شبكه تروريسي بهائي با عنوان کمیته مجازات
عباس افندی – نبیل الدوله
بهائیت در ایران
شفافيت: اساسا ريشه تهديدهاي تروريستي عليه علما به دوران مشروطه باز ميگردد، يكي از اين گروههاي تروريستي كميته مجازات بوده كه به غلط به عنوان يك گروه «انقلابي » معروف شده است. هدف اصلي حملات اين گروه تروريستي و مرموز علما بودند.
اغلب سران كميته مجازات (1335 ه ق/1295-1296 ه ش) به ويژه اسدا...خان ابوالفتح زاده، ابراهيم خان منشي زاده و محمد نظر خان مشكات الممالك، بهائي بودند و به تبليغ بهائيگري شهرت داشتند. [1]
مستشارالدوله صادق در اين باره مينويسد: «آقايان علما براي جان خود خوف ناك و از طرف ديگر بدون حق و حساب ،متوقع بودند كه هيئت دولت تازه روي كار آمده، معجلا قاتلين و محركين را دستگير كند.» [2] يكي از اقدامات آنها قتل ميرزا محسن مجتهد، فرزند محمد باقر صدرالعلما و برادر ميرزا جعفر صدرالعلما بود زيرا به گفته مهدي بامداد: «پيش از كشته شدنش به واسطه هر جهتي كه بود عنوان و نفوذ زيادي در تهران و بلكه ايران پيدا كرده بود.[3]
همچنين در ميان اوراقي كه از لابه لاي كتابهاي خطي «آيتا... محدث قمي به جاي مانده، نوشتهاي كوتاه به دست آمده است كه به خاطر سخنرانيشان در انتقاد از امريكاييها، به عنوان تهديدي از سوي افراد كميته مجازات دموكرات مشهد، براي ايشان ارسال شده است.
متن نوشته به شرح زير است: ( با عرض پوزش از اینکه متن اصلی بسیار وقیحانه تنظیم شده است )
«آقاي آقا شيخ عباس قمي!پدر سوخته! شنيدم كه در منبر از امريكاييها حرف بد ميزنيد، اگر شنيده شد كه دو مرتبه از اينگونه مزخرفات بگوييد و تكذيب نكنيد همين دوشنبه به ضرب گلوله شكمت را مثل سگ پاره پوره خواهيم كرد. كميته مجازات دموكرات مشهد»
اما چرا بايد كميته مجازات، مخالف سخنان مرحوم حاج شيخ عباس قمي عليه امريكاييها باشد؟ در اين دوران از سوي محافل ماسوني وابسته به لژ بيداري ايران و سازمانهاي علني آن مانند فرقه دموكرات، تلاش وسيعي براي جلب حمايت امريكاييان از ايران در جريان بود.
در واقع ، در اين برهه امريكا به عنوان يك نيروي استعماري تازه نفس شناخته ميشود. در همين دوران بود كه طرح استخدام مورگان شوستر امريكايي از سوي سران حزب دموكرات (تقي زاده ونواب) در زمان وزارت خارجه حسينعلي خان نواب به تصويب مجلس رسيد( 11 اوت 1910 ) و حسينعلي خان نواب در 22 ذيحجه 1328/ 25 دسامبر 1910 ، دو روز قبل از استعفاي اجبارياش از وزارت خارجه، دستور استخدام مستشاران امريكايي را به نبيل الدوله، شارژدافر ايران در واشنگتن صادر كرد. [4]
وقتي تلگراف نواب به نبيل الدوله رسيد. او وقت را تلف نكرد و به گفته مك دانيل ، گويا از قبل «آمادگي» آن را داشت، او قبلا ويليام مورگان شوستر را يافته بود. همان روز نبيل الدوله با شوستر مذاكره كرد و شوستر نيز با ويليام تافت، رئيس جمهور امريكا ملاقات كرد، بدين سان به سرعت كار خاتمه يافته تلقي شد. [5]
به اين ترتيب، حسينعلي خان نواب را بايد طراح اصلي استخدام مستشاران امريكايي در ايران دانست.
