×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

میرزا آقا جان بهایی از کتابت تا نجاست

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

میرزا آقا جان بهایی از کتابت تا نجاست

بهائیت در ایران : یکی از ویژگی های ادیان الهی متصل بودن به منبع وحیانی و الهی است که پیامبران با خداوند خالق یکتا به توسط وحی ارتباط داشته و برنامه های هدایت بشر را برای مردم از طرف خداوند به ارمغان می آوردند.

خداوند برای ارتباط برقرار کردن با فرستادگان خود و القای مفاهیم دینی از روش های مختلفی استفاده میکرد که در مجموع به تمامی این روشهای ارتباط پیامبر با خداوند  که برنامه هدایت بشر به پیامبر ابلاغ میشود وحی گفته میشود که برخی از روشهای آن چنین است   :
گاه مستقیما و بدون پرده با پیامبر خود سخن میگفت همانگونه که با حضرت موسی در کوه طور سخن گفت .
گاه با واسطه با پیامبر خود سخن میگفت همانگونه که از طریق درخت با حضرت موسی سخن گفت.
گاه با واسطه فرشتگان درگاه الهی با پیامبر خود ارتباط برقرار کرده و قوانین هدایت بشری را بر پیامبر خود نازل میکرد .

پیامبران الهی خود یا یکی از انصار و یارانش آنچه خداوند به آنها ابلاغ کرده بود کتابت کرده و وحی را ثبت و ضبط مینمودند تا برای تمامی نسل ها باقی و بدون تحریف و تغییر به درستی برای هدایت و سعادت بشری اجرا شود .

آخرین پیامبر و نبی الهی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم که به دلیل امی بودن ، کتابت نمیدانست این امر مهم را بر عهده انصار خود نهاده بودند و با قرائت آنچه از طریق وحی بر ایشان نازل شده بود ، توسط برخی از یاران حضرتش کتابت میشد و پس از اتمام نوشتن دوباره متن نوشتار توسط نویسنده خوانده میشد تا صحت نوشتار با گفتار الهی توسط پیامبر گرامی اسلام تایید شود .

استعمار پس آنکه به مقابله با اسلام برخواست و نتوانست به تغییر و تحریف آخرین معجزه الهی یعنی کتاب قرآن کریم موفق شود، تنها راه را در ایجاد فرقه های ظاله و گمراه دید تا به توسط برخی از عمال خود به نام دین ، اساس دین را زیر سوال ببرد .

بابیت و بهائیت یکی از همین فرقه های ضاله ایست که در حدود یکصد و شصت سال پیش از دل مسلمانان با برنامه ریزی دقیق توسط جاسوسان استعمار ساخته و تراشیده شد . و کار به جایی رسید که سران این فرقه استعماری با مدعیاتی کذب همچون مهدویت و نبوت و الوهیت برای گمراهی بشر پا به عرصه مبارزه با اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام گذاشتند .

سران پیامبر نمای این فرقه متوهم از آثار بنگ و حشیش و توهم به سرودن برخی جملات ناهمگون و آهنگین نموده و نام آن را وحی گذاشته و به پیروان گمراه شده خود به نام دین  و وحی القاء میکنند. البته مي‏دانيد وحي به آنچه مربوط به خداوند است و از غيب به پيامبران نازل مي‏گردد گفته مي‏شود و اين منحرفان براي شکوه و جلال به ادعاي خود از اين عنوان قدسي مخصوص خداي تعالي ، جهت اراجيف عليمحمد شيرازي و آنهائي که در پي او بر سر رياست مسلکش با نزاع آمده‏ اند استفاده کرده ‏اند.

برای نمونه به یکی از سروده های علیمحمد باب اشاره میکنیم تا خود خواننده عزیز در آن تفکر کند و به بطلان این پیامبر نمای بابی پی ببرد :
رب المشارق و المغارب رب الشراقيون رب المشارق و المغارب رب البراقيون  رب المشارق و المغارب رب السباقيون رب المشارق و المغارب رب اللحاقيون رب المشارق و المغارب رب الحقاقيون رب المشارق و المغارب رب الرقاقيون رب المشارق و المغارب رب الدقاقيون رب المشارق و المغارب رب الشفاقيون رب المشارق و المغارب رب الرفاقيون رب المشارق و المغارب رب الشقاقيون رب المشارق و المغارب رب السماقيون رب المشارق و المغارب رب الرتاقيون رب المشارق و المغارب رب الفتاقيون رب المشارق و المغارب رب الصداقيون رب المشارق و المغارب رب الخلاقيون رب المشارق و المغارب رب الرزاقيون رب المشارق و المغارب رب الزهاقيون [۱]

اگر بابي‏ها و بهايي‏هاي عربي‏ دان، براي واژه ‏هاي نامربوطي که در اين عبارات آمده مانند: رب البراقيون و اللحقاقيون و الرقاقيون و الدقاقيون بر طبق موازين زبان عرب، معاني معقولي آوردند يا از خلال کلمات مفهوم صحيحي اثبات کردند، نزد ما جايزه دارند!.

آيا اين واژه سازي مضحک، معجزه‏ ي نبوي است .با وجود آن که قرآن مجيد مي‏فرمايد: و لله الأسماء الحسني فأدعوه بها و ذرو الذين يلحدون في أسمائه... [۲] نيکوترين نام‏ها از آن خداست پس او را با آن نام‏ها بخوانيد و کساني را که در نام‏هاي خدا به انحراف مي‏روند، ترک کنيد... آيا به راستي مي‏توان بر خداوند سبحان،  رب الرتاقیون، رب الفتاقیون،رب الزهاقیون و...! نام نهاد و واژه‏ هاي بي‏ معني را درباره ‏ي او به کار برد؟.

در ایامی که علیمحمد باب شیرازی به سرودن شعرهای آهنگین مشغول بود برخی از یاران او همچون سید حسین یزدی  همیشه در ملازمت او بود و کتابت گفته های او را بر عهده داشت اما همین سید حسین وقتی دید که خدای گمراهی به چوبه دار سپرده شد به بطلان او پی برده و از او تبری جست و از هلاکت نجات پیدا کرد

در دوره حسینعلی نوری ، میرزا آقاجان که اصالتا از بابیان کاشان بود و در ایام جوانی به بغداد رفته و در رکاب بهاء درآمد ، پس از فوت محمد جواد خادم ، خدمت گذاری بهاء و سپس کتابت وحی به او واگذار شد و همچنان در این جایگاه با کمال دقت به ثبت سروده های بهاء مشغول بود تا اینکه قبل از درگذشتن بهاء به واسطه کدورتی که از رییس فرقه بهایی به دل گرفت محبت و ایمان خود به او را از دست داد . که این خود یکی از دلایل بطلان فرقه بهاییت نیز میتواند باشد که امین و کاتب بهاءالله نیز از او رویگردان شد .

میزا آقا جان در کنار حسینعلی بهاء جایگاه ویژه ای پیدا کرده بود طوری که او را محرم حرم و کلید دار و کارگذار امور کرده بود . ميرزا آقاجان فوق التصور مورد توجه بها بوده و الواح عديده در حق او صادر کرده و کمال عنايت را درباره‏ ي او مبذول داشته چنان که در لوح يا مبدع کل بديع در حق او گفته بود : و بعد الاغصان قد قدر لعبد الحاضر لدي العرش مقاما رفيع  .
و هم در لوح ديگر خطاب به او مي‏فرمايد «اي عبد حاضر لدي العرش حمد کن محبوب عالمين را که به لقاء الله در ليالي و ايام فائزي و به خدمتش مشغول به حبل قناعت متمسک شو چنان ملاحظه مي‏شوي که اگر الواح ابداع به طراز قلم مالک اختراع مزين شود تو به هل من مزيد ناطقي. اين ايام به هر سمتي توجه مي‏شود قلم و لوحي خادم معين نموده که شديد به قلم قدم مزين شود.
 نزديک به آن رسيده که خامه و مداد به مالک ايجاد عرض حال و احوال معروض دارد: زد يا الهي فيه عشقک و حبک سبحان من خلقه و ايده و جعله خادم جماله و معاشر نفسه بين العالمين
و هم در کتاب عهد (وصيت نامه‏ ي بهاء) پاداش خدمت چهل ساله‏ اش جزو افنان محسوب شده و توصيه ‏اش به عبدالبهاء گشته و افنان منسوبين سيد بابند که بعد از اغصان (پسران بها) مقدم بر همه مي‏باشند.

