حدود یکصد و شصت سال پیش وزارت امور خارجه انگلیس برای ادامه سلطه خود بر ممالک مستعمره، شعبه مخصوص ادیان در مستعمرات، مستملکات و... دائر نموده و از آنجا که جمعیت مسلمانان بیش از سایر ادیان در این مناطق اند، دربار انگلیس توجه خاصی در زمینه مقابله با اسلام و مسلمین داشته و اسلام را بزرگترین خطر برای خود دانستند.
گارادستون نخست وزیر وقت انگلیس با حضور در مجلس این کشور، در حالیکه یک جلد قرآن را بر سر دست گرفته بود به نمایندگان خطاب کرد و گفت، تا این کتاب در دست مسلمین است کاری از انگلستان بر نمی آید، و نمی توانیم بر آنها حکومت کنیم البته کسان دیگری قبل از گارا دستون به این نتیجه رسیده بودند.
بنابراین مبارزه با اسلام در رأس برنامه های آنها قرار گرفت و با توجه به اینکه در اسلام مواجهه با دو فرقه سنی و شیعه بود، برای رسیدن به توطئه های خود، سراغ فرقه وهابیت در اهل سنة و فرقه ضاله بهائیت در میان شیعیان، رفت.
وهابی ها با کمک انگلستان در سرزمین حجاز به قدرت رسیدند و کعبه که خانه امن الهی است در چنگال آنها قرار گرفت.
آنگاه که فتنه باب در ایران شکل گرفت و درگیری میان مسلمانان و بابی ها شدت یافت، دو قدرت بزرگ آنزمان یعنی روسیه و انگلیس که به وجود آورندگان و حامیان این فرقه بودند به تدریج از آن بهره برداری کردند.
با هلاکت محمد علی باب و مطرح شدن میرزا حسینعلی نوری، کم کم بابی گری از میان رفت و بهائیگری به صحنه آمد، حسینعلی خود را «بهاء اله» نامید(1) و بدین وسیله، مؤسس این فرقه ضالة گشت، او در پی ترور نا فرجام علیه ناصر الدین شاه، مورد حمایت کنسول روسیه تزاری قرار گرفت (2)و از این زمان به بعد پشتیبانی سیاستهای خارجی از این فرقه ضالة علنی شد، بطوریکه محاکمه وی مطابق مقررات کاپیتولاسیون، انجام شد. بدین صورت که دولت روس بهاءاله را به عنوان تبعه خود محسوب کرد و با وساطت دیپلماتهای روسی بویژه «پرنس دالگورکی» سفیر روسیه تزاری در ایران و حمایت دولت روسیه از وی از زندان آزاد شد، و تحت حمایت سفارت روس به بغداد منتقل شد.(3)
بدین ترتیب دولت روسیه تزاری اولین کشوری بود که رسماً به حمایت از فرقه ضاله بهائیت پرداخت.
نکته جالب اینکه پس از آزادی او از زندان و رسیدنش به بغداد، آیه ای در شأن روسها نازل کرد که در آن آیه آمده بود: ای پادشاه روس، به تحقیق یکی از سفیرانت مرا یاری کرد، هنگامی که در زندان اسیر غل و زنجیر بودم. برای اینکار خداوند (مراد میرزا حسینعلی بهاء است) برای تو مقامی را نوشته که علم هیچکس بدان احاطه ندارد.(4)
بر سر جانشینی محمد علی باب، میان میرزاحسینعلی بهاء و برادرش میرزایحیی نوری درگیری سر گرفت ، دولت عثمانی هر یک را به همراه مریدانشان، تبعید نمود، میرزا یحیی را به قبرس و بهاء را به عکا (فلسطین اشغالی).(5)
بهاء حدود 105 سال پیش در عکا مرد و پسرش میرزا عباس معروف به عبدالبهاء یا عباس افندی جای او را گرفت، پس از مرگ بهاء، سازمانی که در وزارت خارجه انگلیس به کار مذاهب خاورمیانه و اروپا پرداخت، حمایت رسمی و علنی از بهائیان را در لیست برنامه های خود قرار داد و در همین جهت، عباس افندی مورد حمایت دربار انگلیس قرار گرفت و از این به بعد همکاریهای سری و علنی عباس افندی با لندن، آغاز شد، این همکاری تا به آنجا پیش رفت که در جریان حمله انگلیس به فلسطین در زمان حکومت عثمانی و در جنگ جهانی اول، عبدالبهاء برای نیروهای انگلیس گندم و آذوقه های دیگر ذخیره کرده و پس از ورود در اختیار آنها قرار داد.
بدین صورت در جنگ جهانی اول، بهائیت در کنار انگلیس در سرزمین فلسطین اشغالی حضور داشتند، و بدین علت بود که از سوی عثمانی ها، عباس افندی مورد تهدید واقع شد، و در مقابل، انگلیس دستور حفظ جان او را صادر کرد و فرمانده جبهه حیفا مأمور این کار شد.
پس از جنگ جهانی اول، عبدالبهاء از دولت انگلیس لقب «سر» و نشان دریافت کرد (6)عباس افندی برای دوام دولت انگلیس به مناجات مخصوص متوسل شد، او در مناجاتش می گوید: پروردگارا، امپراطور بزرگ ژرژ پنجم، پادشاه انگلستان را به توفیقات رحمانی خود مؤید بدار و سایه بلند پایه آن کشور را برای این منطقه زیبا، حفظ و حمایت خویش را مستدام بدار.(7)
.......................................................
پی نوشت :
1.عبدالحمید اشراق خاوری ، مطالع الأنوار ( تلخیص تاریخ نبیل زرندی ) ، صفحه 269
2.شوقی افندی ، قرن بدیع ، جلد اول ، ص 318
3.همان ، جلد دوم . ص 48
4.بهاءالله کتاب مبین ص 76
5.عباس افندی ، مقاله سیاح ، سایت جامع آثار بهائی ص 57
6.شوقی افندی قرن بدیع جلد اول ص 299
7.عباس عبدالبهاء مکاتیب جلد 3 صفحه 347