×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

جرم نقد بهائیت چیست؟

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم
Untitled 3

جرم نقد بهائیت چیست؟

بهائیت در ایران: خطاب به مبلغان بهائی که دائما نقد بهائیت را زیر رگبار دشنام ها و اتهام ها قرار می دهند .
کاربران و خوانندگان گرامی،
همه بهائیانی که احتمالا پنهانی و به دور از چشم تشکیلات به این سایت سر می زنید، از شما خواهش می کنم به اصل مباحث و مسائل مطرح شده در گفت و گوهایی که در سایت عنوان می شود، بذل توجه کنید. یقین بدانید قصد ما جز
تحری حقیقت نیست. مطمئن باشید ما بهائی ستیز نیستیم. ممکن است تشکیلات ستیز و بهائیت ستیز باشیم، اما ستیز ما هم به جز طرح مباحث علمی نیست. در کجای سخنان ما نشانی از به قول شما ستیز دیده می شود؟ کجا به بهائیان توهین و جسارتی روا داشته ایم؟ بله، البته گفته ایم جناب باب تناقض گویی کرده است، گفته ایم جناب بهاء الله به شیعه و نیز مهم تر از آن به امامان شیعه تهمت زده و سخن دروغ و ناروا نسبت داده است و باز از آن مهم تر گفته ایم که حتی به خدا (یعنی قرآن) سخن دروغ نسبت داده است. گفته ایم ایشان هم الی ما شاء الله در سخنانش تناقض گفته است، اما تمامی سخنانمان مبتنی بر بیانات خود این جنابان و پیشوایان است.
 بهائیان آزاد اندیش! یقین بدانید هر آن چه ما در سایت های ردیه بهائیت می گوییم، بر اساس آن چیزی است که پیشوایان و مبلغان بهایی گفته اند و در کتاب های امری آمده است. حتی تعبیر « گروهی هم بر اساس: آن را که عیان است چه حاجت به بیان است، عیانی شدند» که مورد تمسخر واقع شده، عینا تعبیری است که در کتب امری آمده است. ای کاش به جای استهزا ، بپرسید که این سخنان  مسخره در کجا آمده است تا ما هم مدرک آن را تقدیم نمایم.
بهائیان و نیز مسلمان گرامی، بهائیت و مبلغان بهایی هر کسی را که در اصول و مبانی فکری بهائیت مبتنی بر اساس مکتوبات باب و بهاء و
عبدالبهاء و شوقی و نیز مبلغان سرشناس و مطرح بهایی، سخنی بگوید، متهم به « بهایی ستیز » و « ردیه خوان » و از این قبیل می کنند. این خود، حربه ای است که البته در این روزگار، زنگ زده است و کاربردی ندارد. چون بی تردید بسیاری از جوانان بهایی با خود می اندیشند که چه مانعی دارد تا در عصر ارتباطات و آزاداندیشی، سخنان بهایی ستیزان و ردیه خوانان را هم بشنویم و بخوانیم.
بهائیان محقق و خردورز لازم است نکته ای توجه داشته باشند که بسی مهم و زیربنایی است:
اگر کسی بخواهد در باره ی کیش شما تحری کند، چه باید بکند؟ ما می گوییم: عقل و خرد و عرف می گوید: بهترین راه برای شناخت هر آئینی مراجعه به آثار و کتاب های آن آئین است.
إن آثارنا تدل علینا فارجعوا بعدنا إلی الآثار.
چرا از این اصل مسلم، می گریزید؟ چه هراسی دارید از این که کتاب های اصلی امر مورد بحث و بررسی قرار گیرد؟ چرا نام این کار را ردیه خوانی و ردیه نویسی می گذارید؟ انصاف دهید، مراجعه به کتاب های جناب باب برای آگاهی از ادعا و آشنایی با تعالیم ایشان، ردیه خوانی است؟ مراجعه به آثار جناب بهاء الله و دانستن مدعای ایشان، بهایی ستیزی است؟
جناب ویرچوال، از فرقه فرقه شدن اسلام یاد کرده  و از نقش بابیت و بهائیت در وحدت امت اسلام! چنین بیان میکنند :

