میرزا
یحیی نوری ( صبح ازل ) واندر حکایات پاچه خواری بهاء الله از زبان خواهر
ارتباط بهاء الله با میرزا یحیی نوری ، روابط حسنه و یا پاچه خواری
عزیه خانم خواهر بهاءاله در مورد وقایع پس از باز گشت بهاءاله از سلیمانیه به بغداد
،اسراری را افشا می کند که به عنوان یک شاهد بی نظیر خانگی از اهمیت فوق العاده ای
برخوردار است
او با اطلاعات کامل از کلیه رویداد های مر بوط به بابیه از آغاز تا آن زمان و با
دیدی عمیق و فطن وروانشناسی ویژه از شخصیت برادران خصوصا بهاءاله وقایع را تحلیل می
نماید.
مواردی را که عزیه فاش می کند در چند فراز نقل می نمائیم.
پاچه خواری در مورد بوی پیاز !
داستان بوی پیاز ،داستان قشنگی است. چاپلوسی و پاچه خواری او نسبت به ازل به اندازه
ایست که حتی حاضر نیست غذای ازل بوی پیاز بدهد!
غوغائی به راه می اندازد وناظر آشپزخانه را با شدت و حدت مورد توبیخ قرار می دهد که
چرا از غذای حضرت ازل بوی پیاز می آید.دستور می دهد آن غذا را کنار گذاشته دوباره
غذا بپزند و خودش منتظر می شود تا غذای بعدی حاضر شود و آن را برای ازل می فرستد و
در این صورت آرام می گیرد!!
عبارات عزیه در این زمینه:
«…صحبت ما به طول انجامید وقت شام شد ایشان شام خواستند ما خواستیم برخیزیم منع
کردند دوباره نشستیم که شام آوردند خورشی که با شام آوردند سبزی قورمه بود همینکه
ایشان بخورش دست بردند و قدری خوردند به یک دفعه با کمال تغییر سر بر آورده با آنکه
نظارت داشت متغیر شدند و سخت گفتند که این بوی پیاز چیست مگر شماها منع شدید حضرت
را نشنیده اید . ناظر عرض کرد به سر شما که در این خورش پیاز ندارد شاید آن کاردی
که با آن سبزی خرد کرده اند رایحه پیازی داده است : فرمودند: در خانه ای که حضرت
تشریف دارند چرا باید پیاز د رآن خانه وارد شود اگر تاکنون برای حضرت شام نبرده اید
نبرید که اگر رایحه پیاز به شامه حضرت برسد یقیناً شام میل نخواهند کرد شام نخوردند
تا تدارک خورش برای حضرت کردند
آنوقت شام خوردیم که تا این درجه مراعات حال حضرت را به حسب ظاهر می نمودند. (ص13)
به راستی به این بازیگری و نقش آفرینی بهاءالله باید آفرین گفت که فوج فوج از
بابیان طرفدار برادرش ازل و مخالفان خود را بهمراه تیم ترورش کشتار می کند و جسد
آنان را به دجله می ریزد و خون ها می ریزد آنوقت در نقش یک انسان مهربان به ازل حتی
تحمل بوی پیاز از غذای برادرش را نمی کند و خود را عصبانی جلوه می دهد و تا غذای
دیگری برای ازل درست نمی کنند و برای او نمی برند آرام نمی گیرد!… مرحبا به این همه
دوروئی و بازیگری ...