×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

رفتار روح و ريحان با اديان در بهائيت چگونه است ؟

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

رفتار روح  و ريحان با اديان در بهائيت چگونه است ؟

به قلم زهرا سادات موسوي

قبور مطهر شهدای ابرکوه یا همان ابرقو که بدست بهائیان قتل عام شدند : خانواده حسینیان، صغری 40 ساله، معصومه 15ساله، علی اکبر 14 ساله، بی بی 11 ساله، خدیجه 8 ساله و حسین حسینیان 5 ساله

0000

«استعمار» واژه­اي عربي است به معناي« آبادي خواستن« اما استعمار نو به معناي نفوذ و دخالت  كشورهاي زورمند در كشورهاي ناتوان به بهانه آبادي و سازندگي است كه معمولا در واقعيت  با هدف تاراج دارايي كشورهاي ديگر صورت گرفته است. در اواخر سلسله قاجاريه، ناتواني دولتمردان، موقعيت جغرافيايي مناسب،  منابع  نفتي غربي و ريشه­هاي تاريخي و فرهنگي عميق، موجب شد  كه ايران براي دول استعمارگر مهم تلقي شود. بنابراين، آنها براي تسلط برايران تلاش گسترده­اي را آغاز كردند. در مقابل آنها از يك طرف، پادشاهان و شاهزادگان  شكمچراني قرار داشتند كه با اندك مبالغي به خدمت استعمارگران در مي­آمدند و از طرف ديگر، مردم غيوري بودند كه به پشتوانه فرهنگ و اعتقادات اسلامي و راهبري صحيح روحانيت ، حاضر نبودند به هيچ ذلتي  تن دهند؛ اين همان سد محكمي بود كه در برابر استعمارگران وجود داشت  لذا با دسيسه سعي برسست كردن ايمان مردم و اشاعه بي­بندوباري كردند. اين سستي و رخوت، بهترين وسيله براي  پيشبرد اهداف استعمار بود. البته آنها در اين مسير بايد  به سراغ افراد ناداني مي­رفتند كه پايبندي كمتري به دين داشتند تا احتمال شكستشان كمتر شده و در عين حال از هوشياري جامعه نيز جلوگيري كنند.

يكي از اين دولت­هاي استعمارگر ، امپراطوري  روس تزاري بود كه «كنياز دالگوركي» را براي تحقق اهداف استعماري خود به ايران فرستاد.

او« علي محمد شيرازي» را براي ادعاي بابيت و مهدويت آماده كرد تا ازاين طريق گروهي را به انحراف بكشاند. پس از اعلام ادعا، علي محمد شيرازي براي تكميل خدمت به اربابان خود، مواضع  آنها را به صراحت بيان داشت، همين امر باعث شد به تدريج افرادي بي­دين و فرصت طلب گرد وي جمع شوند. آنان با حيله و دسيسه، افراد نادان را مسخ كرده و پس از آنكه قدرت و تواني پيدا كردند، از تمام قدرت خود جهت ضربه زدن به اسلام استفاده كردند.

در همين راستا  ،علي محمد شيرازي در «تفسير سوره يوسف» مي­گويد« تمام مشركين  را بكشيد و زمين را از ايشان پاك نماييد  ضبط اموال كليه كساني كه بابي نيستند، مجاز است.»

بهائیت در ایران : در جهان امروز مشابه این احکام از سوی جریان تکفیری داعش صادر میشود  !!!

همچنين برنامه­اي ترتيب داده مي­شود كه بعد از به حكومت رسيدن بابيان به اجرا گذاشته شود، « چون فرمانروايي بابي توانايي يافت هيچ كس   جز بابي­ها بر روي زمين باقي نگذارد . تاكيد كرده است كه پيروانش جز كتاب بيان و آنچه بدان وابسته مي­شود، نياموزند اموال كساني كه به من ايمان ندارند گرفته و مصادره نماييد. به محض قدرت  يافتن  يكي از پيروان او، بايد تمام بقاع  ومزارهاي  گذشتگان  از انبيا و مرسلين و اوصياي آنها و همچنين خانه  كعبه و قبر پيغمبر و قبور ساير ائمه و مشاهير  اسلام را واجب كرد و حكم داد كه آنها بايد طوري خراب شود كه سنگي بر روي سنگي و خشتي بر روي خشتي باقي نماند و بر بابيان واجب كرد كه  نوزده بقعه ديگر به كيفيت مخصوصي  كه آن را در كتاب­هاي خود توصيف كرده است بسازند و آنها را زيارت كنند، اسم او را درآنها يادكنند و هر كسي داخل آنها مي­شود  در امان باشد و برامت بابيه واجب است كه از بقاي دنيا پاكيزه­تر و نيكوتر و زيباتر آن را اختيار  كنند. بر هر پادشاهي كه متولي امر باشد واجب نموده كه قصر مجللي به نام باب براي خودش بسازد، قصر مذكور بايد نودو پنج در خروجي  و نود در ورودي داشته باشد و پادشاه فقط در اين قصر نه در قصور ديگر  استقرار پيدا كند.» اين دستورالعمل ، نشان دهنده عمق عداوت اين جريان و رهبرانش با اسلام است.

بصيرت علماي زمان و قاطعيت  امير كبير(ره) در  خاموش ساختن  فتنه بابيه باعث شد علي محمد شيرازي به همراه  عده­اي از پيروانش به سزاي اعمال خود رسيده و قائله بابيه ختم شود. اين مسئله امپراطوري روس را به تكاپو انداخت تا براي خاموش  نشاندن آتش فتنه­اي كه افروخته بودند، يكي ديگر از عمال خود به نام« حسينعلي نوري» را- كه يكي از سردمداران واقعه بدشت و نسخ اسلام بود- حمايت كند تا بر روي ويرانه­هاي بابيه البته با احتياطي بيشتر از صراحت علي محمد، بناي فتنه­اي تازه را بنيان نهد و بابيان شكست خورده را دور خود جمع كرده و به اسلام و ملت مسلمان ايران خيانت كند. با اينكه حسينعلي براي آرام نگاه داشتن مردم در ظاهر براي اعمال اسلامي را انجام مي­داد اما از توهين به اسلام نيز دريغ نمي­كرد  به طوري كه اسناد بسياري وجود دارد مبني براينكه عمال بهائي با پيروي از رويه حسينعليف شيعه را«شنيعه» خطاب مي­كردند.

همين عناد با اسلام باعث شده بود كه از همان روزهاي اول تأسيس بهائيت، بخش عمده­اي از جمعيت آن را يهوديان به ظاهر بهائي شده تشكيل دهند. « حسن نيكو» مبلغ سرشناس بهائيت كه به دين اسلام تشرف يافته، دراين باره مي­نويسد:« [يهود] در دخول در مجامع و محافل بهائيان، سه فايده مسلم براي خود تصور داشته، يكي آنكه لااقل سياهي لشكر دشمني مي­شود كه بر ضد اسلام قيام كرده و رأيت[ پرچم] تشتت و تفريق بلند نموده است. دوم آنكه از مسئله  اجتناب و دوري كه در مسلمين  شيعه نسبت به يهود بود، مستخلص مي­شوند وبا آنها معاشرت مي­كنند بلكه وصلت مي­نمايند. سوم آنكه اگر غلبه و قدرت با بهائيان گردد، عجالتا خودي در حزب آنان وارد كرده باشند و معهذا همان جماعت يهود كه به قول بهائيان ، سي سال است بهائي شده­اند و به قول خودشان بهائي نشده­اند بلكه براي تقويت دشمن اسلام رفته­اند، هنوز ذبيحه اسلام را نمي­خورند يا وقتي كه به زيارت قدس مي­روند، چند شبي هم در حيفا مي­روند و مهمان مي­شوند، وقتي برگشتند به همين بهائي­ها مي­گويند: رفتيم منصرف شديم!»

اين مسئله باعث بروز رفتارهايي تبعيض آميز بين مسلمانان گمراه شده توسط سركردگان  بهائيت و اين دسته از يهوديان بهائي نما شد كه نيكو چنين از آن ياد مي­كند:« در بعضي از ولايات و ممالك، كليه جمعيت بهائي فقط از يك طبقه است، مثلا همدان كه نسبتا  مركز مهم بهائيان  است، به استثناي سه چهار نفر مسلمان، تماما بهائي كليمي هستند و همان كليمي­ها كه بهائي شده­اند، زمام امر را به دست گرفته،  هر اقدامي كه مخالف روح اسلاميت است مي­كنند و هميشه به آن سه چهار نفري كه  به اصطلاح خودشان« بهائي فرقاني» هستند، طعن مي­زنند و آنان را در هيچ محفل رسمي عضويت نمي­دهند.»

