نوشته شده توسط امیر
علی کامرانی
بهائیت در ایران :
000 داستان از آن جایی شروع شد که یک تیم ژاپنی با تحقیقات بر روی مواد غذایی به
دنبال منبع پروتئین خاصی بودند که به میزانی کم در مغز انسان ها و حیوانات تولید می
شود. این پروتئین، کاهش دهنده کلسترول خون بوده و باعث تقویت قلب و شجاعت انسان می
شود و تولید آن نیز بعد از 60 سالگی متوقف خواهد شد. آنان پس از تحقیقات فراوان
دریافتند که این ماده فقط در انجیر و زیتون یافت شده و برای تأمین آن باید انجیر و
زیتون را به نسبت 1 به 7 مصرف نمود. اما داستان به این جا ختم نمی شود و قضیه تا آن
جا پیش می رود که این گروه تحقیقاتی با مشاهده نام این دو میوه در کنار هم و تکرار
نام زیتون به تعداد 7 مرتبه در قرآن به راحتی به دین اسلام می پیوندند.
با زدودن زنگارهای بدبینی از روی عینک نکته بینی، می توانیم طوری دیگر به دنیای
اطراف خود بنگریم تا شاید این بار راحت تر و بی طرفانه تر، حقیقت تطابق اسلام را با
علم و عقل از میان صدها نمونه ی قدرت نمایی های پروردگار توانا برداشت کنیم. این
تنها یکی از صدها معجزه ی قرآن کریم در عصر پیشرفت علم و تکنولوژیست تا خداوند بار
دیگر به مردمان این کره خاکی نشان دهد که چگونه می تواند با کتابی 1400ساله، مغزهای
متفکر قرن را به تسخیر خود درآورد و این تنها نمی است از یم کامل ترین دین دنیا که
بر کتاب جاودان اسلام مهر شده است.
اما تعجب تحری گران حقیقت،
زمانی برانگیخته می شود که مسلکی تازه تأسیس با ادعای تطابق محض با علم و عقل پا به
عرصه ذهن مردمان حقیقت طلب می گذارد تا با رجزخوانی در شیپورهای تبلیغاتی خود به
رقابت با کامل ترین دین الهی بپردازد. ضربات بهائیت، تنها فریادهای گوش خراشی بی
معناست تا بتواند در ابتدای کار، تماشاگران واقعه را در مقابل حق و حقیقت کر کند.
ولی انگار رشد سطح فکری و فرهنگی جامعه ی بشری بیش از این هاست که نتواند مفهومی از
سخنان پراکنده مدعیان علم را درک کند. آری! دیگر برای آنان سخت نیست که بفهمند
ادعای جناب بهاءالله برای تبدیل شدن مس به طلا در مدت هفتاد سال و به دور از خشکی
کدامین هدف را نشانه رفته است.[1] آنان دیگر می دانند که بر خلاف گفته
جناب بهاءالله آینه محدب نور را پراکنده می کند.[2] این جامعه به این
نتیجه رسیده است که پدیده ی خلق الساعه دیگر وجود ندارد، حتی اگر رهبر بهائیت بر
لزوم وجود آن تأکید کند.[3] آری! دیگر این ذهن پیشرفته و تکامل یافته
بشری است که می تواند اختلاف بین حق و باطل را مشخص کند. دیگر ممکن نیست که در
میادین رشد علم و فناوری شاهد دهان های نیمه باز دانشمندان فهیم باشیم.
اما کاش بتوان به راحتی به این سوال پاسخ داد که دلیل تداوم و بقای بهائیت را باید
در کجا جست و جو کرد؟ شاید این خود ما هستیم که عقل های قدرتمند خود را نادیده می
گیریم و شاید این خود ما هستیم که می توانیم به راحتی نظاره گر غرق شدن همنوعانمان
در باتلاق های مسلک های تازه تأسیس باشیم؟
بهتر است کدام را بپذیریم؛ تبدیل شدن مس به طلا یا انقلاب زیتون در سرزمین
تکنولوژی؟
پی نوشتها :
[1]
صفحه 122 ایقان
[2]
ایام تسعه صفحه 324
[3]
جلد دوم مکاتیب صفحه 24