محسن مخملباف که این روزها به واسطه ساخت
فیلم 'باغبان' چشم به توجه محافل سینمایی غرب دارد، مصداق بارز تب تندی است که چند
صباحی است شدید به سردی گرائیده است.
به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری
دانشجو»، "باغبان" نام تازهترین ساخته محسن مخملباف است. فیلمی که برخی رسانهها
عنوان "رپورتاژ آگهی" به آن دادهاند. تبلیغ بهائیت مأموریت اصلی فیلمساز در این
پروژه بوده و این مأموریت نه تحلیل و یا حدس و گمان رسانهای، که محصول واضح و
کاملاً رسمی برآمده از ساختار و محتوای فیلم است.
"باغبان" مخملباف درباره چیست؟
داستان "باغبان" درباره فیلمسازی ایرانی که
با همراهی پسرش به اسرائیل سفر میکند تا درباره دینی که حدود 170 سال پیش در ایران
به وجود آمده تحقیق کنند. پیروان این دین از سراسر جهان به شهر حیفا میآیند تا در
باغی که مرکز این دین است خدمت کنند و از طریق کار در طبیعت، خود را صلحطلب بار
بیاورند که این ویژگی اشارهای مستقیم به تعالیم بهائیت دارد. پدر از طریق
همراهی و گفتگو با باغبان این باغ که یک بهائی متشرع است، درمییابد که دین او به
افکار صلحطلبانه و ضدخشونت چهرههایی چون گاندی و ماندلا شباهت بسیاری دارد و
همینجا برای پدر این سوال مطرح میشود که اگر این نگاه دینی صلحطلبانه در ایران
وجود داشت، آیا حکومت به دنبال ساخت بمب اتمی میرفت؟ البته فیلم به این نتیجهگیری
سیاسی بسنده نکرده و در مقابل پدر، پسر را قرار میدهد که عمیقا معتقد است همه
ادیان جز تخریب جهان کاری نکردهاند!
همین خلاصه داستان هم بدون توجه به
نشانهگذاریهای بصری فیلم میتواند نشاندهنده جهتگیری کلی آن در راستای مأموریتی
که در بالا به آن اشاره شد باشد. جالب اینکه مخملباف با همراهی پسرش، دو نقش اصلی
این فیلم شبهمستند را ایفا کردهاند تا از این طریق ارادت و اعتقاد خود به
مأموریتی که عهدهدار انجام آن شدهاند را به اثبات رسانند. پاداش این مأموریت هم
طبیعتاً در قالب برخی جشنوارههای بهظاهر سینمایی به آقای فیلمساز اهدا خواهد شد؛
مانند جشنواره فیلم بیروت که جایزه طلایی خود را به مخملباف اهدا کرد و جشنواره
بوسان که این فیلم را بهعنوان فیلم برتر برگزید.
نکته جالب توجه اینکه ساختار آماتوری فیلم
اساسا اجازه هیچ بحثی درباره کیفیت سینمایی باقی نگذاشته و برخی جشنوارههای
معتبرتر مانند جشنواره فیلم روتردام زیر بار اهدا جایزه به این فیلم نروند.
باغی که با تفریط آباد شد
اما محسن مخملباف که این روزها ساکن یکی از
شهرکهای حومه شهر پاریس است، عقبهای دارد که خود نیز احتمالاً امروز نمیتواند با
آن کنار بیاید. عقبهای که در قیاس با کارنامه امروزش او را به بهترین مثال برای
اثبات همجواری افراط و تفریط تبدیل کردهاست.
مخملبافی که امروز زیرسایه بهائیت آرمیده،
خانه و باغی آباد از آن خود دارد و شیفتگی خود نسبت به یک باغبان بهایی را به
داستان محوری یک فیلم سینمایی تبدیل کردهاست، سهدهه پیشتر احساسی متفاوت نسبت به
بهائیان داشت تا جایی که حتی توان تحمل باغبانی که پیشتر برای بهائیان کار میکرده
را هم نداشت!
بیایید کمی به عقب بازگردیم؛ زمان اوجگیری
مبارزات انقلابی. روزهایی که جمعی از جوانان زیر بیرق سازمان نوپای تبلیغات اسلامی
برای احیاء مفهوم متعالی "هنر متعهد" گردهم آمده و چتری به نام "حوزه هنری" را
گستراندند.
باغی که با افراط خشکید
در این میان اما یک نفر هنوز به فکر تخریب و
حذف صددرصدی هرآنچه نمیپسندید بود! باغبان پیر باغی که سنگ بنای حوزه هنری در آن
نهاده شده بود هم به همین دلیل در مظان اتهام قرار گرفت. داستان سرنوشت این باغبان
پیر را به روایت امیرحسن فردی یکی از پیشگامان راهاندازی حوزه هنری بخوانید و خود
قضاوت کنید؛
درجا زدن در مرحله شک!
این البته تنها نمونهای از روایتهای دیروز
و امروز فیلمسازی است که روزگاری میخواست با سینما همه را هدایت کند و امروز نه از
"هنر سینما" چیزی در چنته دارد و نه باوری به "هدایت" برایش باقی ماندهاست. راوی
"توبه نصوح" این روزها شیفته "باغبان" بهایی شده و چه تصویری از این روشنتر برای
قضاوت درباره مردی که به تعبیر یکی از اهالی فرهنگ؛ خودش، خود را به زانو درآورد.
پیشبینی سید شهیدان اهل قلم گویا
روزبهروز بیشتر به واقعیت نزدیک میشود؛ "آقای مخملباف هنوز در مرحله شک است و
خلاف آنچه وانمود میشود هیچ چیز برای گفتن ندارد. فیلم ساختن برای او نوعی اظهار
وجود است و هیچ غایت دیگری را در نظر ندارد. خانه تکانی هم نکردهاست و فقط در شک
خویش عمیقتر و عمیقتر شدهاست، اما بازهم حاضر به اعتراف به این حقیقت، لااقل در
نزد خویش نیست. او باید روی به صداقت بیاورد تا نجات یابد" (سید مرتضی آوینی- جلد
دوم آینه جادو)
منبع: خبرگزاری مهر