آيا پيامبر مي تواند شطح بگويد؟
بهائیت در ایران : چرا
پیامبران الاهی از هر گونه خطا و نسیان و اشتباه معصومند؟ آیا عصمت پیامبر با
شطحیات سازگار است و پیامبر می تواند شطح بگوید؟
پیامبر، واسطه میان خدا و انسان است، زیرا انسان نیازمند رهبر و راهنماست و
رهنمودی بهتر و برتر از هدایت الاهی وجود ندارد، زیرا خدا بهترین کسی است که انسان
و نوع آفرینش او را میشناسد و از همه نیازهای آدمی آگاه است. واسطهای که از سوی
خدا، برای هدایت و راهنمایی انسان میآید، باید صادق و راستگو و امانتدار باشد؛
همچنین هیچگاه گرفتار خطا و اشتباه و فراموشی نشود، زیرا چه عمداً و چه سهواً خطا
و اشتباه کند، دیگر قابل اعتماد نخواهد بود، چون هنگامی که انسانی او را به رهبری
پذیرفته و از او پیروی میکند، کوچکترین اشتباهی از او ببیند، چه سهوی و چه عمدی،
دیگر از او تبعیت نخواهد کرد، زیرا پیش خود می گوید: «چه بسا اشتباه دیگری نیز از
او رخ دهد و من نیز با پیروی از او بی جای هدایت، گمراه شده و به سوی ضلالت بروم.»
لازمه بازخواست الاهی نیز، فرستادن پیامبرانی معصوم و درستکار است، زیرا با
فرستادن پیامبر غیر معصوم، نمیتواند انسان ها را در روز قیامت بازخواست کند و آنان
را برای مجازات گناهانشان به دوزخ بفرستد، زیرا آنان هنگام محاکمه میگویند: «تو
شخص مورد اعتمادی را برای هدایت ما نفرستاده ای تا ما از او پیروی کنیم».
بر این اساس، بر خدا واجب است که پیامبری معصوم، امین و درستکار برای هدایت
انسان بفرستد، زیرا نمیشود او را هدایت نکند؛ ولی بخواهد که آنان بدون راهنمایی به
مقصد برسند، چون چنین خواسته ای از بشر، تکلیف به ما لا یطاق (خواسته بیش از توان
انسان) است که چنین تکلیفی از سوی خدا محال است.
بر این اساس، پیامبر باید معصوم باشد، یعنی هیچ گونه خطا و اشتباه و فراموشی در
پیامبر راه نداشته باشد، خدای سبحان در قرآن نیز از عصمت پیامبر سخن میگوید که دو
مورد را اشاره میکنیم:
۱. پیامبر هنگام دریافت وحی خطا و اشتباه نمی کند: «ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما
رَأی؛ قلب پیامبر در آنچه دید، هرگز دروغ نگفت.»[۱] این آیه شریفه تلقی شهود
را رد میکند، یعنی با توجه به این آیه، پیامبر برداشت خود از وحی را انتقال نمی
دهد، بلکه عین وحی را انتقال میدهد.
۲. پیامبر در گزارش رهنمودهای الاهی، راستگو و امانتدار است: «وَ ما یَنْطِقُ
عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى؛ پیامبر هرگز از روى هواى نفس سخن
نمى گوید؛ آنچه مىگوید چیزى نیست جز وحى که بر او نازل شده است.»[۲] بر اساس این
آیه شریفه، پیامبر در رساندن وحی به مردم نیز صادق و امانتدار است.
بر این اساس پیامبر چه در دریافت وحی، چه در گزارش و تحویل آن به انسان ها
معصوم است و نمیتوان نسبت دروغ، خیانت، فراموشی یا حتی شطح را به پیامبر داد، زیرا
پیامبر بر اساس این دو آیه هم در دریافت وحی و شهود معصوم است، هم در پرداخت و
گزارش به مردم از خطا و نسیان و فراموشی در أمان است.
شطح به این معناست که انسان در حالات عرفانی و کشف و شهود خود، گرفتار یکی از
این دو مشکل شود:
۱. بخشی از آنچه دریافت کرده را فراموش کرده است، یا برداشت خود از وحی را به
مردم میرساند که ممکن است آن برداشت درست نباشد.
۲. به خوبی اظهار نکرده است و در ابلاغ و گزارش دچار اشتباه شده است.
اگر پیامبر بر اساس هر یک از این دو حالت، گرفتار اشتباه شود یا به اصطلاح
شطحیات بگوید، دیگر قابل اعتماد نیست، زیرا معلوم نیست، سخنان دیگری که پس از این
اشتباه می گوید و ادعای الاهی بودن آنها را دارد نیز، شطح، اشتباه و گمراه کننده و
… نباشد.
نگاه بهائیان به عصمت و شطح
درباره اشتباه کردن پیامبر و شطح گویی او، میتوان به دیدگاه بهائیان در باره
حسین علی بهاء اشاره کرد، زیرا آنان برای اینکه حسین علی نوری را به جایگاه نبوت
برسانند، سخنان کفرآمیز او را توجیه های فراوانی میکنند و از جمله میگویند:
«ادعاهای خدایی و الوهیت میرزا حسین علی نوری، شطح است و او هنگام دریافت معارف، از
خود بی خود شده است و ادعای خدایی کرده است.» بهائیان، حسین علی نوری را پیامبر خود
میخوانند، در حالی که او با جملاتی چون: «لا اله الا انا المسجون الفرید»[۳] و «
انا مقتدر علی ما اشاء، لا اله الا انا العلیم الحکیم»[۴] بارها ادعای خدایی کرده و
خود را با جملاتی چون «کل الالوه مِن رَشح أمری تألهت و کل الربوب من طَفح حکمی
تَربَّت»[۵] خدای خدایان میخواند و بهائیان به هنگام حیات او، رو به او سجده
میکردند و حال که مرده است، رو به قبرش سجده می کنند و چنان که نمایان است، او را
میپرستند.
تفاوت نگاه ادیان الاهی با بهائیت در نبوت: همانگونه که خواندید، تفاوت فاحشی
در باب عصمت، میان ادیان الاهی و بهائیت وجود دارد، زیرا در ادیان الاهی چون اسلام،
پیامبر مردم را به سوی خدا میخواند و خود را نخست عبد و بنده خدا معرفی میکند و
از مردم میخواهد که روزانه پنج بار در نماز خود به بندگی او برای خدا شهادت دهند
و سپس از رسالتش سخن بگویند: «اشهد أن لا اله الله و اشهد أن محمدأ عبده و رسوله»؛
ولی در بهائیت میبینیم که شخص مدعی نبوت و پیامبری یعنی حسین علی نوری، خود
ادعای الوهیت و خدایی می کند و از مردم میخواهد که رو به او سجده کننده و پس از
مرگش نیز، قبر را قبله بهائیان میسازند؛ این است تقاوت ادیان الاهی با جریانهایی
چون بهائیت.
پانوشت:
۱. سوره نجم، آیه ۱۱.
۲. سوره نجم، آیه ۴ – ۳.
۳. ترجمه: «خدایی جز من تنهای زندانی نیست.» مبین: ص ۲۲۹.
۴. ترجمه: «من بر هر چه بخواهم قدرت دارم؛ خدایی جز من علیم حکیم نیست.» اقدس:
ص ۴۲۲ – ۴۲۴.
۵. ترجمه: «همه خدایان از اثر فرمان من خدا شدند و همه پروردگاران از حکم من
پروردگار گشتند.» کتاب مکاتیب اول، عبدالبهاء، ص ۲۵۴، س ۱۴؛ محاکمه و بررسی باب و
بهاء، ج ۳، ص ۷۷.
منبع: پايگاه جامع شناخت بهائيت