" شواهد متعددی در آثار بابی و بهایی وجود دارد که اثبات میکند نه تنها آن دو دین سبب تفرقه در اسلام و امت آن نبوده اند بلکه تعالیمی ارائه فرموده اند که نه تنها موجب وحدت مسلمین ،بلکه علت اصلی و نهایی وحدت اهل عالم از ادیان و عقاید گوناگون است. "

ای اهل بهاء، انصاف دهید، در پی و پیرو این سخن، اگر « شواهد متعددی در آثار بابی و بهایی» بیاوریم « که اثبات می کند نه تنها این دو دین سبب وحدت مسلمین نبوده اند، بلکه در میان خودشان نیز بدترین اختلاف ها رواج داشته ، سخنی ناروا گفته ایم؟
جناب ویرچوال، ما به شما همان سخن را می گویم که امام حسین خطاب به کوفیان فرمود: اگر دین ندارید و از روز واپسین نمی ترسید، لااقل در دنیایتان آزاده باشید.
البته شما دین دارید و خود را بهایی می پندارید، اما به روز واپسین عقیده ندارید؛ اما دوست عزیز ما روز واپسین و حساب و کتاب و داوری در درگاه خداوندی را باور داریم و از آن روز بسی می هراسیم و می کوشیم سخن باطل نگوییم تا در پیشگاه خداوند سرافکنده نباشیم.
نکته ی دیگری را که باید یاد آورشویم این است:
هر روز هزاران نفر از سرتاسر دنیا به سایت هایی ردیه بهائیت  مراجعه می کنند و با وجود تحریم این سایت ها توسط تشکیلات، بسیاری از این مراجعه کنندگان، هم وطنان بهایی اند. لازم است به عرض و اطلاع شما برسانیم ، هر چه ما در این سایت ها می گوییم، مبتنی بر آثار امری است. ما مدعی هستیم که جناب بهاء الله به قرآن و روایات تهمت زده وسخن ناروایی که در قرآن و روایات نیامده، بی مدرک، گفته است اما شما حتی یک مورد نمی توانید نشان دهید که ما در باره ی بهائیت مطلبی گفته باشیم که در آثار امری موجود نیست.
مبلغان بهائی شما را به مقدسات خودتان سوگند می دهم، کجای این کار خلاف خرد، و ردیه خوانی و بهایی ستیزی است که برای نقض ادعاهای شما، از بیانات جناب باب و بهاء و عبد البهاء و شوقی و ابوالفضل گلپایگانی و فاضل مازندرانی و اشراق خاوری، دلیل و برهان بیاوریم؟ وقتی شما از قول بهاء الله علیه نواب اربعه دلیل می آورید و من مبتنی بر فرمایش جناب باب سخن جناب بهاء و در پی آن سخن شما را نقض می کنم، ردیه خوان و بهایی ستیزم؟ دست مریزاد!
چرا وقتی اذعان و اعتراف صریح باب را در عقیده به امام زمانی که شما مسخره اش کرده اید، می آوریم، سخن را به بی راهه می کشانید و باز هم از خرافی بودن عقیده به امام زمان سخن می گوئید؟ راستی آیا بهائیت منهای بابیت، معنا می دهد؟ مگرنه آن است که شما جناب بهاء الله را موعود باب می پندارید؟ خوب عزیز دل برادر، چرا از خود نمی پرسید که چرا جناب باب به این امام زمانی که عقیده ی به آن خرافات است، نه تنها عقیده دارد، بلکه دوست دارد در راه دوستی اش دشنام بشنود و آرزو می کند که به خاطر محبتش کشته شود.
بقیه مطالب شما را در برنامه ی نقد داریم. حضور همه ی بهائیان را مغتنم می شمارم و از همه مبلغان و بهائیان خصوصا هموطنان درخواست می کنیم شجاعانه در میدان گفت و گو علمی حضور داشته باشید و آزادانه در باره ی پرسش های اساسی پیرامون بهائیت، بیندیشید و خردمندانه به پاسخگویی بپردازید و اگر پاسخی نداشتید، مردانه اعتراف کنید و پای پس بکشید.
یکی از دلائل خشم و خروش تشکیلات و مبلغان بهایی از سایت های نقد کننده بهائیت  که حکم ‏تحریمش را هم صادر کرده اند- آن است که در این سایت ها  دست پیشوایان و مبلغان رو می ‏شود و خوانندگان سایت، با شگردهای
تبلیغی و نیز مناظراتی آنان آشنا می شوند. ‏
از جمله شیوه ها و شگردهای آنان تکرار و تکرار و تکرار است. به راستی نمی دانیم آیا آنان ‏از این همه تکرار خسته نمی شوند؟ ما که هم خسته می شویم و هم شرمنده از این که مجبورم ‏سخنی را که بارها گفته و پاسخ مربوط را نشنیده ام، دوباره بگویم و پاسخ نامربوط بشنوم. ‏خوانندگان عزیز، بهترین داوران هستند و می بینند که هر بار که با یکی از مبلغان بهایی به ‏بحث و گفت و گو نشسته ایم، از شنیدن پاسخ های روشن و صریح به پرسش های صاف و ‏ساده، محروم مانده ایم و در عوض به دریافت القابی چون: « بهایی ستیز » ، « ردیه خوان » ‏و از این قبیل مفتخر شده ایم. ‏
روش دیگری که پیشوایان و پیروان مبلغ بهایی در پیش می گیرند، همان است که حضرت ‏علی علیه السلام خطاب به خوارج نهروان فرمود. آن گاه که آنان ندا بر آوردند که: لا حکم ‏إلا لله. علی علیه السلام دستشان را رو کرد که : کَلِمَةُ حَقٍّ، یُرادُ بِها باطِلٌ. سخن حقی است که ‏آنان از آن اراده ی باطل دارند. از این قبیل سخنان حق که مبلغان از آن اراده ی باطل می ‏کنند، فراوان است که در حین بحث و بررسی به آن ها اشاره خواهیم کرد. ‏
یکی از این دست سخنان که از آن اراده ی باطل ‏کرده، همین است که گفته می شود : ‏

یکی از مسائل مهم موجود در کتب الهیه اسرار و رموز مندرج در آیات الهی است . خداوند همیشه به وسایل ‏

مختلف خلق را امتحان می نماید و یکی از مهمترین مسائل امتخان عباد همین اسرار و رموزمندرج در آیات الهی ‏

است. بدین اسرار و رموز است که سعید از شقی و صادق از کاذب و کافر از مومن منفک گردد و تمیز داده شود. ‏

البته این سخن حقی است که برگرفته از آیات قرآن و روایات رسول خدا و ائمه علیهم السلام ‏است و ره آوردی نو نیست. پرسشی که در این جا مطرح است آن است که چه کسی می تواند ‏این رموز و اسرار را بیان کند؟ آیا هر کسی مجاز به این کار هست یا خیر؟ مبلغان و سردمداران بهائی دانسته یا ندانسته از این نکته ی بس مهم، غفلت کرده اند.‏
یکی از اصولی که در تأویل آیات قرآن مورد قبول و باور شیعیان است، آن است که تأویل ‏قرآن را جز خدا و راسخان در علم نمی دانند. فرق شیعه و سنی در آن است که سنیان ‏باورشان بر آن است که تأویل آیات را فقط خدا می داند و بس. صرفنظر از درستی یا ‏نادرستی این عقیده چیزی که مسلم میان شیعه و سنی است آن است که تأویل آیات قرآن را ‏فقط خدا یا به عقیده ی شیعه فقط خدا و امامان معصوم شیعه می دانند و بس. از این رو کسی ‏حق ندارد به تأویل آیات قرآن بپردازد . از قضای روزگار برای آن که حجت خدا بر ‏بهائیان نیز تمام شود، جناب بهاء الله هم در کتاب اقتدارات سخت به درویشان تاخته است که ‏چرا آیات قرآن را تأویل می کنند. و باز هم جالب است که بدانید در بابیت و نیز در بهائیت ‏تأویل سخنان باب و بهاء، برای هر کس جائز نیست. باب در این باره می گوید: ‏

