل تحت مخالب الظلم نسال الله آن یخلصه:
ما مشاهده می کنیم که عدالت زیر چنگال ظلم قرار گرفته از خدا می خواهیم خلاصش کند.
این نوشته مربوط به سال 1297 هجری قمری (37 بدیع) است.
4 - باز بهاء در لوح ابن الذئب صفحه 79 می نویسد:
ظلم به مقامی رسیده که اقلام عالم از تحریر آن عاجز و قاصر است.
و در صفحه 54 همین لوح می نویسد:
در هر بلدی آثار ظلم ظاهر و مشهود ظلمی که شبه و مثل ندارد.
این نوشته ها مربوط به سال 1308 هجری قمری (48 بدیع) است.
گمان می کنم همین مقدار کافی است بدانید اینها که خود را موعود صلح و صفا می دانند چگونه اعتراف می کنند که ظلم سراسر عالم را فرا گرفته.
اگر همین مقدار کافی است، تا بحث را در این قسمت تمام کنیم و اگر نیست تا برایتان از عبدالبهاء نیز که می گفت با این دو ظهور عالم چنین و چنان خواهد شد نیز عباراتی نقل کنم.
- بابا جون! البته از نظر استدلال کافی است و خجالت آور است اگر کسی بگوید اینها آمدند و دنیا را در صلح و صفا بردند و کار مهدی را انجام دادند ولی اگر عبارات بقیه بزرگان بهائیت نیز نقل کنید جالب می شود.
- بسیار خوب پس به چند عبارت دیگر توجه کن!
5 - عباس افندی در خطابات جلد دوم چاپ تهران صفحه 9 چنین می گوید:
الیوم جمیع عالم منهمک در شهواتند مشغول اغراض نفسانیه اند مبتلای بغض و عداوتند، در فکر محو و اضمحلال یکدیگرند می خواهند بکلی یکدیگر رامحو نمایند.
این نوشته مربوط به سال 1330 هجری قمری (69 بدیع) است.
6 - باز عبدالبهاء در جلد سوم مکاتیب صفحه 119 می نویسد: ای یاران عزیز! جهان در جنگ و جدال است و نوع انسان در نهایت خصومت و وبال، ظلمت جفا احاطه نموده و نورانیت وفا پنهان گشته، جمیع ملل و اقوام عالم چنگ تیز نموده و با یکدیگر جنگ و ستیز می نمایند، بنیان بشر است که زیر و زبر است، هزاران خانمان است که بی سر و سامان است.
این نوشته مربوط به سال 1333 هجری قمری (72 بدیع) است.
7 - باز او در مکاتیب جلد سوم صفحه 65 می نویسد:
ملاحظه می نمائید که جهان چگونه به یکدیگر افتاده و اقالیمی چند به خون انسان رنگین گشته، بلکه خاک به خون محمر گشته، نائره حرب چنان شعله ای زد که نه در قرون اولی و نه در قرون وسطی و نه در قرون اخیر چنین جنگ مهیبی واقع نگشته، سرها چون دانه شده و حرب چون آسیاب بلکه اشد از آن، اقالیم آباد ویران شد و شهرها زیرورو گشت.
این نوشته مربوط به سال 1338 هجری قمری (77 بدیع) است.
آنچه در اینجا می خوانید را با آنچه از صفحه 30 مفاوضات قبلا نقل کردیم مقایسه کنید ببینید آنچه در آنجا گفته تحقق یافته یا نه، همین دلیل بطلان تطبیق مدعای باب و بهاء با قائم و موعود اسلام است.
حال که به اینجا رسیدیم بگذار برایت از شوقی هم نقل کنم تا بدانی همگانشان می گویند، نه اینکه صلح نیامده بلکه ظلم و ستم نیز فراوان شده است.
8 - طبق نوشته گوهر یکتا صفحه 297 شوقی می گوید:
جهان را ملاحظه می نمائیم که در مسیری افتاده که بالمره از صراط مستقیم منحرف و روز به روز از میزان الهی دور و دورتر می گردد.
این نوشته مربوط به سال 1341 هجری قمری (80 بدیع) است.
9 - باز شوقی طبق نوشته صفحه 299 گوهر یکتا می گوید:
به هر سوی که نظر اندازیم محال است که از فساد اخلاق عمومی دجار دهشت نگردیم و این سیر قهقرائی در جمیع جوانب حیات انسان چه فردی و چه اجتماعی علنا واضح و نمایان است.
این نوشته مربوط به سال 1354 هجری قمری (93 بدیع) است.
10 - باز شوقی طبق نوشته همان کتاب و همان صفحه می گوید:
چراغ دین خاموش شده و عالم وجود در تاریکی بی مانندی فرو رفته، تبعیضات ملی بر همه جا چون وحش عمیاء مسلط گشته و تضییقات دینی و نژادی در نهایت قساوت و بی رحمی است، نظریات و عقائد غلط با جکله های مرعب خود ستایش خدای یکتا را از ریشه برآورده است، کابوس مادیت جمیع طبقات را از حمله و فشار خود به لرزه انداخته، انحطاط اخلاقی و تنزل شان دینی چون هیولائی سهمگین متدرجا با دندانهای تند و تیز خود ارکان هستی را ریز ریز می نماید و رفته رفته اعمده و ارکان حیات و هستی را بالمره بسوی سقوط و دمار و نیستی می کشانید.
