افراد آنلاین
تقويم بديع بهائيت
الگوگيري بابيت و بهائيت الگوگيري بابيت و بهائيت از نقطويه و پسيخانيه در تقويم سازي
بهائیت در ایران : تقویم بدیع سالنامه مورد استفاده پیروان فرقه ضاله بهائیت است که شکل و تقسیم بندی خاص خود را دارد برای شناخت این تقویم نظرات جناب حجت الاسلام و المسلمين محمد علي پرهيزگار جهت بهره برداری کاربران محترم درج میگردد .
اين پژوهشگر حوزه فرق تشيع نخست درباره تقويمسازي عليمحمد شيرازي و حسينعلي نوري مينويسد: «آنان با پايهگذاري تقويم تازه «بديع»، پيروانشان را از كاربست روزشمارهاي ميلادي و هجري بازداشتند. عليمحمد شيرازي سال و ماه و روز را بر اساس عدد ۱۹ تغيير داد(۱) و نام ماهها را دگرگون ساخت.» سپس روزشمار بهائيت را با كاربست نوشتهاي از كتاب اقتدارات حسين علي نوري معرفي ميكند: «نوزده شهر بما نزل في البيان که هر شهري نوزده يوم مذکور است».(۲)
استاد فرق انشعابي و انحرافي حوزه علميه قم، پس از معرفي تقويم بديع، به پيشينه اين روزشمار پرداخته و ديرينه آن را اينگونه گزارش ميكند:
اين دگرگونيهاي بابيت و بهائيت الگو گرفته از جريانهاي پسيخانيه و نقطويه است.
۱. پسيخانيه:
محمود پسيخاني بر اين باور بود که هر ماهي سي و دو روز است و بهجاي هفته، هشتک که هشت روز باشد و در اين حساب از قطب امسال تا قطب سال آينده هفت روز بيش تفاوت نبود؛ البته چنانکه اگر فرض کني که امسال اول ماه فروردين شنبه است، سال آينده شش شنبه باشد و اگر اول بهمن چهارشنبه است، سال آينده سهشنبه باشد عليهذا القياس.(۳) در آيين وي اسامي ماهها نيز با معمول تفاوت داشت. اين هم از مواردي است که بابيت و بهائيت از محمود گرفتهاند، همانطور که تقدس عدد ۱۹ را هم از محمود اقتباس کردهاند.(۴)
عليمحمد با الگوگيري از تغيير نام ماهها توسط محمود پسيخاني، نام ماهها را تغيير داد و تقويم تازهاي ساخت.(۵) او و حسينعلي نوري در اسامي ماههاي ساختگي خود و بيرون رفتن از حساب کهن بابلي از محمود تقليد کردهاند و اين همه براي آن بود که اين فرقه از ديگران با خصوصيتي ممتاز شود.
۲. نقطويه:
مشکور در گزارش نقطويان مينويسد: «آنان سال را به نوزده ماه و ماه را به نوزده روز قسمت ميکردند و عدد هفت و نوزده را مقدس ميشمردند.»(۶)
يادسپاري: بديهي است که اين حساب ماههاي نوزدهگانه و نوزده روزي بابيت و بهائيت، همچنين دوازده ماه سي و دو روزه محمود پسيخاني و نوزده ماه و نوزده روز نقطويه، نه با سال قمري ميسازد، نه شمسي؛ حالآنکه سال شمسي و قمري هر دو مبناي طبيعي دارند.(۷)
پانوشت:
۱. بيان، عليمحمد شيرازي، باب ۳، واحد ۵.
۲. اقتدارات، حسينعلي نوري، ص ۱۴۲.
۳. جنبش نقطويه، ذكاوتي، ص ۵۱ و ۱۶۳.
۴. پيشين، ص ۵۱.
۵. پيشين، ص ۱۷۷.
۶. فرهنگ فرق اسلامي، مشکور، ص ۴۴۸ – ۴۵۰.
۷. جنبش نقطويه، ذکاوتي، ص ۲۶۴ – ۲۶۵.
خدمت به ضدانقلاب ، بهائیت ، فراماسونری و ... !! ارباب جراید هوشیار باشند .
نوشته شده توسطخدمت به ضدانقلاب ، بهائیت ، فراماسونری و ... !! ارباب جراید هوشیار باشند .
بهائیت در ایران : اخیرا شاهد این هستیم که جراید با انتخاب برخی مطالب به عمد یا یا غیر عمد ، با هدف و یا بی هدف مطالبی را درج میکنند که احساسات مردم انقلابی و دلسوز ایران اسلامی رات جریه دار کرده و بعضا با واکنشهای قابل تامل روبرو می نماید . قصد نداریم از این مطالب لیست ارائه دهیم اما در اخرین اقدام یکی از نشریات تقدیر تمام قدی از سربازان و شوالیههای جبههی ناتوی فرهنگی بصورت بسیار مفصل انجام گرفته است . ما بارها تاکید کرده ایم پرداختن به نبش قبر تحت هر عنوانی به معنای آن است که امکانات این مردم غیور را در مسیر جولان عناصر فاسد و ضددینِ سلطنتطلب، بهائیت و فراماسونها و ... قرار داده ایم .