در اين ماجرا ،بهائيان نقش مهمي داشتند كه ميتوان گفت تاكنون مورد بررسي دقيق و عميق قرار نگرفته است. نبيل الدوله از سران بهائيت و از دوستان عباس افندي بود.. او از خانواده لسان الملك سپهر بوده و به گفته رائين، در فراماسونري امريكا مقام شامخي داشت. [6]
نبيل الدوله به محفل بهائيان ايران نامه اي نوشت و از آنها تقاضا كرد كه در روز ورود شوستر از وي استقبال شايان توجهي به عمل آورند. بهائيان دو نفر از افراد انگليسيدان خود را براي استقبال از شوستر به انزلي فرستادند و هنگام ورود شوستر به تهران، قريب به صد نفر از بهائيان تهران براي استقبال از شوستر به قريه مهرآباد رفتند.
«هنگام ورود شوستر به تهران، هيچ يك از مأموران دولتي به استقبال وي نرفتند در عوض، بهائيان از او استقبال كردند.»[7]
درست در همين زمان بود كه محافل مرموزي، عباس افندي را به اروپا و امريكا دعوت كردند. در اين سفر سه ساله وي با تبليغات جديد در رسانههاي غرب به مردم جهان معرفي شد، او در مجامع فراماسونري سخنرانيهاي مفصلي كرد و از « مذهب انسانيت» و «تجدد در دين» سخن گفت. سرانجام شوستر به علت اولتيماتوم روس ها كه حضور امريكاييها را در ايران تحمل نميكردند، از كار بركنار شد ولي تلاش براي نفوذ كانونهاي ويژهاي از امريكاييان در ايران همچنان ادامه يافت.
حسين ، يكي از عمال ترور كميته در مورد ترور علما و روحانيون ميگويد: «احسانا... خان و رشيد السلطان و من از جانب كميته، مأمور ترور ميرزا محسن شديم و هر وقت ترور آخوندها به ما ارجاع ميشد ، از شادي در پوست خود نميگنجيدم چون براي من و دوستان، كشتن يك آخوند يا يك سيد، بزرگترين خدمت به آزادي و وطن به حساب ميآمد.»!
كميته مجازات براي حاجي آقاي شيرازي، سيد محمد صادق طباطباي و سيد حسن مدرس نيز نامههاي تهديد به قتل فرستاد اما فرصت قتل آنها و شايد چند تن ديگر را نيافت. در زمان دستگيري اعضاي كميته مجازات، فرقه بهائي در دستگاه نظميه از چنان نفوذي برخوردار بود كه توانست پرونده را به شيوه دلخواه خود فيصله دهد. نفوذ بهائيان در نظميه از زمان رياست كنت دو مونت فورت برنظميه تهران آغاز شد.
برخي مورخان كوشيدهاند گردانندگان و دستاندكاران كميته مجازات را انقلابيوني صادق وخشمگين جلوه دهند كه از نابسامانيهاي پس از انقلاب مشروطه و عدم تحقيق آرمانهاي خود سرخورده شده و به تروريسم روي آوردند. اين تحليل كه در سريال تلويزيوني پربيننده «هزار دستان» (ساخته علي حاتمي) هم انعكاس يافته، به كلي نادرست است .
بررسي دقيق زندگينامه گردانندگان كميته مجازات، چهره ناسالم و وابسته به كانونهاي استعماري آنها را افشا ميكند.
كارگزاران اين كميته گروهي اوباش و آدمكش حرفهاي همچون كريم دواتگر بودند.
در هسته مركزي آن، ابوالفتح زاده، منشي زاده و مشكات الممالك قرار داشتند كه ابوالفتح زاده رئيس كميته محسوب ميشد.
با توجه به آنچه گفته شد ميتوان كميته مجازات را كه سران آن به بهائيگري ،شهرت كامل داشتند ، يك شبكه تروريستي بهائي خواند.