بهائيت ، پشتوانه قدرت رضاخان
نگاهی به تاریخ پهلوی
والاس موری وزير مختار وقت امريكا در
تهران در گزارشي به تاریخ 10 آگوست 1924 به توصیف «جنبش جمهوریخواهي» و نقش بهائيان
در اين جنبش میپردازد و میافزاید: «بايد گفت که ماية سرافرازي رضاخان است که،
علیرغم بیسوادی و نمايش ضعف اخلاقی تأسفآور در تمام بحرانهای زندگي حرفهايش،
اهل تساهل و تسامح دینی و داراي فكري روشن است. او در بسیاری از امور كشوري و لشكري
از خدمات هوشمندانة بهاییها، بسيار بهره گرفته است. از آن زمان تا کنون دشمنان
سیاسی رضا خان با سوء استفاده از روحانیتي که قدرتش را بازيافته بود او را به
بهاييگري متهم ساخته آن را در بوق و کرنا کردهاند، که به هيچوجه نبايد خطرش را
دست کم گرفت.»
از طرفي بدرفتاري قشون رضاخان با علما
اوضاع را بدتر کرد. کنسول فولر در 21 آگوست 1924 اوضاع شيراز را اينگونه گزارش
ميكند: «قشون كاملاً اوضاع را در دست دارد و به شدت ضد روحانيت است. از هر موقعيتي
براي كاستن از نفوذ ملاها استفاده ميشود. مردان مسلح با حضور در مجلس وعظ ملاهاي
مظنون مراقبند مبادا سخني عليه دولت از دهانشان خارج شود. سربازها براي بازداشت
روحانيون لحظهاي ترديد نميكنند و حتي مجالس عزاداري را که از باحرمتترين
سنتهاي ديرينه مذهبي است به هم ميزنند و نميگذارند که دستههاي عزاداري در
خيابانها راه بيفتند.»
فولر در مورد اوضاع رشت چنين مينويسد:
«والي فعلي شهر، که شخصيتي نظامي است، قدرتمند و پرانرژي است، و ظاهراً قشر روحاني
را كاملاً تحت كنترل خود دارد، ولی عملكرد مستبدانه او مخالفت بسياري را برانگيخته
است. او به جاي ترميم و اصلاح خيابانهاي فعلي خيابانهاي جديد احداث ميكند. يكي
از اين خيابانها بلوار پهني است كه از وسط شهر و از ميان املاک خصوصي گرانقيمت
عبور ميکند و در نهايت به يك قبرستان ميرسد. تخريب قبور نارضايتي فراواني به وجود
آورده است.»
موری در گزارش خود به تاریخ 8 ژانویه
1925، ارتباط پهلوی با بهاييان را تشریح میکند: «از بهاییان سرشناس تهران اطلاع
يافتهام که رئیسالوزرا در خفا احترام زیادی برای بهائيت قائل است، ولی بنا به
ملاحظات سیاسی، این ارادت خود را آشکار نمیکند. گفته میشود زمانی که در کسوت يک
سرباز قزاق ساده در بیمارستاني که متعلق به بهاییان بود، نگهباني میداد به شدت
تحتتأثیر پرستاران بهایی قرار گرفت و هرگز آن را از یاد نبرد. معهذا، مسئله اين
است که او گذاشته است آن عده از افسران بهایی که در لياقتشان ترديدي نيست به درجات
عالی ارتش دست یابند.» موری از چند افسر بهایی برجسته نیز نام میبرد. از جملة
آنها، کلنل شعاعالدین علائی، حسابدار کل وزارت جنگ است. دکتر میلسپو در
یادداشتهای محرمانه اش در مورد فساد ارتش، مکرراً از این فرد نام میبرد. ميگويند
کلنل عطاءالله علائی نیز یکی دیگر از بهاییهای سرشناس است که به تازگی از فرانسه
به تهران بازگشته است. او به همراه هيأت افسران ایرانی به سن سیر در فرانسه اعزام
شده بود. نام سرگرد رحمتالله علائی نیز که بازرس قشون است در فهرست بهاییهای
سرشناس قرار دارد. موری همچنین متذکر میشود که کلنل محمد درگاهی، رئیس نظميه
تهران، در شب 12 جولای 1924 «یک افسر بهایی مشهور» را مأمور فرونشاندن شورشهای
ضدبهایی کرده بود. ژنرال مرتضی خان يزدانپناه ، فرماندار نظامی تهران و فرمانده
تیپ مرکز، و کلنل محمود پولادین، فرمانده هنگ پهلوی، يا همان هنگ خانوادگي رضا خان،
هر دو اشخاص شديداً «ضدروحانی» ميباشند، که غالباً حسن تعبیری براي بهایی است.
فهرستي که موری از بهاییهای سرشناس خارج از قشون تهیه کرده بود شامل افراد زیر
میشد: نبیلالدوله [عليقليخان]، کاردار سابق ایران در آمريكا و همسر او، مادام
مروحالسلطنه [فلورنس] (که آمريکايي بود)؛ عزتالله علائی، از اداره حسابداري وزارت
پست و تلگراف؛ حسن احیائی، عضو بانک شاهنشاهي ایران؛ ولیالله ورقا، مترجم اول
سفارت کبرای ترکیه؛ و عزیزالله ورقا، کشاورز. به دليل ارتباط بهاییها با بریتانیا،
مردم از پیوند پهلوی با بهایيان منزجر و نسبت به آن بدگمان بودند. موری در مورد
ارتباط نزدیک بهاییها و بریتانیا چنین مینویسد: «پس از جنگ جهانی و تصرف فلسطین
به دست بریتانیا، عبدالبهاء در سال 1920 از طرف دولت بریتانیا لقب و نشان افتخار
«سِر» دريافت کرد، او در سال 1921 درگذشت.» در گزارشي دیگر، موری در مورد ارتباط
انگليسيها و بهاييان اطلاعات بیشتری ارائه میکند. موری دربارة گفتگوي خود با حسین
علائی در مورد رضا افشار، یکی از نمایندگان مجلس و «رفيق شفيق سردارسپه» چنین
مینویسد: «او [علائي] در مورد مترجمین ایرانی دکتر میلسپو، چنانکه پیش از اين
سفارت نيز در مواقع مختلف به دکتر ميلسپو متذکر شده است، اشاره کرد که غالب این
افراد بیکفایت، و در بسیاری موارد خيانتکار هستند. او خودش به رضا خان افشار اشاره
کرد، کسی که دکتر میلسپو همواره از او به عنوان یکی از باوفاترین حامیانش یاد کرده
است. این مرد جوان که بهایی است و آن را پنهان نميکند، تحصیلات اوليه خود را در
مدرسه آمريكایی ارومیه گذراند و سپس برای تکمیل تحصیلاتش به آمريكا رفت، و در سال
1921، هنگامی که کوچکخان در گیلان سر به شورش برداشت، ارتباط نزدیکی با آن انقلابي
رمانتیک داشت، و عدهاي مدعیاند که افشار همزمان با آن با انگلیسیها هم در ارتباط
بود...» با ورود میلسپو به ایران در نوامبر 1922، «در میان تعجب همگان، او به عنوان
معاون اول ایرانی مدير کل [دکتر میلسپو] منصوب شد... برای اولین بار از زبان آقای
علائی شنیدم که توصيههاي سفارت انگليس براي انتصاب افشار به معاونت دکتر ميلسپو
حتي مصرانهتر بوده است. با توجه به اين مسئله که در تمام مدتي که افشار معاون دکتر
ميلسپو بود... نميتوان تصور کرد که، اگر با انگلیسیها کنار نميآمد و دربارة
اقدامات مدير کل برای آنها خبرچيني نميکرد، هرگز ميتوانست در اين پُست بماند.»
حسین علائی براي اينکه او را یک بهایی تصور نکنند پس از بازگشت از واشنگتن در سال
1925 نامش را به حسین علاء تغییر داد.
این قسمتی از گزارش یک دیپلمات امریکائی
عصر پهلوی از تعامل شاه ایران با
بهائیان و برخورد با جامعه ایران خصوصا روحانیت میباشد . شاید خواندن این تاریخ در
سال 92 با گذشت بیش از 9 دهه از تاریخ وقوع آن ، قضاوت را درمورد آنچه بهائیان با
کمک حاکمان وقت در حق مردم مسلمان روا داشتنند روشنتر نماید .