پس ازمرگ حسينعلي و روي كار آمدن پسرش «عباس افندي» هجمه­اي از مخالفت و توهين مستقيم به علماي وقت آغاز شد به طوري كه عباس افندي، علماي اسلام را «افرادي زنديق»خطاب مي­كند.

اين توهين­ها تنها محدود به سركردگان فرقه نبود و اعضاي رده پايين بهائي نيز به اعمالي كه جزء شنيع­ترين رفتارها در عالم انساني محسوب مي­شود، اشتغال داشته و در صورتي كه به آنها خرده گرفته مي­شد، اين رفتار را ارمغان پدران  مسلمان خود مي­ناميدند و آن را توشه­اي از مسلماني قلمداد مي­كردند.

سركردگان بهائيت از همان ابتدا در عين اينكه معاند با اسلام بودند و اين عناد را به وضوح اعلام مي­كردند ،ادعاي برنامه­ريزي براي صلح عمومي و سازش با تمام اديان را داشته و مدعي بودند كه با پيروان همه اديان به روح و ريحان رفتار مي­كنند!

اينگونه رفتارها و اقدامات توهين­آميز و معاندانه كه امروز نيز در قالب­هايي جديد همچون فيلم­سازي، نگارش كتب ، راه­اندازي سايت­ها و وبلاگ­ها، كشيدن كاريكاتورهايي موهن به اسلام و پيامبر(ص) وحمايت از ظلم به مسلمانان وكشتار  آنها همچنان مشهود است. در واقع چيزي جز عملي كردن طرح حكومت بابيه نيست جز آنكه اين بار به نام بهائيت يا وهابيت و يا ديگر فرقه­هاي استعماري  صورت مي­گيرد. نكته مهم آن است كه همه اين فرقه­ها معاند با اسلام هستند و مطمئنا بزرگ­ترين و محكم­ترين دژ در برابر اين هجمه­ها همان اسلام ناب محمدي(ص) است كه بايد با توسل به مباني و آموزه­هاي اصيل و هدايتگر  آن در جهت آگاهي بخشي و خنثي ساختن توطئه­هاي دشمنان  گام برداشت. همانطور كه امام خميني( ره)، رهبر فقيد انقلاب اسلامي (ره) نيز با درايت خود در خصوص اين فرقه­ها هشدار داده و مي­فرمايند:

«.... اين جمعيت­ها در يك امر مشترك هستند و آن خيانت  به كشور اسلامي و كوبيدن پاسداران آن وچون دشمنان اسلام و غارتگران ملل ضعيف، مصالح  خود را با نفوذ  روحانيت ( كه يگانه حافظ قرآن كريم و احكام نجات بخش اسلام است) در خطر مي­بيند، ناچار براي حفظ مصالح استعماري خود دست به ايجاد احزاب  انحرافي وابسته و گروه­هاي به ظاهر  منتحل [ منسوب] به اسلام ودر حقيقت، مخالف با آن زده است... اسلام و مذهب مقدس جعفري، سدي است در مقابل اجانب و عمال دست نشانده آنها( چه چپي و چه راستي) وروحانيت كه حافظ قرآن است، سدي است كه با وجود آن ، اجانب نمي­توانند  به نحوي كه دلخواه آنهاست با كشورهاي اسلامي و خصوصا با كشور ايران رفتار كنند، لهذا قرن­هاست كه با نيرنگ­هاي مختلف  براي شكستن  اين سد نقشه مي­كشند،  گاهي از راه مسلط كردن عمال خبيث خود دركشورهاي اسلامي و گاهي از راه ايجاد  مذاهب  باطله و ترويج بابيت وبهائيت و وهابيت  وگاهي از طريق احزاب انحرافي».

یکی از هزاران تصویر قتل عام جریان وحشی داعش

بهائیت در ایران : در پایان اینکه آیا نمیتوان جریان داعش را نسخه جدید اما وحشی تر بهائیت خواند ؟

خواندن 721 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی