سقوط آزاد
نوشته شده توسط امیر
علی کامرانی
سراسر دنیا همواره از آن به عنوان تعریفی هر چند مختصر و کوتاه برای دست یابی به
موفقیت و رسیدن به کمال یاد می کنند. بدون شک، درنوردیدن راه های دشوار و صعب
العبور به منظور رسیدن به هدف از بارزترین ویژگی هایی هستند که به این تعبیر زیبا
معنا و مفهوم می بخشند. اما انگارشماری از ناطقان از گفتن و عده ای از کاتبان از
نوشتنِ سوی دیگر ماجرا غافل مانده اند.
آری! شاید صعود به قله ی مرتفع ترین کوه ها چندین روز به طول بینجامد اما سقوط
مرگبار هر موجودی، تنها ظرف چند ثانیه اتفاق خواهد افتاد. پس به جرأت می توان گفت
که سقوط از مرتفع ترین نقاط کوهستان های زندگی، صدمات بیشتری را برای میهمان خویش
در پی خواهد داشت.حال اگر این ماجرا را دقیق تر و ریزبینانه تر مورد بررسی و کند و
کاو قرار دهیم، خواهیم دید که رخ دادن قریب به اتفاق این تصادفات ناگوار در پی بی
احتیاطی کوهنوردان نا آشنایی است که با اشتباهی بزرگ، نا کارامدی خویش را آشکار می
سازند.
در حدود 170 سال پیش، جوانی شیرازی به نام میرزا علی محمد باب، قدم بر نخستین پله
های کوهستان مرتفع اما لغزنده و ضلالت بخش مدعیان مهدویت گذارد و خود را به عنوان
نخستین پایه های مرامی نو، تثبیت نمود. وی که اسلام را مبنای کارش قرار داده بود،
خویشتن را باب امام دوازدهم غائب شیعیان نامید که می تواند واصل بین مردم و امامشان
باشد و آیینی به نام بابیت را تأسیس کرد. پیروان و جانشینان وی به کمک هم و با
انتصاب باب به همان امام دوازدهم شیعیان توسط جناب بهاءالله و سایرمریدان، بهائیت
را تأسیس نمودند و با پنهان نگاه داشتن اصلیت و شخصیت خویش و همراه سختی های
فراوان، توانستند راه های پر پیچ و خم این مسلک نوظهور را بپیمایند. جناب بهاءالله
که در دوران پس از مرگ جناب باب، خود را به عنوان موعود کتاب بیان (کتاب نا تمام
باب) خواند، توانست بهائیت را بر پایه بابیت تأسیس فرماید. اما زمانی که بهائیت
داشت به شادمانی در مرتفع ترین نقاط کاذب به موفقیت خویش می نگریست، سخنی عجیب از
جناب عبدالبهاء مانند اشتباهی عظیم، پایه های این مرام نوظهور را سست نمود و با
آشکار ساختن چهره حقیقی ایشان، موجب سقوط مرگبار ساکنانش شد که مضمون آن بدین شرح
است:
درفصل دوازدهم از رؤيای يوحنّا مذکور است که مي فرمايد " علامتی عظيم در آسمان
ظاهر شد. زنی که آفتاب را در بر دارد و ماه زير پاهايش و بر سرش تاجی از دوازده
ستاره است ". اين زن آن عروس است که شريعة اللّه است که بر حضرت محمّد نازل شد و
آفتاب و ماه که در بر و زير قدم دارد دو دولت است که در ظلّ آن شريعت است دولت فرس
و دولت عثمانی زيرا علامت دولت فرس آفتابست و علامت دولت عثمانی هلالست که ماه است
اين آفتاب و ماه رمز از دو دولت است که در ظلّ شريعة اللّه است . و بعد مي فرمايد
که بر سرش تاجی از دوازده ستاره است و اين دوازده ستاره عبارت از دوازده ائمّه است
که مروّج شريعت محمّديّه بودند و مربّيان ملّت که مانند ستاره در افق هدايت مي
درخشيدند . بعد مي فرمايد " و آبستن بوده از درد زه و عذاب زائيدن فرياد برميآورد "
يعنی اين شريعت در مشکلات عظيمه افتد و زحمات و مشقّات عظيمه کشد تا ولدی کامل ازين
شريعت حاصل گردد يعنی ظهور بعد و موعود که ولدی کاملست در آغوش اين شريعت که مانند
مادر است پرورش يابد و مقصود ازين ولد حضرت اعلی و نقطه اولی است که فی الحقيقه
زاده شريعت محمّديّه بود. (صفحه 53 مفاوضات[1])
از زیر و رو کردن نوشته فوق نکاتی دستگیرمان خواهد شد که بخشی از آن ها بدین شرح
است:
در مرحله اول اگر جناب باب، زاده شریعت بوده و مرامی جدا
خواهد داشت پس نمی تواند در لباس باب امام غائب شیعیان ایفای نقش کند. در مرحله دوم
اگر گفته های جناب باب را در مورد خودش نادیده گرفته و به فرمایشات جانشینانش بسنده
کنیم، پس باید اختلاف بین گفته های بهاءالله و فرزندش عبدالبهاء را بپذیریم. چرا که
یکی وی را همان امام دوازدهم شیعیان می نامد و فرزندش برخلاف گفته های پدر حتی او
را جزء ائمه هم به حساب نمی آورد. اما دلیل اصلی مشکلات این اختلافات بزرگ در آیه
82 سوره نساء به وضوح دیده می شود که: « آيا درقرآن نمىانديشند؟در حالی که اگر از
جانب غير خدا بود، قطعا در آن اختلاف بسيارى مىيافتند»
و حال سوالی بزرگ تمامی گفته ها و شنیده های ما را تحت الشعاع قرار خواهد داد که تا
کی باید نظاره گر سقوط آزاد بهائیت باشیم؟
منبع : وب سایت یار جوان