×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

تاثیر قرة العين در احکام بهاییت

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

تاثیر قرة العين در احکام بهاییت

بهائیت در ایران : قرة العين عقل منفصل سيد باب بوده، و خدمات شايان و فعاليتهاي قابل توجهي در ترويج مسلك سيد باب نموده است، اين است كه سيد در تفسير سوره ي يوسف در هر صفحه ي از صفحات آن كتاب چندين آيه مخصوص قرة العين نازل كرده است.

سيد باب در سال (1260) هجري مبعوث شده، و در سال (1266) در تبريز فوت كرده است، و كتاب بيان او كه محتوي احكام جديد و قوانين و تكاليف مخصوصي است در اواخر زندگاني او نوشته شده، و در ميان افراد خاص از بابيه منتشر شده است، و در تواريخ بابيه مي نويسند كه: تأليف بيان در حبس ماكو و در سال (1264) صورت گرفته است. و اين مطلب اگر درست باشد: بطور مسلم در آن سال بدست اصحاب خاص نيز نرسيده است.

ما اگر به دقت تاريخ و گزارشات دشت بدشت و قلعه ي طبرسي (دراوایل سال 1265 خاتمه يافته است) را بررسي كنيم خواهيم ديد كه اثري از كتاب بيان در آن ميان نبوده و سخني از مطالب آن كتاب در ميان اصحاب مخصوص سيد مذاكره نمي شد، حتي در جريان حادثه ي زنجان (كه در اوایل سال 1266 خاتمه يافته است) نيز اثري از اين كتاب ديده نمي شود.

سيد باب در اوائل امر خود تفسير يوسف و كوثر را نوشته، و سپس در سال اقامت خود در اصفهان تفسير و العصر را تأليف نموده، و اين سه كتاب تا اواخر زندگي سيد در ميان اصحاب او مشهور و متداول و منتشر بوده است.

سيد باب در اين سه كتاب در اصول و فروع كليه ي دين مقدس اسلام كوچكترين تصرفي ننموده، و قوانين و قواعد اسلام را بنحو كامل رعايت كرده و عقائد مسلمين را در توحيد و نبوت و امامت و معاد امضاء و تصديق نموده است.
اين است كه اصحاب مخصوص و سران بابيه كه در سالهاي اخير از منويات و اسرار دل سيد باب آگاه شدند بناي مخالفت با اسلام گذاشته و علنا قوانين مقدسه ي اسلام را نقض كرده، و هر يكي مطابق فهم و عقل و هوي و هوس خود جعل حكم مي نمود.

در كواكب دريه (ص 129) ميگويد: سپس در موضوع احكام فروعيه سخن رفت (در دشت بدشت) بعضي را عقيده اين بود كه هر ظهور لاحق اعظم از سابق است و هر خلفي اكبر از سلف و بر اين قياس نقطه ي اولي اعظم از انبياي سلف و مختار است در تغيير احكام فروعيه، بعضي ديگر معتقد شدند كه در شريعت اسلاميه تصرف جايز نيست و حضرت باب مروج و مصلح آن خواهد بود، و قرة العين از قسم اول بوده اصرار داشت كه بايد بعموم اخطار شود و همه بفهمند كه قائم داراي مقام شارعيت است و حتي شروع شود به بعضي تصرفات و تغييرات از قبيل افطار صوم رمضان و امثالها و اگرچه قدوس هم مخالف نبود ولي جرئت نداشت اين رأي را تصويب نمايد... الخ. و در صفحه (130) گويد: و در مجلسي كه قدوس و بهاء نبود قرة العين پرده برداشت (پرده حجاب خود) و حقيقت مقصود را (منسوخ شدن احكام دين اسلام) گوشزد اصحاب نمود، همهمه در ميان اصحاب افتاد بعضي تمجيد نمودند و برخي زبان به تنقيد گشودند و نزد قدوس رفته شكايت نمودند قدوس به چرب زباني و مهرباني وی را ساكت كرد... اما با وجود اين باز همهمه و دمدمه فرونشست و حتي بعضي از آن سرزمين زخت بربستند و چنان رفتند كه ديگر بر نگشتند... الخ.

و در كتاب تاريخ سيد عليمحمد (ترجمه ي مذاهب ملل از مسيو نيكلا فرانسوي كه روي ترويج بابيه و تنقيد آئين مقدس اسلام نوشته شده است ص 297) مي گويد: پس از آن تمام متفق الرأي شدند كه سيد عليمحمد پيغمبري جديدي است برتر و بزرگتر از پيغمبران ما قبل خود... و خداوند ظهور نموده و مذهب قبل منسوخ شد و قوانين قديم از ريشه درآمده اند و بايد نهال قوانين تازه را در ميان مردم كاشت.... قدوس اظهار كرد كه پيروان اينمذهب همه مسلماناني هستند صادق و ما هم بواسطه ي مواعظ خودمان تعصبات آنها را بيشتر بهيجان آورده ايم و البته اين اظهارات فعلا خطرناك است و نميتوان آنها را از اشتباه درآورد.

از اين كلمات بطور صراحت فهميده مي شود كه؛ تا آن روز كسي تصور نمي كرد كه احكام اسلام تغيير يافته و منسوخ گردد، و حتي اينكه منسوخ بودن قوانين اسلام را اصحاب باب در دشت بدشت در ميان خودشان تصويب نموده و به ديگران گوشزد كرده اند، و ممكن است خود سيد باب هم تا آنروز (سال 1364) چنين فكري را نكرده و احتمال هم نمي داد كه اين معني عملي بشود.

و در عبارتهاي گذشته تصريح شده است كه: قرة العين در مرتبه ي اول قانون حجاب و حكم صوم را نسخ كرده است!
آري قرة العين عقل منفصل سيد باب بوده، و خدمات شايان و فعاليتهاي قابل توجهي در ترويج مسلك سيد باب نموده است، اين است كه سيد در تفسير سوره ي يوسف در هر صفحه ي از صفحات آن كتاب چندين آيه مخصوص قرة العين نازل كرده است.

و ما اگر اين اندازه علاقه و محبت سيد باب را نسبت بقرة العين بجاهاي ديگري حمل نكنيم به طور مسلم كاشف از نهايت زيركي او بوده است، براي اينكه از استعداد و فعاليت و فداكاري قرة العين مطلع بوده است.

در جلد سوم ظهور الحق (ص 329 - 325) مي نويسد: و نداي مرتفع آنجناب و آثار و اشعار و عقايدش كه از آن جمله راجع به كشف حجاب نسوان و خرق تقاليد أوهام بود از عراق شروع شد و در نقاط ايران همي به سوي اوج رفت (چون قرة العين در ابتداي ظهور باب در كربلا و بغداد بود و در سال 1263 عزيمت بايران نمود) تا در ايام قزوين و طهران، خصوصا در ايام بدشت بذروهي ارتفاع رسيد، مكررا چنين حكايت شده كه در ايام بدشت حضرت قدوس (حاجي محمد علي كه بهمراهي ملا حسين بشروئي در قلعه ي طبرسي متحصن شده بودند) كه در اوقات فريضه سجاده گسترده و مشغول أداي فريضه و نافله بود، ناگهان جناب طاهره شمشير برهنه در دست حاضر و ميگفت اين بساط را در هم پيچ دور أوراد و سجاده سپري شد و بايد بميدان عشق و فداء آماده گشت، و نيز در يومي از آن ايام بي پرده و نقاب بر اسبي سوار و كليجه ي ترمه ي كه جمال أبهي (ميرزا بهاء) برايش فرستاده بود در بر و شمشير برهنه در دست ميگفت - اين سعيد العلماء و أتباعه؟ و حاضرين بيك صدا ميگفتند: كلهم ماتوا. باز ميگفت: أين شقي الأشقياء و أشياعه؟ و آنان ميگفتند: كلهم فاتوا.

و در صفحه (331) از قول سيد باب نقل ميكند: و أما ما سئلت عن الطاهرة هي التي آمنت بربها و خالفت من نفسها و خشيت من عدل ربها و راعت يوم لقاء بارئها و كلما استنبطت في أحكام أهل البيان و استدلت عليها بآيات القرآن و أخبار شموس الامكان و أقمار الأكوان و آثار أهل العيان فهو منا و يرجع الينا و انني أنا ما احب أن ينكرها احد و ان سمعوا منها شيئا لا يبلغ به عقولهم و ما يدركه نفوسهم فذروه في سنبله - و اما آنچه از قرة العين ميپرسيد: بدانيد كه او بخداي خود ايمان آورده و با نفس خود مخالفت كرده و از عدل خدا خائف است و از روز لقاء رب رعايت ميكند پس هر چه او استنباط كرده است از آيات و اخبار و آثار از جانب ما است و دوست ندارم كسي او را انكار كند اگرچه سخنهاي او از عقول شما دور باشد.

پس معلوم مي شود قرة العين از جانب سيد باب اطمينان خاطر و سكون نفس داشته، و مي دانست كه: هر عملي را انجام بدهد و هرگونه تصرفي در مسلك سيد باب بنمايد و هر قدمي كه بنام سيد باب بردارد مورد اعتراض واقع نخواهد شد.

 

 

خواندن 1000 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی