افراد آنلاین
دغل بازی سران بهائیت
کوتاه و خواندنی
بهائیت در ایران : دغل کاریهای بهائیان در ایران غیر قابل انکار است . به یک حساب دو ، دو تا چهار تای منطقی معقول توجه کنید :
علیرغم ارسال مبالغ سرسام آور پول از ایران به شوقیافندی (سرکردهی بهائیان) و بعد از او به بیت العدل در اسرائیل ، در هیچ یک از حوادث طبیعی چون زلزله و ... هیچگونه کمکی به مردم آسیب دیده از جانب این عنصر مروج وحدت عالم انسانی گزارش و یا دیده نشده است. در بیخ گوش بیت العدل کودکان فلسطینی قتل عام میشوند ، به غیر انسانی ترین شکل مورد آزار قرار میگیرند . باز هم از جانب مدعیان وحدت عالم انسانی صدائی در نمی آید . چرا ؟
این واقعیت تلخ به قلم مبلّغ بزرگ بهائیت، جناب صبحی خواندنیتر است: «در این سالها چندین بار مردم برخی از دِهها و شهرها دُچار زمین لرزه، سیلاب و دیگر آسیبها شدند و نیکخواهان جهان کمکهایی کردند، آیا شنیدید ، که شوقی دستکم، ده لیر هبه دهد و با بینوایان همراهی کند؟ یکی نیست به این مردک بگوید تو که دم از این سخن میزنی: «ای اهل عالم همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار، به عالم انسانی مهربانی کنید و به نوع بشر مهرپرور گردید...»[۱] چرا کوتاهی کردی و از پول گزافی که هرسال با نیرنگ و افسون از کیسهی مردم نادان این آب و خاک (ایران) در میآوری اندکی از آن را بخشش نکردی؟ اگر تو پابستهی این آموزهای ، پس چرا پول و خواستهای را که میشود بینوایان و مستمندان را از آن به نوائی رساند، به هزینه طلا و سنگ مرمر میدهی و مردم ساده و بیچاره را سرگرم این اندیشهها مینمایی؟ آری تنها کاری که در اینگونه پیشآمدها میکنی که جز از نهاد پست برنمیخیزد، شادی و شادمانی است که میگویی سپاس خدا را که مردم گرفتار بدبختی و تیره روزی شدند». [۲]
جالب اینجاست که این فرقه تنها به دزدی از اموال به مردم به نام دین، بسنده نکرده است . جناب صبحی در این زمینه، اینچنین افشاگری میکند، که حکایت حال امروز ما با بهائیت نیز اینگونه است: «بسیار پیش آمده است که در شهری یا در دهی میان دونفر بر سر یک کار کوچک جنگی در گرفته و یکی از اینها در زد و خورد سرش شکسته، بیدرنگ نزد او رفته و عکسی از او برداشته و در روزنامههای جهان پخش کرده کهای مردم! بر ستمدیدگی ما دلسوزی کنید و ببینید که چگونه در برابر یک کار کوچک، یک مسلمان سر یک بهائی را میشکند! سپس میگویند این که چیزی نیست، در فلان ده در نیمهی شب به خانهی یکی از هم کیشان ما ریختند و همه را، از زن و مرد کشتند و یک تن را به جا نگذاشتند، هرچند کودک شیرخواری بود، باور نمیکنید این هم عکس آنها. آن وقت یک عکس درست میکنند که سه چهار نفر زن و مرد لخت بر روی زمین افتاده و یک سر بریده کودک هم در دست یک نفر است که نشان بیننده میدهد!! این عکس را به همهی روزنامههای جهان میدهند و چاپ میکنند و آبروی کشوری را میریزند، که صد گونه سود از آنجا میبرند و هزار جور نادرستی میکنند». [۳] البته بر کسی پنهان نیست که بهائیان با اینگونه اقدامات سعی در تقلید از قوم یهود، که برای تشکیل دولت غاصب اسرائیل، دست به مظلوم نمایی زده و واقع تخیلی هولوکاست را ادعا کرده و از آن سوء استفادهها کردهاند، میباشند.
دسیسه، جوسازی و سوء استفاده از ناآگاهی مردم، شگرد همیشگی این فرقه بوده و هست. این دسیسه بازی و شانتاژهای زیرکانه را در اغلب قضایا، چون واقعهی ابرقو و... میتوان دید: «اینها (بهائیان) با دستهای نهانی، آشوبها به پا میکنند و کارهای زشت مینمایند و مردم ساده را برمیانگیزند تا شورشی به راه بیندازند آنگاه بیگانگان بگویند ببینید این مسلمانان با ما چه میکنند، ما در این کشور از دست اینها روز خوش و آسایش نداریم. ای سروران جهان! به داد ما برسید و به فرمانروایان ما بگویید مگر ما نباید آزادانه زندگی کنیم، چرا جلوی ستمکاران و نادانان را نمیگیرند؟ هرچند بهائیان زور و نیرویی ندارند، ولی چون در بدسگالی (دشمنی) یک روش دارند، از ندانستگی مردم بهرهمند میشوند...»[۴] با توجه به این نکات، ضروری است محققان و پژوهشگران تاریخ معاصر، مجدداً حوادث و وقایعی را که در آن بهائیان دخیل بودهاند، از نو مورد بررسی قرار دهند.
پینوشت:
[۱]. مکاتیب، عباسافندی، ص ۱۶۰
[۲]. پیام پدر، فضلالله صبحی مهتدی، ص ۲۴۱
[۳]. همان، ص ۲۴۴-۲۴۳.
[۴]. همان، ص ۲۶۴
مغازله با همسايه شمالي
نگاهی به همكاري بهائيان با تشكيلات (سياسي و اقتصادي) مرتبط با روسيه در ايران
بهائیت در ایران: موارد فراواني از همكاري بهائيان با مؤسسات سياسي و اقتصادي وابسته به روسيه در ايران وجود دارد كه در زير به برخي از آنها نمونهوار اشاره ميكنيم:
عزيزالله خان ورقا، از اعاظم بهائيان تهران، در بانك استقراضي روس در تهران عضويت داشت. نوشتهاند: زماني كه عزيزالله وارد خدمت بانك استقراضي روس در تهران شد، اگروبه، رئيس مقتدر بانك، «غايت اعتماد و محبت و احترام را به او حاصل نمود و او يگانه واسطه فيما بين رجال و اولياي امور و محترمين متنفذين كشور با آن بانك پرقدرت قرار گرفت و خانه و اثاثيه در قسمت عُلياي شهر و درشكه با اسب زيبا و سر طويله مخصوص فراهم گرديد و غالبا سوار بر آن درشكه خود و با سواران قوي هيكل با لباسها و نشانهاي مخصوص بانك پي رتق و فتق امور ميگذشت و فلان الملك و بهمان الدولهها ناچار از احترامش بودند» . وليالله خان ورقا، برادر ميرزا عزيزالله خان، نيز مدتي كارمند سفارت روس بود و سپس منشي اول سفارت عثماني در تهران شد.1
گفتني است كه بهائيان، از روابط خود يا دوستان و آشنايانشان با تشكيلات روسيه در ايران كاملا براي مقابله با حكومت ايران و تخلص از فشارهاي وارده از سوي دولت و مردم بهره ميجستند، كه به نمونهاي از آن ذيلا اشاره ميكنيم: به گفته «مصابيح هدايت» ، از منابع مهم بهائي، زماني كه ورقا (يكي از سران بهائيت) همراه ميرزا حسين زنجاني (پسر محمد متوفي 1302ق در عشقآباد) در زنجان توسط علا الدوله حاكم آنجا دستگير شد، با اشاره به روابطي كه بين ميرزا حسين و دامادش با سفارت روسيه در ايران بود، حاكم را از عواقب اين اقدام ترسانيد. ماخذ مزبور مينويسد كه علاءالدوله خطاب به ورقا گفت: فردا ميرزا حسين را د7م توپ ميگذارم و تو را با پسرت به تهران ميفرستم. حضرت ورقا محرمانه فرموده بود كه ميرزا حسين به اطلاع قنسول و به امر ناصرالدين شاه از عشقآباد آمده و دامادشان هم مترجم روس است؛ اين مطلب را دنبال ميكنند و از براي سركار خوش واقع نخواهد شد. به نظر چنين ميآيد كه او را هم با ما به تـهـران بـفـرسـت.2 ورقـا، كـه فـوقـا از گـفـتـگـوي تهديدآميزش با حاكم زنجان ياد شده ظاهرا همان ميرزا علي محمد ورقا، مبلغ سرشناس بهائي، است كه در 1312ق از قفقاز وارد زنجان شد، علاءالدوله او را بازداشت كرد و در دارالحكومه، با حضور جمع زيادي از اعيان شهر، به مناظره با شيخ ابراهيم زنجاني مشهور واداشت و زنجاني در اين مناظره، ورقا را محكوم كرد و سپس نيز كتابي موسوم به «رَجمُ الدجال في رد باب الضّلال» (يا «ارشاد الايمان» ) در نقد و رد مسلك بابيت و بهائيت نگاشت.3 مناظره پيروزمندانه شيخ ابراهيم با ورقا، البته براي شيخ خالي از خطر نبود و حتي چنانكه مينويسد، به صدور دستور ترورش از مركز بهائيت انجاميده است.4
به نوشته يكي از محققان معاصر5 : در دوران قاجاريه، سفارتخانههاي اروپايي در ايران را به شكلي آشكار و گاه زننده، حامي بابيها و بهائيها مييابيم. براي نمونه، شيخ علياكبر قوچاني، بهائي معروف (نياي خاندان شهيدزاده)، با اروپاييان ارتباط داشت و به اين جرم به دستور ميرزا عبدالوهاب خان آصفالدوله، حاكم خراسان، زنداني شد. او از زندان نامهاي به كاستن، رئيس گمركات خراسان، نوشت به اين مضمون: «چون ابناي وطن بر ايذاي من قيام نمودهاند و بر اهل و عيال و بستگانم سخت گرفتهاند از شما، كه شخصي بيطرف هستيد و خدمتگزار دولت ايران ميباشيد، خواهش ميكنم كه اگر ميتوانيد از مجراي قانوني جلوگيري كنيد و تحقيق نماييد كه به چه سبب شجاعالدوله كسان مرا تحت فشار قرارداده و اگر در اين مملكت جز هرج و مرج چيزي حكمفرما نيست دست زن و فرزند خود را گرفته به يكي از دول خارجه پناه برم» .6 نمونه ديگر، ماجراي زنداني شدن بهائيان آذربايجان است. ميرزا حيدرعلي اسكويي و گروهي از بهائيان مدتي در تبريز زنداني شدند ولي با مداخله كنسولهاي روسيه و فرانسه رهايي يافتند. حتي كنسول روسيه به شجاعالدوله، حاكم تبريز، «تغير نمود» و شخصا شبانه به زندان رفته بهائيان را آزاد كرد و با درشكه شخصي خود به كنسولگري برد و پذيرايي نمود.7
در تاييد اظهارات فوق، ميتوان به رضاقلي نيكوبين «نايب» (1353 ـــ1255ش) از نظاميان بهائي اصفهان اشاره كرد كه در دستگاه ظلالسلطان خدمت ميكرد و نياي مادريش جزو نخستين كساني بود كه در اصفهان به باب گرويد و نامش در بيان و اقدس آمده است.8 رضاقلي، در غائله مشهور اصفهان كه به واقعه قنسولخانه شهرت دارد «به واسطه ملبس بودن به لباس نظام، آزادانه به» بهائيان «متحصن» در سفارت روسيه «كمك و همراهي ميكرد» و به همين دليل بعدا از سوي ظلالسلطان به زندان افتاد و عباس افندي لوحي در تقدير از او صادر كرد.9 نوشتهاند: رضاقلي «تنها كسي بود كه در اصفهان، موقع پناه بردن احبا به سفارتخانه روس، ميتوانست در آنجا با لباس رسمي رفت و آمد كند و مايحتاج پناهندگان را تامين نمايد» .10
سر در سفارت روسیه
پانوشتها:
1. «جستارهايي از تاريخ بهائيگري در ايران...» ، عبدالله شهبازي، تاريخ معاصر ايران، س 7، ش 27، ص 20، به نقل از: تاريخ ظهور الحق، ج 8 ، ق 1، صص 496 - 491. تقيزاده نيز تصريح ميكند كه: ميرزا عزيز الله خان ورقا، از اصحاب عباس افندي، مستخدم بانك استقراضي روسيه در تهران بود. ر.ك، يادگار، سال 5 ، ش 6 و 7، ص 130؛ مقالات تقي زاده، به كوشش ايرج افشار، 2/86 .
2. مصابيح هدايت، عزيز الله سليماني اردكاني، لجنه ملي نشريات امري، تهران 1326، 1/181.
3. ر.ك، خاطرات شيخ ابراهيم زنجاني، علي ابوالحسني، صص 139 - 133 و 149.
4. در مورد مناظره يادشده و پيامدهاي ان، و نيز مشخصات كتاب زنجاني ر.ك، شيخ ابراهيم زنجاني...، صص 26 - 23.
5. جستارهايي از تاريخ بهائيگري...، همان، ص 21.
6. مصابيح هدايت، 2/ 329 328.
7. همان، 5 / 213- 218.
8. آمد اخبار امري، سال 1356، ش 19، ص 752.
9. همان، سال 1354، ش 9، صص 236 - 235
10. همان، سال 1356، ش 19، ص 753.
بهائيت , مذهب استعمار ساخته براي مقابله با اسلام -4
بهائیت در ایران: بخش چهارم از مجموعه مطالب با عنوان " بهائیت ، مذهب استعمار ساخته برای مقابله با اسلام " جهت بهره برداری کاربران محترم بازنشر داده می شود .
بابيگري و بهائي گري , مباني اعتقادي و فروع عملي
« مذهب سازي » كه يكي از حربه هاي بزرگ قدرت هاي استعماري براي مقابله با « اسلام » و ايجاد شكاف و جدايي در صفوف « مسلمانان » و قطع پيوندهاي مستحكم بين توده هاي مردم با مرزبانان توحيد يعني مراجع , فقها , انديشمندان و عالمان اسلامي در اعصار و دوره هاي مختلف تاريخ محسوب مي شود , با اصول و فروع جنون آميز همراه مي باشد! « بابيگري » يكي از مذاهب ساخته و پرداخته دست استعمار است و « بهائي گري » كه در تداوم آن و به منظور ايجاد انتظام در بابيگري به وجود آمد , و نيز ساير فرقه هاي انشعاب يافته از آن , همه از يك آبشخور سيراب مي شوند و از يك استراتژي واحد و با تاكتيك هاي مختلف و مناسب با نحوه تعامل قدرتهاي استعماري با كشورهاي اسلامي و اهداف و برنامه هاي خاص آن در مهار اسلام و مقابله با خيزش هاي اسلامي , برخوردار مي باشند.
« بهائيت » عنواني است كه دربرگيرنده همه اين فرقه ها و انشعاب ها مي باشد و اصول و مباني و فروع و شيوه هاي گمراه سازي اين مذهب استعماري را دربرمي گيرد.
« بيان » كتاب مورد احترام همه پيروان بابيت و بهائيت است كه در آن الواح و آثار و اصول تعاليم « علي محمد باب » بنيان گذار بابيگري در آن گرد آمده است .
آشنايي اجمالي با اصول و فروع تعاليم علي محمد باب بسيار ضروري و لازم است و از همين جاست كه روشن مي شود هدف اصلي و ريشه اي بنيان گذاري و رشد و گسترش و تقويت همه جانبه بهائيت توسط قدرت هاي استعماري چيست و آنها چگونه با تحريف گري , دروغ بافي , به هم آوردن بافته ها و اوهام و تعاليم ساختگي به نام « مذهب جديد » , به جنگ و مقابله صريح با مباني اوليه دين مبين اسلام مي پردازند و اصل « وحي » و تعاليم و قوانين و ارزشهاي نهفته در قرآن كريم را در معرض تهاجم قرار مي دهند.
علي محمد باب در ابتدا خود را باب و نايب خاص امام زمان (عج ) مي ناميد و واسطه فيض رساني و ارتباط حضرت حجت با مردم مي دانست , به مرور زمان و پس از آن كه گروهي از پيروانش با جسارت به اسلام , آواي شوم ساقط شدن احكام الهي را از گلو برمي آورند , علي محمد باب پا را فراتر مي نهد و ادعاي مهدويت مي كند , در مرحله بعد و در تكميل حركت شومي كه براي مقابله با اسلام آغاز شده بود , ادعاي مهدويت به ادعاي شارعيت تغيير شكل مي دهد و علي محمد باب به دين سازي جديد مي پردازد كه به طور طبيعي با نفي و انكار اصل اسلام و نبوت حضرت نبي اكرم (ص ) تحقق مي يابد.
در بررسي لوايح و آثار علي محمد باب كه در كتاب « بيان » جمع آمده است به اصول ذيل به عنوان تعاليم او واقف مي شويم :
1 ـ علي محمد باب با مطرح كردن تعابير و عناويني چون « خداوند از ادراك بشر بيرون است و هيچكس را به سبحات جلال و سرادق عرفان او راهي نبوده و نيست و مراد از معرفت الله معرفت مظهر اوست . » (1 ) , هر گونه رابطه مستقيم با حضرت پروردگار را كه در فرهنگ و تفكر اسلامي به صورت راز و نياز و پرستش و نيايش و به شكل نماز و اذكار و ادعيه عينيت مي يابد , نفي مي كند. و نيز « لقا الله » را كه حقيقتي مسلم در قرآن كريم و متون روايي و آموزه هاي عرفان اسلامي است منكر مي شود و اعلام مي كند : « آنچه در كتاب آسماني ذكر لقا او شده , ذكر لقا ظاهر به ظهور اوست » (2 ) كه اين تعبير غلط و باطل , شان مظهر را تا الهيت ارتقا مي دهد كه ديدگاهي منسوخ و برخلاف تعاليم اسلام و سيره و روش و عمل پيامبر اكرم (ص ) و ائمه اطهار(ع ) مي باشد.
2 ـ سيد علي محمد باب در كتاب بيان با عبارات چند پهلو و مبهم و به هم بافته تحت اين عناوين كه « قيامت عبارت است از وقت ظهور شجره حقيقت در هر زمان و به هر اسم » (3 ) و « يوم قيامت يومي است مثل كل ايام شمس طالع مي گردد و غارب » (4 ) و « جنت عبارت است از اثبات يعني تصديق و ايمان به نقطه ظهور » (5 ) و « نار عبارت است از نفي يعني عدم ايمان به نقطه ظهور و انكار او » (6 ) , به نفي قيامت و بهشت و جهنم مي پردازد و در ادامه اين عقايد باطل و استعمار ساخته , به گونه اي خاص تعبيرهاي خودبافته درباره مرگ و قبر و سئوال ملائك و ميزان و صراط و حساب و پاداش و جزا ارائه مي دهد و در نهايت به نفي آنها اقدام مي نمايد.
3 ـ سيد علي محمد باب به همين روش و با به كارگيري عبارتهاي خود ساخته و نامتكي به اصول و مباني سرچشمه يافته از وحي الهي كه بر پيامبر اكرم (ص ) نازل گرديد و در قرآن كريم براي هدايت بشريت در همه عصرها و نسل ها به وديعه گذاشته شده است , به نفي نبوت پرداخت و خود ادعاي نبوت نمود و از اين نيز پيش تر تاخت و ادعاي ربوبيت و الوهيت كرد و دين جديدي را تاسيس نمود!
بابيان و بهائيان را اعتقاد بر اين است كه او شش مرتبه ادعاي خويش را تغيير داد. در مرتبه اول به سيد ذكر مشهور مي شود و ادعاي ذكريت مي كند. در مرتبه دوم ادعاي بابيت مي نمايد و خود را باب و نايب خاص امام زمان (ع ) و واسطه خير و فيض بين او و مردم معرفي مي كند . در مرتبه سوم دعوي مهدويت مي نمايد و خود را مهدي موعود مي داند. در مرتبه چهارم ادعاي نبوت مي كند و خويشتن را پيامبر معرفي مي نمايد. در مرتبه پنجم ادعاي ربوبيت ودر مرحله و مرتبه ششم دعوي الوهيت مي كند!
بدين ترتيب او با اين ادعاهاي خويش اوج جهل و حمق و جنون و به تعبيري ديگر شدت دست نشاندگي و سرسپردگي اش را در برابر قدرت هاي استعماري به نمايش مي گذارد و نقشه ها و طرحهاي پشت پرده دشمنان اسلام را براي تقابل با تعاليم و قوانين وحدت بخش و استعمار ستيز قرآن و ايجاد تفرقه و تشتت در صفوف مسلمانان به ويژه شيعيان ظاهر مي سازد و به همين دليل است كه توده هاي مردم مسلمان بر او مي شورند كه در نهايت به دستگيري و اعدام او مي انجامد.
4 ـ تعاليم سيد علي محمد باب علاوه بر اصول و مباني كه به اشاره از نظر گذشت , از فروع نيز تشكيل يافته است . بعضي از فروع تعاليم باب را معرفي مي كنيم :
تمام كتب ديني و اخلاقي و ادبي و علمي بايد محو و نابود شوند! تنها كتاب « بيان » معتبر مي باشد و با وجود آن , نبايد به كتب و آيات و تفاسير و دليل و برهان هاي ديگر رجوع نمود و به آنها ايمان آورد!
واجب است انهدام و نابودي تمام ابنيه و بقاع روي زمين از كعبه و قبور انبيا و ائمه و تمام مساجد و كنيسه ها و كليساها و بتخانه ها و هر بنايي كه به نام ديانت ساخته مي شود.
واجب است بر سلاطيني كه به دين باب روي مي آورند , خانه علي محمد باب در شيراز را كه در آن تولد يافته و زندگي كرده , به گونه اي خاص بنا كنند كه از بيرون نود و پنج درب داشته باشد و از ميان نود درب , و آنقدر وسعت داشته باشد كه تمام شيراز را دربرگيرد و زماني كه اهل دنيا به حج بابيگري مي روند گنجايش آن را داشته باشد. و علاوه بر خانه شيراز كه « كعبه » مي شود , هيجده بقعه رفيع ديگر بر قبر هيجده حروف حي كه مومنين او هستند بنا نمايند.
بايد ذكر بيت الحرام باب و ترتيب حج و زيارت آن براساس آنچه در كتاب بيان آمده انجام گردد.
حج كعبه شيراز بر تمام مردان پيرو باب واجب است , و نيز بر همه مردان و زنان شيراز.
سال 19 ماه , ماه 19 روز , روزه 19 روز , و روز عيد فطر اول نوروز است !(7 )
5 ـ اصول تعاليم « ازليه » كه از فرقه هاي ديگر پيرو علي محمد باب مي باشند , همچون اصول تعاليم باب و بر مبناي كتاب « بيان » تنظيم شده است و ميرزا يحيي نوري كه يكي از جانشينان باب و رهبر فرقه ازليه مي باشد , راه و روش باب و تعاليم « بيان » را تداوم بخشيد.
اصول و ايدئولوژي « بهائيه » كه فرقه ديگر پيرو علي محمد باب مي باشد نيز براساس تفكر و اعتقادات و تعاليم باب تنظيم يافت و رهبر اين فرقه يعني « حسينعلي نوري » معروف به « بها الله » همچون باب دين اسلام را منسوخ اعلام كرد و دين و مذهب جديدي همانند آنچه علي محمد باب ترويج نمود , بنيان نهاد و همچون او ادعاهاي كفرآميز نمود. او زماني اعلام كرد كه « من هيچم و كم ز هيچ هم بسياري » و زماني ديگر خويشتن را بر تخت الوهيت نشاند و خداي خدايان و آفريننده پروردگاران نام نهاد و در لوح عهدي كه به منزله وصيت نامه از خويش باقي گذاشت , از موضع الهيت پيروانش را به اطاعت و تبعيت از جانشينان خود تشويق و ترغيب نمود!(8 )
6 ـ در فروع تعاليم بهائيه به احكامي برمي خوريم كه بعضي از آنها عبارت است از :
ازدواج با محارم غير از زن پدر , حلال مي باشد. (يعني با حكم بر حرمت ازدواج با زن پدر , ازدواج با خواهر و دختر و عمه و خاله و ديگران حلال مي گردد!)
معاملات ربوي آزاد و حلال است .
حجاب زنان ملغي مي باشد ( و بي حجابي آزاد و حلال )
دخالت در سياست ممنوع مي باشد . (9 )
مي بينيم كه براساس يك برنامه و طرح و نقشه از پيش تعيين و تنظيم شده , به مرور و در مراحل مختلف , عوامل استعماربه منسوخ اعلام نمودن دين اسلام و نفي و انكار نبوت , امامت , معاد و تعاليم و قوانين و احكام مقدس و نوراني قرآن مي پردازند و سپس ابتدا ادعاي نيابت خاص حضرت حجت (عج ) و سپس ادعاي مهدويت و پس از آن ادعاي نبوت و مرحله آخر ادعاي الوهيت و خدايي مي نمايند! آنگاه به هدم و نابودي آثار اسلام يعني كعبه و قبور انبيا و امامان و مساجد فرمان مي دهند و سپس به ساختن كعبه جديد! در شيراز اهتمام مي ورزند و با آداب و ادعيه و ذكر و زيارتنامه هاي استعمار ساخته به طواف به گرد آن مي پردازند! و نيز به صدور احكام جديد دين تازه ساخته شده مي پردازند و مطابق با خواست و اهداف استعمار , به رفع حجاب و پوشش زنان فرمان مي دهند و دخالت در سياست را كه آرزوي ديرينه قدرتهاي سلطه جوي جهاني در مناطق اسلامي مي باشد و همواره از تعاليم و آموزه هاي سياسي اسلام و تشيع رنج برده اند و از اصل ورود و دخالت در سياست به عنوان يك تكليف و وظيفه اسلامي ضربه خورده اند , ممنوع اعلام مي نمايند!
بدين ترتيب همه زمينه ها آماده و مهيا مي شود تا مباني و اركان اعتقادي و ارزشهاي اخلاقي و پايبندي هاي معنوي متزلزل شوند و وحدت و يكپارچگي مسلمانان در ايران به تفرقه و تشتت تبديل گردد و از قدرت بي نظير مذهب تشيع و مراكز علم و فقاهت و مراجع و فقها و علماي بيدار و آگاه كه مدافعان راستين اسلام و سنگرهاي مستحكم دفاع از هويت ديني و استقلال و شرف و اعتلا و اقتدار مسلمانان مي باشند , كاسته شود و راههاي تاخت و تاز و سلطه استعمار خارجي صاف و همواره گردد.
پاورقي :
1 ـ بيان , الواح و آثار سيد علي محمد باب , واحد دوم و سوم , باب هفتم
2 ـ بيان , واحد دوم و سوم , باب هفتم
3 ـ بيان , واحد دوم , باب هفتم .
4 ـ بيان , واحد هشتم , باب نهم
5 ـ بيان , واحد دوم , باب اول
6 ـ بيان , واحد دوم , باب شانزدهم , به نقل از بهائيت در ايران , دكتر زاهد زاهداني , از انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي , ص 103 ـ100
7 ـ همان منبع , 108 ـ106
8 ـ مجموعه الواح , ميرزا حسينعلي نوري (بها الله ) , ص 403 , به نقل از بهائيت در ايران , ص 110
9 ـ همان منبع , ص 112 و 113
« علي محمدباب » در اولين مرحله ماموريت استعماري خويش براي « مذهب سازي » ادعاي « بابيت » مي كند و خود را باب و نايب خاص امام زمان و واسطه خير و فيض او و مردم معرفي مي كند. در مرتبه بعد ادعاي « مهدويت » مي نمايد و خود را مهدي موعود مي نامد. در مرحله ديگر ادعاي « نبوت » مي كند و خويشتن را پيامبر معرفي مي نمايد. و در مرحله آخر و در تكميل عقايد و افكار استعمار ساخته و جنون آميز خود ادعاي « ربوبيت و الوهيت » مي كند!
« علي محمد باب » براساس فروع تعاليم استعمار ساخته « بابيگري » اعلام مي كند كه تمام كتب ديني و اخلاقي و ادبي و علمي بايد محو و نابود شوند و تنها كتاب « بيان » ـ كه اصول و مباني مذهب جديد ساخته و پرداخته دست اربابان خارجي اوست ـ معتبر مي باشد! همچنين اعلام مي كند كه واجب است كعبه و قبور انبيا و ائمه و تمام مساجد منهدم شوند و خانه او در شيراز به صورت كعبه جديد! وسعت يابد تا حج بابيگري ! در آن برگزار شود.
رهبر بابيگري در كتاب « بيان » كه شامل الواح و اصول و مباني القا شده توسط قدرتهاي استعماري است , ارتباط و پرستش و مناجات و راز و نياز با خداوند متعال را نفي مي كند و به انكار معاد و قيامت و بهشت و دوزخ و حسابرسي اعمال و پاداش و جزا مي پردازد و حقيقت وحي الهي و تعاليم قرآن و نبوت و امامت را انكار مي نمايد!
منبع : به نقل از روزنامه جمهوري اسلامي