اینهمه مسائل روز در حوزه ظلم و ستم به مردم مسلمان و غیر مسلمان و اخبار آن ، وجود دارد نبش قبر سرآغاز زندگیبابک خرمدین و .... آیا مسئله روز ماست
علامه شهید استاد مرتضی مطهری در موردبابک خرمدینمیفرمایند :
» اگر ما اسم فردی را که در طول تاریخ از او جز دشمنی و کینه نسبت به اسلام چیز دیگری سراغ نداریم و هیچ فضیلتی در او نمیبینیم، جز اینکه با مسلمین می جنگیده، روی بچهمان بگذاریم، مثلاً اسم او را بابک بگذاریم، بچهمان فردا بزرگ می شود، با خود می گوید اسم دوستانم را حسن، حسین، عباس، علی و مرتضی گذاشتهاند، اسم من هم بابک است؛ من هم بروم سراغ هم اسم خودم ببینم او کیست وقتی می رود سراغ او، می بیند در زندگیآن آدم از نظر انسانی چیزی نیست و جز جنایت و مبارزه با اسلام چیز دیگری وجود ندارد. به دروغ از او تعریف می کنند، می گویند بابک با اعراب می جنگید. کجا بابک با اعراب می جنگید ؟! بابک با ایرانیها می جنگید نه اعراب. بابک را ایرانیها کشتند و دویست و پنجاه هزار کشته دادند.عرب اصلاً یک نژاد کوچکی بود و افراد زیادی نداشت. سردارشان یک ایرانی به نام افشین بود که با بابک می جنگید، نفراتش هم همه ایرانی بودند.تاریخ را شما بخوانید می بینید شعارها ایرانی است، اسمها همه ایرانی است. ایرانیهایی که با بابک می جنگیدند گرزی داشتند اسمش را گذاشته بودند کافرکوب. بابک با اسلام و مسلمین می جنگید، با عرب نمیجنگید، عربی در کار نبود. معتصم خلیفه بود ولی او که با معتصم نمیجنگید. اگر ایرانیهای مسلمان بابک را یک عنصر ضد اسلامی تشخیص نمیدادند که با او به نفع معتصم نمیجنگیدند. ایرانیها از معتصم نهایت تنفر را داشتند ولی حاضر نبودند به قیمت جنگیدن با معتصم بیایند بابک ها را تائید کنند. می دیدند اگر امر دائر بشود میان بابک و معتصم، باز معتصم از بابک بهتر است.»
روزنامه جمهوری اسلامی" در رابطه با بزرگداشت بابک خرم دین اینگونه نوشته است : «بابک خرم دین مزدکی و آدمکش بود».
آیت الله موسوی اردبیلی درباره بابک خرم دین گفت: «بابک خرم دین، کسی بود که اردبیل را تاراج کرد و در منطقه عرشه اردبیل به قدر موی سر به کشتار مردم اقدام کرد و تأثرانگیز است که بابک خرم دین به عنوان یکی از مفاخر اردبیل مطرح می شود در حالی که او مزدکی و آدم کش بوده است».
آیت الله صافی گلپایگانی نیز در جواب یک سوال درباره بابک خرم دین نوشته است : «شبهه ای درکفر و الحادبابک خرم دین نیست. ترویج افکار و دفاع از مواضع او ترویج باطل و معارضه با اسلام و برای تضعیف هویت اسلامی جامعه است و صرف بیت المال و مال شخصی در جهت اشاعه نام و یاد او همه حرام است. باید مسئولین امور جداً از این گرایش ها جلوگیری نمایند».
و البته تا این چند سال پیش یکی از معضلات امنیتی همین بابک و منطقه کلیبر بود که دست مایه تعداد اندکی ضد انقلاب قرار گرفته و تجمعاتی را به بهانه تولد این جنایتکار در منطقه قلعه بابک سازماندهی میکردند
پرداختن به استاد بهائی دانشگاه رژیم ستمشاهی و دولت اعتدال.. با چه بار علمی و تاریخی دنبال میشود ؟
احسان يارشاطر از استادان بهايي دانشگاه تهران بود. او پس از اخذ ليسانس از دانشسراي عالي با بورس اعطايي دولت انگلستان به لندن رفت و دكتراي خود را در رشته زبانهاي اوستايي دريافت كرد. وي پس از بازنشستگي ابراهيم پورداود، (37) به عنوان استاد كرسي زبانهاي اوستايي و جانشين وي برگزيده شد و پس از مدت كوتاهي به عنوان پرفسور كرسي زبان و ادبيات فارسي در يكي از دانشگاههاي آمريكا انتخاب گرديد. يارشاطر از دوستان نزديك اسدا لله علم بود و تا پايان حيات رژيم پهلوي، رياست «بنگاه ترجمه و نشر كتاب» را برعهده داشت. او پس از پيروزي انقلاب، مأمور تدوين يك دايره المعارف به نام «ايرانيكا» شد و در آن به تحريف مسايل تاريخي و فرهنگي ايران پرداخت. وي در اين دايره المعارف به طور مفصل از «ميرزاحسينعلي نوري» (بهاءا لله) سركرده فرقه ضاله بهائيت تجليل كرده است.
شايان ذكر است انتشارات اميركبير ، در سال 1383، سه مجلد از دانشنامه ايرانيكا (مربوط به مشروطيت و. . . ) را ترجمه و منتشر كرد. يارشاطر، سردبير و سرويراستار ايرانيكا بوده و نويسنده اولين مقاله در مجله مربوط به مشروطيت نيز عباس امانت، يكي از عناصر مشهور بهايي در غرب است كه در مقاله خويش، به عنوان زمينه سازان فكري مشروطه، ميرزا ملكم خان، از سران بهائيت نام برده است!
و یا اینکه مطرح کردن به اصطلاح ایرانشناس عضو بنیاد اشرف و فرح پهلوی در مجموعه دولت!
«ایرج افشار» ، یک به اصطلاح «ایرانشناس» نزدیک به محافلبهاییاست که پس از انقلاب نیز با « بنیاد مطالعات ایران » (به ریاست اشرف پهلوی) همکاری نزدیک داشته است.
گفتنی است مرحوم «جلال آل احمد» طی یادداشت مهمی در آبان 1345 خطاب به «ایرج افشار» وی را از حامیان بهائیان معرفی می کند که «زیر بار اباطیل آنان را» گرفته است. «ایرج افشار» در 15 آذر 1356 با حکم «فرح پهلوی» به عضویت هیات امنای «بنیاد فرهنگ ایران» جایگزین «منوچهر اقبال» شد و با دربار پهلوی و «احسان یارشاطر»، «تقی زاده» و ... رابطه بسیار نزدیکی داشت.
ارائه مطالبی از داریوش آشوری مبلغ صهیونیست در ایران ، عزت الله فولادوند چهره سکولار و بزرگنمائی برخی شخصیتهائی که اساسا با حمایتهای خاص به نان و نوائی رسیده اند در شان یک جریده اسلامی نیست . لذا با طرح این مطالب و مواردی که نیازی به بازنشر آن نیست می طلبد سردبیران محترم جراید هوشیارانه از طرح اینگونه مطالب در جامعه بشدت جلوگیری نمایند .
فرقه ضاله بهائیت در تلاش برای همسان سازی ظهور این فرقه با وقایع صدر اسلام
بهائیت در ایران : اغنام الله تلاش دارد با جعل تاریخی و همسان سازی بهائیت با وقایع صدر اسلام برای خود و آئین پوشالیش تاریخ بسازذ .یکی از حربه های بهائیت در عصر حاضر مظلوم نمایی در بین عوام ، اعم از از محلی و فراملی ( در سطح بین الملل ) می باشد
مظلوم نمایی در بهائیت به دو شیوه مرسوم است به صورت نوشتار و به صورت عملکرد و با تظاهر به مظلومیت که این دو شیوه اثرگذاری های بسیاری در تبلیغ بهائیت و ایجاد جاذبه داشته است و امروزه شیوه تظاهر به مظلومیت و عملکردگرایانه بسیار حائز اهمیت می باشد و بهانه ای برای فشارهای بین المللی و إهمال فشار علیه مردم ایران است .و این مسأله با بزرگنمایی اتفاقات جاری ، تحریف وقایع و حتی جعل قضایا و یا مصادره به نفع خود محقق می گردد .
اما مظلوم نمایی در نوشتار و متون بهائی صرفا با جعل تاریخ و به شیوه کاملا غیر واقعی صورت می گیرد .
شاهد بر مدعا مطلبی است که در یکی از کتب قدیمی این فرقه به نام منابع تاریخ امر بهائی آمده است . نویسنده این کتاب جناب آقای حسام نقبائی در 38 سال پیش این کتاب را با هدف جمع آوری منابع تاریخی بهائیت به نگارش درآورده است . این کتاب شامل معرفی منابع در تاریخ عمومی امر بهائی ، تواریخ محلی ، خاطرات و سرگذشت ها و بیوگرافیها می باشد .
در بخشی از این کتاب به ذکر تواریخ امری نی ریز پرداخته می شود و در آخرین سطر از صفحه 56 این کتاب ، نویسنده بهائی اشاره ای ضمنی و ناخواسته به گوشه ای از جنایات و ترورهای سازماندهی شده بهائیت پرداخته و داستان ترور زین العابدین خان حاکم وقت نی ریز مطرح می کند .
نویسنده با نشان دادن چهره ای خشن و غیر واقعی از زین العابدین خان سعی در تطهیر این عمل بی شرمانه بهائیت نموده است و این موضوع را بهانه ای برای تاریخ نگاری بعدی خود به صورت کاملا غیر واقعی و تشبیه حوادث نی ریز فارس به جنگ جمل در صدر اسلام و همینطور حوادث بعد از عاشورای سال 61 هجری قمری قرار داده است .
در قسمتی از متن که تصویر آن نیز مستند شده است فتنه و آشوب بابیان و قتل و غارت بسیاری از مردم نیریز فارس به جنگ جبل ( برگرفته از جنگ جمل در صدر اسلام ) تعبیر شده است و آنچنان با آب و تاب فراوان ماجرای ختم غائله نیریز بسط و گسترش داده می شود که حوادث واقعه عاشورا با همه مصائب آن در ذهن خواننده به صورت کاملا واضح تداعی گردد که البته این هنر نویسنده در شستشوی مغزی مخاطب را نیز می رساند .
حال چند سوال مطرح است :
نویسنده پنج منبع برای مطلب خود ذکر کرده است که هر سه کتاب توسط نویسندگان بابی و بعضا با الهام و کپی از یکدیگر نوشته شده است . اگر چنین واقعه ای صحت دارد چرا حتی یک مورد از تاریخ نگاران غیر بهائی این حادثه را ثبت و ضبط نکرده اند ؟
مگر نه این است که واقعه عاشورا با وجود خفقان آن زمان در ثبت حقایق تاریخی و با گذشت بیش از 1300 سال هنوز زنده و تضمینی برای بقای اسلام و روسیاهی آل امیه می باشد اما چگونه واقعه نیریز در حالی که به تعبیر نویسنده به مراتب أشد تر از واقعه کربلا و شام است و کمتر از دو قرن از حدوث آن نمی گذرد هیچ قرینه تاریخی ، آثار و علائم و یا لیل منطقی بر وقوع آن در تاریخ ایران در دو قرن گذشته وجود ندارد ؟
جالب تر آنکه پنج منبع فوق هیچکدام منتشر نگردیده است و هر 5 کتاب مشارالیه آقای نقبائی تک نسخه و در بیت العدل اعظم در اسرائیل قرار دارد . آیا این نوع استناد به کتابی در یک جای خاص که در معرض اتهام در جعل تاریخ نیز می باشد قابل قبول بوده و توهین به شعور مخاطبین نیست ؟
نویسنده در پایان این بخش و در ادامه شبیه سازی وقایع پس از عاشورا و فتنه نیریز ، می نویسد در هر شهر و دیار با ورود آنان مردم کارشان را تعطیل و برای تحقیر و اهانت به اسرا به جشن و سرور پرداختند . ایجاد تشابه بین اعراب سال 61 هجری و مردم استان فارس که حتی قبل از ورود اسلام مهد شعور و فرهنگ و عواطف انسانی بوده و هستند هیچ مبنای تاریخی و عقلائی ندارد و این نوع نگارش علاوه بر اینکه جعل تاریخی به حساب می آید به نوعی توهین به فرهنگ و تمدن پاک ایران و ایرانی نیز می باشد .
مطلب آخر اینکه یکی از ادله اثبات بهائیت دلیل تقریر است و مهمترین رکن در دلیل تقریر نفوذ بسیار سریع بهائیت در بین مردم می باشد . چگونه نویسندگان و مغز متفکر بهائیت در اثبات بهائیت ادعای نفوذ متحیر العقول در بدو امر را سر می دهند اما در اینچنین مواضعی اینگونه خود را مظلوم و طیف مردم را در مقابل خود می پندارند .؟ باید این سوال را از امثال ابوالفضل گلپایگانی مغز متفکر وایده پرداز شهیر بهائی پرسید که در نیریز با این مخالفت و کینه گسترده مردمی در آخرین روزهای عمر باب ( نه ابتدای امر ) و با وجود مبلغ بزرگی همچون جناب فرید در نیریز چگونه نتوانسته اند نفوذی در بین مردم خداجوی و بدور از عقاید خرافی نیریز داشته باشند ؟
در پایان خوانندگان گرامی را به مطالعه بیشتر و بهائیان عزیز را به ترک تعصبات و دیدن حقایق دعوت می نمائیم .