شکایت وکیل
نوشته شده توسط
امیرعلی کامرانی
بهائیت در ایران : جنگ و ستیز از دوران ابتدایی تاریخ این کره خاکی را به خود مشغول
کرده است و ارتباط به زمان و مکان خاصی ندارد. دنیای امروز هیچ گاه خالی از جرم
جنایت نیست تا زمانی که هر کس از حدود خود تخطی نکند. چندی
پیش خبری در دست رسانه های دنیا قرار گرفت و آن قتل یک شهروند بهائی به نام
عطاءالله رضوانی در بندر عباس بود. کشمکش های بسیار جوامع بهائی و به خصوص بیت
العدل اعظم بر سر قتل این فرد بهائی بسیاری از رسانه ها را مشغول خود کرد. تاسف
بهائیان بسیاری در فقدان یکی از اعضای خود به تیتر اول خبر گزاری ها تبدیل شد.
اندوه بهائیان در سوگ او درنوع انسان و نوع بشر منطقی و از مستقلات عقلی است. اما
زمانی اندک از این واقعه نگذشت که مجامع و اعضای جامعه بهائی خواستار خونخواهی و
جزاء قاتل ایشان شدند. در همین مورد خانم نسرین ستوده به عنوان یک وکیل غیر بهائی
نامه ای به ریاست جمهوری ایران جناب آقای دکتر روحانی می نویسد و در آن ایشان را
پاسخ گوی قتل این هموطن بهائی می داند و خواسته های خود را به سمع و نظر ایشان می
رساند. فارغ از اینکه چرا این نامه سر گشاده بجای درخواست از قوه ی قضاییه که متصدی
این کار است به دکتر روحانی رئیس قوه ی مجری نوشته شده و نه مراجع قانونی دیگر و
آیا قصدی جز تحریک افکار عمومی و جامعه جهانی را در انتساب ایشان به عنوان رئیس
جمهور و سو استفاده از آن برای به کرسی نشاندن حرف خود را دارد یا خیر اشاره به چند
نکته در مورد محتوای این نامه لازم و ضروری است.
شکایت اولیاء دم
در خصوص خانم نسرین ستوده که هم سلولی و یا شاید هم بندی بهائیان بوده است و نامه
ای از سوی بهائیان به رئیس جمهور نوشته می توان این اقدامات را از روحیه صلح طلب و
دفاع از حقوق بشر ایشان به حساب آورد. اما بدون مقدمه بر سر این مطلب می رویم که
آیا بهائیان و یا خانواده مقتول با توجه به احکام و قوانینی که رهبرانشان برای آن
ها تعیین کرده اند می توانند پس از شناسایی قاتل به عنوان اولیاء دم شکایت خود را
به مراجع قانونی ذیربط برسانند یا خیر؟
اصولا باید گفت که پاسخ به این سوالات از طرف بهائیان نباید پیچیده و مشکل باشد
چراکه نص صریح سخنان رهبران بهائی مانند جناب بهاءالله و عبدالبهاء در باره وحدت
عالم انسانی و مهر و عطوفت به نوع بشر در تناقض روشن با شکایت ایشان در قتل عضوی از
جامعه بهائی است.
مثلا در کتاب گنجینه حدود و احکام که از کتب مهم بهائیان در مشخص کردن احکام و باید
ها و نباید ها ایشان است جناب بهاءالله چنین می نگارند: «يا اهل بها شما مشارق
محبّت و مطالع عنايت الهی بوده و هستيد لسان را بسبّ و لعن احدی ميالائيد .... سبب
حزن مشويد تا چه رسد بفساد و نزاع. و در لوح دنيا نازل قوله تعالی:اين
مظلوم حزب اللّه را از فساد و نزاع منع فرمود و باعمال طيّبه طاهره و اخلاق مرضيّه
روحانيّه دعوت نمود»[1]اگر دستور جناب بهاءالله را در باره عدم نزاع باید رعایت کرد
پس این همه دشمنی با قاتل چیست؟ اصولا اگر پای عفو و گذشت و بخشندگی و مهربانی در
میان است پس پیگیری مستمر در باره پیدایش قاتل و مجرم مذکور بی معنی و مخالف آموزه
های محبت آمیز ایشان است. ویا این گفته های رهبران بهائی و تعالیم ایشان است که با
دنیای واقعی و مدرن و قانون مند امروز سازگاری ندارد. اگر پیگیری جرم و مجرم از
علائم روشن منطق است پس این سخنان رهبران بهائی دیگر چه معنی می تواند داشته باشد؟
شکایت از حکم
در قسمتی از این نامه خانم نسرین ستوده سوالی در باره حکم قاتل با فرض مسلمان بودن
وی مطرح می کند و از قبل پاسخ دکتر روحانی را جوابی تلخ می انگارد که قاتل به
پرداخت جریمه محکوم خواهد شد. یعنی ایشان شکایتی را از طرف جوامع بهائی تنظیم می
کند که به پرداخت غرامت اکتفا نکرده و حکمی جز حکم قصاص را زیبنده قاتل این فرد
بهائی نمی داند و این حکم اسلامی را ظلمی بزرگ به جوامع بهائی می داند.جالب است
بدانید که حکم قصاص در بهائیت ممنوع بوده و از جمله احکام منسوخ به شمار می رود.
مثلا جناب بهاءالله بهائیان را از مقابله بمثل کردن بر حضر داشته و ایشان را نهی می
کند تا فضل و عنایتشان برای مردم روشن شود.[2] و یا در کتاب گنجینه حدود و احکام که
پیشتر اهمیت آن در اجرای احکام بهائی نزد بهائیان ذکر شد اعتراض به فرد معترض و زجر
دادن کسی که آن ها را زجر داده است و نیکی نکردن در برابر دشمنی را از ممنوعیات
بهائیان به شمار می آورد.[3]و جناب عبدالبهاء نیز به تبعیت از پدر حکم قصاص را در
باب(مجرم مستحق عقوبت است یا عفو) رد می کند: «هیات اجتماعیه هم نباید در این فکر
باشد که قصاص صارم مجری دارد.[4]» پس بهائیان عزیز باید توجه کنند که بر طبق احکام
بهائیت هر گونه پیگیری در باره پیدایش قاتل و از بین بردن اعتبار و آبرویش و نیز
اصرار در حکم قصاص و شکایت در پرداخت غرامت مخالف نص صریح متون و کتب و دستورات
بهائی است که پایانی تلخ جز طرد را برای مطرودین عزیز در پی نخواهد داشت.
شکایت بی معنا
از مسائل مهم دیگر در شکایت نامه سر گشاده این است که آیا بهائیان از لحاظ سیاسی
مجاز به طرح شکایت به مقامات دولتی هستند؟ جناب دکتر فرهاد ثابتان به عنوان سخن گوی
جامعه جهانی بهائی در گفت و گو با ایران وایر و در پاسخ به سوال وجود رابطهی
نظاممند با اپوزیسیون(مخالفان دولتی) گفت : «ما از هر گونه ارتباط نظاممند
استقبال میکنیم.» این یعنی استقبال بهائیان از مخالفان دولت. حال با این شرایط و
سخنان سخن گوی جامعه جهانی بهائی که از مخالفین دولت استقبال می کند شکایت کردن به
بالا ترین مقام دولت کاری عقلانی و منطقی است؟ آیا این شکایت و نامه سر گشاده
اهدافی جز موارد ذکر شده می تواند داشته باشد؟ چرا که نویسنده نامه خود از محبوسین
زندان های ایران است.
شکایت از بهائیت
نگاهی به رسانه های دنیا این نکته را در ذهن می پروراند که شکایت و شکایت کشی در
بهائیت به وفور یافت می شود. آن جا که در قتل یک بهائی چندین روز ابراز تاسف های
فراوان و بازتاب های بسیار بر جهان مجازی و ارتباطات نقش می بندد. جای آن دانستم تا
من نیز داستان هایی جالب از سابقه درخشان مرام صلح طلب بهائیت مطرح کنم.
در ماجرایی نقل شده در کتاب بهائیت و رژیم پهلوی، صفات الله فهندژ در سال 1357 در
محله سعدی واقع در حاشیه شهر شیراز با یک قبضه سلاح به مردم تیر اندازی کرد و 20
انسان را از پای در آورد.
یا در فاجعه ای دیگر گزارش جعلی دیوید کلی، عضو محفل ملی انگلستان در خصوص سلاحهای
کشتار جمعی عراق که عامل اصلی حمله به عراق گردید منجر به کشته شدن حدود یک میلیون
و آوارگی بیش از دو میلیون زن و بچه شد.
و خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل که چه جنایات فراوانی بر گردن بهائیان و پیشینه
آن ها یعنی بابیان است از جنگ های بابی در طبرسی گرفته تا نمونه های دیگر. حال
شکایت از این کشت و کشتار و جنایات حضرات بهائی را باید به کدام محکمه سیاسی برد؟
جزای این جنایات در پهنه این کره خاکی چیست؟
شکایت از نسرین ستوده
بی شک حمایت شما از قتل یک هموطن ایرانی در کارنامه زندگیتان ثبت خواهد شد. اما جای
آن دانستم تا چند پرسش در محضر شریف مطرح کنم. آیا سرکار خانم با این همه اطلاعات
فراوان و ارزنده از حقوق بشر و ناقضین آن اطلاعی از آخرین وضعیت شیعیان جهان در دست
دارید. شما که چند گاهی با بهائیان هموطن خود را در حبس گذرانده اید با شیعیان
هموطن روزگار بسیار داشته اید. آیا هدف حامیان حقوق بشر جز این است که فارغ از رنج
های فراوان به فکر نجات نوع انسان از مصائب خود باشند. آیا شما هم از کشتار شیعیان
در عراق، پاکستان و ... ابراز مصیبتی چنین را به جامعه جهانی ابراز نموده اید. آیا
به عنوان یک تحصیل کرده در رشته حقوق بین الملل از حقوق ایشان در سازمان ملل و سایر
سازمان ها ونهاد های حقوق بشر به دفاع بر خواسته اید؟ یا چرا برحسب اتفاق نامه ای
سر گشاده در غالب شکایت و دفاع از ایشان به روسای جمهور کشور های کذا نمی نویسید؟ و
طرح آخرین پرسش تا مصدع اوقات نشوم که با توجه به موضوعات یاد شده دفاع شما از حقوق
نوع بشر است یا نوع مرام؟
پی نوشتها :
[1]گنجینه
حدود احکام باب 47 صفحه 322
[2]امر
و خلق جلد 3 صفحه 227
[3]گنجینه
حدود و احکام باب 47
[4]مفاوضات
صفحه 205
منبع : وبلاگ یار جوان