يعني قبور ابدي ما است. اگر انسان چند روز روي آن زندگاني نمايد بعد قبر ابدي انسان ميشود. اگر ايامي روي زمين راه ميرود، الي الابد زيرزمين ميخوابد. آيا جائز است انسان قبرستان را بپرستد!؟ براي قبر نزاع و جدال كند!؟ اين زمين قبرستان ما است. چرا براي آن دعوي كنيم خون همديگر را بريزيم!؟ اين چه جهالت است!؟ اين چه ناداني است!؟ ملاحظه نمائيد كه انسان چه قدر جاهل است تحری حقیت نمینماید باری چون حضرت بهاءالله از شرق ظاهر شدند، جمیع این توهمات را زائل فرمودند…»[1]
دین الهی یا فرقهای سیاسی!؟
بررسی عملکرد تشکیلات بهاییت و ملاک عمل قرار دادن مواضع و دیدگاههای دگراندیشان بهایی، از جملهی بهترین راههایی است ماهیت فرقهی سیاسی بودن آن را به اثبات رسانده و تمایز این نحله را با دین الهی بیش از پیش روشن میگرداند. از مهمترین شاخصههای باورمندان به مرام الهی و شاید بارزترین ویژگی آنان را میتوان تقیّد و التزام به اطاعت از فرامین آفریدگار هستی برشمرد. به بیانی دیگر مومنان به دین آسمانی، عقاید، رفتار، گفتار و کردار خویش را از وحی ستانده و در جایی که دستور روشن و مشخص از جانب خداوند عالم وجود دارد، به نشانهی بندگی، سر تعظیم فرو آورده، نظر و رفتاری خلاف آنچه مورد رضای حق تعالی است انجام نمیدهند.
اما در جریانات سیاسی، از آن جا که هیچ ارتباطی با وحی و شریعت نداشته و اساسا چنین داعیهای هم ندارند، این منافع حزبی و تمایلات اربابان فِرَق است که ملاک عمل قرار گرفته، مصدر بروز و ظهور نمودهای حزبی میگردد. در تشکیلات حزبی فرقهی بهاییت نیز چنین اصل مسلمی جاری و ساری است؛ گرچه نحلهی مذکور سعی در آسمانی جلوه دادن خویش دارد، لکن آن چه در عمل تعیین کنندهی رفتار و منش دگراندیشان بهایی قرار میگیرد، تنها و تنها منافع حزبی است. به بیانی روشنتر، گرچه باورمندان به سلک بهاییت برای خود کتابی آسمانی و فرستادهای الهی را ادعا دارند، لکن نه تنها هیچ باوری به این نصوص به ظاهر الهی و فرامین به ظاهر خداوندی به چشم نمیخورد، بلکه جز رفتارهایی به غایت هنجارشکنانه و خلاف نصوص چیز دیگر از مدیران و رهبران این فرقه دیده نمیشود.
مصداق دیگری از بارزترین نمونههای زیرپا نهادن تعالیم بهاییت در میان رهبران بهایی
از باب نمونه میتوان به تاسیس دانشگاه غیرقانونی زیرزمینی بهاییت معروف به BIHE اشاره نمود که دقیقا برخلاف دستور موکد و صریح و البته بدون تاویل و تفسیر جناب بهاءالله میباشد.[2] در اولین مرحله، از باب توجیه در آمده، ادعا کردند که دانشگاه نبوده و تنها حلقهی مطالعاتی بوده[3] ولی در نهایت مستندی میسازند به «نام شمعی روشن کن» که نه تنها به دانشگاه بودن و بلکه به وجود آزمایشگاهها نیز اعتراف مینمایند، بلکه جالبتر از آن این که در فراز پایانی مستند مذکور، شمشیر از رو بسته، علم جنگ برافراشته، مدعی تداوم راه غیرقانونی و خلاف شریعت خویش میگردند که این دانشگاه غیرقانونی هم چنان به فعالیت خود ادامه میدهد! آن چه در این نوشتار بر آن تاکید میگردد، غیرقانونی بودن دانشگاه مذکور نیست؛ حتی به چرایی تاسیس چنین دانشگاهی با وجود امکان تحصیل از راه دور و اینترنتی در دانشگاههای معتبر جهانی در این نوشتار پرداخته نمیشود. هدف از طرح چنین بحثی، عدم پایبندی دگراندیشان بهایی به متون به ظاهر الهی و عمل برخلاف شریعت آنان است. در واقع هیچ سنخیتی بین احکام نوشته شده و اعمال و رفتار ظاهر شده از سوی دگراندیشان بهاییان وجود ندارد.
گلستان جاوید، اثر ماندگار بیحرمتی بهاییان به آموزههای بهاییت!
بزرگنمایی و هیاهوی رسانهای تخریب گلستان جاوید شیراز نیز از همین نمودهای خلاف متون و نصوص اصلی بهاییت به حساب میآید. بیشک همان متن کلام جناب عبدالبهاء که در صدر مقاله ارائه گردید، حجت را بر تمام داعیهداران بهاییت تمام مینماید؛ پرستش قبرستان جایز نبوده و هر گونه نزاع و جدال بر سر قبر و قبرستان از دیدگاه جناب عبدالبهاء، نادانی و جهالت محسوب میگردد:
«آيا جائز است انسان قبرستان را بپرستد!؟ براي قبر نزاع و جدال كند!؟ اين زمين قبرستان ما است. چرا براي آن دعوي كنيم خون همديگر را بريزيم!؟ اين چه جهالت است!؟ اين چه ناداني است!؟ ملاحظه نمائيد كه انسان چه قدر جاهل است تحری حقیت نمینماید»
اگر به راستی بهاییت، آیین و مرامی الهی بود نه حزبی سیاسی و اگر در میان بهاییان، باوری به الهی بودن مظاهر الهی وجود داشت، مدیران و رهبران این فرقهی سیاسی بایستی فرامین و دستورات جناب عبدالبهاء را نصب العین خویش قرار داده، تمام همت خویش در راه پیادهساختن تعالیم مذکور به کار میبستند نه این که چنین بیمحابا و گستاخانه، دفن تعالیم مکتوب بهاییت را وجه همت خویش قرار دهند!
طرح یک سوال
شانتاژ و هوچیگری گستردهی بهاییان در خصوص تغییر کاربری گورستانی که بیش از سی سال متروکه بوده! نه تنها بیاعتباری ادعای باورمندی و اعتقاد به تعالیم این مسلک در میان داعیهداران باورمندی بدان را در سطح بینالمللی به اثبات رسانید، بلکه چنین موضعگیری خلاف دیگر آموزههای حزبی این مسلک به حساب میآید؛ در گام اول و به منظور جذب و همراه نمودن مسلمانان و مسیحیان و خلاصه اهل کتاب، ادعا مینمایند که از نظر بهاییت هیچ یک از کتب آسمانی تحریف نگردیده و آن چه هم اکنون به بشر امروز رسیده، عین وحی الهی و کلام پروردگار عالم است. لکن برای فرار از پذیرش حقایقی که مثلا در قرآن آمده و در تناقض آشکار با تعالیم بهاییت است، راهگریزی برای خود باز نموده، کلام الهی را افسانهای کودکانه قلمداد مینمایند! این در حالی است که حداقل 9 مرتبه خداوند متعال در قرآن مجید بیان فرموده است که کافران دقیقا همین عبارت «اساطیر الاولین» یعنی افسانههای پیشینیان را در انکار قرآن به کار بردهاند.[4] با وجود این که خداوند متعال بارها و بارها تکرار و تاکید فرموده که آن چه به شما وعده داده شده قطعا و یقینا صادق و واقع شدنی است،[5] لکن بهاییان عزیز تمامی آن چه به صراحت در قرآن آمده و خداوند بدانها وعده داده را افسانه و به عبارتی دروغ میپندارند، اما در عین حال باز میگویند آن چه در تمامی کتب آسمانی هم اکنون وجود دارد عین وحی است!
حسب موضوع نوشتار حاضر، از میان این موارد میتوان به انکار معاد جسمانی در بهاییت پرداخت. در واقع از دیدگاه بهاییت، زندهشدن مردگان در روزی به نام قیامت، افسانه یا دروغی کودکانه است!!! حال آن که بخش عمدهای از قرآنی که خود ادعا میکنند تماما وحی است به موضوع قیامت اختصاص دارد! با این اوصاف، از دیدگاه بهاییت که قائل به معاد جسمانی نیست، پرداختن به موضوع تغییر کاربری قبر و گورستان متروکهی شیراز که به اعتراف جناب آقای دکتر فرهاد ثابتان حداقل سی سال است کسی در آن دفن نشده، بیش از پیش این سوال را به ذهن متبادر مینماید که علت پرداختن به چنین موضوع بیاهمیتی از نگاه بهاییت چه میتواند باشد!؟
فرقهای که خدمت به نوع بشر را از آرمانهای خود میداند، چرا در مقابل تغییر کاربری یک قبرستان متروکه و تبدیل آن به «ساختمان فرهنگی و ورزشی» چنین سرسختانه ایستاده است!؟ چرا برای قبرستانی متروکه و اجساد پوسیده و منهدم شدهای که از نگاه بهاییت هیچ ارزشی نداشته و سی سال پیش تخریب شده، دست به دامان سنای آمریکا و دیگر محافل قدرت بینالمللی شده، در صدد اعمال تحریمهای بیشتر بر بیش از هفتاد میلیون نوع بشر هستند!؟ این در حالی است که مسلمانان که باور و اعتقاد به معاد جسمانی دارند، چنین تقدس و اهمیتی برای گورستانهای خود قائل نبوده و تقریبا در تمامی شهرهایی که در سی سال گذشته توسعه قابل توجهی داشتهاند، نمونههای فراوانی از تخریب و تغییر کاربری قبرستان به پارک و دیگر فضاهای عمومی به چشم میخورد. به قول جناب عبدالبهاء، این چه نادانی و جهالتی است که جماعت بهایی امروز بدان گرفتار آمده! و صد البته نمیتوان چنین رفتار خلاف وحی و عقل و عرف و نقلی را نادانی و جهالت شمرد. بیشک هدف خاص و غایت مهمتری در پس این به ظاهر نادانی و جهالت نهفته که چنین رفتار نابخردانهای را توانسته توجیه نموده و در راستای تامین منافع و منابع حزبی و سیاسی این نحله قرار بگیرد.
ارزش قبر و اعلان علنی نسخ تعالیم بهاییت
بیارزشی قبر و بالاتر از آن خاک و وطن و ملیّت، در دیدگاه بهاییت آن قدر به روشنی در منابع بهایی بیان گردیده، که مراجعهی مستقیم بدانها، نیاز به هیچ شرح و بسطی نخواهد داشت. لذا در ادامه، برخی نصوص و متون به ظاهر متعبری از بهاییت ارائه میگردد تا دلیل روشنی باشد بر اعلان علنی نسخ تعالیم بهاییت توسط رهبران امروز جامعهی جهانی بهایی! این که گفته میشود به ظاهر معتبر، بدان علت است نصوص مذکور دیگر اعتباری نزد اهل بهاء نداشته و ملاک افکار و رفتار و کردار بهاییان امروز قرار نمیگیرد! بیشک چنین رفتارهای خلاف نصی آن هم در سطح مدیران بینالمللی فرقهی مذکور، تنها میتواند نوید رسیدن به خط پایان و منقضی شدن تاریخ مصرف سلک بهاییت باشد. و اینک نصوصی چند دال بر رفتار هنجارشکنانهی مدیریت جامعهی جهانی بهایی:
قبر چیست؟
«باب نهم از واحد دوم: در بيان حقيقت قبر است. مراد از برخاستن از قبور در روز قيامت برخاستن از قبر اوهام است.»[6] بر اساس آن چه بیان گردید و دیگر نصوصی که پرداختن به تمامی آنها خارج از حوصلهی نوشتار حاضر است، زنده شدن مردگان در روز قیامت که تمامی باورمندان به تعالیم الهی داعیه آن را دارند، ادعای گزافی بیش نیست!
وطن، قبر است و قبر هم بیارزش!
در تمامی نصوصی که در زیر آمده، به صراحت بر چند مطلب اساسی تاکید و تصریح میگردد؛ نخست آن که وطن و ملیت از دیدگاه بهاییت وهم است و خیالی باطل! دوم آن که زمین قبر انسان است و از آنجا که نزاع بر سر قبر از بدیهیات بهاییت به حساب میآید، لذا نزاع بر سرِ زمینی که قبر انسان میگردد، عین جهالت و نادانی و بیفکری است! در واقع اساس نزاع و جدل بر سر قبر و گورستان در تعالیم مکتوب بهاییت چیزی جز جهالت نیست! با وجود چنین نصوص غیرقابل انکاری، مدیران بهایی بایستی لااقل به جامعهی مردهی بهاییت پاسخ دهد که به کدام دلیل عقلی و نقلی چنین هوچیگری به راه انداخته و چرا به موضوعی پرداختهاند که از اساس مورد نکوهش جنابان بهاءالله و عبدالبهاء قرار داشته است!؟
«چرا بجهت اين خطوط وهميّه انسان خونريزي نمايد و ابناء نوع خود را بكشد!؟ بجهت چه!؟ بجهت تعلق به اين خاك سياه! و حال آن كه چند روزي انسان روي اين خاك زندگاني نموده بعد قبر ابدي او شود. آيا سزاوار است بجهت اين قبر ابدي اين همه خونريزي نمائيم!؟ اين خاك اجسام ما را الي الابد در شكم خود مخفي خواهد كرد. اين خاك قبر ما است چرا جنگ و جدال براي اين قبر ابدي نمائيم!؟ اين چه جهالتي است!؟ اين چه ناداني است!؟ اين چه بي فكري است!؟»[7]
«خدا حرب نخواسته، اين نزاعها، مخالف رضاي الهيست. او بجهت بندگانش صلح و صفا خواسته … براي مشتي خاك جنگ ننمائيم. اين خاك قبر ابدي ماست. ايا سزاوار است براي قبری اين همه نزاع و جدال كنيم!؟ با وجودي كه خدا براي ما اقاليم قلوب مقرر داشته مملكت ابدي عنايت فرموده آيا سزاوار است ازچنان عزت ابدي چشم پوشيم و براي خاك نزاع و جدال نمائيم!؟»[8]
«بنابرعقيده بهائي اراضي نه به افراد معين تعلق دارد و نه به ملل معين! بلكه به جميع بشر است. في الواقع زمين ملك خداست و افراد بشر مستاجرند. در هنگام جنگ بنغازی (جنگی که در 29 سپتامبر1911 میان ایتالیا و ترکیه اتفاق افتاد) حضرت عبدالبهاء فرمودند: توحش انسان تا به کی در عالم باقی است چگونه ممکن است که از صبح تا شام خلق جنگ کنند یکدیگر را بکشند و خون همدیگر بریزند آن هم برای چه مقصدی!؟ یک مشت خاک را مالک شوند … اما مصیبت اینجاست؛ انسان با آن که ممتاز از جمیع کائنات است چنان تدنّی نماید که جنس خود را برای یک قطعه زمین ریز ریز و خاک سیاه را به خون بشر رنگین سازد! اشرف مخلوقات از برای ادنی و پستترین چیزی که خاک است به جنگ پردازد. این زمین ملک کسی مخصوص نیست. مال جمیع خلق است این خاک خانه انسان نیست بلکه قبر اوست»[9]
«… در اغلب مجامع ميگفتم كه شما اين وطني كه ميگوئيد اين وطن چه چيز است كه در راه آن اين قدر خونريزي و جانفشاني ميكنيد و خون ديگران را براي آن ميريزيد! ايامي چند در روي آن حركت ميكنيد بعد از چند روز قبر ابديست براي شما. آيا انسان براي قبر ابدي جانفشاني ميكند!؟ … چرا براي آن خونريزي ميكنيد؟ چقدر به آن تعلق دارند!؟ چقدر دلبستگي دارند!؟ چقدر به این خاک آلوده هستند!؟ …»[10]
«و اما تعصب وطنی این نیز جهل محض است! … و اين فكر وطن، اگر در ضمن دايره محصوره ماند سبب اول خرابي عالمست هيچ عاقلي و هيچ منصفي اذعان به اين اوهام ننمايد و قطعه محصوره را كه نام وطن مينهيم و به اوهام خويش مادر ميناميم و حال آن كه كره ارض مادر كل است نه اين قطعه محصوره! خلاصه ايامي چند روي اين زمين زندگاني مينمائيم و عاقبت در آن دفن ميشويم، قبر ابدي ماست. آيا جايز است به جهت اين قبر ابدي به خونخواري پردازيم و همديگر را بدريم. حاشا و کلا نه خداوند راضی نه انسان عاقل اذعان این کار مینماید.»[11]
«خداوندا اين گرگان را اغنام نما و اين درندگان را انسان كن. اين نفوس را هدايت كن تا رضاي تو طلبند و از براي خاك با يكديگر جنگ و مخالفت ننمايند! خداوندا اين خاك را پستترين موجودات خلق فرمودي و قبرعموم بشر است قبرستان دائمي انسان است با وجود اين، اين غافلان و اين مدهوشان به جهت اين قبر ابدي جنگ نمايند، خون يكديگر ريزند، خانمان يكديگر نهب[12] و غارت نمایند.»[13]
[1] خطابات حضرت عبدالبها – جلد ٢: صفحه ۲۵۲
[2]نمونههای فراوانی از این دست احکام در متون فرقه بهاییت وجود دارد که میتوان به موارد زیر اشاره نمود: «حقّ جلّ و عزّ مملکت ظاهره را بملوک عنايت فرموده بر احدي جائز نه که ارتکاب نمايد امري را که مخالف رأي رؤساي مملکت باشد.» (اقتدارات و چند لوح ديگر. {بي جا}: {بي نا}، {بي تا}. ص 324) «ابدا بدون اذن و اجازهي حكومت، جزئي و كلي نبايد حركتي كرد و هر كس بدون اذن حكومت ادني حركتي نمايد، مخالفت به امر مبارك كرده است و هيچ عذري از او مقبول نيست. امر قطعي الاهي اين است كه بايد اطاعت حكومت نمود. اين هيچ تأويل بر نميدارد و تفسير نميخواهد از جملهي اطاعت اين است: كلمه اي بدون اذن و اجازه حكومت نبايد طبع گردد، تكليف احباي الاهي اطاعت و انقياد حكومت است خواه استقلال و خواه مشروطه» (اشراق خاوري، عبدالحميد. گنجينه حدود و احکام. {تهران}: مؤسّسه ملّي مطبوعات امري، چاپ سوم، ١٢٨ بديع. باب 75، صص 463 و 464) «اجراي احكام كتاب اقدس، منزله از قلم حضرت بهاءالله، در مواردي كه آن احكام قابل اجرا بوده و با قوانين مدني كشوري مغايرت مستقيم نداشته باشد، بر هر فرد يا مؤسسهي بهايي در شرق و غرب، فرض واجب است» (نوري، حسين علي {بهاءالله}. لوح مبارک خطاب به شيخ محمّد تقي اصفهاني، معروف به نجفي (لوح ابن الذئب). کانادا: مؤسّسه معارف بهايي، ۱۵۷ بديع (۲۰۰۱ م). ص 66)
[3]مراجعه شود به مقالهی آریا حقگو با عنوان «آیا تشکیل دانشگاه زیرزمینی جرم است؟»
[4]مثلا: الانعام، آیهی 25 – الانفال، آیهی 31 – النحل، آیهی 24 و …
[5] مثلا: الذاریات، آیهی5 – المرسلات، آیهی 7
[6] حضرت باب: صفحه ۸۸۰
[7] خطابات حضرت عبدالبها – جلد ٢: صفحه ۲۷۹
[8] كتاب بدائع الاثار – جلد ١: صفحه 334 – پيام ملكوت: صفحه ۲۵۴
[9] بهاالله و عصر جديد: صفحه ۱۸۳
[10] پيام ملكوت: صفحه ۲۵۹
[11] حديقه عرفان: صفحه ۲۱۵ و 216 – مكاتيب حضرت عبدالبها، جلد ٣: صفحه ۱۰۶ – منتخباتي از مكاتيب حضرت عبدالبها – جلد ١: صفحه ۲۸۹ – من مكاتيب حضرت عبدالبها شماره ١: صفحه ۲۱۳
[12] غنیمت، هرچه به غارت آورده شود، آنچه به غارت بیارند، غارت، چپاول، تاراج.
[13] خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد ٢: صفحه ۲۶۶
منبع : حقیقت