ولی میرزا آقا جان با مادر محمد علی افندی میانه خوبی نداشت به همین دلیل  دو گروه با او در خانه بهاء الله به ضدیت برخاستند . یکی اندرونی به رهبری فروغیه دختر بهاء و دیگری در بیرون به سرکردگی نبیل زرندی قصد آنها افساد و خرابکاری در امور میرزا آقا جان کاشی بود . تا جایی که تصمیم گرفتند او را به مزرعه ای دور از قصر بهجی برده و در آتش بسوزانند .

البته اقداماتی همچون قتل و تجاوز از بهاییان در تاریخ بهایی زیاد ثبت و ضبط شده چنانچه صبحی در کتاب خود درباره برخی از قتل هایی که بهاییان انجام داده اند چنین آورده است : يکي دو سال بعد از ورود به عکا چند نفر از اهل بها متفق شده هفت نفر از مخالفين خود را به اشد عقوبت در ميان روز در خانه‏ ي نزديک به اداره‏ ي حکومت به قتل رسانيدند. [۳]

حتي يکي را قبلا در انتهاي دکان نجاري اي خفه کرده در همانجا کنار ديوار دکان رويش را با کاه گل پوشاندند. بعد از چندي جسدش باد آورد و کاه گلي که بر روي آن کشيده بودند شکاف برداشته، دکان و تمام بازار را عفونت فراگرفت. ناچار از طرف حکومت در مقام تجسس و تفتيش برآمدند تا آن جسد را در آن جا پيدا کردند و چون صاحب دکان را به استنطاق کشيدند جواب گفته بود اين مرد در دکان ما به مرض وبا درگذشت ما براي اين که اين قضيه در شهر شهرتي پيدا نکند و باعث رعب و هراس مردم نشود بدين شکل مستورش داشتيم. و شرح قضيه قتل آنان را پروفسور براون در يکي از کتاب‏هاي خود از قول يکي از بهائيان نقل و ترجمه کرده است.  
اما دلیل اصلی که باعث کدورت بین میرزا آقا جان و بهاء شد اینکه عبدالبهاء نقل میکند : والده‏ ي ميرزا محمد علي روزي به من گفت آقا ميرزا آقاجان در حضور مبارک (بهاء) جسارت غريبي نمود و عرض کرد اگر حضرت اعلي (سيد باب) به جاي من بودطاقت تحمل حرکات سوء اهل حرم را نداشت . من چون اين را شنيدم از قصر به شهر آمدم و ميرزا آقاجان را خواسته گفتم کار به جائي رسيده که حضور مبارک جسارت مي‏کني آنگاه يکي دو سيلي محکم بر رويش زدم و لگدي چند بر پشت و پهلويش فروکوفتم پس به شفاعتش به حضور و مبارک شتافتم.
 
در خلال اين احوال تقصير ديگري متوجه ميرزا آقاجان گرديد که بدین شرح است : وقتی یکی از احباء نامه ای به بهاء الله مینوشت او جواب را برای میرزا آقا جان میخواند و او کتابت میکرد ، در پایان کلمات بهاء با نوشتن انتهی جواب نامه را از زبان بهاء ختم و سپس با نوشتن شرح کوچی با امضای خادم در انتهای آن ختم میکرد . در ابتدا همه گمان میکردند آنچه میرزا نوشته همه از قول خود اوست ولی چون مصلحت نبود ، بها از او خواست در همه جا اظهار کند که گرچه این مطالب نوشته من است اما از من نیست .
گذشته از آنکه میرزا آقا جان در مقام رفع اشتباه خود برنیامد درباره این قضیه در پیش بهاییان سکوت اختیار میکرد که برداشت از سکوت او چنین بود که همه ی آن کلمات از اوست . بدین جهت بهاء از او دلگیر شد . [۴]

او با همه این تفاصیل ، تا آخر عمر از کرده خود تبری نجسته و در سنه ۱۳۱۹ قمری پس از هفتاد سال زندگانی با شایعات و قیل و قالی مبنی بر نقض و ثبوت و کفر و ایمان به عالم خاک سپرده شد .
پی نوشت :

۱.    کتاب پنج شان ص ۲۱۵
۲.    سوره مبارکه اعراف آیه ۱۸۰
۳.    خاطرات انحطاط و سقوط فضل الله مهتدی صبحی ص ۲۰۰
۴.    همان ص ۲۰۵

منبع :  پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب

 

 

خواندن 1401 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی