رفتار روح و ريحان با اديان در بهائيت چگونه است ؟
به قلم زهرا سادات موسوي
قبور مطهر شهدای ابرکوه یا همان ابرقو که بدست بهائیان قتل عام شدند : خانواده حسینیان، صغری 40 ساله، معصومه 15ساله، علی اکبر 14 ساله، بی بی 11 ساله، خدیجه 8 ساله و حسین حسینیان 5 ساله
0000
«استعمار» واژهاي عربي است به معناي« آبادي خواستن« اما استعمار نو به معناي نفوذ و دخالت كشورهاي زورمند در كشورهاي ناتوان به بهانه آبادي و سازندگي است كه معمولا در واقعيت با هدف تاراج دارايي كشورهاي ديگر صورت گرفته است. در اواخر سلسله قاجاريه، ناتواني دولتمردان، موقعيت جغرافيايي مناسب، منابع نفتي غربي و ريشههاي تاريخي و فرهنگي عميق، موجب شد كه ايران براي دول استعمارگر مهم تلقي شود. بنابراين، آنها براي تسلط برايران تلاش گستردهاي را آغاز كردند. در مقابل آنها از يك طرف، پادشاهان و شاهزادگان شكمچراني قرار داشتند كه با اندك مبالغي به خدمت استعمارگران در ميآمدند و از طرف ديگر، مردم غيوري بودند كه به پشتوانه فرهنگ و اعتقادات اسلامي و راهبري صحيح روحانيت ، حاضر نبودند به هيچ ذلتي تن دهند؛ اين همان سد محكمي بود كه در برابر استعمارگران وجود داشت لذا با دسيسه سعي برسست كردن ايمان مردم و اشاعه بيبندوباري كردند. اين سستي و رخوت، بهترين وسيله براي پيشبرد اهداف استعمار بود. البته آنها در اين مسير بايد به سراغ افراد ناداني ميرفتند كه پايبندي كمتري به دين داشتند تا احتمال شكستشان كمتر شده و در عين حال از هوشياري جامعه نيز جلوگيري كنند.
يكي از اين دولتهاي استعمارگر ، امپراطوري روس تزاري بود كه «كنياز دالگوركي» را براي تحقق اهداف استعماري خود به ايران فرستاد.
او« علي محمد شيرازي» را براي ادعاي بابيت و مهدويت آماده كرد تا ازاين طريق گروهي را به انحراف بكشاند. پس از اعلام ادعا، علي محمد شيرازي براي تكميل خدمت به اربابان خود، مواضع آنها را به صراحت بيان داشت، همين امر باعث شد به تدريج افرادي بيدين و فرصت طلب گرد وي جمع شوند. آنان با حيله و دسيسه، افراد نادان را مسخ كرده و پس از آنكه قدرت و تواني پيدا كردند، از تمام قدرت خود جهت ضربه زدن به اسلام استفاده كردند.
در همين راستا ،علي محمد شيرازي در «تفسير سوره يوسف» ميگويد« تمام مشركين را بكشيد و زمين را از ايشان پاك نماييد ضبط اموال كليه كساني كه بابي نيستند، مجاز است.»
بهائیت در ایران : در جهان امروز مشابه این احکام از سوی جریان تکفیری داعش صادر میشود !!!
همچنين برنامهاي ترتيب داده ميشود كه بعد از به حكومت رسيدن بابيان به اجرا گذاشته شود، « چون فرمانروايي بابي توانايي يافت هيچ كس جز بابيها بر روي زمين باقي نگذارد . تاكيد كرده است كه پيروانش جز كتاب بيان و آنچه بدان وابسته ميشود، نياموزند اموال كساني كه به من ايمان ندارند گرفته و مصادره نماييد. به محض قدرت يافتن يكي از پيروان او، بايد تمام بقاع ومزارهاي گذشتگان از انبيا و مرسلين و اوصياي آنها و همچنين خانه كعبه و قبر پيغمبر و قبور ساير ائمه و مشاهير اسلام را واجب كرد و حكم داد كه آنها بايد طوري خراب شود كه سنگي بر روي سنگي و خشتي بر روي خشتي باقي نماند و بر بابيان واجب كرد كه نوزده بقعه ديگر به كيفيت مخصوصي كه آن را در كتابهاي خود توصيف كرده است بسازند و آنها را زيارت كنند، اسم او را درآنها يادكنند و هر كسي داخل آنها ميشود در امان باشد و برامت بابيه واجب است كه از بقاي دنيا پاكيزهتر و نيكوتر و زيباتر آن را اختيار كنند. بر هر پادشاهي كه متولي امر باشد واجب نموده كه قصر مجللي به نام باب براي خودش بسازد، قصر مذكور بايد نودو پنج در خروجي و نود در ورودي داشته باشد و پادشاه فقط در اين قصر نه در قصور ديگر استقرار پيدا كند.» اين دستورالعمل ، نشان دهنده عمق عداوت اين جريان و رهبرانش با اسلام است.
بصيرت علماي زمان و قاطعيت امير كبير(ره) در خاموش ساختن فتنه بابيه باعث شد علي محمد شيرازي به همراه عدهاي از پيروانش به سزاي اعمال خود رسيده و قائله بابيه ختم شود. اين مسئله امپراطوري روس را به تكاپو انداخت تا براي خاموش نشاندن آتش فتنهاي كه افروخته بودند، يكي ديگر از عمال خود به نام« حسينعلي نوري» را- كه يكي از سردمداران واقعه بدشت و نسخ اسلام بود- حمايت كند تا بر روي ويرانههاي بابيه البته با احتياطي بيشتر از صراحت علي محمد، بناي فتنهاي تازه را بنيان نهد و بابيان شكست خورده را دور خود جمع كرده و به اسلام و ملت مسلمان ايران خيانت كند. با اينكه حسينعلي براي آرام نگاه داشتن مردم در ظاهر براي اعمال اسلامي را انجام ميداد اما از توهين به اسلام نيز دريغ نميكرد به طوري كه اسناد بسياري وجود دارد مبني براينكه عمال بهائي با پيروي از رويه حسينعليف شيعه را«شنيعه» خطاب ميكردند.
همين عناد با اسلام باعث شده بود كه از همان روزهاي اول تأسيس بهائيت، بخش عمدهاي از جمعيت آن را يهوديان به ظاهر بهائي شده تشكيل دهند. « حسن نيكو» مبلغ سرشناس بهائيت كه به دين اسلام تشرف يافته، دراين باره مينويسد:« [يهود] در دخول در مجامع و محافل بهائيان، سه فايده مسلم براي خود تصور داشته، يكي آنكه لااقل سياهي لشكر دشمني ميشود كه بر ضد اسلام قيام كرده و رأيت[ پرچم] تشتت و تفريق بلند نموده است. دوم آنكه از مسئله اجتناب و دوري كه در مسلمين شيعه نسبت به يهود بود، مستخلص ميشوند وبا آنها معاشرت ميكنند بلكه وصلت مينمايند. سوم آنكه اگر غلبه و قدرت با بهائيان گردد، عجالتا خودي در حزب آنان وارد كرده باشند و معهذا همان جماعت يهود كه به قول بهائيان ، سي سال است بهائي شدهاند و به قول خودشان بهائي نشدهاند بلكه براي تقويت دشمن اسلام رفتهاند، هنوز ذبيحه اسلام را نميخورند يا وقتي كه به زيارت قدس ميروند، چند شبي هم در حيفا ميروند و مهمان ميشوند، وقتي برگشتند به همين بهائيها ميگويند: رفتيم منصرف شديم!»
اين مسئله باعث بروز رفتارهايي تبعيض آميز بين مسلمانان گمراه شده توسط سركردگان بهائيت و اين دسته از يهوديان بهائي نما شد كه نيكو چنين از آن ياد ميكند:« در بعضي از ولايات و ممالك، كليه جمعيت بهائي فقط از يك طبقه است، مثلا همدان كه نسبتا مركز مهم بهائيان است، به استثناي سه چهار نفر مسلمان، تماما بهائي كليمي هستند و همان كليميها كه بهائي شدهاند، زمام امر را به دست گرفته، هر اقدامي كه مخالف روح اسلاميت است ميكنند و هميشه به آن سه چهار نفري كه به اصطلاح خودشان« بهائي فرقاني» هستند، طعن ميزنند و آنان را در هيچ محفل رسمي عضويت نميدهند.»