این گفته مربوط به سال 1358 هجری قمری (97 بدیع) است.
بگذار برایت از بیت العدل بگویم که اعتراف به ظلم و ستم می کند و بهائیانی که دم می زنند بیت العدل صلح و صفا می آورد بدانند این نیز فریبی بیش نیست.
11 - بیت العدل حیفا در پیام آوریل یال 1964 صفحه 8 چنین می گوید:
هر چند تشنجات و انقلابات این زمانه ظلمانی که وجهش بر لامذهبی متوجه، شدیدتر گردد و جهان را بغتتا غافلگیر سازد، و هر چند تاثیر نامطلوب مظم رو به زوال مدنیت مادیه کنونی، مساعی جامعه پیروان اسم اعظم را متاثر سازد باید قدم را ثابت داریم.
این نوشته مربوط به سال 1383 هجری قمری (121 بدیع) است.
ملاحظه کردید که از آغاز بابیت باب، تا به امروز ظلم و ستم در عرصه عالم ظاهر است به اعتراف خودشان بنابراین ادعای اینکه باب و یا بهاء همان موعود اسلام هستند که دنیا را پر از صلح و صفا می کنند دروغ، فریب خود و کارگزاری اجانب است.
این، بررسی اجمالی بود مربوط به بخشی از برنامه قیام مهدی (علیه السلام) که باب و بهاء فاقد آن بودند، علاوه صفات و علائم دیگری نیز هنگام ظهور و بعد از ظهور حضرت، باید پدید آید که باب و بهاء فاقد آنها نیز بوده اند.
پی نوشت:
116) فاعرف آن له کان غیبتان و قد حضر ما بین طلعته خلق ولا یعلم عدتهم الا من یشاء الله و آن فی الغیبة الصغری له وکلاء معتمدون و نواب مقربون و آن مدتها قضت فی سبعین سنة و اربعة و عدة ایام معدودة و ان فی تلک الایام کان نوابه روحی فداه عثمان بن سعید العمروی و ابنه ابوجعفر محمد بن عثمان والشیخ المعتمد به الشیخ ابوالقاسم الحسین بن روح ثم علی بن محمد السیمری و انهم کانوا فی غیبة الصغری محال الامر و مواقع النهی.
117) اکمال الدین صفحه 322 و منتخب الاثر صفحه دویست و هفتاد و پنج بر روی دو.
118) اکمال الدین صفحه 652 و منتخب الاثر صفحه دویست و هشتاد و چهار بر روی دو.
119) منتخب الاثر صفحه 285.
120) کلما قرع سمعک من العجائب فضعه فی بقعه المکان ما لم یذدک عنه قاطع البرهان.
121) آیات رسیده در مورد سنن الهی را در سوره های اسراء /177؛ احزاب /37، 62؛ فاطر /43؛ مومن /85 و فتح /23 ملاحظه فرمائید.
122) اشاره به آیات فانظر الی طعامک و شرابک لم یتسنه (بقره /259 و آیات رسیده در مورد نوح و یونس و آیات سوره کهف است.
123) این آل سلام الله علیهم فی رتبة جسمهم الظاهره القوی جسمهم من افئده اهل اجنان لولا یقتلهم احد لا یموتون لان اجسادهم کانت ولا یجری اتعیر بهم کما یکون الحجه محمد بن الحسن (علیه السلام) حیا.
124) انه روحی فداه لولا یظلم علیه احد لم یتغیر جسده فی هذه الحیوه الدنیا لانه کان معتدلا بعایه الاعتدال... و لذا ان الحجه علیه السلام کان حیا ما قضی علیه من السئونات المعدوده وانه روحی فداه لولا یظلمه احد لم یتغیره فی قدم الدهور.
125) سوره حدید /24.
126) سوره نور /55.
127) منتخب الاثر صفحات 480 و310 و 184 و 471 و 292 و 183 و 293 و 158.
128) منتخب الاثر صفحات 480 و 310 و 184 و 471 و 292 و 183 و 293 و 158.
129) منتخب الاثر صفحات 482 - 310 - 184 - 471 - 292 - 183 - 293 - 158.
130) منتخب الاثر صفحات - 480 - 310 - 184 - 471 - 292 - 183 - 293 - 158.
131) منتخب الاثرصفحات 480 - 310 - 184 - 471 - 292 - 183 - 293 - 158.
132) منتخب الاثر صفحات 480 - 310 - 184 - 471 - 292 - 183 - 293 - 158.
133) منتخب الاثر صفحات 480 - 310 - 184 - 471 - 292 - 183 - 293 - 158.
134) منتخب الاثر صفحات 480 - 310 - 184 - 471 - 371 - 292 - 183 - 293 - 158.
135) منتخب الاثر صفحات 480 - 310 - 184 - 471 - 371 - 292 - 183 - 293 - 158.
136) انک انت یا الهی تشهد وتری کیف احاط الظلم ارضک و دیارک بحیث لن یشهد من احد آثار العدل و کل اتبعوا الشیاطین و کاد آن یصل الامرالی مقام یرتقع من الارض اسمک و آثارک و کل اتخذ لا نفسهم آلهه من دونک.
ادامه دارد...