مقالات بهائیت (3597)
پژوهشی در تبار و خاندان میرزا علی محمد شیرازی (باب)
بازنشر اسفند 96
نوشته ای از عبدالله شهبازی
خاندان مادری باب
بابیان درباره خاندان پدری باب، جز انتساب به سیادت، سخن نمیگویند. معلوم است که مهم نبودند و در زندگی باب اثر نداشتند. به هر روی، درباره آنها چیز زیادی نمیدانیم. پدر باب، میرزا محمدرضا بزاز شیرازی، که حرفهاش بزازی (پارچهفروشی) بود، زمانی که باب 9 ساله بود درگذشت و دایی دومش، میرزا سید علی، سرپرستی باب و مادرش را به عهده گرفت. [23]
از نگاه بهائیت رابطه رکن رابع و ناطق واحد چگونه است ؟
نوشته شده توسط Super Userکوتاه و خواندنی :
بهائیت در ایران : مشایخ شیخیه دچار تناقضگویی فراوان در مسائل اعتقادی و البته اختراعی خود شدهاند. در خصوص نسبت میان رکن رابع و ناطق واحد در جایی به گونهای سخن میگویند که برداشت میشود رکن رابع عمومیت دارد و ناطق واحد فرع آن آموزه میباشد و در جایی به گونهای سخن میگویند که برداشت میشود بین رکن رابع و ناطق واحد نسبت تساوی برقرار است.
بهائیت در ایران : عبدالبهاء با کپیبرداری از ادیان الهی و الگوگیری از اندیشکدههای غربی و تلفیق آنها با یکدیگر، تعالیمی از نظر خود بدیع ارائه داده است و البته آنها را به پدر خود منتسب کرد. یکی از این تعالیم، مسئلهی لزوم مطابقت دین با علم و عقل است. این در حالیست که نه تنها این آموزه ابداع پیامبرخواندهی بهائیت نبوده؛ بلکه او اصلاً چنین آموزهای را باور نداشته است.
بهائیت در ایران : فرقه سازی در میان ابزارهای استعمار برای تحقق اهداف از چه جایگاهی برخوردار است و چقدر روی آن حساب می شود؟
پژوهشی در تبار و خاندان میرزا علی محمد شیرازی (باب)
بازنشر اسفند 96
نوشته ای از عبدالله شهبازی
پیشگفتار
در بررسی تاریخ بابیگری اوّلیه سه عامل مورد غفلت قرار گرفته است:
اوّل، تأثیر شیراز و بوشهر، به عنوان دروازه تجاری ایران با امپراتوری بریتانیا و جهان غرب، در تکوین شخصیت باب جوان؛
بهائیت در ایران : ائمه ی اطهار علیهم السلام برای جلوگیری از گمراهی پیروان خود علائم و صفات بسیار از حضرت ولی عصر علیه السلام و از ظهور او را در اختیار ما گذاشتند، یکی از آثار و علائم و صفات حضرت ولی عصر علیه السلام حکومت و سلطنت و قدرت آن حضرت است، و این معنی از روایات کثیره و بلکه از اغلب احادیث مربوطه استفاده می شود، و از اینجاست که آیه ی شریفه (لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من فبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم) و آیه (و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین) و آیه (والله متم نوره و لو کره الکافرون) را به موجب احادیث وارده معتبره، تاویل به قیام و ظهور آن حضرت کرده اند.
اسفند 96
نوشته ای از امیرعلی کامرانی
بهائیت در ایران : آن روز هم آسمان پرالتهاب شهر، گرم و سوزان بود. عطش از سویی و گرمای کوچه های تنگ و باریک از سوی دیگر همچون تنوری گدازان، رمق هر عابر بی پناه را می ربود. در این میان مردی با پیراهن بلند و سفید رنگ عربی با متانت تمام زیر تازیانه های خورشید سوی مقصد خویش حرکت می کرد. گذر از کوچه های پر پیچ و خم، تنها مسیر وی برای در امان ماندن از تابش سوزناک و ظالمانه ی خورشید بود. اما در این میان، زمانی که در کوچه ای به دور از تابشهای مکررخورشید، جانی دوباره می گرفت، مردی یهودی از پشت بام خانه اش شکمبه های آلوده و بدبوی گوسفندی را بر سر و روی او ریخت. محمد امین نگاهی به بالای سر خود و به خنده های تمسخر آمیز مرد یهودی انداخت؛ لیکن به سرعت ادامه ی راهش را درپیش گرفت و حتی کوچک ترین اعتراضی بر زبان جاری نساخت؛ چراکه منش او بخشش و امیدش هدایت دیگران بود.
نگاهی دیگر به زنی که در حفظ و گسترش بهائیت بسیار تاثیر گذار بود
بازنشر اسفند 96
فاطمه معروف به «قره العين»(1230تا1268ق.) يكي از زنان شگفت انگيز در دو سده اخير تاريخ ايران بوده است كه هم اينك نيز از سوي محافل روشنفكري و فمينيستي بسيار مورد تمجيد قرار ميگيرد. شايد هيچ تمجيد و نكوداشتي از اين زن، به پايه اين سخن نرسد كه «... قره العين در غير زمان خود زاده شد، يا آن كه دست كم، به اندازه يك صد سال بر زمانه خود پيشي داشت. پس اگر او در عصر ما نشأت مييافت...از منزلت ديگري برخوردار بود، وچه بسا بزرگ ترين زن در سده بيستم به شمار ميآمد» [1] علي الوردي، هكذا قتلوا قره العين(كلن: منشورات الجمل، 1997 م، چاپ دوم)، ص 69. در برابر، در آثاري نيز از قره العين به عنوان زني ياد شده است كه «مست شهوت» [2] حسن زيد گلپايگاني، ترجمه مفتاح باب الابواب يا تاريخ باب و بهاء(تهران: چاپ تابان، 1334)، ص 115بود، و «بيدين» [3] اعتضاد السلطنه، فتنه باب، توضيحات و مقالات به قلم عبدالحسين نوائي(تهران: انتشارات بابك، 1351، چاپ دوم)، ص 170. شايان تذكر است كه چون كتاب مزبور به خامه دو شخص تدوين يافته است، در ادامه نوشتار، در ارجاع به آن، نام كتاب ذكر خواهد شد و «بدكار». [4]محسن عبدالحميد، حقيقه البابيه و البهائيه (بغداد:مطبعه الوطن العربي،1400 ق/1980 م، چاپ چهارم)، ص 82