پس ازمرگ حسينعلي و روي كار آمدن پسرش «عباس افندي» هجمهاي از مخالفت و توهين مستقيم به علماي وقت آغاز شد به طوري كه عباس افندي، علماي اسلام را «افرادي زنديق»خطاب ميكند.
اين توهينها تنها محدود به سركردگان فرقه نبود و اعضاي رده پايين بهائي نيز به اعمالي كه جزء شنيعترين رفتارها در عالم انساني محسوب ميشود، اشتغال داشته و در صورتي كه به آنها خرده گرفته ميشد، اين رفتار را ارمغان پدران مسلمان خود ميناميدند و آن را توشهاي از مسلماني قلمداد ميكردند.
سركردگان بهائيت از همان ابتدا در عين اينكه معاند با اسلام بودند و اين عناد را به وضوح اعلام ميكردند ،ادعاي برنامهريزي براي صلح عمومي و سازش با تمام اديان را داشته و مدعي بودند كه با پيروان همه اديان به روح و ريحان رفتار ميكنند!
اينگونه رفتارها و اقدامات توهينآميز و معاندانه كه امروز نيز در قالبهايي جديد همچون فيلمسازي، نگارش كتب ، راهاندازي سايتها و وبلاگها، كشيدن كاريكاتورهايي موهن به اسلام و پيامبر(ص) وحمايت از ظلم به مسلمانان وكشتار آنها همچنان مشهود است. در واقع چيزي جز عملي كردن طرح حكومت بابيه نيست جز آنكه اين بار به نام بهائيت يا وهابيت و يا ديگر فرقههاي استعماري صورت ميگيرد. نكته مهم آن است كه همه اين فرقهها معاند با اسلام هستند و مطمئنا بزرگترين و محكمترين دژ در برابر اين هجمهها همان اسلام ناب محمدي(ص) است كه بايد با توسل به مباني و آموزههاي اصيل و هدايتگر آن در جهت آگاهي بخشي و خنثي ساختن توطئههاي دشمنان گام برداشت. همانطور كه امام خميني( ره)، رهبر فقيد انقلاب اسلامي (ره) نيز با درايت خود در خصوص اين فرقهها هشدار داده و ميفرمايند:
«.... اين جمعيتها در يك امر مشترك هستند و آن خيانت به كشور اسلامي و كوبيدن پاسداران آن وچون دشمنان اسلام و غارتگران ملل ضعيف، مصالح خود را با نفوذ روحانيت ( كه يگانه حافظ قرآن كريم و احكام نجات بخش اسلام است) در خطر ميبيند، ناچار براي حفظ مصالح استعماري خود دست به ايجاد احزاب انحرافي وابسته و گروههاي به ظاهر منتحل [ منسوب] به اسلام ودر حقيقت، مخالف با آن زده است... اسلام و مذهب مقدس جعفري، سدي است در مقابل اجانب و عمال دست نشانده آنها( چه چپي و چه راستي) وروحانيت كه حافظ قرآن است، سدي است كه با وجود آن ، اجانب نميتوانند به نحوي كه دلخواه آنهاست با كشورهاي اسلامي و خصوصا با كشور ايران رفتار كنند، لهذا قرنهاست كه با نيرنگهاي مختلف براي شكستن اين سد نقشه ميكشند، گاهي از راه مسلط كردن عمال خبيث خود دركشورهاي اسلامي و گاهي از راه ايجاد مذاهب باطله و ترويج بابيت وبهائيت و وهابيت وگاهي از طريق احزاب انحرافي».
یکی از هزاران تصویر قتل عام جریان وحشی داعش
بهائیت در ایران : در پایان اینکه آیا نمیتوان جریان داعش را نسخه جدید اما وحشی تر بهائیت خواند ؟