و جایز نیست تفسیر بیان إلا به آنچه تفسیر شده از نزد شجره ی او.‏
‏ ‏
عبدالبهاء هم می گوید:‏

‏( از جمله وصایای حتمیّه و نصایح صریحه ی اسم اعظم ( یعنی بهاء الله ) این است که ابواب ‏تأویل را مسدود نمایید و به صریح کتاب یعنی به معنی لغوی مصطلح قوم تمسک جویید.‏

خوانندگان گرامی توجه دارند که معمولاً پرسش های ما از دوستان بهایی بسیار ساده و ‏صریح و روشن است؛ اما مع الأسف بسیاری از اوقات مبلغان بهایی به جای پاسخ به پرسش ‏های کاملاً گویا، به حاشیه می پردازند و سخنان مفصل و نامربوط به هم می بافند تا پرسش ‏اصلی، در میان آن بافندگی ها، گم شود. از این رو ما هم مجبوریم سئوالات خود را مجدداً ‏ساده و صریح مطرح کنیم. ‏
سئوال این است: جناب بهاء الله به چه حقی دست به تأویل آیات قرآن زده است؟ ‏اگر او به درویشان اعتراض می کند که:‏
بعضی از نفوس که خود را دراویش می نامند، جمیع احکام و اوامر الهی را تأویل نمودند. اگر ‏گفته شود صلوة از احکام محکمه الهی است، می گویند: صلوة به معنی دعاست و ما در حین ‏تولد بدعا آمده ایم وصلوة حقیقی را عمل نموده ایم و این بیچاره از ظاهر محرومست تا چه ‏رسد به باطن. اوهامات نفوس غافله زیاده از حدّ احصا بوده و هست. ‏
‏ ‏
لذا به چه مجوّزی خود دست به تأویل آیات قرآن می زند؟ البته ناگفته نماند چه بسا ایشان به ‏جهت آن که دو سال با نام جعلیِ « درویش محمد» در میان دراویش نقشبندیه زیسته است، ‏تحت تأثیر سخنان درویشانه، دست به همان کاری زده است که درویشان را از آن منع فرموده ‏است. به هر حال نکته ی مهمی که باید به آن توجه کنند که جناب بهاء الله بدون مجوز ‏و بسیار بی جا و نامربوط دست به تأویل آیات زده و یکی از مهم ترین تعالیم اسلام که از ‏اصول اعتقادات همه ی مسلمانان است، با تیغ تأویل سر بریده است. ‏
آیا به راستی با تأویل نا به جا و بی اجازه ی آیات قرآن، ایشان خود نیز از نفوس غافله ای ‏که اوهامتش زیاده از حدّ است، به شمار نمی آید؟ ‏
مهم ترین تأویلات نامربوط ایشان در کتاب
ایقان آمده است. می دانید که جمال مبارک این ‏کتاب را برای دائی باب و در اثبات حقانیت خواهر زاده ی ایشان به رشته ی تحریر در آورده ‏است. از این روست که این کتاب به رساله ی خالویه ( یعنی رساله ی دائی جان ) معروف ‏است. در هنگام نوشتن این کتاب، جناب بهاء الله سخنی جز اظهار بندگی و چاکری به درگاه ‏باب و جانشینش جناب ازل ندارد. یعنی هنوز ادعایی نداشته است که بگوییم چون به مقام ‏خدای خدایان ( که بعدها مدعی آن شد ) رسیده بود، مجاز به تأویل آیاتی است که خود نازل ‏فرموده است. ‏
به این ترتیب تمامی تأویلاتی را که جناب بهاء الله از جانب خویش و بی اجازه و نیز نامربوط ‏انجام داده است، از اساس باطل و غلط از درجه ی اعتبار علمی ساقط است و ایشان کاری ‏خلاف انجام داده است. ‏
این اصل مطلب است ما صرفنظر از هر گونه انهامی که مبلغان و هدایت کنندگان آنها به ما میزنند بافته های ذهنی و سراسر مجعول آئین دو رگه اینگلیسی ، روسی را با هدف روشنگری ارائه خواهیم کرد

 

خواندن 2025 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی