به بهانه هفته دفاع مقدس
بهائیت در ایران : دوران هشت ساله دفاع مقدس به فرموده
امام خامنه ای (اوج افتخارات ملت ایران است) لذا برای حفظ و انتقال ارزشهای
دفاع مقدس و فرهنگ ایثار و شهادت به نسل آینده بایستی این فرهنگ با جدیت در
برنامهریزی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور مدنظر قرار گیرد. اگر بخواهیم انقلاب و
کشور بیمه باشد، باید این شور و شوق، این حرکت عمومی و بسیج را روز به روز تقویت
کنیم. برای تبیین نقش و جایگاه فرهنگ ایثار و شهادت که در جنگ متبلور شد، بیش از هر
چیز نیازمند بررسی درست دستاوردهای هشت سال دفاع مقدس هستیم. در این رابطه یکی از
مواردی که بررسی و پژوهش در مورد آن ضروری به نظر میرسد نقش بیگانگان و استکبار
جهانی و عوامل و عمال آن بخصوص تشکیلات جاسوسی و فرقه ضاله بهاییت است.
هنگامی كه بمب های عراقی به شهرهای ایران می خورد اغنام الله شادمانه ندای «یا
جمال مبارك شكرت» را سر می دادند و از قول عكانشینان می گفتند: «صدام حسین انسان
شایسته ای است كه از طرف جمال مبارك مأمور شده است تا ایران را آزاد كند و باعث
رهایی بهائیان بشود.» و این در حالی بود كه بهائیان در برخی از شهرهای ایران مشغول
كسب و كار بودند و از سفره این مردم میخوردند، اما پول های خود را به اسرائیل می
فرستادند.
سیل كمك های مردمی به سوی جبهه روان بود، حتی خانم ها با ارسال طلا، زیورآلات و
لباس های بافتنی در پشت جبهه ها مشاركت می كردند. نوجوانان با دست بردن در
شناسنامه هایشان راهی جنگ می شدند و در میان این فضای پر از عشق و اخلاص، بهایی
ها دعا می كردند كه صدام پیروز شود!!! آنها از سفره این سرزمین ارتزاق می كردند،
اما در آرزوی پیروزی بیگانه بودند. با وجود آنكه سربازان صدام حتی به كسانی كه جلوی
پایشان گاو و گاو میش ذبح كردند هم رحم نكردند و به خانواده های آنها تعرض كردند.
هرگاه رادیوهای بیگانه اعلام می كردند ایران در فلان جبهه شكست خورده است، بهائیان
به رقص و پایكوبی می پرداختند و چون حرف بیت العدل را حرف جمال مبارك می دانستند،
می گفتند: «فرموده بیت العدل محقق خواهد شد، جمال مبارك شكر!» و عبدالبها را شكر
می كردند و می گفتند: «هر چه بیشتر از اینها در جنگ كشته شود، دل ما خنك تر می
شود.
اعضای فرقه بهائیت در طول سال های دفاع مقدس، هیچ نقش مثبتی ایفا نكردند؛ زیرا
اكثر جوانان این فرقه به جای رفتن به خدمت مقدس سربازی به صورت قاچاق از كشور می
گریختند، تعدادی هم به كمك پول و پارتی بازی در جاهای امن به خدمت سربازی مشغول می
شدند. آن هم از سر اكراه؛ چون بهائیان ایران را وطن خودشان نمی دانند.
در طول سال های دفاع مقدس چنان كه از عكا دستور رسیده بود، بهائیان فقط در كار
خرید ملك، زمین و آپارتمان بودند؛ زیرا در دوره جنگ به ویژه جنگ شهرها، قیمت
آپارتمان و خانه بسیار پایین بود و بازارش رونقی نداشت. در این سال ها آنها سند
روی سند می گذاشتند، فقط كافی بود كه احساس كنند یك نفر به پول نیازمند است، در
چنین حالتی به صورت غیرمحسوس صاحب ملك را دوره می كردند و در نهایت خانه اش را از
چنگش بیرون می آوردند.
نكته ای كه جای تأمل دارد این است كه از اسرائیل فرمان رسیده بود كه فقط زمین ها،
املاك و آپارتمان های مسلمانان را بخرید و از بهایی و كلیمی خرید نكنید.
هدف نخست آنها این بود كه بنیه اقتصادی ضعیف شده بهائیان را دوباره فربه سازند؛
زیرا در رهگذر انقلاب، آنها از بسیاری رانت ها محروم شده بودند و در روی دیگر سكه
آنها می خواستند شیوه صهیونیستها در فلسطین را به اجرا درآورند. یعنی همان طور
كه در جریان جنگ جهانی دوم عده ای دلال كلیمی، اقدام به خرید زمین و ملك از اهالی
فلسطین می كردند تا جای پایی در این سرزمین داشته باشند، از بیت العدل هم درست
همین دستور صادر شده بود. بدین ترتیب فرقه بهائیت صاحب صدها خانه مخفی هم می شد تا
در صورت نیاز از آنها استفاده شود.
بله در آن روزهایی كه مردم ایران برای حفظ آب و خاك و آیین خویش از جان مایه
گذاشته بودند تا دشمن را از خانه برانند و تنها به فكر دفع خصم بودند. بهائیان
خوشحال بودند كه به خاطر جنگ شهرها، ملك ارزان شده و می توان با قیمتی نازل آنها
را خرید! حتی آرزو می كردند بمباران شهرهای ایران توسط نیروی هوایی عراق و پرتاب
موشك توسط آنها با شدت بیشتری دنبال شود، تا دوباره به قول خودشان توی سر ملك
بخورد.
در تابستان سال
۱۳۶۰
به تهران آمدم تا به اتفاق دو برادرم تعطیلات را در خانه دایی بگذرانم. در آن
روزها، گروه رجوی وارد فاز نظامی شده بود. به یاد دارم هنگامی كه شهید بهشتی و
یارانش با انفجار بمب در محل حزب جمهوری اسلامی توسط عوامل گروهك رجوی به شهادت
رسیدند، بهایی ها مجلس عیش و عشرت بر پا كردند و جمال مبارك را شكر كردند؛ زیرا می
پنداشتند دیگر كار انقلاب تمام است. به یاد دارم در آن روزها بهایی ها به هم
تبریك می گفتند.
موج ترورها همچنان ادامه داشت. حتی زمانی كه ترور آیت الله خامنه ای نافرجام ماند،
بهایی ها خیلی ناراحت شدند و در مجالس خود به طعنه می گفتند: «ای قضای كم بركت!» و
ادامه می دادند: «کافی بود این پسره، ضبط صوتش را كمی جلوتر می گذاشت، آن وقت
كار تمام بود.»
منبع : خاطرات بهزاد جهانگیری مستبصر بهایی